«آخرین شلیک» به چاپ پنجم رسید
- کتاب «آخرین شلیک»،دربردارنده خاطرات کاظم فرامرزی است. او روایت خود را از تولدش آغاز میکند و سپس به جنگ میپردازد و از اتفاقات پرفراز و نشیب میدان جنگ میگوید.
فرامرزی درباره همه چیز صادقانه حرف میزند. از زودخشم بودن دوران کودکیاش تا سردی رابطهاش با خانواده و برادرش، همه را صادقانه بیان میکند و وقتی هم به جنگ و اتفاقات آن میرسد و روایتش از آن روزها را آغاز میکند، گفتههایش برایمان ملموس است و به نظر صادقانه میرسد. اما برسیم به اینکه چرا کتاب «آخرین شلیک» نام دارد؟ ماجرا از این قرار است که این رزمنده با شنیدن خبر پذیرش قطعنامه و در آخرین لحظات جنگ، آخرین گلوله خود را به سمت دشمن شلیک میکند و خودش میگوید این کار را به یاد تمام دوستانی که از دست داده، انجام داده است. صفحات پایانی کتاب هم دربردارنده عکسهایی از کاظم فرامرزی در جوانی و در کنار شهداست.
فرامرزی در این کتاب، هم زندگی ساده پیش از جنگ و هم زندگی پرتلاطم جنگیاش را برای ما روایت میکند. این خاطرات پس از گذشت حدود دو دهه از پایان جنگ منتشر میشود. شاید کسانی دیگر هم بیایند و خاطرات خود را از این جنگ بزرگ بنویسند که ما نباشیم، شاید هم باشیم! ولی ورقهای تقویم برای بازگو کردن حادثه بزرگی مثل جنگ فرصتهایی را فراهم میکند. هرگاه این فرصتها فراهم شد آنوقت نقطه کوچکی در دل دایره بزرگ جنگ روشن میشود و ما میتوانیم این واقعه را کمی بهتر از آن که بود، ببینیم. خیلی وقتها بهتر دیدن، بهتر قضاوت کردن را به همراه دارد. حالا این فرصت برای کاظم فرامرزی فراهم شده تا پای ضبط صوت کوچک بنشیند و خاطرات خود را از زندگیاش و از جنگی که در آن گلولهها شلیک کرده بگوید. شاید با خواندن این کتاب، نام او از میان نام صدها هزار رزمنده این دیار بیرون بیاید.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
انسان اولین و آخرین باری که شلیک میکند را هرگز فراموش نمیکند. شاید آخرین تیر جنگ هشت ساله ایران و عراق را من شلیک کردم. قرار بود راس ساعت ده میان نیروهای ایران و عراق آتش بس اعلام شود. باید کاری میکردم. هر طور بود خودم را به مرز رساندم. چند ثانیه به پایان وقت مانده بود که گلولهای را به یاد همه شهیدان به طرف دشمن شلیک کردم و این آخرین تیری بود که به سوی عراقیها شلیک شد.
انتهای پیام/