راه ناهموار "افغانستان" در مسیر استقلال
استقلال واقعی به معنای استقلال ملت است و بدون آزادی سیاسی، استقلال جامعه و کشور هیچ معنا و مفهومی پیدا نمیکند.
«مفهوم استقلال» آن قدر مهم است باید از ابعاد دیگری نیز مورد بررسی قرار گیرد.
«استقلال» از نظر واژهشناسی، از باب استفعال و با واژههایی چون قلیل، قلت و تقلیل مرتبط است و به معنای کم کردن و به حداقل رساندن میباشد.
ملت استقلالطلب میخواهد وابستگیها را کاهش دهد و اتکای به دیگران را به حداقل برساند. باتوجه به معنای لغوی استقلال، میتوان یک تعریف مفهومی از آن ارائه داد: استقلال عبارت است از«داشتن قدرت تصمیمگیری و سیاستگذاری همراه با اعمال این تصمیمها و سیاستها در حیطه حاکمیت.» و اگر این تعریف را تجزیه کنیم، 3 عنصر «قدرت تصمیمگیری، قدرت اعمال تصمیم گرفته شده و قلمرو حاکمیت» را میتوان از آن استخراج کرد.
براساس برخی تعاریف دیگر، کشوری مستقل است که در یک سرزمین مشخص دارای حاکمیت داخلی و خارجی، جمعیت پایدار، دولت و همچنین مستقل از دیگر کشورها و قدرتها باشد و بتواند با دیگر کشورها رابطه برقرار کند. دولت کشور مستقل صاحب عنوان قانونی برای دارایهای آن کشور است. به طور معمول این کشور به هیچ کشوری وابسته نیست، یا تحت کنترل هیچ قدرتی یا کشوری قرار ندارد.
در ادامه نگاهی به معیارها و عوامل استقلال یک کشور داریم و آن را با اوضاع جاری افغانستان مقایسه میکنیم:
1. نظام اعتقادی - فرهنگی
نظام اعتقادی و فرهنگی مجموعهای از باورها، ارزشها، بینشها، گرایشها، آداب و رسوم، افسانهها، حماسههای تاریخی، احساسات مشترک یک ملت تشکیل شده است. این مجموعه در حکم مجموعه علائم و راهنمایی است که به بازیگران سیاسی و اجتماعی هر ملت در تعیین نوع رفتارها در عرصه سیاست داخلی و خارجی کمک میکند.
از منظر فرهنگی و اعتقادی، افغانستان دارای جمعیتی معادل 32.899.605 نفر است که از این میزان حدود 3 میلیون نفر نیز در خارج از این کشور زندگی میکنند. جمعیت افغانستان را اقوام مختلف مانند پشتونها (50-30 درصد)، تاجیکها (26.3-25 درصد)، هزارهها (19-9 درصد)، ازبکها (8-6 درصد)، ایماق (4 درصد)، ترکمنها (2.5 درصد)، بلوچها (حدود 100 هزار نفر) و دیگر اقوام مانند پاشایی، نورستانی، عربها، پامیری، گوجار و براهویی (6.9 درصد) تشکیل میدهند.
در افغانستان همچنین به زبانهای دری (50-25 درصد)، پشتو (55-50 درصد)، ازبکی (9 درصد)، ترکمن (حدود 500 هزار نفر) و دیگر زبانها مانند بلوچی، نورستانی، پاشایی، براهویی، هندو، پامیری، قرغیز و گوجاری (4 درصد) صحبت میشود.
اسلام در افغانستان بیشترین پیرو را دارد. بیش از 99 درصد مردم افغانستان پیرو دین اسلام هستند و حدود 87 درصد سنی و 12 درصد را شیعیان تشکیل میدهند. ادیان دیگر مانند هندو، بودایی و سیک نیز کمتر از یک درصد از پیروان افغانستان را دارند.
با وجود این آمار و ارقام، حدود 5 میلیون افغانستانی در حال حاضر خارج از این کشور زندگی میکنند که حدود 16 درصد جمعیت کل افغانستان را شکل میدهد.
براساس گزارش یونیسف، حدود 39 درصد افراد بالای 15 سال افغانستان دارای سواد هستند.
در سال 2001 میلادی، افغانستان تنها دارای یک رادیو بود اما اکنون حدود 75 ایستگاه تلویزیونی خصوصی و 200 ایستگاه رادیویی خصوصی دارد که معمولا از حمایتهای کشورهای خارجی برخوردار هستند.
نکته: همانطور که آمارها نشان میدهد، افغانستان دارای مهاجرینی است که در دیگر کشورها زندگی کردهاند و با فرهنگ و اعتقادات رایج در آن کشورها انس گرفتهاند و همچنین رسانههای داخلی مورد حمایت کشورهای خارجی و رسانههای خارجی که در حوزه افغانستان فعالیت میکنند، منافع خود را در این کشور دنبال میکنند بنابراین میتوان نتیجه گرفت مهاجرینی که اکثر نسل جدید آنها تحصیلکرده نیز هستند، با بازگشت به افغانستان در کنار رسانههای فعال در این کشور، مردم افغان را به لحاظ فرهنگی و اعتقادی تحت تأثیر قرار خواهند داد.
2. رهبران و نخبگان سیاسی
هر چند نظریه توماس کارلایل که قهرمانان را سازنده تاریخ معرفی میکند در حالی که با توجه به عدم پذیرش علت واحد در فلسفه علوم اجتماعی از خاصیت مطلق برخوردار نیست اما بخش مهمی از تحولات تاریخ به دلیل اندیشه و عملکرد سرآمدان، رهبران و برجستگان هر قوم و ملت رقم خورده است. این برجستگان نیز خود محصول پویش اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه خود هستند.
اگرچه افغانستان در تاریخ شاهد شخصیتهای بزرگ، رهبران نخبه و افراد بانفوذ قومی فراوانی بوده که هریک دارای قدرت و نفوذ خاص خود بودند. رهبرانی مانند امانالله خان، احماد شاه ابدالی، امیر حبیبالله خان، علامه شهید بلخی، شهید عبدالعلی مزاری، احمد شاه مسعود، امیر عبدالرحمن خان، صبغتالله مجددی، عبدالرب رسول سیاف، عبدالرشید دوستم، شیخ محمد آصف محسنی، اسماعیل خان، گلبدین حکمتیار، محمد محقق، خلیلالله خلیلی و بسیاری دیگر از رهبران ملی و قومی در افغانستان در مدتی از طول تاریخ فعالیتهایی را داشتند اما نکته مشترک و مهمی که از تاریخ این رهبران و نخبگان سیاسی میتوان به آن دست یافت؛ این است که هیچ یک از آنها موفق به اتحاد تمام اقوام نشدند تا افغانها زیر یک پرچم به سرمنزل مقصود برسند. اگرچه شاید در مقاطعی از زمان برخی از این رهبران و شخصیتها موفق به انجام این آرمان شدند اما موفقیت آنها دوامی نداشت.
3. نظام آموزش و پرورش
سرآمدان و نخبگان یک کشور محصول اجتماعی هستند که در آن زندگی میکنند. یکی از ابعاد اجتماع، آموزش و پرورش آن و به صورت کلی محیط علمی - آموزشی است که افراد اجتماع در آن به سر میبرند. اگر در حین پرورش، مرحله جامعهپذیری سیاسی و اجتماعی قهرمانان و حماسههای ملی، شادیها و شکستهای خودی، برتریهای فرهنگ خودی و معایب گرایش به فرهنگ بیگانه، عشق به میهن و میهندوستی، ضرورت فداکاری در راه آن، در خانواده، مدرسه و دانشگاه و در نهایت در شخصیت شهروندان نهادینه شود، نتیجهاش تولید انسانهایی با اذهان و افکار ملی مستقل خواهد بود.
باتوجه به مطالب گفته شده، نتیجه میگیریم که نظام آموزشی با پرورش مردان و زنان آزادیخواه براساس ارزشهای هر جامعه، القای تقدم منافع ملی بر هر چیز در نهاد مخاطبان خود که مدیران و رهبران فردای کشورند، معرفی قهرمانان و فداکاران ملی برای نسل جوان به جای قهرمانان کشورهای دیگر، پرورش نسل منتقد و انتقادپذیر، حساس به زمان، با اعتماد به نفس، مسئولیتپذیر، سختکوش، منتقل کننده تاریخ کشور و آیندهنگر، به استقلال آن کشور کمک میکند.
براساس گزارشها، افغانستان دارای 16 هزار مدرسه در ولایتهای مختلف است و باتوجه به اینکه حدود 3 میلیون نفر دیگر از تحصیل محروم هستند، نیاز به ساخت 8 هزار مدرسه دیگر در این کشور دارد.
چندی قبل اداره توسعه بینالمللی آمریکا گزارش داد که با سرمایهگذاری این سازمان و دیگر کشورهای کمککننده، تعداد دانشآموزان در افغانستان در سال 2002 میلادی به حدود 900 هزار نفر رسیده بود و این کمککنندهها از آن زمان تاکنون 13 هزار مدرسه در افغانستان ساختهاند که تعداد دانشآموزان از 900 هزار به 8.5 میلیون نفر افزایش یافته است.
اداره توسعه بینالمللی آمریکا همچنین در این گزارش آورده که از سال 2002 میلادی، حدود 186 هزار معلم را نیز آموزش و استخدام کرده است.
این اداره همچنین تاکنون بیش از 114 میلیون کتاب درسی نیز در مدارس افغانستان توزیع کرده است.
براساس گزارش خبرگزاری آلمانی «دویچهوله» در ماه دسامبر سال گذشته میلادی (2014)، دولت آلمان از سال 2002 تا سال 2014 میلادی، حدود 200 میلیون یورو به وزارت آموزش و پرورش افغانستان کمک کرده است.
بر اساس گزارش وزارت آموزش و پرورش افغانستان، علاوه بر 34 دانشگاه در این کشور، حدود 100 موسسه خصوصی آموزش را برای افغانها فراهم میکنند که در میان آنها دانشگاههایی از آمریکا و ایران نیز به چشم میخورد.
براساس گزارش این اداره، تعداد دانشجویان دانشگاه در افغانستان نیز از هفت هزار و 800 نفر در سال 2001 میلادی، به 123 هزار نفر در سال 2013 میلادی رسیده است.
در سال 2015 میلادی نیز، حدود 300 هزار نفر در امتحان کنکور افغانستان شرکت کردند و حدود 55 هزاردانشجو در دانشگاههای عمومی این کشور ثبت نام کردهاند.
نکته قابل توجه این که بخش قابل توجهی از نخبگان سیاسی و کسانی که زمام این کشور را به دست میگیرند، در خارج از افغانستان زندگی و تحصیل کردهاند اما آمار دقیقی در درست نیست.
نکته: باتوجه به وابستگی شدید این وزارت به کمکهای کشورهای خارجی و در نظر داشتن منافع ملی هریک از این کشورها، میتوان نتیجه گرفت که فرصتهای پرورش شخصیتهای ملی با فرهنگ اصیل افغانستان تاحدی از بین میرود.
4. موقعیت جغرافیایی
اگر بر روی نظریه جامعهشناسان محیطگرا و جغرافیادانهای جبراندیش که افکار و رفتار و کنشهای انسانی را صرفاً تابع عوامل جغرافیایی مانند آب و هوا، سردی و گرمی میدانند، قدری به صورت نسبی بیندیشیم، هم حقانیت علمی افزایش دادهایم و هم واقعگرایانه با جغرافیا و اثر آن بر استقلال و عرصه سیاست برخورد خواهیم کرد. محیط جغرافیایی، هم مزیت آفرین و هم مشکل آفرین است. استقلال برخی از کشورها مرهون موقعیت جغرافیایی آنهاست. به عنوان نمونه، کشور انگلستان از نظر موقعیت جغرافیایی در وضعیت مناسبی قرار دارد زیرا به اندازه کافی از قاره اروپا دور افتاده تا از حملات آنها در امان بماند و از سوی دیگر به فاصله مناسب به آنها نزدیک است تا در صورت لزوم بتواند به آنها حمله کند و یا موقعیت کوهستانی سوئیس باعث شد که این کشور از تنشهای مهم نظامی و سیاسی اروپا جان سالم به در برد، حتی ماجراجویانی مانند ناپلئون و هیتلر نیز به فکر تصرف آن نیفتادند.
از سوی دیگر، انزوای جغرافیایی برخی سرزمینها و دوری آنها از مناطق کلیدی - استراتژیک جهان کمک مهمی به استقلال آنها در تاریخ کرد. کشور ژاپن، نمونه بارز این مسئله است که هرگز تحت تأثیر پدیده استعمار قرار نگرفت زیرا نه منابع و معادن زیرزمینی و روی زمینی حساسی مانند نفت داشت و نه به مناطق استراتژیک و ژئواستراتژیک نزدیک بود.
موقعیت کوهستانی به عنوان متغیری از مفهوم موقعیت جغرافیایی، تأثیر روحی و روانی ویژهای بر استقلال دارد. از نظر روحی و روانی هم در استقلال مؤثر است. زمانی ابن خلدون میگفت: مردم کوهستان بردبار، مقاوم و شجاع و سلحشورند. این نظریه هنوز نیز صادق است.
جنبشهای استقلالطلب نخست در پناه کوهها مراحل تکوین خود را سپری میکنند.
افغانستان به لحاظ جغرافیایی میان کشورهایی مانند ایران، پاکستان، چین، تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان قرار گرفته است.
مرزهای این کشور با این کشورها متفاوت است. به عنوان نمونه، افغانستان با ایران 936 کیلومتر، با پاکستان 2430 کیلومتر، با ترکمنستان 744 کیلومتر، 209.21 کیلومتر با ازبکستان، 1300 کیلومتر با تاجیسکتان و 65 کیلومتر با چین مرز مشترک دارد.
افغانستان بارها مورد هجوم کشورهای مختلف قرار گرفته که یک دلیل آن موقعیت جغرافیایی این کشور است. کشورها و قدرتهایی مانند مغولها، شوروی سابق، آمریکا، کشورهای عضو ناتو و حتی درگیریهای مرزی با پاکستان نمونهای از این هجوم بوده است.
نکته: از آنجا که افغانستان کشور دورافتاده نیست و در شاهراه اصلی کشورهای آسیای میانه و کشورهای استراتژیک منطقه قرار گرفته، به نظر میرسد، موقعیت جغرافیایی این کشور نمیتواند تضمینکننده استقلال این کشور باشد.
5. دارا بودن منابع طبیعی و داشتن توان صنعتی
قدرت صنعتی یعنی توانایی یک کشور در تبدیل مواد خام به کالاهای مصرفی، واسطهای، سرمایهای همراه با منابع طبیعی یعنی ذخایر زیرزمینی، جنگلها، دریاها، رودخانههای قابل کشتیرانی که با هم از عوامل استقلال محسوب میشوند. هیچ یک به تنهایی کافی نیستند و هر دو مکمل یکدیگرند.
بسیاری از کشورهای جهان سوم دارای منابع زیرزمینی باارزشی هستند اما دانش فنی بارورسازی آنها را ندارند، چون به عملآوری آن نیاز دارند یا حتی به استخراج و صدور آن برای کسب درآمد ارزی محتاج هستند بنابراین به سوی کشورهای صاحب دانش فن، دست نیاز دراز میکنند و آنها نیز بدون گرفتن امتیاز سیاسی و نظامی حاضر به انتقال آن دانش فنی نخواهند بود. اینجاست که حلقههای وابستگی به گردن اقتصاد و در نتیجه سیاست جهان سوم انداخته میشود.
به لحاظ معدنی و گنجینههای نهفته در افغانستان، نقل معروفی در توصیف این کشور وجود دارد مبنی بر اینکه «جنگ ارزش راهاندازی دارد». این جمله نشان میدهد که یکی از مهمترین دلایل مورد تجاوز قرار گرفته شدن افغانستان، همین گنجها و منابع این کشور است.
براساس گزارشهای زمینشناسی، افغانستان دارای 1400 معدن مختلف کشف شده و کشف نشده است که ارزش آن از حدود 1000 تا 3000 میلیارد دلار تخمین زده شده اما حامد کرزی رئیسجمهور سابق افغانستان در دسامبر سال 2013 میلادی، مدعی شد که ارزش ذخایر معدنی این کشور به حدود 30 هزار میلیارد دلار میرسد.
افغانستان دارای سنگهای معدنی فراوانی از جمله سولفات باریم، کرومیت، زغال سنگ، مس، طلا، سنگ آهن، سرب، اورانیوم، لیتیوم، کبالت، گاز طبیعی، نفت، سنگهای گرانبها و نیمه گرانبها مانند یاقوت، نمک، روی، تالک و گوگرد است.
باوجود این معادن عظیم معدنی که در افغانستان وجود دارد، صنعت این کشور به آن حد از رشد نرسیده که ذخایر این معادن را استخراج و بهرهبرداری کند.
نکته: به نظر میرسد که منابع طبیعی غنی و صنعت نامتناسب با این منابع در افغانستان، هرکشوری را در جهان وسوسه میکند.بنابه گزارش «گلوبال ریسرچ» در سال 2014 میلادی، حدود 100 هزار پیمانکار از حدود 3000 سازمان غیردولتی از 50 کشور در افغانستان مشغول به فعالیت بودند.اگرچه آمار دقیقی از تعداد شرکتها و سازمانهای فعال در افغانستان منتشر نشده اما نکته قابل توجهی که در فهرستهای منتشر شده از شرکتهای فعال در افغانستان، به چشم میخورد این است که در افغانستان، شرکتهای خارجی زیادی مانند شرکتهای چینی در زمینه متالورژی، نفت، شرکت انگلیسی نفت «دراگون»، شرکت مشارکتی نفت ترکیه و بسیاری از شرکتهای دیگر خارجی در زمینههای مختلف از جمله بخش صنعت و معدن این کشور فعالیت میکنند.
6. قدرت نظامی
قدرت نظامی به عنوان عامل استقلال، تابعی از سایر تواناییهاست. این تواناییها شامل رهبری نظامی، قدرت اقتصادی، اجماع نظر نخبگان سیاسی و نظامی است. همچنین قدرت نظامی، سخت به عامل جمعیت وابسته است، به ویژه برای کشورهای جهان سوم که به دانش فنی اسلحهسازی عالی دسترسی ندارند، زیرا جمعیت زیاد امکان افزایش نفرات زیر پرچم را به هنگام ضرورت افزایش میدهد. ارتش سرخ شوروی سابق عاملی بود که بعد از یک عقبنشینی محاسبه شده و تاکتیکی توانست آلمان نازی را از خاک خود خارج کرده و استقلال و تمامیت ارضی روسیه شوروی را تثبیت کند.
در حالی که تاریخچه ایجاد ارتش افغانستان به قرن هجدهم بازمیگردد اما پس از سقوط طالبان، نیروهای ارتش افغانستان با ساختار جدیدی ایجاد شد. این نیروها در ابتدا در سال 2001 میلادی توسط نیروهای انگلیسی آموزش دیدند اما کمکم بیشتر مسئولیت آموزش نیروهای ارتش این کشور را آمریکا به عهده گرفت.
تعداد نیروهای ارتش افغانستان در ساختار جدید در سالهای 2001 تا 2003 میلادی، حدود 1750 نفر بود که این نیروها با سرمایهگذاری آمریکا و کشورهای کمککننده، به 194 هزار نیرو در سال 2014 میلادی رسید.
براساس پیمان امنیتی امضا شده با آمریکا، واشنگتن متعهد شده است که هزینههای ارتش افغانستان از جمله حقوق سربازان، تأمین سلاح و آموزش نیروها را تا سال 2024 میلادی فراهم کند.
افغانستان همچنین دارای پلیس ملی و پلیس محلی است. براساس گزارشها، انتظار میرفت که تعداد نیروهای پلیس این کشور در سال 2014 میلادی به حدود 160 هزار نفر برسد.
گزارشها حاکی از این است که دولت آمریکا در ماه فوریه سال 2013 میلادی متعهد شد که هزینه حدود 45 هزار پلیس محلی افغانستان را تا سال 2018 میلادی تأمین کند که تنها حقوق هر سرباز پلیس محلی افغان بین 6 هزار تا 8 هزار 250 افغانی است.
تا سال 2012 میلادی، نیروی هوایی افغانستان دارای حدود 5600 نیرو بود که براساس گزارشها، این تعداد تا سال 2016 میلادی، به 8000 نفر افزایش خواهد یافت.
براساس یک تحقیق منتشر شده در رسانه آمریکایی «آتلانتیک» در سال 2012 میلادی، میانگین حقوقی هر سرباز ارتش و افسر پلیس در افغانستان سالانه حدود 1872 دلار است و هزینه آموزش یک افسر پلیس افغان سالانه 30 هزار دلار اما یک سرباز حدود 64 هزار دلار است و آمریکا علاوه بر تأمین این هزینهها، سالانه حدود 3.5 میلیارد دلار نیز در بخش نظامی افغانستان صرف میکند.
نکته: آمارها حاکی از وابستگی شدید نیروهای نظامی افغانستان به کمکهای کشورهای خارجی است تاجایی که میتوان از این آمارها نتیجه گرفت که بدون این کمکها، حیات نیروهای نظامی این کشور با تهدید جدی روبرو میشود.
7. استقلال سیاسی
در استقلال سیاسی آنچه مهم است عدم وابستگی هیئت حاکمه و اتخاذ تصمیمها بر اساس منافع آن کشور است. براین اساس، استقلال سیاسی به معنای مستقل بودن هیئت حاکمه یک کشور از نفوذ بیگانگان و اتخاذ تصمیمهای سیاسی براساس منافع ملی آن کشور است.
استقلال سیاسی مبنای ابعاد دیگر استقلال نیز به شمار میرود. بدین معنا که دستیابی به استقلال اقتصادی و فرهنگی برای یک جامعه در صورتی ممکن است که آن جامعه به استقلال سیاسی دست یابد و دولتمردان آن، به دور از دخالت بیگانگان، استراتژی کشور را تدوین نمایند و به اتخاذ تصمیم بپردازند.
از منظر سیاسی، در گذشته نظام سیاسی افغانستان پادشاهی بود که پس از سقوط طالبان در این کشور، زمامداران این کشور از طریق دموکراتیک با برگزاری انتخابات تعیین شده است.
پس از سقوط طالبان، پنج انتخابات ریاستجمهوری و پارلمان در افغانستان برگزار شد. برگزاری انتخابات در افغانستان مانند دیگر کشورها هزینههای زیادی در بر دارد به عنوان نمونه براساس گزارشها، در انتخابات ریاستجمهوری افغانستان در سال 2009 میلادی، بین 300 میلیون تا 500 میلیون دلار هزینه صرف شد که جامعه بینالمللی هزینههای آن را فراهم کرد.
در انتخابات ریاستجمهوری سال گذشته میلادی (2014) نیز که هزینههای زیادی در بر داشت، اتفاقات قابل توجه دیگری از جمله طولانی شدن معرفی نامزد پیروز انتخابات به دلیل اتهام به ارتکاب تقلب از سوی رقبای انتخاباتی نیز رخ داد. که در نتیجه «جان کری» با ارائه طرحی به افغانستان، اشرفغنی را به عنوان پیروز انتخابات و رئیسجمهور افغانستان و ایجاد مقامی جدید تحت نام «ریاست اجرایی»، عبدالله عبدالله را در این پست معرفی کرد.
بر اساس طرح وزیر امور خارجه آمریکا، حکومت وحدت ملی افغانستان تشکیل شد. علاوه براین، رئیسجمهور و رئیس اجرایی افغانستان در زمان معرفی وزرای کابینه این کشور، هفت وزیری را که دارای تابعیت دوگانه بودند، به پارلمان افغانستان معرفی کردند که در ابتدا رد صلاحیت شدند اما تعدادی از آنها مانند «صلاحالدین ربانی»، «نورالحق علومی» پس از معرفی مجدد، آرای اعتماد نمایندگان پارلمان را کسب کردند.
نکته: آمارها نشان میدهد که نظام سیاسی افغانستان که زمینهساز استقلال یک کشور است، هنوز نتوانسته استقلال خود را بدست آورد.
9. استقلال اقتصادی
مقصود از استقلال اقتصادی این است که جامعه بتواند نیازمندیهای خود را در حد قابل قبولی از رفاه، تولید کند و در اداره امور اقتصادی نیازمند و متکی به دیگران نباشد. بنابراین استقلال اقتصادی به معنا خودبسندگی در رفع نیازهای اساسی و جلوگیری از سلطهی کشورهای دیگر بر اقتصاد بومی است.
نکته مهم بحث استقلال سیاسی و استقلال اقتصادی برای کشورهای در حال توسعه است. در اینجا باید گفت نه تنها استقلال اقتصادی پیوند عمیقی با استقلال سیاسی دارد، بلکه شرط لازم برقراری آن، استقلال سیاسی است. در پی رسیدن به سطح خاصی از بلوغ استقلال سیاسی، زمینه رشد و نمو استقلال اقتصادی نیز فراهم میشود. در مقابل نیز در سطوح مختلف توسعه اقتصادی، شدت رشد استقلال و توسعه سیاسی نیز متفاوت است.
با توجه به شاخصهای گفته شده در بخش اقتصادی، بیش از 3 دهه جنگ، موجب عدم رشد قابل توجه اقتصاد افغانستان شده است به عنوان نمونه، تولید ناخالص داخلی این کشور از 2.5 میلیارد دلار در سال 2001 به 20.84 میلیارد دلار در سال 2014 رسید و سرانه درآمد افغانستان از 700 میلیارد دلار در سال 2001 به 1580 میلیارد دلار در سال 2014 میلادی رسید اما نکته قابل توجه اینجاست که پس از سقوط طالبان و تشکیل دولت جدید، بودجه سالانه افغانستان به طور کامل به کمکهای خارجی وابسته شد و با گذشت زمان و رونق گرفتن کسب و کار و تجارت در افغانستان، تنها 10 از درآمدهای این کشور از طریق تولید داخلی و تجارت تأمین شد.
براساس اعلام بانک جهانی، دولت افغانستان بازهم 90 درصد درآمد خود را به کمکهای کشورهای کمککننده به ویژه آمریکا وابسته کرده است.
امید به زندگی در مردم افغانستان نیز از 42 سال طی 10 سال به 60 سال در 2012 رسید.
این در حالی است که جامعه جهانی از سال 2002 تا 2013 میلادی متعهد به پرداخت 62 میلیارد دلار به افغانستان شده بود که از سال 2002 میلادی تا سال 2009 میلادی حدود 26.7 میلیارد دلار آن به این کشور پرداخت شد که حدود 77 درصد بودجه کل افغانستان را در این سالها تشکیل میداد.
نکته: براساس آمارها، افغانستان راه طولانی تا رسیدن به استقلال در پیش رو دارد.انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.