همسر یا فرزند؛ کدام مهمتر است؟
- روزنامه خراسان نوشت: شاید شما هم ویدئوی کوتاهی از «رایان رینولدز»، بازیگر کمدی و معروف را در چند روز اخیر در شبکههای اجتماعی دیده باشید که درباره عشق به همسر و فرزندش صحبت میکند.
در این ویدئوی کوتاه او اول از عشق عمیق خود به همسرش میگوید و بعد با شوخطبعی اضافه میکند: «همان اولین بار که فرزندم را دیدم، فهمیدم این نوزاد را آن قدر دوست دارم که اگر حملهای اتفاق بیفتد، برای محافظت از فرزندم از همسرم به عنوان سپر انسانی استفاده خواهم کرد!» تصور میکنم به وقت تماشای این ویدئو، به احتمال زیاد شما هم لبخند زده باشید. اما شاید بد نباشد بعد از تماشای این کلیپ کوتاه در کنار خندیدن به طنازی این بازیگر، به موضوعی مهم و البته مناقشهبرانگیز بپردازیم؛ این که آیا مقایسه دوست داشتن فرزند و دوست داشتن همسر مقایسه درستی است؟ و آیا احساسات عاشقانه شدیدتر نسبت به همسر در مقایسه با فرزند، اتفاق عجیب و غریبی است؟ با ما همراه باشید تا کمی بیشتر با این دو عشق (به همسر و به فرزند) آشنا شویم.
موضوعی که مخالفان و موافقان زیادی دارد
بحث بر سر این که عشق به فرزندان قویتر از عشق به همسر است، از موضوعاتی است که موافقان و مخالفان زیادی دارد. برخی میگویند درست این است که همسران همدیگر را بیش از فرزندشان دوست داشته باشند؛ چرا که به هر صورت این همسران هستند که برای هم میمانند و فرزندان بعد از بزرگ شدن، خانه را ترک خواهند کرد.
در مقابل، اما برخی میگویند عشق به فرزند موضوعی است که با تولد فرزند شکل میگیرد و چنان شدید است که تا آخر عمر والدین را همراهی میکند و حتی برخی طرفداران ممکن است از ذاتی بودن این عشق صحبت کنند. واقعیت این است که شاید اگر سه تفاوت مهم بین عشق به فرزند و عشق به همسر را در نظر داشته باشیم، آن وقت بهتر بتوانیم درباره این مقایسه، تصمیمگیری کنیم.
وقتی هیجانات ناخوشایند مجال بروز بیشتری دارند
احساسی که هر کدام از ما به همسر خود به عنوان فردی بالغ داریم، شامل مجموعهای از احساسات متفاوت است. از آن جا که همسران همدیگر را افرادی بالغ و همسطح در نظر میگیرند، به صورت معمول، امکان تجربه هیجانات ناخوشایند در رابطه بین همسران بیشتر است.
به عبارتی ما میتوانیم همزمان با علاقهای شدید، از دست همسرمان دلخوریهایی داشته باشیم، جاهایی احساس رقابت با او کنیم، از دست او ناراحت شویم و ...، اما در مقابل در ارتباط با فرزندمان داستان متفاوت است. این تفاوت هر چه فرزند ما کوچکتر باشد، بیشتر به چشم میآید. ما به فرزندمان در سالهای اول تولد او، بیشتر احساسی مثبت داریم که با تمایل به مراقبت از او همراه میشود.
درست است که احتمال ناراحتی از فرزند وجود دارد، اما در نهایت در بیشتر مواقع ما به خوبی در خاطر داریم که او هنوز یک کودک است و در نتیجه جنس دلخوری ما از او، متفاوت از جنس دلخوری ما از همسرمان خواهد بود.
تغییرات احساسات که معطوف به همسران است
احساسات به همسر به صورت کلی بالا و پایین بیشتری نسبت به احساسات ما به فرزندمان دارد. در این موضوع فقط رفتارهای همسرمان موثر نیست و فیزیولوژی بدن ما و هورمونهایی که در بدن ما هم ترشح میشود، نقش دارند. بر این اساس هم ممکن است فردی در زمانی احساس کند که علاقه بسیار شدیدی به همسر خود دارد (حتی بیش از علاقهای که به فرزندش دارد)، اما بعد از مدتی احساس کند دیگر از آن احساس خیلی شدید خبری نیست، اما در مقابل احساس ما به فرزندمان، نوسان کمتری دارد.
احساسی که میتواند جایگزین شود
احساس نسبت به همسر در اغلب فرهنگها، احساسی با قابلیت جایگزینی است. به دلیل همین ویژگی هم افراد میتوانند بعد از جدا شدن از همسر یا از دست دادن او، باز عاشق شوند و رابطه جدید و باکیفیت دیگری را آغاز کنند، اما در مقابل احساس نسبت به هر فرزند به صورت کلی چندان قابل جایگزینی نیست. این موضوع را والدینی که فرزندی از دست دادهاند، بهتر درک میکنند. داغ از دست دادن فرزند در اغلب فرهنگها بسیار شدید ارزیابی میشود و والدینی که فرزندی از دست دادهاند، ولو با دوباره بچهدار شدن یا داشتن فرزندانی دیگر، باز هم جای خالی فرزند فوت شده را احساس میکنند.
قابل جایگزین شدن یا غیرقابل جایگزین شدن؟!
شاید با خواندن این مطلب با خود احساس کنید که خب پس از آن جا که احساس ما به همسرمان بالا و پایین زیادی دارد، قابل جایگزینی است و در کنارش هیجانات منفی هم امکان ظهور و بروز بیشتری دارند، پس اهمیت کمتری دارد. اگر چنین تصوری دارید، پس این چند خط را با دقت بیشتری مطالعه کنید.
رابطه ما با همسرمان، احساساتی که به او داریم و انرژی و وقتی که برای نمایش این احساسات مثبت در نظر میگیریم، شاید در زندگی شخصی ما قابل جایگزین شدن باشد، اما در زندگی فرزندانمان قابل جایگزین شدن نیست! مطالعات متعددی در روانشناسی رشد نشان میدهد زمانی که والدین جلوی کودکان احساسات مثبت خود را به همدیگر نشان میدهند، فرزندان آرامش خاطر بیشتری پیدا میکنند.
در کنار آرامش خاطر، رشد هویت فردی، خانوادگی و جنسی فرزندان هم در چنین وضعیتی بهتر پیش خواهد رفت. عملکرد درسی بهتر و کاهش احتمال رفتارهای نامناسب از دیگر ثمرات نمایش علاقه متقابل والدین به همدیگر در محیط خانه است.
نکته پایانی
با توجه به همه این نکات میتوانیم بگوییم که هر کدام از ما به عنوان والد وظیفه داریم جدای از احساساتی که به همسرمان داشته و داریم، بعد از بچهدار شدن، به خاطر عشقی که به فرزندمان داریم، به همسرمان بیشتر از قبل عشق بورزیم. مطمئن باشید با این کار جدای از فوایدی که نصیب فرزندان شما میشود، رضایت شما و همسرتان از زندگی مشترک هم افزایش مییابد.