تجربههای جالب تماشای فوتبال در با شکوهترین ورزشگاههای دنیا
- روزنامه خراسان نوشت: حالا که به دلیل شیوع کرونا، امکان حضور در ورزشگاه برای فوتبال دوستان فراهم نیست در پرونده امروز تعدادی از هموطنانمان در یادداشتهایی، تجربهشان از تماشای فوتبال در ورزشگاههای مختلف دنیا، امکانات و خدمات، جو اخلاقی، سرگرمیهای بین دو نیمه، احساساتشان و جزئیات جالبی را با ما به اشتراک میگذارند تا یادی از آن روزهای پر شور و هیجان تماشای فوتبال از نزدیک کرده باشیم.
پشت صحنه تشویق موزاییکی
کدام ورزشگاه؟ نیوکمپ بارسلون اسپانیا
چه مسابقهای؟ الکلاسیکو (بارسلونا و رئال مادرید)
نگار کریمی، ۳۳ ساله، دام پزشک: بلیت این بازی به دلیل اهمیت آن از سایر بازیها در این ورزشگاه گرانتر است با این حال خیلی زود جایگاهها پر میشوند و بلیتها یک روزه به فروش میرسند. یکی از موارد قابلتوجه برای من این بود که چند روز پیش از بازی، ایمیلی ارسال شد که با عکس، ویدئو و متن کامل توصیه شده بود که روز مسابقه ۱۵دقیقه زودتر در ورزشگاه باشیم تا با بالابردن کارتهای آبی و قرمزی که در اختیارمان قرار میدادند در تشکیل طرح موزاییکی هنگام شروع بازی مشارکت کنیم و در زمان بازی، سوتی ندهیم.
نیوکمپ تقریبا در مرکز شهر بارسلون قرار دارد و نمای خاکستری رنگ آن از دور خودنمایی میکند. صندلیهای ورزشگاه به رنگهای آبی و قرمز برگرفته از رنگ لباس و آرم باشگاه هستند و تعدادی از صندلیهای زرد رنگ، نام بارسلونا را نمایش میدهند. روز مسابقه خیابانهای منتهی به ورزشگاه پر از طرفداران با لباس، پرچم، کلاه و نشانهای بارسلونا بودند. اطراف ورزشگاه دکههایی برای فروش یادگاریهای شهر و باشگاه بارسلونا قرار داشت.
قبل از شروع بازی همگی با نظم وارد شدیم و روی صندلیهای منطبق با شماره بلیتمان نشستیم. جو ورزشگاه از همان اول شاد و پرهیجان بود و این هیاهو با ورود بازیکنان به زمین خیلی بیشتر شد. در ادامه سرود تیم بارسلونا با موضوع همبستگی و افتخارات این تیم با همخوانی تماشاچیان و تشکیل تصویر موزاییکی پخش شد. طی بازی هم تماشاچیان که بیشتر طرفداران تیم بارسلونا بودند با شعار، تیمشان را تشویق میکردند.
بین دو نیمه صدای موسیقی در ورزشگاه پخش شد و تماشاچیان مشغول عکس گرفتن و خوردن تنقلات شدند. در این بازی بارسلونا پنج گل با یک پنالتی به ثمر رساند که شادی هواداران تا ساعتها بعد حتی در خارج از ورزشگاه ادامه داشت. بعد از بازی به دلیل شلوغی و جشن هواداران، شاهد ترافیکی عجیب در خیابانها و وسایل حملونقل عمومی بودم که پیش از این تجربهاش را نداشتم.
جالب است بدانید در برنامه به سازی این ورزشگاه جایگاهی برای مهمانان ویژه، تجهیزاتی برای رسانهایها، تغییر شیب صندلیها رو به زمین برای چشمانداز بهتر، امکاناتی برای افراد معلول و ... در نظر گرفته شده است. با ایجاد سقف الکترونیکی پیشرفته، آب باران جمع آوری و برای آبیاری چمن ورزشگاه استفاده خواهد شد. ضمن این که سقف با استفاده از نور خورشید، چراغهای ورزشگاه را هم روشن خواهد کرد.
این جا باید بازی را ایستاده ببینید!
کدام ورزشگاه؟ الدترافورد منچستر
چه مسابقهای: منچستریونایتد و ساوتهمپتون
نیک. ت، ۳۷ ساله، دانشجوی اقتصاد در انگلیس: ورزشگاه رفتن در انگلیس به این سادگیها نیست که شما مثلا بروید دم در و بلیت بخرید. بلیتها را هواداران برای کل فصل میخرند و برای خرید بلیت یک فصل باید چند سال توی صف بمانید! یک سری بلیتها را هم اعضای باشگاه که حق عضویت سالانه میدهند صاحب میشوند و کافی است از چند روز قبل برای خرید بلیت اقدام کنند. چند سالی طول کشید تا موقعیتش برای من فراهم شد تا با بلیت شخص دیگری تماشاگر بازی باشم.
قبل از بازی به نزدیکترین ساندویچ فروشی به اسم «لجندس» یعنی «اسطورهها» چیزی شبیه ساندویچ کثیفهای خودمان رفتیم که صاحبش یک ایرانی است! اطراف ورزشگاه پر از دست فروش یادگاریهایی مثل شال، پوستر و ... است و با این که سال ۲۰۱۵ دقیقا ۲۰ سال میشد که اریک کانتونا این باشگاه را ترک کرده بود، بیشترین پوستری که دیده میشد متعلق به او بود. من در ایران ورزشگاههای زیادی رفته بودم، از ورزشگاه آزادی تهران گرفته تا ورزشگاه ثامن مشهد، اما الدترافورد خیلی بزرگتر است. تعداد ورودیها زیاد و روی بلیتها شماره ورودی به جایگاه مشخص است.
بالاترین قسمت ورزشگاه، آخرین ردیف و با فاصله زیاد از زمین، جایگاه ما بود. روی تمام سکوها سقف است و در این کشور پرباران، تغییرات جوی تماشاچیان را اذیت نمیکند، ضمن این که صداهای تشویق را اکو و شدتش را چند برابر میکند. این جا کافی است فقط نیم ساعت پیش از بازی در ورزشگاه حضور داشته باشید و برعکس ایران که قبل از بازی سر و صدا بیشتر است با شروع بازی تمام ورزشگاه را صدا برمیدارد و سرود میخوانند. اغلب تماشاچیان مرد، اما در میان آنها برخی خانوادگی هم آمده بودند.
من آن قدر هیجانزده بودم که به جای بازی، جذب گرافیک اسکوربرد و دیگر جزئیات شدم تا خود بازی. تماشاگران هنگام سرودخوانی میایستند و این وسط کسانی مثل من که از سرودشان چیزی نمیدانستیم هم به ناچار باید میایستادیم وگرنه از دیدن بازی محروم میشدیم. این اتفاق یعنی خواندن سرود چندین بار در ۹۰ دقیقه میافتد، بنابراین شما باید بیشتر زمان بازی را ایستاده به مستطیل سبز خیره شوید.
بین دو نیمه صندلیها خالی میشوند و اغلب برای رفتن به سرویس بهداشتی یا خرید سیبزمینی سرخکرده و تنقلات جایگاه خودشان را ترک میکنند. بعد از بازی خیلی سریع البته با نظم و بدون هل دادن همدیگر از پلهها پایین رفتیم و بیست دقیقهای طول کشید تا از ورزشگاه خارج شدیم.
مهمانی خاطرهانگیز روی سکوها!
کدام ورزشگاه؟ فرندز آرهنا استکهلم
چه مسابقهای؟ ایران و سوئد (دوستانه)
علی کاردار، بازنشسته، ساکن سوئد: من بازیهای زیادی را در ورزشگاه تماشا کردم، مثل بازی ایران و مکزیک در جامجهانی ۲۰۰۶ آلمان، اما یکی از بازیهای خیلی ماندگار و احساسی برای من بازی دوستانه ایران و سوئد بود. حدود ۸۰ درصد تماشاگران، ایرانیها بودند.
بازیکن محبوب بعضی از ما ایرانیهای مقیم سوئد، یعنی زلاتان ابراهیموویچ در زمین حضور داشت و دلمان میخواست که او را هم تشویق کنیم. جالب این بود که دو تیم و طرفدارانش به چشم دو رقیب به هم نگاه نمیکردند و تماشاگران هر دو تیم با تشویقهای موجی و شعارهای اخلاقمدارانه، تیمها را حمایت میکردند. برخلاف روند همیشگی، هنگام بازی موسیقی هم پخش میشد.
قیمت بلیت بازی با این که خیلی گران بود، اما ایرانیها خانوادگی شرکت کرده و از همه جا خودشان را به استکهلم رسانده بودند. در این میان با دوستان قدیمی و هموطنانمان هم دیداری تازه کردیم. این بازی به حدی جذاب بود که تا روزهای بعد زلاتان در مصاحبه با روزنامهها و تلویزیون میگفت این بازی برای من مثل یک مهمانی خاطرهانگیز بود که اوقات خوشی با تیم حریف و تماشاگران داشتیم.
بین دو نیمه و در پایان بازی، بیرون از ورزشگاه ایرانیها با شیرینی و تنقلات از همه پذیرایی میکردند. با این که سوئد ۳ بر یک ایران را مغلوب کرد، ولی تماشاگران ایرانی همانقدر ابراز احساسات میکردند که گویی خودشان برنده میدان بودند.
تا جایی که من خبر دارم تیم سوئد تیم ایران را بعد از بازی برای یک ضیافت شام دعوت کرد. فرندز آرهنا ورزشگاه بسیار مدرنی است که علاوه بر فوتبال، کنسرتهای بزرگ موسیقی و جشنها هم در آن برگزار و سقف ورزشگاه به صورت الکترونیکی باز و بسته میشود. امیدوارم هرکدام از ما در این شرایط قرار بگیریم، چون احساس دیدن بازی از ورزشگاه قابل مقایسه با دیدن بازی از صفحه بهترین تلویزیونها نخواهد بود.
ضیافتی به یادماندنی در جایگاه ویژه
کدام ورزشگاه؟ ماراکانا برزیل
چه مسابقهای؟ فلامنگو و پالمیراس
میلاد یوسفی، ۳۵ ساله، محقق و مدرس مهندسی صنایع: سال ۲۰۱۴ و فقط چند ماهی از اقامتم در برزیل گذشته بود که با گروهی از دوستان به ریودوژانیرو رفتیم. روز آخر سفر، من و دوست پاکستانیام که زبان پرتغالی نمیدانستیم باید از صبح تا ۹ شب به شکلی وقت میگذراندیم. دیدن تابلوی ورزشگاه ماراکانا فرصتی بود تا این ورزشگاه زیبا و بازی پالمیراس و فلامنگو را هم ببینیم.
در باجه بلیتفروشی تقاضای ارزانترین بلیت با تخفیف دانشجویی کردیم، اما تسلط نداشتن به زبان باعث شد تا مسئول فروش به جای دو بلیت دانشجویی پشت دروازه، بلیت جایگاه ویژه صادر کند! شرم شرقی ما و هیجانی که برای دیدن ماراکانا (میزبان فینال جامجهانی چند ماه آینده در آن زمان) داشتیم باعث شد تا بلیت گران را بگیریم. من که تنها تجربه ورزشگاه رفتنم، ورزشگاه شهید سروندی اندیمشک بود، به محض ورود به سالن انتظار، گویی به ضیافتی دعوت شدهایم؛ دو میز بزرگ حاوی انواع خوراکیها و نوشیدنیها و غرفهای برای سرو ذرت بوداده! یکی از کارمندان متوجه شد ما پرتغالی نمیدانیم، به کمک همکار دیگرش به انگلیسی درباره ورزشگاه توضیح داد و گفت خوراکیها و نوشیدنیها تا پایان بازی در دسترس شماست و مدام شارژ خواهد شد!
بازی خانگی فلامنگو بود و تقریبا همه چهل و چند هزار تماشاگر سرودهای تیمشان را میخواندند و حضور دو خارجی بین تماشاگران باعث جلب توجه اطرافیان و زمینهساز گفتگو با ما شد. بازی دیدنی بود و ۴ بر ۲ به نفع فلامنگو تمام شد. جایگاه در کنار مسیر ورود و خروج بازیکنان قرار داشت و بعد از بازی تعدادی از بازیکنان آمدند، با تماشاگران صحبت کردند و عکس گرفتند.
دیدن یک بازی خوب با بالاترین کیفیت و نزدیکترین مکان به زمین، برای من که تمایلی به ورزشگاه رفتن نداشتم و تصور شلوغی و بینظمیاش اذیتم میکرد، نقطه شروع علاقه من برای رفتن به ورزشگاه بود. از آن به بعد چند بازی از جامجهانی را با دوست پاکستانیام دیدیم، از جمله بازی ایران و آرژانتین.
توجه باورنکردنی به امنیت اخلاقی تماشاگران
کدام ورزشگاه؟ ANZ استرالیا
چه مسابقهای؟ ایران و قطر
بهروز پویان، ۳۵ ساله، کارمند دانشگاه UTS استرالیا: تا پیش از این که پای من به ANZ باز شود، ورزشگاه رفتنم به یک یا دو بازی در سال خلاصه میشد، آن هم برای همراهی دوستان، تماشای آتشبازی، جشن سال نو و ...، اما بعد از بازی ایران- قطر در جام ملتهای استرالیا سال ۲۰۱۵ داستان فرق کرد و شدم پای ثابت ورزشگاه، طوری که بلیت یک فصل را کامل میخرم و شدم STH (Season Ticket Holder یعنی هوادار وفادار. برای کسی که اولین بار به یک ورزشگاه جدید و به روز میرود پارکینگهای طبقاتی بزرگ شمارهگذاری شده با ورودی و خروجیهایی که مستقیم به دروازههای ورزشگاه وصل میشود در نگاه اول خیلی به چشم میآید.
نکته جالب دیگر این که به محض اسکن بلیتها، بروشوری به شما داده میشود که کروکی بیش از ۷۰۰ سرویس بهداشتی، غرفههای خرید، بوفه غذای آماده و کمکهای اولیه پزشکی در هفت طبقه مشخص شده است. در بازی ایران و قطر، ساندویچ و غذا با برچسب حلال برای فروش آماده کرده بودند. برای امنیت و حالتهای اضطراری، یک شماره موبایل برای ارسال و دریافت پیام کوتاه در نظر گرفته شده و نورپردازی، چمن عالی، سیستم تهویه مطبوع و سقف متحرک، تیر خلاص امکانات رفاهی ورزشگاه است.
نمایشگرهای نصب شده در چهار گوشه ورزشگاه کمک میکند تا تماشاگران هنگام تشویق تیم میزبان، با خواندن متن سرود از روی آن، طرفداران دوآتشه را همراهی کنند. سیگار کشیدن ممنوع است، ولی اتاقهایی برای سیگاریها در نظر گرفته شده تا وسط دو نیمه بروند آن جا و مزاحم دیگران نشوند! معمولا همان اول بازی روی تابلوی ورزشگاه آمار تماشاچیها را با ذکر جنسیت و سن اعلام میکنند که مثلا امروز فلان تعداد بچه در ورزشگاه هستند، لطفا اگر احساساتی شدید لباسهایتان را در نیاورید! اگر تخلف اخلاقی از کسی سر بزند، برای کل فصل از رفتن به ورزشگاه منع میشود.
بازی ایران با قطر شب بسیار عجیبی بود؛ ۲۲ هزار زن و مرد برای تشویق تیمملی ایران به ورزشگاه آمده بودند. بیشتر ایرانیهای مقیم استرالیا بودند، ولی بین آنها ملیتهای مختلف از چین، عراق، لبنان، فیلیپین و افغانستان هم دیده میشد که با پرچم کشورشان تیم ایران را تشویق میکردند که در نهایت ایران یک بر صفر قطر را برد. این را هم بگویم که این ورزشگاه، بیستمین ورزشگاه زیبای دنیاست.
جذابیتهای ورزشگاه در تور گردشگری
کدام ورزشگاه؟ سانتیاگو برنابئو اسپانیا
امیر اکبریان، ۳۷ ساله، تهیهکننده و کارگردان پویانمایی: ورزشگاه از بیرون چهاربرج دارد که مارپیچی است و با پلهبرقی افراد را به طبقات بالا و باجه بلیتهای بارکدی میرساند و در پایان از آن خارج میشوند. روزی که ما برای بازدید به ورزشگاه رفتیم؛ شب قبلش بازی رئالمادرید و شالکه بود که ما همان حوالی بودیم و ۴۵ دقیقه پیش از بازی، طرفداران که لباسهای تیمشان را به تن داشتند بیهیچ نگرانی از خرید بلیت، دیر رسیدن، بسته شدن در و دسترسی به جایگاهشان در کافهها و محوطه اطراف منتظر شروع بازی بودند.
البته زیرساختهای حملونقلی ایدهآل به سمت ورزشگاه بیتاثیر نیست. به محض ورود برای بازدید از ورزشگاه، مقابل پرده سبزی ایستادیم، از ما عکسی گرفته و پرسیده شد که مایلیم کنار کدام بازیکنان قرار بگیریم و عکس درخواستیمان را مثلا کنار رونالدو، کاسیو و بقیه مونتاژ میکردند وبه قیمت ۱۰ یورو به ما میفروختند. از برجها که خارج شدیم، چشمانداز زیبای ورزشگاه روبه رویمان ظاهر شد.
ورزشگاه موزه جالبی داشت که داخلش مانیتورهایی به صورت پراکنده نصب شده بود و تصاویر یکسان و گاه متنوعی را از افتخارات رئالمادرید و گلهای تاریخیشان را همراه و هماهنگ با موسیقی پخش میکردند. قسمتی از موزه به جام ها، کفش و لباسهای قدیمی اختصاص داشت.
قسمت جذاب موزه بخشی بود که شیپورهایی روی دیوار نصب شده بود و با قرار دادن گوشمان روی هریک، صدای یک گزارش قدیمی از بهترین لحظات بازی رئال مادرید را میشنیدیم. در طبقات پایینتر وارد سالن کنفرانس شدیم و توانستیم در جایگاهی که شب قبل از آن آنجلوتی نشسته بود، بنشینیم و هیجانزده عکسی به یادگار بگیریم. دیدن رختکن و حمام بازیکنان آن هم بیهیچ دیوار و حائلی برایمان عجیب بود! بالاخره به پایینترین طبقه یعنی زمین بازی رسیدیم.
عظمت ورزشگاه ما را به وجد آورد و یکی از جذابترین قسمتهای بازدیدمان بود، چون روی چمن راه رفتیم، سکوها را از زاویه دید بازیکنان هنگام بازی تماشا کردیم و روی نیمکت بازیکنان رئالمادرید نشستیم. درنهایت به فروشگاهی رفتیم که همه لوازم رئالمادرید از لباس و گرمکن و کفش گرفته تا خودکار و ماگ و... به عنوان سوغاتی برای فروش در دسترس بود.
این بازدید بیشتر از تماشای بازی در این ورزشگاه به من چسبید، چون در جایگاه تماشاگر ما فقط حال و هوای بازی را تجربه میکنیم و از جزئیات چنین ورزشگاههای بزرگی بینصیب میمانیم.