- با ترسیم نمودار تحول نگرش روسیۀ پساشوروی به ایران، جابه جاییهایی با شدت نوسان گسترده قابل مشاهده است که در یک سوی آن، ایران به مثابه «متحدی مطمئن و قابل اتکا در منطقه و جهان» و «متحدی در برابر دشمان مشترک» و در سوی دیگر به عنوان «تهدید جنوبی و به منزله ابزاری برای تنظیم روابط با غرب» مورد شناسایی قرار گرفته است.
یکی از جلوههای عملی این نوسان، در ارائه دو رای متفاوت و مهم در شورای امنیت سازمان ملل متحد در قبال ایران مشاهده میشود، مخالفت و وتوی قطعنامه ضد ایرانی شورای امنیت در ۲۶ فوریه ۲۰۱۸ و موافقت و رای به قطعنامه ضد ایرانی ۱۹۲۹ در ۹ ژوئن ۲۰۱۰ است.
«ایران در هندسه سیاست خارجی روسیه» عنوان کتابی به قلم محمد شاد است که وی در این اثر کوشیده است تصویری منطبق با واقعیت، از نحوه سیاستگذاری خارجی روسیه در مقابل ایران و عناصر دخیل در شکلگیری این سیاستها ارائه دهد. در نظر دارد هر روز برشی از این کتاب را با خوانندگان خود به اشتراک بگذارد.
باید به این نکته توجه کرد که تفاوتهای بنیادین اشاره شده با اسناد قبلی در قسمت قبل باعث شدهاند که تغییرات زمینهای حادث شده در محیط راهبردی سیاست جهانی و متقابلاً سیاست خارجی روسیه بر نحوه صورتبندی روابط این کشور با ایران نیز تأثیر بسیار زیادی بگذارد. روسیه در این سند برای اولین بار بدون در نظر گرفتن ملاحظات هنجاری نظام بینالملل، به توعه همهجانبه همکاریها با ایران تصریح کرده است.
روسیه که پیشتر از به کارگیری لفظ تعامل راهبردی با ایران در سیاستهای اعلامی خود به عمد اعراض میکرد، پس از ابلاغ این سند، بارها این مفهوم را در خصوص روابط با ایران به کار برده است؛ برای نمونه، پوتین در ۲۸ مارس ۲۰۱۷ تأکید کرد «روابط کنونی روسیه و ایران واقعا دوستانه و م حترمانه است و روسیه به دنبال تقویت چند وجهه روابط با ایران، ایجاد پیوندهای سودمند متقابل و پیگیری همکاریهای دو جانبه با هدف رسیدن به سطح کیفی جدیدی در روابط تا سطح مشارکت راهبردی است.
موضع دو کشور در خصوص بسیاری از سیاست جهانی بسیار نزدیک است؛ وی تصریح کرده است که زمینههای اقتصادی، امنیتی، تجاری، سیاسی و فرهنگی بسیاری برای تعمییق همگرایی دو کشور وجود دارند، پوتین در مقام رهبر عالی روسیه از آیتالله خامنهای رهبر عالی ایران با لفظ «دوست بزرگ ما» یاد میکند و بر این باور است که عزم رهبران عالی دو کشور بر ارتقاء روابط و افزایش دوستی دو کشور استوار شده است.
در بررسی روند تطور و تحول مواجهه با موضوع ایران در اسناد راهبردی سیاست خارجی روسیه میتوان به این نتیجه رسید که سیاست خارجی این کشور در مقاطعی که به سمت سیاستهای مستقل از غرب حرکت کرده است تمایل نزدیکی به ایران نیز در هندسه سیاست خارجی روسیه موضوعیت یافته و متقابلاً در دورههایی که سیاست همکاری با غرب تقویت شده، جایگاه ایران نیز در این پازل حاشیه ایتر شده است.
در سال ۱۹۹۳، یعنی در بحبوحه پیگیری پروژه تنشزدایی و انتگراسیون با اروپا، به موضوع ایران در سند حتی اشاره هم نشد؛ در سال ۲۰۰۰ ک گفتمان غربگرایان شکت خورد و روابط با غرب به تنش انجامید، بحث توسعه همکاری با ایران به نحو مفتی طرح شد؛ در سال ۲۰۰۸، همزمان یا سیاستهای همگرایانه مدودف با غرب به موضوع ایران از پس از سال ۲۰۱۴ و وقوع بحران در روابط روسیه و غرب، سیاست همگرایی روسیه با حوزه شرق «تحول دورهای» موضوع ایران در سیاست خارجی روسیه به علت قرار داشتن این کشور در وضعیت گذار است.
سیاست خارجی روسیه پاشوروی موجودیتی در حال صیرورت بوده و هنوز به وضعیت ثباتمند و پایدار نهایی دست نیافته است. روسیه پاشوروی در ۲۷ سال گذشته در حال آزمودن وضعیتهای مختلف مواجهه با جهان خارج در راستای بهینهسازی منافع خود بوده است.
در صورتی که این نوسان ادامه داشته باشد، باید منتظر تداوم این وضعیت سینوسی در تعامل با ایران نیز بود. برخی از پژوهشگران بر این باورند که روسیه پس از تصمیمگیری درباره الحاق کریمه، ورود نظامی به ژئوپلتیک خاورمیانه، و عطف عنان به شرق، تصمیم نهایی خود را برای نحوه زیست در جهان جدید اتخاذ کرده است و احتمال چرخشهای بنیادین در سیاست خارجی روسیه چندان متصور نیست.
تأثیر الزامات کلان اسناد راهبردی سیاست خارجی بر مناسبات با ایران
جدای از بندهایی که به موضوع ایران اختصاص یافتهاند، برخی موضوعات کلان وجود ارند که الزامات راهبردی خاص خود را بر کیت سیاست خارجی روسیه و به تبع آن، جایگاه ایران در این سیاست تحمیل میکنند. در این بخش تلاش میشود برخی از اهم این موارد به اجمال بررسی شوند.
الزام اول: روسیه، غرب و ایران؛ وضعیت پاندولی
اولین مسئله نحوه مواجهه روسیه با غرب است که در نتیجهگیری بند پیشین در خصوص روند تحول مواجهه با موضوع ایران در اسناد راهبردی سیاست خارجی روسیه تحلیل شد.
بر اساس این نتیجهگیری، نظریه پاندولی بهترین قابلیت را برای تشریح وضعیت حاکم بر شکلگیری مناسبات روسیه و ایران با وجود متغیر غرب دارد؛ به نحوی که نزدیک شدن به غرب در وضعیتی حادثه میشود که روسیه نگرش راهبردی به همکاری با شرق و به تبع آن، ایران ندارد و متقابلاً نزدیک شد روسیه به ایران رد شرایطی حاصل میشود که از غرب دور شده باشد.
البته این نظریه برای تقویت به ذهن است و تصلب مورد اشاره در آن لزوماً در همه حالات صدق نمیکند؛ ضمن اینکه باید دانست که الزامات این وضعیت سر سیاست خارجی روسیه حاکم است و نه سیاست خارجی ایران، به این معنی که اگر ایران در وضعیت تنش فزاینده با غرب قرار گیرد الزامی برای نزدیک شدن روسیه به ایران ایجاد نمیشود.
تهاجمیتر شدن ادبیات سند ۲۰۱۶ در مواجهه با اروپا و آمریکاریشههای محاسباتی جدی دارند. بر اساس ادراک منبعث از تجربه ۲۶ ساله مقامات روسیه تنازع غرب با این کشور خاستگاههای بنیادین و تقلیلناپذیر دارد و روسیه با تغییر در سیاستهای آشکار اعلامی امکان تغییر در نظام محاسباتی طرف مقابل را ندارد؛ ضمن اینکه این کشور چشمانداز تضعیف نظم مبتنی بر نظام تک قطبی را به نفع نظم مبتنی بر نظام چند قطعی کاملاً محتمل میداند.
این وضعیت در صورت تحقق شرایط را برای تعمیق روابط با ایران از خصلت تنظیم رابطه در قالب متداول و دوجانبه به ویژگی بنیادینتری که ریشه در راهبردیهای کلان روسیه برای موازنةسازی قدرت در مقابل غرب دارد سوق میدهد.
ایران در پارادایم جدید اهمیت غیر اقتضایی خواهد یافت. مقامات روسیه در موضعگیریهای اخیر خود برای اعتمادسازی در برابر برخی تردیدهای طرف ایرانی به این مسئله استناد میکنند که کشورشان بنا به ملاحظات راهبردی خود امکان دور زدن ایران را ندارد با فرض صحت این گزارهها، تعمیق روابط با ایران به الزامی راهبردی برای تحقق هدف توازنسازی ژئوپلتیکی روسیه تبدیل میشود.
شاید به همین دلیل باشد که برخلاف سنت گذشته، در سند جدید به بسط و توسعه همهجانبه روابط با ایران تصریح شد و رییس جمهور این کشور نیز این سخن گفتن در خصوص تعامل راهبردی با ایران ابایی ندارد.
الزام دوم: روسیه، چین و ایران راگیری شرقی
همانگونه که پیشتر گفته شد، جهتگیری آشکار آسیایی در آخرین سند سیاست خارجی، حاکی و تحول درک روسیه از محیط راهبردی نظام بینالمل و جابهجای نقاط نقل در روندهای جهانی است، روندی که از آن به سیاست نگاه یا چرخش به شرق یاد میشود.
همانگونه که تشریح شد، در آخرین سند برخلاف اسناد پیشین، بیشتر حجم توجه در میان مناطق به بخش آسیا-پاسیفیک معطوف شده است، به نحوی که بندهای ۷۸ و ۹۱ به این حوزه اختصاص یافتهاند و بیشترین بسامد لفظ همکاری، تعامل با مشارکت راهبردی در این بندهای قابل جستجوست.
تأکید برتقویت سازکارهای شرقی، از جمله: سازمان همکاری شانگهای، اتحادیه دولتهای آسیای جنوب شرقی (آسه آن)، اتحادیه اوراسیا، انجمن همکاری اقتصادی آیسا-اقیانوس آرام، بریکس و سازمان امنیت دسته جمعی مقدمهای برای نهادسازی در نظم جدید بینالمللی است.
با فرض صحت و اعتبار این چرخش، دو ملاحظه راهبردی برای رسویه در مناسبات با ایران بر این کشور تحمیل خواهد شد.
اول اینکه، نزدیک شدن ایران به غرب اساساً نه تنها یکی از ظرفیتها را از سبد سیاست شرقی روسیه خارج میسازد، بلکه آن را به بازیگر پیچیدهتری که کنشگری پیشبینی ناپذیر و چندجانبه خواهد داشت تبدیل میکند.
بر این اساس، سیاست راهبردی روسیه باید به گونهای تنظیم شود که در نهایت، از قرار گرفتن ایران در مدار غرب جلوگیری به عمل آید. این وضعیت شرایط بهرهگیری ایران را از موضع نابرابر روسیه در تنظیم روابط دوجانبه فراهم خواهد کرد.
دوم اینکه، روسیه در یادگیری جدید در درون اردوگاه قدرتهای شرقی، به جذب ایران در جبهه خود نیاز خواهد داشت. ایران در شرایط جاری به لحاظ اقتصادی به چین و به لحاظ سیاسی به روسیه نزدیکتر است.
روسیه در این شرایط تلاش خواهد کرد با تعمیق دستاوردهای سیاسی ایران و نیز ایجاد مشوقهایی در حوزه اقتصادی (به ویژه بحث انرژی و ترانزیت) این کشور را در جبهه خود تثبیت کند. متقابلاً چین در تلاش برای جلوگیری از پیوستگی سیاسی ایران به روسیه در نظم جدید جهانی خواهد بود.
موافقت رسمی روسیه با عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای و کارشکنیهای پنهان و غیر رسمی چین (با تحریض تاجیکستان) برای جلوگیری از عضویت دائم ایران در این سازمان در همین راستا قابل ارزیابی است.
در هر صورت باید توجه داشت که راهبرد بلند مدت چرخش آسیایی، تضعیف قدرت هژمونیک ایالات متحده، و خیزش صلحآمیز چین مقولاتی هستند که در نهایت، الزامات راهبردی جدید را برای روسیه در تنظیم روابط با ایران ایجاد خواهند کرد.
انتهای پیام/