پدر و مادر، مظهر ربوبیّت خداوند
از منظر آموزههای قرآن کریم والدین همانند خداوند دارای ربوبیّت و پروردگاری هستند به همین دلیل خداوند احسان به والدین را در کنار عبودیت خویش مطرح کرده است.
_ روزنامه کیهان نوشت: یکی از اصطلاحات قرآنی، ربوبیّت و پروردگاری است که از صفات فعل الهی است. ربوبیّت غیر از تربیت است؛ زیرا در ربوبیّت همه ابعاد وجودی تحت تاثیر است و صیرورت، تغییر، رشد، تعلیم و تزکیه در درون ذات تحقق یافته و انقلابهای اساسی در هویت ذات پدیدار میشود؛ این در حالی است که تربیت بیشتر به ظاهر و رفتارهای حتی غیرآگاهانه در قالب شرطی شدن باز میگردد. از نظر آموزههای قرآن، یکی از مقامات اصیل والدین، مقام ربوبیّت و پروردگاری است. از این رو خدا احسان به والدین را در کنار عبودیت خویش مطرح میکند. نویسنده در این مطلب بر آن است تا جایگاه والدین را از مقام ربوبیّت بر اساس آموزههای قرآن تحلیل و تبیین کند.
مفهوم شناسی ربوبیّت
شاید یکی از پرکاربردترین واژگان قرآن، واژه «ربّ» باشد که از «ر ب ب» مضاعف است. این واژه حدود ۱۰۰۲ بار در قرآن به کار رفته است. ریشه آن عبری – آرامی و به معنای شاه، مالک، صاحب و خدا است. واژه «ربّونی» به معنای «ای معلم» از القاب معززه در بین یهود استعمال داشته است. (حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۳، صص ۱۷-۱۹؛ آرتور جفری، واژههای دخیل در قرآن، ترجمه فریدون بدره ای، ص ۲۱۵ قاموس کتاب مقدس، صص ۳۹۶-۳۹۷)
واژه ربّ در فرهنگ عربی به صورت حقیقی و مجازی در معانی چندی به کار رفته که همگی به یک معنا به همان شاهی، ملک، سروری و بزرگی باز میگردد. خدا در قرآن به شاهی و مالکیت و سروری خود این گونه اشاره داشته و میفرماید: اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ؛ الله، خدایی جز او نیست که رب عرش عظیم است. (نمل، آیه ۲۶)
در نهجالبلاغه چنین آمده است: عقول ربّات الحجال؛ عقلهای صاحبان حجلهها؟ (نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه ۲۷، ص ۷۶) در تفسیر مجمع البیان آمده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) به شخصی فرمود: «أربّ غنم ام ربّ الابل؛ تو مالک گوسفند هستی یا شتر؟» (فضل بن حسن طبرسی، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۴۱)
نیز استعمال رب در این مقطع به معنای پادشاه و امیر رایج بوده است. صفوان بن امیه در روز جنگ حنین خطاب به ابوسفیان گفت: «لانّ یربّنی رجل من قریش احبُ إلیّ من أن یربّنی من هوازان؛ اینکه مردی از قریش بر من امیر و
پادشاه باشد بهتر است از این است که مردی از هوازان بر من امیر و پادشاه باشد» (سمیح عاطف الزین، معجم تفسیر مفردات الفاظ القرآن، ص ۳۳۹)
در تحول این واژه در فرهنگ قرآنی، باید توجه داشت که واژه ربوبیّت، فراتر از این معانی در مفهومی به کار رفته است که میتوان در یک کلمه آن را چنین تعریف کرد: انشاء الشیء حالاً فحالاً الی حدّ التمام»؛ ایجاد و انشاء چیزی با پرورش فرآیندی تا حدّ بینهایت و تمامیت آن. (همان، ص ۳۳۸)
برخی ربوبیّت را به معنای «سوق دادن چیزی به جهت کمال و رفع نقائص» دانستهاند. (حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۴، ص ۲۰)
واژه ربوبیّت از ریشه مضاعف «رب ب» غیر از تربیت است که ریشه آن معتل اللام یایی «ربی» است؛ زیرا تربیت ناظر به تغییر جزیی در ظاهر و نه در باطن و ملکوت چیزی است؛ چرا که در تربیت ماهیت و هویت چیزی تغییر نمیکند، در حالی که در ربوبیّت و پروردگاری هویت و ماهیت هر چیزی تحت تاثیر فعل و انفعالات ربوبیّت قرار میگیرد.
در فرهنگ قرآنی، به دختران زن از شوهر دیگر که تحت سرپرستی شوهر دیگر قرار میگیرند «ربیبه» و به پسران «ربیب» گویند. از همین رو به عمربن ابی سلمه، ربیب النبی میگفتند؛ چون وی پسر ام سلمه، همسر رسول خدا (ص) بود.
برای خدا با توجه به نقشهایی که در هستی دارد، نامها و صفاتی است که ربوبیّت یکی از آنها است. زمانی ربّ بر خدا اطلاق میشود که به جنبه پروردگاری خدا توجه شده باشد.
البته نام ربّ در قرآن بر دیگرانی غیر از خدا نیز به کار گرفته شده است؛ چنانکه این نام از سوی حضرت یوسف (ع) به پادشاه مصر یعنی ریّان بن الولید (اسماعیل بن احمد حمیری نیسابوری، وجوه القرآن، تحقیق وتعلیق نجف عرشی، ص ۲۶۰) اطلاق میشود. حضرت یوسف (ع) میفرماید:، امّا یکی از شما ساقی برای پادشاه و سلطانش خواهد شد. (یوسف، آیه ۴۱)
و نیز در جایی دیگر میفرماید: یوسف به یکی از آن دو که گمان میکرد نجات مییابد گفت: مرا نزد پادشاهت یاد کن؛ امّا شیطان یادآوری او را در نزد پادشاهش از یاد وی برد. (یوسف، آیه ۴۲)
آن حضرت همچنین میفرماید: قالَ ارْجِعْ إِلی رَبِّکَ؛ برگرد به سوی سلطان خویش. (یوسف، آیه ۵۰).
اما باید توجه داشت که مفهومی که قرآن از ربوبیّت الهی به دست میدهد فراتر و جامعتر از مفهومی است که دیگران برای به کارگیری واژه ربّ مد نظر داشتهاند. از همین رو، وقتی آن حضرت (ع) به ارباب متفرقون (یوسف، آیه ۳۹) اشاره میکند، ناظر به مفهوم فراگیر و جامع قرآنی آن نیست. گفتنی است که ارباب جمع «ربّ» چهار بار در قرآن آمده است و مراد از آن معبودهای دروغین و بزرگان قوم است.
ربوبیّت خلفای الهی و انسانهای کامل
نمیتوان ربوبیّت را برای هر کسی به کار گرفت؛ زیرا تنها کسانی بایسته و شایسته این عنوان و نام و صفت بلند هستند که بهعنوان انسان کامل توانستهاند صفات الهی را در خود ظهور دهند و در مقام مظهریت صفات و اسمای الهی نشسته باشند؛ زیرا کسی که توانسته باشد اسما و صفات الهی را در خود ظهور بخشد، در مقام خلافت الهی قرار گرفته و میتواند مظهرآن صفات الهی باشد. چنین شخصی میتواند در مقام خلافت الهی در هویت و ماهیت چیزها تصرف کرده و در مقام پروردگاری به انشاء و اکمال چیزی بپردازد.
یکی از واژگان و اصطلاحات قرآنی، در همین رابطه ربوبیّت مظاهر الهی، واژه «ربانیون» است. این واژه که جمع «ربانی» است؛ چهار بار در قرآن آمده است. واژه ربانی با یاء نسبت، منسوب به ربّ و پروردگاری خدای تعالی است؛ بنابراین باید گفت ربانی همانند نسبت «الهی» است؛ زیرا الهی یعنی منسوب به الله. پس ربانی منسوب به رَبّان است. از آنجا که زیاده المبانی تدل علی زیاده المعانی، برای تقویت مفهوم ربوبیّت و مظهریت این افراد اینگونه این واژه به کار رفته است. البته برخی آن را به معنای دانشمند و راسخ در علم دین و عارف به الله دانسته اند (محمد بن ابی بکررازی، تفسیر غریب القرآن العظیم، ص ۱۰۴) که دور از ذهن و کاربردهای قرآنی نیست؛ زیرا کسانی میتوانند در مقام ربانی قرار گیرند که در معارف علمیو عملی به جایگاه انسان کامل دست یافته باشند و بتوانند بهعنوان عالم عامل دین، حقایق را چنانکه هست درک کرده و در جهان و جان و جامعه تصرف تکوینی داشته باشند. از آنجا که ربوبیّت، تصرفات تکوینی در حقایق هستی است، کسی میتواند به چنین مقام بزرگی برسد که عالم عامل عارف و انسان کامل و خلیفهًْالله باشد. اینان همان مردان الهی هستند که به تبعیت از شریعت الهی به تقوایی دست یافتهاند که آنان را در مراتب سه گانه علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین مینشاند. (بقره، آیات ۲۱ و ۱۳۸ و ۱۸۳؛ واقعه، آیه ۹۵، تکاثر، آیات ۵ و ۷)
از نظر قرآن، مسلمانان باید بهگونهای عمل و رفتار کنند تا بتوانند در مقام ربانیین قرار گیرند؛ چنانکه خدا میفرماید: وَ لکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ. (آلعمران، آیه ۷۹) از آنجا که یهودیان عالمان خویش را در این مرتبه از کمالات مظهریت در ربوبیّت میدیدند، و آنان را صاحبان تصرف در هستی و تکوین و مستجابالدعوه میدانستند، از ایشان بهعنوان ربانی یاد میکردند تا نشان دهند که آنان مظهر و ربوبیّت پروردگار هستند. (مائده، آیات ۴۴ و ۶۳) این در حالی که آنان بر خلاف نام و عنوان بلند خویش عمل میکردند و این نامهای بلند و عالی را ابزاری برای سوءاستفاده مالی و دنیوی قرار داده بودند.
برخی از مومنان در سطح معرفتی و علمی و عملی به سطح ربانی نرسیدهاند و در مراتب پایینتر بودند که در اصطلاح قرآنی از آنان با عنوان «ربّیون» یاد شده است. ربّیون صیغه مبالغه و جمع رِبّی است. این لفظ یک بار در قرآن برای بیان یاران پیامبران بیان شده است؛ چنانکه خدا میفرماید: وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ؛ چه بسا که با هر پیامبری گروهی از ربیون زیاد در جهاد و کارزار مشارکت داشتند. (آلعمران، آیه ۱۶۴)
چنانکه گفته شد زیادت مبانی و حروف دلالت بر زیادی کمی و کیفی معنا میکند، ربانی قویتر از ربّی است؛ بهگونهای که میتوان گفت که ربّانی در سطح بالاتر از سطح ربّی قرار میگیرد.
مقام ربوبیّت و پروردگاری والدین
والدین همانند خدا دارای ربوبیّت و پروردگاری هستند. اگر دستیابی افراد به مقام تصرفات تکوینی نیازمند صبغهًْالله و متاله شدن است (بقره، آیه ۱۳۸) تا شخص به مقام ربانی یا ربی برسد؛ والدین از مقام ربوبیّت غیراکتسابی به یک معنا برخوردار هستند؛ به این معنا که همین مقام والدین به تنهایی موجب میشود تا نقش آنان بهعنوان ربوبیّت و پروردگاری مطرح باشد؛ زیرا مقام والدین، بس والا و ارزشمند است.
خدا در توصیف مقام والدین میفرماید: و از سر مهربانى بال فروتنى بر آنان بگستر و بگو پروردگارا آن دو را رحمت کن چنانکه مرا در خردى پروراندند. (اسراء، آیه ۲۴)
از آیه به دست میآید که مقام والدین مقام پروردگاری است؛ از همین رو شخص از خدا بهعنوان پرودگاری که تصرفات تکوینی در هویت انسانی میکند و او را میپروراند، از چنین خدایی میخواهد که والدین وی را مورد رحمت قرار دهد؛ زیرا آنان نیز در مقام پروردگاری برآمده و هویت وجودی و ماهیتش را چنان تحقق بخشیدند که به تمام کمالات دست یافته و بنده خدا شده است.
چنانکه بیان شد در آیات قرآن، رابطه معناداری میان دو واژه رب و عبد وجود دارد؛ زیرا یکی از مضامین مفهومیربوبیّت، معبود بودن است؛ از این رو، شایسته نیست که غیراز خدا معبود قرار گیرد و بهعنوان ارباب عبادت شود؛ بلکه باید تنها ربی معبود قرار گیرد که همان خالق و مالک هستی از جمله انسان است. در حقیقت آفریدگار انسان که پروردگار حقیقی انسان است باید معبود قرار گیرد.
از آنجا که خدا در آیه فوق والدین را در مقام ربوبیّت پذیرفته و پروردگاری را در مقام تکوینی برای آنان ثابت دانسته است، باید گفت که والدین از نظر خدا به نوعی معبود هستند. هر چند که مفهومیکه عبودیت در خدا فهمیده میشود عین مفهوم عبودیت در والدین نیست، اما اگر بپذیریم که والدین ربوبیّت دارند، بنابراین، فرزندان باید بهعنوان عبد در برابر والدین رفتار و عمل کنند.
عبادت حقیقی تنها برای خدا است و تنها او معبود انحصاری است؛ بنابراین، هیچکسی حتی والدین در این مقام قرار نمیگیرند، اما جایگاه والدین چنان مهم است که باید پس از خدا به ایشان بهعنوان مظهری از معبود نگریست و با ایشان در این مقام رفتار کرد.
خدا در قرآن، به شماری از لوازم و مقتضیات مقام ربوبیّت و پروردگاری والدین اشاره میکند و میفرماید: و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر خود احسان کنید. اگر یکى از آن دو یا هر دو در کنار تو به سالخوردگى رسیدند به آنها حتى اف مگو و به آنان پرخاش مکن و با آنها سخنى شایسته بگوى. (اسراء، آیه ۲۳)
هر چند که عبادت تنها منحصر برای خدا است، ولی ربوبیّت والدین اقتضائاتی دارد که نباید آن را نادیده گرفت؛ زیرا اگر قرار بود کسی عبادت شود، همانا والدین در این مقام در اولویت بودند و اینان میبایست معبود قرار گیرند؛ حال که
چنین امکانی نیست، باید در سطح پایینتر از عبودیت و معبود، آنان را اطاعت کرد؛ چنانکه خدا حتی به مومنان نسبت به والدین کافر میفرماید: و به انسان سفارش کردیم که به پدر و مادر خود نیکى کند، ولى اگر آنها بکوشند تا چیزى را که بدان علم ندارى با من شریک گردانى از ایشان اطاعت مکن سرانجامتان به سوى من است و شما را از حقیقت آنچه انجام مى دادید باخبر خواهم کرد. (عنکبوت، آیه ۸)
و در جایی دیگر نیز میفرماید: و انسان را درباره پدر و مادرش سفارش کردیم؛ مادرش به او باردار شد، سستى بر روى سستى و از شیر باز گرفتنش در دو سال است، آرى به او سفارش کردیم که شکرگزار من و پدر و مادرت باش که بازگشت همه به سوى من است و اگر تو را وادارند تا درباره چیزى که تو را بدان دانشى نیست به من شرک ورزى از آنان فرمان مبر! ولى در دنیا به خوبى با آنان معاشرت کن و راه کسى را پیروى کن که توبه کنان به سوى من بازمى گردد و سرانجام بازگشت شما به سوى من است و از حقیقت آنچه انجام مى دادید، شما را با خبر خواهم کرد. (لقمان، آیات ۱۴ و ۱۵)
از این آیات به دست میآید که مظهر ربوبیّت بودن ولو در بخشی از تن و روان فرزندان، خود نوعی ولایت و مالکیت میآفریند؛ زیرا به یک معنا والدین، آفریدگار فرزند است و همین آفریدگاری به پروردگاری نیز میانجامد؛ بنابراین، مقام آفریدگاری و پروردگاری ولو بهعنوان واسطه در خلقت و ربوبیّت، برای والدین مقام و جایگاهی بلند ایجاد میکند، به طوری که فرزندان حتی نسبت به والدین مشرک و کافر خویش نمیتوانند اطاعت نکنند، مگر آنکه فرمان به شرک و کفر بدهند که تنها در این صورت نباید از آنها اطاعت کرد، اما درعین حال باید همچنان با آنها خوش رفتاری و مهربانی کنند و این دستوری است که قرآن بصراحت آن را در قرآن تأکید کرده است.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *