دغدغه این روزهای مسافران و رانندگان تاکسی
- روزنامه ایران نوشت: مرد از شدت به قول خودش کلافگی ناشی از بیمسافری، با گوشه لنگی که کاملاً خیسش کرده؛ دورتا دور شیشههای پراید زهوار در رفتهاش را برق میاندازد. از نیم ساعت پیش کنار متروی مصلی رژه میرود تا بلکه یک مسافر دربستی به تورش بخورد.
از شانس او هرکه آمده یا رد اتوبوسها را گرفته و یا بیخبر از همه جا تا نرخ کرایه ۲۰ هزار تومانی مجیدیه را شنیده ترجیح داده برای خالی شدن ونهای ارزانتر؛ در صفی که معلوم نیست کی نوبتش بشود؛ بایستد. مرد، اما خودش را از تک و تا نمیاندازد. «مصلی - رسالت – مجیدیه...»
زنی که از شدت خستگی نای سؤال پرسیدن ندارد؛ همین که در را باز میکند تا بنشیند با واکنش تند مرد میخکوب میشود. مرد راننده با صدای بلند طوری که بقیه مسافرها هم میشنوند از زن میخواهد رد کارش را بگیرد و برود. بعد همینطور که سرش را با نگاه متعجب من تکان میدهد؛ میگوید: «کرونا داشت. من الان قد یک دکتر بیشتر میفهمم؛ نمیتوانست در را باز کند... همکارم هفته پیش فوت شد با سه بچه قد و نیم قد. نه بیمهای؛ نه حقوقی؛ هرچه پسانداز داشت هم خرج دوا و درمان کرد. از یکی از مسافرهایش گرفته بود. دیگر مثل آن وقتها نیست که پلاستیک بزنیم یا مردم رعایت کنند. ماسک هم بزنند معلوم نیست از صبح چقدر استفاده شده گاهی هم داخل ماشین به هوای نفس تنگی بر میدارند؛ یا بعضیها حالشان آنقدر وخیم است که ما میفهمیم، اما نمیدانم چرا در خیابان میچرخند؛ کسی هم به کسی نیست.»
مرد همینطور که مشغول غر زدن است یک مسافر از راه میرسد. کلمه دربستی را که میشنود انگار کسی به او کارد زده باشد؛ شروع میکند به بدو بیراه گفتن: «انصافتان کجاست کرایهها را که ۳۰درصد بالا بردهاند. من بیچاره چطور میتوانم اینهمه خرج کرایه بدهم. مترو اتوبوس که غلغله است. بعد میگویند چرا میروید سراغ حملونقل عمومی. بفرما از کجا بیاورم روزی ۷۰ هزار تومن کرایه بدهم. حقوقم تازه شده ماهی ۴میلیون تومن...»
چند مسافر دیگر همین که صدای او را میشنوند هم داد اعتراضشان بالا میرود. یکیشان میگوید اتوبوس مطهری را هزار و ۳۰۰ میدادم الان شده ۲ هزار تومان. تاکسی یوسفآباد به ونک را که ۴ هزارو ۵۰۰ بود کردهاند ۶ هزار تومان؛ یعنی هزار و ۵۰۰ تومان روی آن کشیدهاند. شما بگو این کجایش ۳۰ درصد میشود؟»
یک مسافر دیگر هم اشاره میکند به تاکسی جلویی و میگوید: «ببین همین آقا میخواهد کرایه نفر چهارم را روی ما سرشکن کند. هنوز سوار نشده میگوید بین خودتان تقسیم کنید. من مسافر خسته میتوانم هر روز با راننده بحث کنم؟!»
مسافر یوسفآبادی دوباره حرفهایش را از سر میگیرد: «مشکل ما افزایش کرایهها هم نیست. الان برای رانندهها نمیارزد در مسیرهای طولانی مسافر بزنند. من برای رفتن به ونک روزی دوبار تاکسی میگیرم. راننده به بهانه ترافیک تا ونک نمیرود؛ چون چند خیابان بالاتر برود مثل همین میدان کلانتری هم ۶ هزار تومنش را میگیرد؛ خب مگر دیوانه است اینهمه راه تا ونک برود! تاکسیهای خطی بشدت کم شده. گاهی باید ساعتها منتظر یک تاکسی بایستیم. بارها هم گزارش دادهایم؛ اما هیچ اتفاقی نیفتاده درحالیکه این کرایه برای دوراهی یوسفآباد تا ونک است!»
مسافر دیگری وسط حرفهای او میپرد و میگوید: «جدیداً ورودی تعریف کردهاند. این دیگر چه صیغهای است؟ گاهی از زور پادرد میخواهم تاکسی بگیرم، اما ننشسته پیاده میشوم. شما ببین از سیدخندان تا خرمشهر چقدر راه است؟ پا داشتم پیاده میرفتم. همین راه ۴ هزار تومن میدهم. قبل از عید ۳ هزار تومن بود. هیچ نظارتی هم نیست. همه چیز سلیقهای شده. حق هم دارند شما نرخها را ببین هر روز یک بساط جدید است.»
مرد راننده کنار اوکه انگار تازه دوزاریاش افتاده باشد شروع میکند به درد دل کردن: «عید که مسافر نداشتیم. حالا هم که میبینید. وضع ما مگر چقدر تغییر کرده؟ مردم ترجیح میدهند بمیرند، اما دو هزار تومن کرایه بیشتر ندهند. من خطی فرودگاه امام بودم. از بیمسافری و ناچاری آمدم مسافرکش گردشی شدم. چند ماه آزگار روزی یک مسافر هم نداشتم. همکارانم ماشینهایشان را فروختند تا از پس مخارجشان بر بیایند. این ۳۵ درصد کجای تورم ۴۰ درصدی را میگیرد.»
خانم بهادری راننده آژانس است: «از اول ماه شاید روزی یک مسافر هم نداشتهام. خانهام پردیس است. خیلی وقتها به هوای اینکه پول بنزین ندهم به تهران نمیآیم. قبل از کرونا روزی ۱۰ مسافر هم داشتم. اما حالا چشم مردم ترسیده. حتی بهشت زهرا هم نمیروند یا بروند هم با مترو میروند. مسیر فرودگاه مهرآباد هم کلا کم مسافر شده؛ الان هم که بازار تعطیل است. جایی برای ما نمانده.»
آقای روحی راننده ۲۵ سالهای است که از گرانی قطعات و مواد مصرفی گلایه میکند: «همین دیروز یک روغن و دوتا فیلتر عوض کردم شد۳۰۰ هزار تومن. پارسال هم تا برج ۱۱ و ۱۲ هیچ پول بنزینی به ما ندادند. الان برای فروردین و اردیبهشت را ریختهاند و همین ۲۱۰ هزار تومن هم برای ما نعمت است.» او برخلاف مسافران میگوید که اتفاقاً بیشتر مسیر بلند را میرود تا کوتاه. چون مسافر برای یک مسیر کوتاه ۸ هزار تومنی که حالا ۱۰ هزار تومن شده؛ نق میزند. اما راه دوری که ۱۰ هزار تومن بوده و حالا شده ۱۳ هزار و ۵۰۰ برایش مقرون به صرفهتر است. «درماه خیلی کار کنم برایم ۳ونیم -۴ میلیون تومن میماند. فقط دومیلیون تومنش را اجاره میدهم. شاید بد باشد که بگویم، اما دستم جلوی بچههایم دراز است. هرماه برایم مرغ و گوشت و برنج میخرند. نه بیمه هستم نه جایی حقوق اضافه دارم. دیابت هم دارم و میتوانم واکسن بزنم، اما حتی وقت نکردم که بروم و واکسن بزنم.»
خانم کنعانی که پیش از کرونا سرویس مدرسه داشته هنوز هم منتظر باز شدن مدارس نشسته است: «این جمعیتی که بیرون میبینید پول تاکسی ندارند که اگر داشتند جانشان را کف دستشان نمیگرفتند لای جمعیت پرسه بزنند.»
او حالا با پول یارانه و حقوق بازنشستگی همسرش این روزها را میگذراند: «جلوی خودم مسافر دو میلیون پول خرید سوپر مارکت میدهد، اما وقتی میخواهد ۳۰هزار تومن برای من بکشد انگار آسمان را به زمین آوردهاند. خیلی رانندهها بهخاطر کرونا تغییر شغل دادهاند. دوستان خودم دستفروش شدهاند. مخصوصاً آژانسیها، چون مسافرشان به صفر رسیده. شما سهم ۲۰ درصدی آژانس را هم درنظر بگیر پول بنزین و قطعات دیگر چه میماند.»
مسافرها، اما همچنان حرفشان روی یک پاشنه میچرخد. رها میگوید: «مسیر روزانه من از میدان ملت (بالای مجیدیه شمالی) تا میدان ونک است. باور کنید کرایهای که قبلاً ۹ تومن بود الان شده ۱۳ تومن. یا تاکسی اینترنتی که ۱۹-۲۰ تومن میدادم الان باید ۲۷ هزار تومن بدهم. بعضی وقتها شما تاکسی اینترنتی میگیرید میزند ۲۳ هزار تومن، اما وقتی میخواهید پرداخت کنید شده ۲۵ هزار تومن! درحالی که شما اطلاعی ندارید. یا مثلاً مینویسد شما عجله دارید؟ و اگر بزنید بله؛ یکدفعه ۵ هزار تومن روی کرایه میآید. خب اگر کسی عجله نداشته باشد که پیاده میرود! اینها هم شیوههای جدید است یا اوکی کردهاید و دقیقه ۹۰ که میخواهید سوار شوید کنسل میکنند؛ اما، چون مسافر از ترس کرونا هست؛ آنها هم هرطور زورشان میرسد عمل میکنند.»
«میگویید مردم چرا مترو سوار میشوند؟ مسیر خانه ما تا محل کارم از خیابان فلاح تا قلهک؛ کرایه تاکسی اینترنتی شده ۶۰ هزار تومن. برای تاکسی خطی هم باید حدوداً۴۰-۴۵ هزار تومن بدهم. چارهای برایم نمیماند تا مترو سوار شوم. یک روز با گوش خودم شنیدم که زن دستفروشی داشت از تست کرونای مثبتش پشت تلفن حرف میزد. ترسیده بودم، اما کاری هم از دستم بر نمیآمد حتی جا نبود از او فاصله بگیرم. تا دو هفته عذاب وجدان داشتم و از خانوادهام فاصله میگرفتم، اما حالا دیگر برایم عادی شده؛ چون کار هر روزم است.» این حرفهای مسافری است که تازه کرونا را پشت سرگذاشته و با درگیری ریه ۵۰ درصدی یک هفته در بیمارستان بستری بوده است.
آقای رستمنژاد سال پیش یکبار کرونا گرفته است و حالا هم در صف واکسن است: «یک مسیر کوتاه را در نظر بگیرید از بلوار صبا تا میدان تجریش؛ روزی۶ هزار تومن میدهم. تاکسی هم کاملاً پر است. فقط راننده لطف کند شیشهها را پایین بکشد و خودش هم ماسک نصف و نیمهای زده باشد. خودروی شخصی هم دارم، اما از ترس جای پارک ترجیح میدهم نیاورم.» کرونا درددل مسافران و راننده تاکسیها را بیشتر کرده است. حالا ۲۴۰ راننده تاکسی اسیر خاکی شدهاند که کرونا پاشیده. البته شهردار تهران قول داده بزودی واکسیناسیون رانندهها به نتیجه برسد.