نقد بهنرخ روزخورانی که دادستان را محتوازده میپندارند
- امیرحسن اوصالی در یادداشتی نوشت: متصدیان نقدِ نو درقرن۲۰ که در آمریکا ظهور کردند، براین باورند که مطالعه ادبی باید فقط در «متن» متمرکز باشد نه در تاریخچه، روانشناسی و جامعهشناسی آن. فارغ از رد و نقد، این نظریه را بیاورید در متنِسینما، به نتیجه جالبی خواهید رسید.
نقد بهنرخ روزخورانی که دادستان را محتوازده میپندارند چرا برای فیلمهایی که خدای محتوازدگی بود لالمونی گرفته بودند؟ دادستان کجایشان را میسوزاند؟
یقینا کسانیکه با زدوبند و پولهایکثیف به سودکلان از سینمابازی رسیدهاند و برای خود لقب آقازادگی را اخذ کردهاند این فیلم را برنمیتابند و دیالوگهایش را شعار قلمداد میکنند، و این امریست بدیهی.
اثری که شاید تابهحال مشابهش در این ۴۰سال ساختهنشده، مقدمهای بر اعتراض به چنین ساختاری در جامعه است که کاسبی خیلیهارا خراب میکند.
در نقدهایی که نوشته شده متاسفانه این دهنمکی بود که در تیغهی نقد قرار گرفته بود نه دادستان؛ و این نقد مولف چرا شامل دهنمکی میشود، ولی شامل مهدویان، آبیار، میلانی، پناهنده و ... نمیشود جای سوال است.
البته از منتقدانی که نقد سفارشی مینویسند انتظاری بیش از این نمیرود.
و، اما برویم سراغ «دادستان»:
دادستان فیلم پرمدعایی نیست، بلکه آغازگر ژانری جدید است که سعی میکند محتوارا خارج از فرم به رشته تحلیل و روایت دربیاورد و نمونهاش را در زندانیها و رسوایی مشاهده کردیم، که در جای خود مورد بحث است.
این نه اشکال دادستان بلکه اشکال تمام اثرهای ایرانیست که تکنیکهای استفاده شده در اثر با متنِ روایتشدهیمحنوا همخوانی ندارند، یعنی در دادستان دوربینبازی و دوربین رودستهای دهنمکی هیچ ارتباطی به قصه ندارد و الکی میخواهد التهاب به قصه بدهد و جذاب جلوهاش دهد که آن هم در روایت اثر درنیامده.
به عقیده من ضربه اصلی دادستان از انتخاب بازیگر و طراحی صحنه و لباس در فیلم میباشد که دوستدارد مدرن و امروزی باشد، ولی کارکترهایش هیچ نسبیتی با فضای مدرن قصه پیدا نمیکنند، و اگر کارکتر نتواند نسبت بین خود و قصه را روایت کند، اثر به سقوطی آزاد دچار میشود.
با تمام اینها دهنمکی نقش خطشکن در آغاز آثاری اینچنینی را ایفا میکند و زحمتش قابل تحسین و تقدیر است و او نیز باید انتقادهای دلسوزانه (نه مغرضانه) را با کمال تواضع بپذیرد و در آثار بعدی لحاظ کند.
امیرحسناوصالی ۱۳۹۹/۱۲/۳