نزدیک شدن سیاستهای ایران به غرب؛ منشأ نگرانی و دغدغه برای روسیه؟
باید به این نکته نیز توجه داشت که نزدیک شدن سیاستهای ایران به غرب نیز منشأ نگرانی و دغدغه برای روسیه بوده و در مقاطعی نیز این نزدیکی باعث ایجاد رکود در روابط تهران-مسکو شده است .
خبرگزاری میزان -
۱. تنزل اولویت شرق در پارادایم سیاست خارجی اوروآتلانتیسم
بر اساس نگرش اوروآتلانتیسم، کشورهای شرقی اساساً اولویتی برای سیاست خارجی روسیه شمرده نمیشدند و در این میان، کشورهای خاورمیانه نیز پایینترین رتبهها در اولویتهای این کشور را به خود اختصاص میدادند (Tsygankov & Tsygankov ۲۰۱۰:۶۳۷۵) طبیعتاً در سایه افول اولویت حوزه شرق و نگرش راهبردی به تعامل با کشورهای غربی، برخلاف نگرش اوراسیانیستها، تعامل با ایران سهیم را به خود اختصاص نمیداد. مورخان تاریخ روابط بینالمللی این دوره را دوره تنزل روابط روسیه با کشورهای حوزه شرق میدانند. در این شرایط، روابط با ایران به عنوان کشوری شرقی که علاوه بر این هویت، بر اساس نظام شناختی خود در تقابل با نظامهای مبتنی بر اندیشه لیبرال- سرمایهداری غربی قرار داشت، چگونه میتوانست در منظولمه اوروآتلانتیسم معنا یابد؟ با عنایت به مقدمات یاد شده در خصوص زیرساختهای نظری اوروآتلانتیسم تالی این اندیشه، طبعاً به پارادایم تقابل با ایران نزدیک میشد تا به همکاری.
این مسئله امری صرفاً مربوط به گذشته یا پدیدهای بسترمند نیست و یا تغییر شرایط و افراد، تغییری در آن حادث نخواهد شد. هر شکلی از اشکال اوروآتلانتیسم و نواوروآتلانتیسم، که در هر بازهای از زمان و با هر طیفی از افراد در حاکمیت روسیه قرار گیرد، از حیث اولویت جایگاه قابل توجهی برای ایران قائل نخواهد شد. پس از افول قدرت اوروآتلانتیستها، این اندیشه نتوانست به صورت تمام عیار در ساختار قدرت روسیه ایفای نقش کند؛ اما نمایندگان این تفکر همچنان در بدنه سلسله مراتب وزارت امور خارجه و برخی اندیشکدههای مستقل و وابسته حضور داشتهاند و مبتنی بر نظام تحیلی اوروآتلانتیسم تصمیمساز و اثرگذارند. این افراد همواره در تنزل همکاری روسیه با شرق و خصوصاً ایران و متقابلاً در تقویت همکاری روسیه با غرب خصوصاً ایالات متحده آمریکا دارای سهم بودهاند و خواهند بود.
آثار عینی این انگاره ذهنی را در حوزه سیاست خارجی میتوان در اسنادی که به صورت آماری میزان تراکنشهای مالی و حجمتر از تجاری را تشریح میکنند جستجو کرد. در دوره حاکمیت اوروآتلانتیستها، حجم تبادل تجاری و بازرگانی روسیه با کشورهای غربی افزایش چشمگیر یافت و برعکس، معاملات با کشورهای شرقی به گونه معناداری کاهش پیدا کرد. جمهوری اسلامی ایران نیز به طور خاص تحت تاثیر این وضعیت قرار گرفت. حجم مبادلات دو کشور در سال ۱۹۹۱ یعنی اندکی پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و روی کار آمدن یلتسین، حدود یک میلیارد و چهارصد میلیون دلار بود؛ اما از ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ یعنی دقیقا دورهای که سکان سیاست خارجی روسیه در دست کوزیروف و تیم او قرار داشت. این میزان با هفتصد درصد کاهش یه دویست میلیون دلار تنزل کرد (Shaffer, ۲۰۰۱) این گونه بود که در دوره حاکمیت این طیف، نمودار حجم مبادلات بازرگانی در تاریخ روابط ایران و فدراسیون روسیه به رکورد پایینترین سطح خود رسید.
۲. نزدیکی به ایران: مانعی برای عادیسازی روابط با غرب
از منظر اوروآتلانتیستها، نظام امنیتی اساساً ماهیتی بینالمللی و جهانی داشت و برای تأمین امنیت باید پروژه انتگراسیون یا همگرایی و الحاق به نظام امنیتیای که ایالات متحده وضع کرده بود پیگیری میشد. طبعاً هرگونه تقابلی با نظام امنیتی حام به معنای ایجاد خدشه در فرایند عادیسازی حایت نظامی- امنیتی روسیه جدید تلقی میشد؛ از اینرو، غربگرایان روس تلاش کردند که در انطباق کامل با هنجارها و سیاستهای نظامی- امنیتی جهانی قرار گیرند.
اوروآتلانتیستها ایران را جدیترین کشور غیرمتعهد در دوره جنگ سرد تعبیر میکردند. از نظر آنها، ایران پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی عدم تعهد خود را به روسیه و غرب به صورت همزان حفظ کرده، اما با حذف اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، ماهیتاً پیکان این عدم تعهد به سمت غیر نیز شده است. بر اساس ادراک این طیف، جمهوری اسلامی ایران به علت ماهیت ایدئولوژیک و مبنای مشروعیت خود، هیچگاه در نظامات مبتنیبر نظم غربی منهضم نخواهد شد؛ بنابراین، همواره از ناحیه ایالات متحده و غرب «تهدید مستمر» تلقی میشود.
از اینرو، طبق تجویز اوروآتلانتیستها، علیرغم اینکه ایران، روسیه پاشوروی را برای خود تهدید تلقی نمیکند و امکان ایجاد اشکالی جدید از ارتباط دوجانبه با ایران وجود دارد، مصلحت بالاتر که همانا بازتعریف نظام سیاسی-اقتصادی روسیه در سایه عادیسازی روابط با غرب است این امکان را سلب میکند.
۳. تعلق تئوریک و پراتیک به غرب و اولویت مصلاح ایدئولوژیک به منافع اقتصادی در روابط با ایران
بر اساس ادراک اوروآتلانتیستها، پیگیری پروژه همگرایی بلا غرب و به ویژه ایالات متحده به صورت خودکار قضایی واگرایی و عدم انطباق را در روابط روسیه با ج. ا ایران بازتولید میکند. برخی از «نظریه پاندولی» برای توصیف این وضعیت استفاده میکنند؛ به نحوی که با نزدیک شدن پاندول به طرف (الف) به صورت خودکار از طرف (ب) فاصله میگیرد و بر عکس؛ به طوری که هیچگاه نمیتوان پاندول را در وضعیتی که با هر دو طرف مماس است تصور کرد. اوروآتلانتیسم این دو قطبی را پذیرفته و در خصوص قرار گرفتن در یکی از این دو وضعیت، از پیش دست به انتخاب زده بود.
مخالفان اوروآتلانتیستها از جمله دولتگرایان و اوراسیاگرایان در روسیه از نگرش باینری به سیاست خارجی انتقاد میکنند و باور دارند که روسیه باید با همه طرفها ارتباط داشته باشد و از همه ظرفیتها برای کسب منافع ملی خود بهره ببرد. البته باید به این نکته نیز توجه داشت که نزدیک شدن سیاستهای ایران به غرب نیز منشأ نگرانی و دغدغه برای روسیه بوده و در مقاطعی نیز این نزدیکی باعث ایجاد رکود در روابط تهران-مسکو شده است (Freedman,۲۰۰۰) به طوری که برخی اندیشکدههای آمریکایی برای جلوگیری از بروز خطرهای ناشی از نزدیکی ایران به روسیه ایران ایالات متحده، ضرورت نزدیکی آمریکا به ایران توصیه کردهاند (Shaffer,۲۰۰۱:XIV) نیکولای کاژائوف. ایرانشناس روس بر این باور است که در طرف ایرانی نیز آنچه ساخت روابط با روسیه را صورتبندی میکند متأثر از تصمیم است که در قبال آمریکا گرفته میشود. از نظر او، هر دو کشور از کار یکدیگر برای تنظیم روابط با ایالات متحده استفاده کردهاند و یکی از واضحترین مثالهای مرتبط با این مسئله، تعاملات فنی- نظامی روسیه و ج. ا ایران در دهه ۱۹۹۰ و انعقاد توافقنامه گور- چرنومردین است (kozhanov,۲۰۱۵:۴-۵)
در دوره پیش از تسلط غربگرایان در روسیه، تعاملات فنی-نظامی دو کشور به شدت افزایش یافت و با روی کار آمدن یلتسین و پذیرش سیاستهای کوزیروف در حوزه روابط خارجی، این تعاملات به حداقل تنزل یافت. اوروآتلانتیسم در این خصوص در میانه دو گانه «منفعت اقتصادی-مصلحت ایدئولوژیک» گرفتار آمد. تعامل فنی-نظامی با ایران از حیثیت اقتصادی، به نفع روسیه بود؛ اما تأثیر منفیای بر روابط با ایالات متحده آمریکا و غرب میگذاشت و از لحاظ نظری، با ایدئولوژی اوروآتلانتیسم در برخورد با غرب همخوانی نداشت.
گفتنی است روسیه در ۲۴ اوت ۱۹۹۲ (۲ شهریور ۱۳۷۱) برای تأمین منافع اقتصادی خود، قرارداد همکاری صلحآمیز هستهای با ایران منعقد کرده بود. در همان سال «قانون منع گسترش سلاحهای هستهای ایران و عراق» در کنگره ایالات متحده آمریکا به تصویب رسیده و ایالات متحده به هرگونه همکاری هستهای میان ایران و روسیه به شدت حساس شده بود.
- با ترسیم نمودار تحول نگرش روسیۀ پساشوروی به ایران، جابه جاییهایی با شدت نوسان گسترده قابل مشاهده است که در یک سوی آن، ایران به مثابه «متحدی مطمئن و قابل اتکا در منطقه و جهان» و «متحدی در برابر دشمان مشترک» و در سوی دیگر به عنوان «تهدید جنوبی و به منزله ابزاری برای تنظیم روابط با غرب» مورد شناسایی قرار گرفته است.
یکی از جلوههای عملی این نوسان، در ارائه دو رای متفاوت و مهم در شورای امنیت سازمان ملل متحد در قبال ایران مشاهده میشود، مخالفت و وتوی قطعنامه ضد ایرانی شورای امنیت در ۲۶ فوریه ۲۰۱۸ و موافقت و رای به قطعنامه ضد ایرانی ۱۹۲۹ در ۹ ژوئن ۲۰۱۰ است.
«ایران در هندسه سیاست خارجی روسیه» عنوان کتابی به قلم محمد شاد است که وی در این اثر کوشیده است تصویری منطبق با واقعیت، از نحوه سیاستگذاری خارجی روسیه در مقابل ایران و عناصر دخیل در شکلگیری این سیاستها ارائه دهد. در نظر دارد هر روز برشی از این کتاب را با خوانندگان خود به اشتراک بگذارد.
یکی از جلوههای عملی این نوسان، در ارائه دو رای متفاوت و مهم در شورای امنیت سازمان ملل متحد در قبال ایران مشاهده میشود، مخالفت و وتوی قطعنامه ضد ایرانی شورای امنیت در ۲۶ فوریه ۲۰۱۸ و موافقت و رای به قطعنامه ضد ایرانی ۱۹۲۹ در ۹ ژوئن ۲۰۱۰ است.
«ایران در هندسه سیاست خارجی روسیه» عنوان کتابی به قلم محمد شاد است که وی در این اثر کوشیده است تصویری منطبق با واقعیت، از نحوه سیاستگذاری خارجی روسیه در مقابل ایران و عناصر دخیل در شکلگیری این سیاستها ارائه دهد. در نظر دارد هر روز برشی از این کتاب را با خوانندگان خود به اشتراک بگذارد.
با مشاهده ناکارآمدی قابل توجه همگرایی با غرب، انشعابی در اوروآتلانتیستها به وجود آمد و این مکتب فکری به دو دسته تقسیم شد: اوروآتلانتیستهای طرفدار کوزیروف و اوروآتلانیستهای لیبرال، طرفداران کوزیروف همچنان باور داشتند که کسب منافع ملی از رهگذر همگرایی با غرب قابل دستیابی است؛ اما لیبرالها موضوع میانهتری را در پیش گرفتند و اذعان میکردند که علاوه بر تعامل کامل با غرب لازم است نفوذ روسیه در کشورهای مشترکالمنافع نیز حفظ شود (Sergunim ۲۰۱۶)
اوروآتلانتیسم و جمهوری اسلامی ایران
برای بررسی نحوه نگرش اوروآتلانتیستها به ایران در عرصه سیاست خارجی روسیه، باید مؤلفههای زیر و تأثیرات آنها بر نحوه تنظیم رابطه با ایران را بررسی کرد: تنزل اولویت شرق، پیگیری مسئله عادیسازی روابط با غرب، نگرش تهدیدانگارانه به اسلام و مسئله مسلمانان، پذیرش ایستارهای غرب و همراهی با پروژه منزویسازی دولتهای به اصطلاح یاغی، و همگرایی با رژیم صهیونیستی.
برای بررسی نحوه نگرش اوروآتلانتیستها به ایران در عرصه سیاست خارجی روسیه، باید مؤلفههای زیر و تأثیرات آنها بر نحوه تنظیم رابطه با ایران را بررسی کرد: تنزل اولویت شرق، پیگیری مسئله عادیسازی روابط با غرب، نگرش تهدیدانگارانه به اسلام و مسئله مسلمانان، پذیرش ایستارهای غرب و همراهی با پروژه منزویسازی دولتهای به اصطلاح یاغی، و همگرایی با رژیم صهیونیستی.
۱. تنزل اولویت شرق در پارادایم سیاست خارجی اوروآتلانتیسم
بر اساس نگرش اوروآتلانتیسم، کشورهای شرقی اساساً اولویتی برای سیاست خارجی روسیه شمرده نمیشدند و در این میان، کشورهای خاورمیانه نیز پایینترین رتبهها در اولویتهای این کشور را به خود اختصاص میدادند (Tsygankov & Tsygankov ۲۰۱۰:۶۳۷۵) طبیعتاً در سایه افول اولویت حوزه شرق و نگرش راهبردی به تعامل با کشورهای غربی، برخلاف نگرش اوراسیانیستها، تعامل با ایران سهیم را به خود اختصاص نمیداد. مورخان تاریخ روابط بینالمللی این دوره را دوره تنزل روابط روسیه با کشورهای حوزه شرق میدانند. در این شرایط، روابط با ایران به عنوان کشوری شرقی که علاوه بر این هویت، بر اساس نظام شناختی خود در تقابل با نظامهای مبتنی بر اندیشه لیبرال- سرمایهداری غربی قرار داشت، چگونه میتوانست در منظولمه اوروآتلانتیسم معنا یابد؟ با عنایت به مقدمات یاد شده در خصوص زیرساختهای نظری اوروآتلانتیسم تالی این اندیشه، طبعاً به پارادایم تقابل با ایران نزدیک میشد تا به همکاری.
این مسئله امری صرفاً مربوط به گذشته یا پدیدهای بسترمند نیست و یا تغییر شرایط و افراد، تغییری در آن حادث نخواهد شد. هر شکلی از اشکال اوروآتلانتیسم و نواوروآتلانتیسم، که در هر بازهای از زمان و با هر طیفی از افراد در حاکمیت روسیه قرار گیرد، از حیث اولویت جایگاه قابل توجهی برای ایران قائل نخواهد شد. پس از افول قدرت اوروآتلانتیستها، این اندیشه نتوانست به صورت تمام عیار در ساختار قدرت روسیه ایفای نقش کند؛ اما نمایندگان این تفکر همچنان در بدنه سلسله مراتب وزارت امور خارجه و برخی اندیشکدههای مستقل و وابسته حضور داشتهاند و مبتنی بر نظام تحیلی اوروآتلانتیسم تصمیمساز و اثرگذارند. این افراد همواره در تنزل همکاری روسیه با شرق و خصوصاً ایران و متقابلاً در تقویت همکاری روسیه با غرب خصوصاً ایالات متحده آمریکا دارای سهم بودهاند و خواهند بود.
آثار عینی این انگاره ذهنی را در حوزه سیاست خارجی میتوان در اسنادی که به صورت آماری میزان تراکنشهای مالی و حجمتر از تجاری را تشریح میکنند جستجو کرد. در دوره حاکمیت اوروآتلانتیستها، حجم تبادل تجاری و بازرگانی روسیه با کشورهای غربی افزایش چشمگیر یافت و برعکس، معاملات با کشورهای شرقی به گونه معناداری کاهش پیدا کرد. جمهوری اسلامی ایران نیز به طور خاص تحت تاثیر این وضعیت قرار گرفت. حجم مبادلات دو کشور در سال ۱۹۹۱ یعنی اندکی پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و روی کار آمدن یلتسین، حدود یک میلیارد و چهارصد میلیون دلار بود؛ اما از ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ یعنی دقیقا دورهای که سکان سیاست خارجی روسیه در دست کوزیروف و تیم او قرار داشت. این میزان با هفتصد درصد کاهش یه دویست میلیون دلار تنزل کرد (Shaffer, ۲۰۰۱) این گونه بود که در دوره حاکمیت این طیف، نمودار حجم مبادلات بازرگانی در تاریخ روابط ایران و فدراسیون روسیه به رکورد پایینترین سطح خود رسید.
۲. نزدیکی به ایران: مانعی برای عادیسازی روابط با غرب
از منظر اوروآتلانتیستها، نظام امنیتی اساساً ماهیتی بینالمللی و جهانی داشت و برای تأمین امنیت باید پروژه انتگراسیون یا همگرایی و الحاق به نظام امنیتیای که ایالات متحده وضع کرده بود پیگیری میشد. طبعاً هرگونه تقابلی با نظام امنیتی حام به معنای ایجاد خدشه در فرایند عادیسازی حایت نظامی- امنیتی روسیه جدید تلقی میشد؛ از اینرو، غربگرایان روس تلاش کردند که در انطباق کامل با هنجارها و سیاستهای نظامی- امنیتی جهانی قرار گیرند.
اوروآتلانتیستها ایران را جدیترین کشور غیرمتعهد در دوره جنگ سرد تعبیر میکردند. از نظر آنها، ایران پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی عدم تعهد خود را به روسیه و غرب به صورت همزان حفظ کرده، اما با حذف اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، ماهیتاً پیکان این عدم تعهد به سمت غیر نیز شده است. بر اساس ادراک این طیف، جمهوری اسلامی ایران به علت ماهیت ایدئولوژیک و مبنای مشروعیت خود، هیچگاه در نظامات مبتنیبر نظم غربی منهضم نخواهد شد؛ بنابراین، همواره از ناحیه ایالات متحده و غرب «تهدید مستمر» تلقی میشود.
از اینرو، طبق تجویز اوروآتلانتیستها، علیرغم اینکه ایران، روسیه پاشوروی را برای خود تهدید تلقی نمیکند و امکان ایجاد اشکالی جدید از ارتباط دوجانبه با ایران وجود دارد، مصلحت بالاتر که همانا بازتعریف نظام سیاسی-اقتصادی روسیه در سایه عادیسازی روابط با غرب است این امکان را سلب میکند.
۳. تعلق تئوریک و پراتیک به غرب و اولویت مصلاح ایدئولوژیک به منافع اقتصادی در روابط با ایران
بر اساس ادراک اوروآتلانتیستها، پیگیری پروژه همگرایی بلا غرب و به ویژه ایالات متحده به صورت خودکار قضایی واگرایی و عدم انطباق را در روابط روسیه با ج. ا ایران بازتولید میکند. برخی از «نظریه پاندولی» برای توصیف این وضعیت استفاده میکنند؛ به نحوی که با نزدیک شدن پاندول به طرف (الف) به صورت خودکار از طرف (ب) فاصله میگیرد و بر عکس؛ به طوری که هیچگاه نمیتوان پاندول را در وضعیتی که با هر دو طرف مماس است تصور کرد. اوروآتلانتیسم این دو قطبی را پذیرفته و در خصوص قرار گرفتن در یکی از این دو وضعیت، از پیش دست به انتخاب زده بود.
مخالفان اوروآتلانتیستها از جمله دولتگرایان و اوراسیاگرایان در روسیه از نگرش باینری به سیاست خارجی انتقاد میکنند و باور دارند که روسیه باید با همه طرفها ارتباط داشته باشد و از همه ظرفیتها برای کسب منافع ملی خود بهره ببرد. البته باید به این نکته نیز توجه داشت که نزدیک شدن سیاستهای ایران به غرب نیز منشأ نگرانی و دغدغه برای روسیه بوده و در مقاطعی نیز این نزدیکی باعث ایجاد رکود در روابط تهران-مسکو شده است (Freedman,۲۰۰۰) به طوری که برخی اندیشکدههای آمریکایی برای جلوگیری از بروز خطرهای ناشی از نزدیکی ایران به روسیه ایران ایالات متحده، ضرورت نزدیکی آمریکا به ایران توصیه کردهاند (Shaffer,۲۰۰۱:XIV) نیکولای کاژائوف. ایرانشناس روس بر این باور است که در طرف ایرانی نیز آنچه ساخت روابط با روسیه را صورتبندی میکند متأثر از تصمیم است که در قبال آمریکا گرفته میشود. از نظر او، هر دو کشور از کار یکدیگر برای تنظیم روابط با ایالات متحده استفاده کردهاند و یکی از واضحترین مثالهای مرتبط با این مسئله، تعاملات فنی- نظامی روسیه و ج. ا ایران در دهه ۱۹۹۰ و انعقاد توافقنامه گور- چرنومردین است (kozhanov,۲۰۱۵:۴-۵)
در دوره پیش از تسلط غربگرایان در روسیه، تعاملات فنی-نظامی دو کشور به شدت افزایش یافت و با روی کار آمدن یلتسین و پذیرش سیاستهای کوزیروف در حوزه روابط خارجی، این تعاملات به حداقل تنزل یافت. اوروآتلانتیسم در این خصوص در میانه دو گانه «منفعت اقتصادی-مصلحت ایدئولوژیک» گرفتار آمد. تعامل فنی-نظامی با ایران از حیثیت اقتصادی، به نفع روسیه بود؛ اما تأثیر منفیای بر روابط با ایالات متحده آمریکا و غرب میگذاشت و از لحاظ نظری، با ایدئولوژی اوروآتلانتیسم در برخورد با غرب همخوانی نداشت.
گفتنی است روسیه در ۲۴ اوت ۱۹۹۲ (۲ شهریور ۱۳۷۱) برای تأمین منافع اقتصادی خود، قرارداد همکاری صلحآمیز هستهای با ایران منعقد کرده بود. در همان سال «قانون منع گسترش سلاحهای هستهای ایران و عراق» در کنگره ایالات متحده آمریکا به تصویب رسیده و ایالات متحده به هرگونه همکاری هستهای میان ایران و روسیه به شدت حساس شده بود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *