فرهنگ مقاومت؛ نقطه اشتراک تمام غلبهها بر ظلم
نقطه اشتراک تمام پیروزیهایی که در برابر ظلم رخ نشان دادهاند یک فرهنگ است. فرهنگی که دو باورِ غیرتِ ملی و دینی در آستین دارد و امروزه تحت عنوانِ «فرهنگِ مقاومت» بارها در تاریخ ایران رخ نشان داده است.
خبرگزاری میزان -
فرجامِ این رویارویی و نبرد خیر و شر، همیشه موفقیت خیر نبوده است؛ اما نقطه اشتراک تمام پیروزیهایی که در برابر ظلم رخ نشان دادهاند یک فرهنگ است. فرهنگی که دو باورِ غیرتِ ملی و دینی در آستین دارد و امروزه تحت عنوانِ «فرهنگِ مقاومت» بارها در تاریخ ایران رخ نشان داده است.
به گمان بتوان این از خود گذشتگی و مقابله در برابر ظالم را امری موروثی دانست که ریشه در ارزشها و باورهای دینی مردم ایران دارد که از مکانی به نام کربلا و نقطه اوج مقاومت و آزادگی یعنی عاشورا نشئت گرفته است که تا به امروز بارها جان و تنِ ایران و حتی جهان را از به مسلخ بردن نجات داده است.
در برههای از تاریخ، این تبرِ تیزدندانِ ظلم، به دستِ شاهان قاجار افتاد بود که در دوره محمدعلی شاه، دولتِ وقت، کمرِ همت به نابودی و آزار و سرکوب ملت ایران و مشروطهخواهان بست.
در این میان مردی به نام ستارخان که بارها با مأمورین محمدعلی شاه به واسطه گرفتن مال از ثروتمندان و دادن آنها به فقرا، در افتاده است و همچنین میان مردم شهر به امانتداری و درستی شهره شده بود، قد علم میکند تا مقابل ظلم و جور و زحمی شدن هویت دینی مردم بایستد که میایستد و خاک میخورد اما خاک نمیدهد.
این سردار ملی مردم را در مقابل قشون عظیم محمدعلی شاه که پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی و تعطیلی آن، برای طرد و دستگیر کردن مشروطهخواهان تبریز به آذربایجان گسیل شده بودند، فراخواند و به کمک آنها بنای مقاومت و ایستادگی را علم کرد.
ستارخان معتقد بود: «ترحم، گرگ بیابان را خونخوارتر میکند. اگر با تفنگهای خود، سینه آنها را سوراخ نکنیم، همه ما را پاره پاره خواهند کرد. باید به جنگشان برویم و نابودشان کنیم»؛ که در نهایت ستارخان که حالا لقب «سردار ملی» را به ارث برده است به همراه باقرخان، بعد از ورود به تهران حاضر به زمین گذاشتن سلاح در برابر ظلم نشد و شهادت را به جان خرید.
حالا بعد از سالها مقاومت در عرصهها و زمینهای مختلف، ایران آنقدر قوی شده است که با قدرت از استقلال سیاسی خود حراست کند.
- معصومه ایمانی - سرچشمه همه دوقطبیهای عالم از خلقتِ ابوالبشر آغاز شد. دو قطبی «خیر و شر» که دانههای «ظالم و مظلوم» را در دل زمین جای داد و از همین نهاد، نهالِ ایستادگی سر بیرون آورد تا به جنگِ تبرِ تیزدندانِ ظلم برود.
فرجامِ این رویارویی و نبرد خیر و شر، همیشه موفقیت خیر نبوده است؛ اما نقطه اشتراک تمام پیروزیهایی که در برابر ظلم رخ نشان دادهاند یک فرهنگ است. فرهنگی که دو باورِ غیرتِ ملی و دینی در آستین دارد و امروزه تحت عنوانِ «فرهنگِ مقاومت» بارها در تاریخ ایران رخ نشان داده است.
از شمال و میرزا کوچک خان جنگلی گرفته تا جنوب و دلواریها و ستارخان سردار ملی و در کنارش باقرخان؛ همه حول فرهنگ مشترک «مقاومت» چرخیدهاند تا چرخهای این مملکت بر مدار عزت و شرف و استقلال بچرخد.
به گمان بتوان این از خود گذشتگی و مقابله در برابر ظالم را امری موروثی دانست که ریشه در ارزشها و باورهای دینی مردم ایران دارد که از مکانی به نام کربلا و نقطه اوج مقاومت و آزادگی یعنی عاشورا نشئت گرفته است که تا به امروز بارها جان و تنِ ایران و حتی جهان را از به مسلخ بردن نجات داده است.
در برههای از تاریخ، این تبرِ تیزدندانِ ظلم، به دستِ شاهان قاجار افتاد بود که در دوره محمدعلی شاه، دولتِ وقت، کمرِ همت به نابودی و آزار و سرکوب ملت ایران و مشروطهخواهان بست.
در این میان مردی به نام ستارخان که بارها با مأمورین محمدعلی شاه به واسطه گرفتن مال از ثروتمندان و دادن آنها به فقرا، در افتاده است و همچنین میان مردم شهر به امانتداری و درستی شهره شده بود، قد علم میکند تا مقابل ظلم و جور و زحمی شدن هویت دینی مردم بایستد که میایستد و خاک میخورد اما خاک نمیدهد.
این سردار ملی مردم را در مقابل قشون عظیم محمدعلی شاه که پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی و تعطیلی آن، برای طرد و دستگیر کردن مشروطهخواهان تبریز به آذربایجان گسیل شده بودند، فراخواند و به کمک آنها بنای مقاومت و ایستادگی را علم کرد.
ستارخان معتقد بود: «ترحم، گرگ بیابان را خونخوارتر میکند. اگر با تفنگهای خود، سینه آنها را سوراخ نکنیم، همه ما را پاره پاره خواهند کرد. باید به جنگشان برویم و نابودشان کنیم»؛ که در نهایت ستارخان که حالا لقب «سردار ملی» را به ارث برده است به همراه باقرخان، بعد از ورود به تهران حاضر به زمین گذاشتن سلاح در برابر ظلم نشد و شهادت را به جان خرید.
حالا بعد از سالها مقاومت در عرصهها و زمینهای مختلف، ایران آنقدر قوی شده است که با قدرت از استقلال سیاسی خود حراست کند.
همین فرهنگ مشترک مقاومت باعث شده است که رژیم تا بن دندان مسلح سعودی به انواع تجهیزات و کمک های اطلاعاتی غرب پس از حدود هفت سال تجاوز وحشیانه به مردم مظلوم یمن، سخن از آتش بس به میان آورد.
اما ظلم هرگز زمین را خالی رها نمیکند و میل به زیست از نوع جنگل همواره در آن جاری است. چیزی شبیه پدیدهای معاصر به نام داعش که اگر در برابر این رباتِ انسان نمای ساخته غرب به قول ستارخان سرخم کنی، زورمندتر خواهد شد.
اما ظلم هرگز زمین را خالی رها نمیکند و میل به زیست از نوع جنگل همواره در آن جاری است. چیزی شبیه پدیدهای معاصر به نام داعش که اگر در برابر این رباتِ انسان نمای ساخته غرب به قول ستارخان سرخم کنی، زورمندتر خواهد شد.
و مگر میشود از مقاومت و قهرمانی و مرد میدان بودن حرف زد و از شهید عزیزمان حاج قاسم این قهرمان ملی و سردار امت اسلامی یادی نکرد؟
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *