ماجرایی زندگی مردی که پس از ۳۸ سال دروغ پدر و مادر واقعی خود را شناخت
- برنامه «دعوت» شبکه گذشته در هفدهمین قسمت میزبان زوج قزوینی بود. آقای وظیفه درباره ماجرای ازدواجشان گفت: روزی که به خواستگاری همسرم رفتم او را خیلی خوب ندیدم به همین دلیل یک بار دیگر خواستم تا به خواستگاری برویم دومین مرتبه خیلی خوب او را دیدم آن زمان مثل الان نبود با یک انگشتر نقره و روسری همسرم رابرایم نشان کردند.
خانم وظیفه در ادامه گفت: ۱۵ سالم بود که به خواستکاری من آمدند؛ من هم در خواستگاری او را ندیدم خیلی خجالت میکشیدم بعد از نامزدی و پاگشایی او را دیدم. بعد از ازدواج صاحب ۶ پسر و ۲ دختر شدیم.
او افزود: ۴پسر داشتم و یک دختر دیگر هم خدا به من داد؛ وقتی به خانه خواهرم میرفتم او را تنها میدیدم زن بسیار تنهایی بود و بچه هم نداشت با خودم تصمیم گرفتم اگر خداوند یک فرزند دیگر به من بدهد او را به خواهرم میدهم بعد از مدتی صاحب یک پسر شدم با خانواده و مادرم مطرح کردم مادرم به خواهرم گفت اگر راضی باشید و پسری که تازه به دنیا آمده است را به شما بدهیم آنها هم قبول کردند. پسرم مجید سه روزه بود که او را به خواهرم دادم اوایل بسیار ناراحت بودم هر روز به او سر میزدم، اما کمکم که بزرگتر شد خیالام از بابت او اراحت شد.
در این بخش مجید و همسرش در استودیو حضور داشتند؛ مجید وظیفه گفت: در دوران کودکی تمام بچهها خواهر و برادر داشتند، اما من تنها بودم؛ در دوران مدرسه بچه ساکتی بودم. زمانی که به مهمانی میرفتیم یا در جمع حضور پیدا میکردیم به من طور دیگری نگاه میکردند یا با یکدیگر پچ پچ میکردند یک روز با یکی از دختربچهها دعوایم شد و او را زدم او هم به من گفت: اگر بچه خوبی بودی پدر مادرت تو را نگه میداشتند آنجا بود که من همه چیز را فهمیدم.
در ادامه میترا پناهخواه همسر مجید درباره ازدواجشان گفت و بیان کرد: من خیاط هستم و در مغازه خیاطی کار میکردم یکی از همکاران به من گفت آقایی از شما خوشش آمده و به مغازه میآید تو را ببینید ابتدا از این خوشام نیامد و گفتم این دیگر کیست مجید هشت سال به پای من ایستاد تا بالاخره جواب مثبت را از من و پدرم گرفت.
مجید در بخش دیگر بیان کرد: بزرگترین دغدغه و غم زندگی من این بود که چرا من را به خانواده دیگری دادند هرگز این اتفاق را تایید نمیکنم همه کسانی که این اتفاق مشابه برایشان افتاده است همین مشکل را دارند ما نمیتوانیم بعضی موارد را در خود هضم کنیم.
همسر مجید گفت: دو سال بعد از ازدواج مجید همه ماجرا را برای من تعریف کرد در ابتدا میگفتم مانند فیلم هندی است، اما همیشه با این ناراحتی او ناراحت میشوم مجید همه کس من است او همیشه در خودش است و من از این موضوع همیشه ناراحت هستم.
مجید ادامه داد: من دو پدر و دو مادر دارم بیشتر دلام پیش خاله و شوهر خالهام است، اما نمیتوانم پدر و مادر اصلیام را هم رد کنم. از پدر و مادر اصلی خودم دلخورم آنها با انتخاب خود با سرنوشت من بازی کردند.
در این بخش حجتالاسلام برمایی از مجید پرسید اگر هم چنین اتفاقی روزی برای خودت بیفتد چه میکنی مجید پاسخ داد: هرگز این انتخاب را نمیکنم و این تصمیم را نمیگیرم بچه را نگه میدارم، چون او هم مانند من خواهد شد. حرف زدن در این مورد برای من خیلی سخت است، اما در برنامه این کار را کردم تا شاید مردم کمی متوجه باشند و هرگز چنین کاری نکنند.
در این بخش پدر و مادر دوم مجید (خاله و شوهر خاله) وارد استودیو شدند پدر مجید از شنیدن صحبتهای او بسیار متاثر بود و گریه میکرد.
خاله مجید هم به طور مختصر داستان را تعریف کرد و گفت: مادر مجید فرزندش را با رضایت به من داد و ما هم با رضایت او را گرفتیم و بزرگ کردیم. مجید پسر من و پسر همسرم است.
در لحظات پایانی برنامه مجید روی هر دو پدر مادرش را بوسید و کنار آنها ایستاد.
ویژهبرنامه «دعوت» به تهیهکنندگی و کارگردانی مجتبی کشاورز، سردبیری محیا اسناوندی و حضور حجتالاسلام محمد برمایی کارشناس خانواده کاری از گروه اجتماعی شبکه یک سیما است که امسال با حفظ رسالت ذاتی خود یعنی پرداختن به مبحث مهم خانواده و با رویکرد اصلی نگاه ویژه به خاندان و بزرگ خاندان ایرانی در ایام ماه مبارک رمضان هر روز ساعت ۱۹:۱۵ پخش میشود.