تکثیر الگوی حزبالله تا تحقیر اسرائیل در مرزهای غزه
- تسنیم نوشت: در سال ۱۹۴۸ یعنی ۳ سال بعد از پایان جنگ جهانی اول، «دیوید بن گوریون» تاسیس رژیم جعلی و غیرقانونی اسرائیل در خاک فلسطین را اعلام کرد. در مه همین سال کشورهای عربی مصر، سوریه، اردن، لبنان و عراق ضمن یک ارتش مشترک به منظور دفاع از هویت عربی کشور فلسطین جنگی علیه رژیم صهیونیستی آغاز کردند که در تاریخ فلسطینیها از آن به عنوان جنگ «النکبه» یاد میشود. این جنگ تا جولای ۱۹۴۹ ادامه یافته و در نهایت با شکست اعراب و آوارگی بیش از ۷۶۰ هزار فلسطینی و رانده شدن از سرزمینشان به پایان رسید.
در ۵ ژوئن ۱۹۶۷، نیز رژیم اسرائیل جنگ موسوم به جنگ شش روزه را علیه مصر، سوریه و اردن به راه انداخت و طی آن قدس شرقی، کرانه باختری، نوار غزه، بلندیهای جولان اشغالی سوریه و سینای مصر را اشغال کرد.
به این ترتیب تاریخ جنگهای اعراب با صهیونیستها با وجود برخورداری کشورهای عربی از ارتشهای قدرتمند به ویژه مصر، در ایستگاههای مختلف با شکست این کشورها همراه بوده و رژیم اشغالگر صهیونیستی همواره ارتش خود را یک نیروی شکستناپذیر توصیف و به آن افتخار میکرد.
خیز صهیونیستها برای اشغال لبنان
صهیونیستها در ادامه طمعورزیهای خود برای گسترش اشغالگریهایشان در زمینهای عربی ششم ژوئن ۱۹۸۲ به لبنان حملهور شدند و بیروت را محاصره کردند و از سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) به رهبری «یاسر عرفات» خواستند که خاک فلسطین را ترک کند.
ارتش رژیم صهیونیستی در آن زمان با مشارکت ۱۰۰ هزار سرباز و ۱۱۰۰ تانک وپوشش گسترده هوایی که دوبرابر نیروهای این رژیم در جنگ اکتبر ۱۹۷۳ بود، با اشغال بخشهایی از لبنان از جمله بیروت، جنگ نخست لبنان را رقم زد. در آن زمان هدف این اشغالگری نابودی گروههای مقاومت فلسطینی از جمله جنبش فتح و اخراج فلسطینیها و نیروهای سوری از لبنان اعلام شده بود. اما هدف اصلی این رژیم، روی کار آوردن یک رئیس جمهور مسیحی طرفدار اسرائیل در لبنان و کاستن از قدرت نظامی و سیاسی سوریه در صحنه آن کشور بود.
در شرایطی که بیش از نیمی از لبنان از جمله پایتخت این کشور در اشغال صهیونیستها قرار داشت و تمامی مبارزان ارشد جنبش آزادیبخش فلسطین از لبنان به تونس منتقل شدند تا از فلسطین و آرمان آن دور شوند، مقاومتی بر ضد اشغالگری در لبنان و فلسطین شکل گرفت که سالها بعد بیشترین ضربات را به پیکره رژیم صهیونیستی وارد کرد.
مقاومت چگونه لبنان را از چنگ اشغالگران نجات داد؟
حزب الله اولین بار به طور رسمی بیانیهای نظامی در ۶ ژانویه ۱۹۸۴ با امضای «مقاومت اسلامی» منتشر کرد. نیاز حزبالله به داشتن اهرمهای فشار سیاسی در صحنه داخلی که خود را برای تضعیف و کاستن از حجم مقاومت آماده میکرد، باعث شد که موجودیت مقاومت اسلامی را رسماً اعلام کند. با توجه به مراحل طی شده از ۱۹۸۲ تا ۲۴ مه ۲۰۰۰، میتوان مبنای مقاومت حزبالله را در این دوره بر اساس توسعه و تکامل مبارزه مسلحانه با اشغالگران صهیونیستی تعریف کرد که مراحل آن از حملات شهادت طلبانه تا حملات چریکی و تکامل آن به شبیخونهای سنگین به مقرها و تجمعات نیروهای رژیم صهیونیستی بود.
اولین گام اشغالگران برای عقبنشینی از جنوب لبنان در سال ۱۹۹۸ برداشته شد. کابینه رژیم صهیونیستی در تابستان ۱۹۹۸ (۱۳۷۷) اعلام نکرد که قطعنامهی ۴۲۵ شورای امنیت سازمان ملل را، که در سال ۱۹۷۸ صادر شده بود، پذیرفته است. دولت لبنان متقابلاً خواهان خروج بیقیدوشرط ارتش رژیم صهیونیستی از جنوب آن کشور شد و اعلام کرد از هرگونه مذاکره با رژیم صهیونیستی خودداری میکند. مقاومت اسلامی لبنان نیز ضمن تأیید مواضع دولت این کشور بر عزم خود برای ادامه مبارزه با رژیم اشغالگر قدس تا آزادسازی کامل سرزمین لبنان تأکیدکرد. در همین راستا رزمندگان مقاومت اسلامی در ۲۸ فوریهی ۱۹۹۹ اسکورت ژنرال «ایرایز گورشتاین» فرمانده ارتش رژیم صهیونیستی در جنوب لبنان را منفجر کردند که وی کشته شد. با ادامه مقاومت از سوی حزبالله، رژیم صهیونیستی مجبور شد که در تاریخ ۳ ژوئن ۱۹۹۹ (۱۳ خرداد ۱۳۷۸) از منطقه جزین عقبنشینی نماید.
اخراج خفتبار اشغالگران قدس از جنوب لبنان
فشارهای نظامی که رژیم صهیونیستی در جبهههای جنگ متحمل شد و همچنین نارضایتی افکار عمومی اسرائیل از ادامه جنگ در جنوب لبنان از یکطرف و افزایش مشروعیت بینالمللی و منطقهای حزبالله از سوی دیگر، کابینه رژیم اشغالگر قدس را مجبور کرد که در ۶ مارس ۲۰۰۰ (۱۵/۱۲/۱۳۷۸) رسماً طرح عقبنشینی ارتش رژیم صهیونیستی را از جنوب لبنان تصویب کند. متعاقباً در آوریل ۲۰۰۰ (فروردین ۱۳۷۹) ایهودباراک، نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی طی نامهای به کوفی عنان، دبیرکل سازمان ملل متحد اعلام کرد که ارتش رژیم صهیونیستی در ۷ ژوئیه سال ۲۰۰۰ (۱۷ تیر ۱۳۷۹) به صورت یکجانبه اقدام به ترک خاک لبنان خواهد کرد، که در واقع مهر تأییدی بر اولین شکست کامل نظامی رژیم صهیونیستی در طول جنگ با اعراب و پایان اسطورهی شکستناپذیری ارتش رژیم صهیونیستی و اثبات حقانیت راه جهاد و مقاومت در برابر اشغالگری بود. با افزایش حملات مقاومت اسلامی و نیروهای مردمی علیه مواضع ارتش رژیم صهیونیستی، خروج نیروهای صهیونیست ۴۵ روز زودتر از موعد مقرر انجام پذیرفت.
بدین ترتیب از روز ۲۱ مه ۲۰۰۰/ ۱ خرداد ۱۳۷۹ پس از اجرای چندین عملیات توسط رزمندگان مقاومت اسلامی بر ضد هنگ هفتادم نیروهای آنتوان لحد در مناطق «علمان شومریه» و «عتیرون» و شکستهای سنگینی که به آنها وارد آمد، عقبنشینی نیروهای رژیم صهیونیستی از جنوب لبنان آغاز شد.
دستاوردهای حزبالله در اخراج اشغالگران از جنوب لبنان
-فروپاشی اسطوره «ارتش شکست ناپذیر»: هنوز بعد از گذشت ۲۱ سال از این شکست، فرماندهان و سران وقت رژیم صهیونیستی که تصمیم عقب نشینی را اتخاذ کردند از آن به عنوان یک شکست بزرگ و ناامید کننده یاد میکنند، اما این شکست برای ارتش رژیم صهیونیستی، یک پیروزی بزرگ برای حزب الله لبنان به صورت خاص و محور مقاومت در منطقه به صورت عام بوده است چرا که مهمترین دستاورد آن علاوه بر عقب راندن صهیونیستها از اراضی یک کشور عربی که در نوع خود بی سابقه بود، شکستن اسطورهای به نام ارتش شکست ناپذیر رژیم صهیونیستی به شمار میرود؛ تصویری که صهیونیستها با استفاده از ابزارهای رسانهای خود به خوبی آن را به خورد افکار عمومی در جهان به ویژه در جهان عرب داده بودند تا توان هر گونه مقابلهای را با نظامیان خود از بین ببرند.
یکی از سربازان رژیم اشغالگر قدس در خاطرات خود از آن روزها چنین میگوید: «این عقبنشینی نبود بلکه فرار بود... حزبالله میآمد و ما میترسیدیم که مبادا به ما برسند. ما آن موقع در پایگاهمان در حاصبیا بودیم، بنابراین با سرعت آنجا را ترک کردیم و حتی تجهیزاتمان را هم جا گذاشتیم».
-تثبیت جایگاه حزب الله در داخل لبنان: پیروزی حزب الله در جنوب لبنان باعث شد تا حتی برخی از مخالفان، حمایت خود را از این حزب در کشور نشان دهند؛ همان طور که میبینیم بسیاری از اقشار جامعه لبنان حتی با تضادهای فکری و فرهنگی و عقیدتی که با حزب الله لبنان دارند از سید حسن نصرالله حمایت میکنند و رزمندگان حزب الله را عامل آزاد سازی کشور در برابر دشمن صهیونیستی میدانند.
- تغییر قواعد درگیری و توازن قوا: بعد از فرار صهیونیستها از جنوب لبنان، قوانین درگیری در منطقه میان محور مقاومت و رژیم صهیونیستی و به صورت کلی توازن قوا تغییر کرد. دیگر دست برتر با صهیونیستها نبود. حزب الله لبنان بعد از این پیروزی، از لاک دفاعی خود بیرون آمده و وارد فاز هجومی و تهدید شده است. با بررسی سخنرانیهای سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان و تهدیداتی که با اشاره به قدرت نظامی و به ویژه موشکی این حزب علیه تل آویو مطرح میکند میتوان به میزان اعتماد به نفس رزمندگان حزب الله و ورود به مرحله هجومی از سال ۲۰۰۰ تاکنون پی برد.
-پیروزی گزینه مقاومت در برابر مذاکره: حزب الله لبنان این دستاورد نظامی خود را بدون کوچکترین گفتگو و مذاکرهای با دشمن صهیونیستی محقق کرد؛ مسألهای که سران سازشکار جهان عرب و فلسطین و کسانی که همواره دم از مذاکره با دشمن میزنند باید به آن توجه کنند.
اصطلاح معروفی وجود دارد که میگوید «چیزی که با زور گرفته شده باشد با زور پس گرفته میشود». صهیونیستها در توسعه اشغالگریهای خود از هیچ منطقی دنباله روی نمیکنند و نباید انتظار داشت که مقابله با این اقدامات از طریق منطق و گفتگو قابل انجام باشد.
انتفاضه فلسطینیان؛ زودهنگامترین ثمره شکست دشمن اشغالگر در جنوب لبنان
شاید یکی از مهمترین ثمرات زودهنگام پیروزی مقاومت لبنان در سال ۲۰۰۰ میلادی مقابل دشمن اشغالگر٬ ظهور «انتفاضه اقصی» (انتفاضه دوم فلسطینیان) بود که بیش از ۵ سال ادامه داشت و در این مدت فلسطینیها وارد عمق مقابله و جنگ با دشمن صهیونیستی شدند تا اینکه شکست خفتبار جنگ ۲۰۰۵ غزه را به اشغالگران تحمیل کردند.
این اتفاق به نیروهای مقاومت اجازه داد تا ساختار نظامی و انسانی خود را که یک تهدید استراتژیک برای دشمن محسوب میشد تقویت کنند، حتی خود صهیونیستها نیز به این واقعیت اذعان داشتند٬ تا جایی که سفیر رژیم صهیونیستی در واشنگتن در آن زمان اعتراف کرد: «سید حسن نصرالله» برجستهترین و مردمیترین سیاستمدار لبنانی و نیز باهوشترین و خطرناکترین رهبر عربی است.
روحیه تکثیر الگوی حزبالله در میان گروههای مقاومت فلسطین به جایی رسید که از آن زمان فلسطینیان با جرات بیشتری در برابر دشمن ایستادند و طی ۳ جنگ قبلی غزه در سال ۲۰۰۸ و ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴ شاهد روند پیشرفت نظامی به ویژه صنعت موشکی فلسطینیها بودیم. این استقلال و حاکمیتخواهی در مواضع سیاسی گروههای فلسطینی نیز به خوبی دیده میشود؛ جایی که در توطئههایی نظیر «معامله قرن» و عادیسازی برخی رژیمهای عربی با دشمن اشغالگر حاضر به باج دادن نشدند.
تکثیر الگوی حزبالله از لبنان تا غزه
اما مهمترین شاخصه الگوگیری مقاومت فلسطین از مقاومت لبنان، در جنگ ۱۲ روز اخیر میان فلسطینیان و صهیونیستها در اراضی اشغالی دیده میشود که مهمترین نقطه عطف تغییر توازن قوا به نفع مقاومت فلسطین به شمار میرود. در این جنگ گروههای فلسطینی با تکیه بر توان داخلی و رزمندگان خود برای نخستینبار تصمیمگیرنده جنگ بودند و در نهایت خودشان سرنوشت آن را رقم زدند.
معکوس کردن بازدارندگی، توسعه حمایت نظامی مقاومت به کل فلسطین، به کارگیری سلاحهای جدید و تثبیت آنها در جنگ، اثبات شکست مذاکره و عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی، تثبیت نقش منطقهای و بینالمللی مقاومت فلسطین، انتقال از فاز دفاعی به هجومی و از همه مهمتر وحدت بیسابقه فلسطینیان در سراسر این سرزمین و حتی اراضی ۱۹۴۸ و فلسطینیهای آواره در کشورهای دیگر، از جمله مهمترین دستاوردهای مقاومت فلسطین در این جنگ بود که دشمن را وادار به عقبنشینی و قبول آتش بس کرد.
وحشت صهیونیستها از تبدیل شدن حماس به حزبالله دوم
بر همین اساس درحالی که کابوس موشکهای دقیق مقاومت لبنان همچنان با زندگی صهیونیستها درآمیخته، نگرانی صهیونیستها از تبدیل شدن مقاومت فلسطین به حزبالله دوم نیز بر این وحشت افزوده است. در این راستا ژنرال «عمیران لفین» فرمانده سابق جبهه شمالی در ارتش اشغالگر اسرائیل و معاون رئیس موساد در مصاحبهای با تلویزیون اسرائیل اظهار داشت که جنگ اخیر نشان داد حماس از هر نظر بسیار نزدیک است که تبدیل به یک حزبالله دیگر شود و این یک زنگ خطر برای حاکمان اسرائیل است.
همین مسأله را در یمن و جنبش انصارالله میبینیم. در مارس سال ۲۰۱۵ زمانیکه سعودیها با تشکیل یک ائتلاف عربی تصور میکردند ظرف چند هفته میتوانند مناطق تحت نفوذ انصارالله را تصرف کرده و دولت دست نشانده خود را بار دیگر بر سر کار آورند هرگز فکر نمیکردند که بعد از گذشت ۶ سال هنوز در خانه اول بوده و هیچ دستاوردی جز کشتار یمنیها و برجای گذاشتن وخیمترین بحران انسانی عصر حاضر در سایه فشار افکار عمومی محقق نکرده باشند. اکنون عربستان به جایی رسیده که برای مذاکره با یمنیها و پایان جنگ دست به دامن آمریکا و غرب شده است.
به طور کلی سال ۲۰۰۰ و اخراج صهیونیستها از جنوب لبنان نقطه عطفی در تاریخ اعراب و به طور ویژه مقاومت به شمار میرود که نشان داد اشغالگر نابودشدنی است.