فرضیه ارتباط ترور شهید سلیمانی و آشوب کنونی جهان
- طی مراسمی که روز سهشنبه ۱۶ دیماه ۹۹ با حضور حجتالاسلام سید محمد علوی وزیر اطلاعات برگزار شد، از کتاب پژوهشی در ترور شهید «قاسم سلیمانی» نوشته خلیلالله همایی راد رونمایی شد.
حجت الاسلام حسن علیدادیسلیمانی نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه استان کرمان، علی زینیوند استاندار کرمان، محمدصادق بصیری معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استانداری کرمان، یدالله موحد رئیس کل دادگستری کرمان، دادخدا سالاری دادستان کرمان، حجتالاسلام حسین رضایی رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح کرمان، علی رمضانی مدیر کل صدا و سیمای کرمان، مدیرکل اطلاعات، امیر غلامعلیان فرمانده قرارگاه جنوب شرق ارتش، سردار ناظری فرمانده انتظامی و تعداد دیگری از مسئولان استان حضور داشتند.
در مقدمه این کتاب آمده است: خداوند بزرگ را سپاسگزارم، به خاطر همه نعمتهایش و آنکه توفیق داد تا درباره سردار سپهبد شهید، حاج قاسم سلیمانی بنویسم.
۱۵ دی ماه سال ۱۳۹۸ یعنی دو روز پس از شهادت سردار، یادداشتی با عنوان «اسطورهای به نام حاجقاسم» نوشتم و مجدداً در ۲۲ بهمن سال پیش، یادداشت دیگری با این عنوان به رشته تحریر درآوردم: «حاج قاسم یک منشور بود» که هر دو، در رسانهها منتشر شدند. سومین یادداشتم در مورد سردار آسمانی، در هفتم فروردین ماه ۱۳۹۹ با عنوان «ترور حاج قاسم و نظریه اثر پروانهای» مجدداً در و تعداد دیگری از سایتها و خبرگزاریها انتشار یافت. این یادداشت بهدلیل طرح یک نظریه علمی که برگرفته از نظریه اثر پروانهای (butterfly effect) و نظریه آشوب (chaos - theory) بود و بحران کنونی در جهان را با حادثه ترور مرتبط میدانست، بازتاب فراوانی داشت. این موضوع سبب شد تا یادداشت مذکور را شرح و تفسیر نمایم که اینک به صورت کتاب تقدیم میشود.
اگرچه ۳۸ سال با حاج قاسم آشنایی داشتم، اما در جریان مطالعات کتابخانهای، بررسی اسناد و مدارک مستند و گفتگو با دوستان و همراهان و بستگان شهید، توانستم ابعاد جدیدی از این شخصیت کمنظیر را کشف کنم و امیدوارم بتوانم بخشی از آن را به مخاطبان منتقل نمایم. از سوی دیگر تصور میکنم که ماجرای زندگی و ترور حاج قاسم درگذر زمان میتواند در معرض چند تهدید باشد و یکی از انگیزههایم در این کتاب، پیشگیری از آسیبهای احتمالی است. از آن جمله:
۱ -کمرنگ شدن
۲- کینهورزی
۳- خارج نمودن سردار از یک الگوی قابلدسترس
۴- تحریف تاریخ
۵- مصادره به نفع یک جریان خاص
همچنین برای پرهیز از فروافتادن در دام پیش داوری، تلاش نمودم در این پژوهش از منابع متعدد اعم از مصاحبه یا مطالعه اسناد و مدارک بهره ببرم و درحد بضاعت خویش، از روش تقاطع اخبار که در سیستمهای امنیتی و رسانهها، برای پردازش و بررسی صحت و سقم آنها تا مرحله تبدیل به اطلاعات انجام میشود، بهرهگیرم. مثلاً وقتی خواستم در مورد تاریخ تولد واقعی، نه شناسنامهای حاج قاسم بنویسم، سعی نمودم از اطلاعات مستند بیبی هاجر خواهر حاج قاسم، بهعنوان نسبشناس خبره ایل سلیمانی استفاده کنم. با اقوام و دوستان و همرزمان شهید صحبت نمایم. فاصله بین خواهران و برادرانش را بررسی کنم حتی تقیّد مادر سردار به رعایت ۲ سال شیردهی به فرزندانش، بهعنوان یک تکلیف شرعی را مورد ملاحظه قرار دهم. محل دقیق تولد حاج قاسم در روستای زردالوئیه، بهعنوان یک قرینه مورد توجهام باشد و اینکه ایل، درکدام فصل سال در آن منطقه ساکن میشد و اتراق میکرده است و...
یا اگر خواستم نسبت حاج قاسم با میرقربان، سردار تبعیدی نادرشاه افشار را بنویسم، از همین روش استفاده کردم و تا ۲۴۰ سال پیش، نسب اجداد او را جستجو نمودم و حتی بهگونهای حساسیت داشتم که اگر خواستم نام پدر حاج قاسم را بنویسم، از برادرش پرسیدم: آیا مرحوم پدر شما به حج رفته است که بنویسم حاج قاسم فرزند حاج حسن؟ و حاج سهراب هم تائید کرد که بله خودم در فلان سال پدرم را به حج بردم. همچنین اگر خواستم نظر احمدعلی خان وزیری در کتاب «تاریخ کرمان»، پیرامون وابستگی سلیمانیها، بهعنوان یک طایفه از ایل مِهنی که نسب شان به ابوسعید ابوالخیر میرسد را، نقد کنم و ریشه بختیاری را برای ایل سلیمانی صحیح بدانم، دامنه تحقیق را علاوه بر دست خط منسوب به سردار شهید در سیل ۹۸ خوزستان که نوشته بود: «افتخار میکنم که نسب لُر دارم» را بهقدر وسع خویش تا آواها، نواها و آئینهای بختیاری و خراسانی گسترش دادم و در این رابطه نیز مرهون همکاری صمیمانه آقای محمدعلی سلیمانی، خواهرزاده حاج قاسم هستم که متواضعانه همراهی و در تمام مراحل همکاری کرد و از مساعدت و راهنمایی دریغ نورزید؛ اما در کنار اطلاعاتی که باهمت برخی اعضای خانواده و همرزمان و دوستان حاج قاسم در مورد مهاجرت به کرمان، تحصیل، کار و ورزش، تا ورود به سپاه و مربیگری و فرماندهی در دفاع مقدس و مقابله با تروریستهای منطقهای بهدست آوردم، تلاش نمودم فرضیه ارتباط ترور حاج قاسم و همراهانش را با آشوب کنونی در جهان بررسی کنم لذا آنچه پیش روی شماست، صرفاً گردآوری خاطرات پیرامون سردار سلیمانی نیست!
بدین لحاظ، از قصص انبیاء و رخدادهای تاریخی و فلسفه و حکمت، تا معادلات فیزیک کوانتوم و ریاضی مانند اثر پروانهای (Butterfly Effect) و نظریه آشوب (chaos theory) کمک گرفتم. سعی کردم در بخشهای مختلف این کتاب، اشاراتی به این مفاهیم داشتهباشم و علیرغم پیچیده بودن مفاهیم مربوط به دیفرانسیل و فیزیک کوانتوم، آنها را تدریجاً طوری شرح دهم که حداقل برای خودم قابل فهم باشد؛ لذا به مناسبت، در بخشهای مختلف، به وجوهی از این دو نظریه علمی اشاره میکنم.
کتاب حاضر چارچوبی دارد که شامل موارد زیر میباشد:
۱ -زندگی سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی
۲- حادثه ۱۳ دی ۹۸ و ریشههای ترور سردار و همراهانش
۳- نظریه آشوب و اثر پروانهای
۴- بحران کنونی در جهان با نگاه تمدنی
این چارچوب، مانند چهار دیوار باغی هستند و مطالب مطرح شده در کتاب، همانند درختانی که هرکدام به یکی از وجوه آن، مربوط میشوند. مثلاً برای جامعه امروز یا فردا و فرداهای دور، شناخت حاج قاسم، اصل و نسب او، وابستگی او به ایل، تأثیرپذیری از فرهنگ عشایری، چگونگی ورود به سپاه و جنگ و مسئولیتهایش در دوران دفاع مقدس و پس از آن، از جمله تأمین امنیت شرق و مبارزه با کاروانهای مواد مخدر، رفتارش با دوستان، خانواده شهدا و ایثارگران، با مردم، با جوانان، با کسانی که ظاهراً بدحجاب محسوب میشوند، رفتارش با زیردستان، با فرماندهان، با، ولی فقیه و رهبری، با روستائیان و همولایتیها، رفتار و عملکردش هنگام وقوع سیل خوزستان، رفتارش با دشمنان، با ایزدیان، کردها و اهالی موصل و بارزانیها، با حشدالشعبی عراق و جبهه مقاومت در لبنان و سوریه و یمن و افغانستان و... برخوردش با رزمنده دیروز که گرفتار شده و پایش لغزیده، یا بیمار شده، رویکردش با موضوع اربعین، با عتبات، با عربستان، با روسیه و دهها موضوع دیگر، در قالب خاطرات و مثالهایی مطرح میشوند؛ همانند درختها و بوتههای روئیده در این باغ و به سه ضلع دیگر نیز، با همین شیوه میپردازم و تلاش میکنم تا مفهوم جدید و رابطه منطقی بین این اضلاع برقرار نمایم.
با این پیشفرض که خوانندگان کتاب را طیف متنوعی از صاحبان اندیشه تشکیل میدهند، بهقدر وسع خود تلاش نمودم تا گستره شواهد و قرائن را به مسائل دینی و برداشتهای مذهبی و مستندات تاریخی محدود نسازم. در جامعه ما کسانی هستند که در پی هر رخدادی در زندگی خویش یا در اجتماع، بهدنبال حکمت و چرایی آن میگردند و برخی به قول عینالقضات همدانی، از عالم حسیات و خیال و وهم گذشتهاند، عالم عقل را هم پشتسر نهادهاند و به وادی طورِ ورای عقل رسیدهاند و به گفته استاد دینانی، به مرتبهای از عرفان دستیافتهاند که صدای ملکوت را میشنوند و معرفت شهودی پیداکردهاند. گروهی دیگر نیز دنبال دلایل عقلی هستند و فرمولهای ریاضی و فیزیک و علوم تجربی را برای حل چالشها و سؤالات خود کافی میدانند. نزدیکترین تشبیهی که در این نوشتار به ذهنم رسیده، سیستم رایانه است.
ما هرکدام کاربر رایانه زندگی خویش هستیم و اختیار داریم تا هر کلیدی را فشار دهیم و هر آدرسی میخواهیم بنویسیم، اما جبراً نتیجه عمل خود را میبینیم. بهنظرم این مفهوم جبر و اختیار به زبان ساده است که مفصلاً توضیح دادهام. در این یادداشتها که انشاالله بهصورت کتاب منتشر میشوند، وضعیت کنونی جهان را به آشوب تشبیه کردم و به دنبال چرایی آن بودم. همانگونه که کسی در مکانیک سیالات، به دنبال چرایی جریانات توربولانسی (Turbulent Flow) میگردد تا علت جریانات چرخشی و تلاطم در سیستمهای هواشناسی یا بازارهای مالی را پیدا کند و جالب این است که توربولانس، تنها معادله نامکشوف علوم تجربی است که علم در برابر آن سکوت نموده، یا آن را به تصادف مرتبط مینمایند؛ اما در جهانبینی اسلامی، تصادف وجود ندارد و به قول پروین اعتصامی:
از پی انجام کاری میرود
قطرهای کز جویباری میرود
مولوی نیز ۷۰۰ سال پیش، نظریه شعور و پیوستگی اجزای عالم را در اشعار خود منعکس ساخته است:
ما سَمیعیم و بصیریم و هُشیم با شما نامحرمان ما خامُشیم
طرح فرضیه ارتباط ترور سردار شهید سلیمانی، شهید ابومهدیالمهندس و همراهانشان، با آشوبی که اینک در جهان برپاشده و برخی شخصیتها مانند سید حسن نصرالله، تأثیر آن را از جنگهای اول و دوم جهانی بالاتر دانستهاند، با این رویکرد ارائه میگردد که افق تازهای پیش پای استدلالیان بگشاید و حکمت رخدادهای عالم را فراتر از حسیات و عقل حسابگر و ابزاری باور کنیم.
وقتی خداوند در قرآن کریم میفرماید:
مَا أَصَابَک مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَک مِنْ سَیئَةٍ فَمِنْ نَفْسِک وَأَرْسَلْنَاک لِلنَّاسِ رَسُولًا وَکفَی بِاللَّهِ شَهِیدًا (سوره نساء آیه ۷۹)
هرچه از انواع نیکویی به تو رسد از جانب خداست و هر بدی رسد از خود توست و ما تو را به رسالت برای مردم فرستادیم و تنها گواهی خدا کافی است.
این، مفهوم اختیار است که بهجای سردرگمی و یا تمسک جستن به ریسمان تصادف در این عالم، خود و کاربرد کلیدهای رایانه زندگی خویش را بشناسیم و باور کنیم که هراندیشهای، هرگفتاری و هرعملی، بازتاب و ثمرهای دارد و در پرتو این نوع نگاه به جهان هستی، به قول استاد الهی قمشهای به توحید و به باور کی یر کگور به زندگی اخلاقی و سرسپردگی مشتاقانه برسیم. همان که در نگاه مقام معظم رهبری، به بصیرت تعبیر شده است و قرآن کریم، از آن به حکمت یا «خیر کثیر» یاد نموده است.
و اما هدف پایانی این پژوهش و بررسی ابعاد ترور سردار شهید سپهبد قاسم سلیمانی، پرداختن به قرائن و شواهد افول تمدن غرب، با بهرهگیری از نظریه تمدنی «توین بی»، تاریخدان انگلیسی به صورت اجمالی است که ۹۰ سال پیش، عدم توانایی تمدنها برای حل چالشها و تضاد را، از نشانههای افول برمیشمارد که تا مرحله اضمحلال و فروپاشی پیش میرود.
آمریکا بهعنوان پرچمدار تمدن غرب، در برابر بحران کرونا که میلیونها نفر را در این کشور مبتلا نموده و اقتصاد را تا مرز بحرانی سختتر از بحران سال ۱۹۳۰ پیش برده، دچار سردرگمی فزایندهای است و ناگزیر از انتخاب بین دو مؤلفه متضاد، یعنی "سلامت مردم یا منفعت سرمایه داران" میباشد و احتمالاً در ادامه دومینوی اشتباهات خود که بیوقفه ادامه دارد، قادر به حل این چالش نخواهد بود!
آمریکا در ماجرای هستهای جمهوری اسلامی ایران، دچار یک تضاد راهبردی شد و علیرغم اینکه راه مذاکره را انتخاب کرده بود، اما در باطن قصد خدعه و فریب داشت، لذا از توافق خارج شد و حالا در یک تضاد گیرکرده است. همچنانکه آمریکا و هم پیمانانش در ماجرای یمن و فروش تسلیحات به عربستان و امارات هم دچار تضاد شدهاند و بین دو گزینه منافع اقتصادی یا حقوق بشر، شعارهای دروغین خود را زیر پا گذاشته و بهرغم سیطره بر امپراتوری رسانهای، نمیتوانند درد و رنج حاصل از تجاوز سعودی با سلاحهای غربی به غیرنظامیان یمن، خصوصاً کودکانی که براثر بمباران و موشکباران کشته شدهاند، یا درنتیجه فقر و کمبود دارو، به علت بیماری وبا و سوءتغذیه، پیش چشم جهانیان جان میدهند را پنهان سازند.
در ماجرای کشتار فجیع و طرد مسلمانان روهینگیایی توسط بودائیان افراطی هم تمدن غرب نتوانست بین حمایت از «آن سان سوچی» و جایزه صلح نوبل او، با سکوت و همدستی دولت میانمار در نسلکشی و اخراج بیش از یکمیلیون نفر، پاسخ خلاقانه و قابل توجیهی داشتهباشد!
همچنانکه حمایت تمدن غرب، خصوصاً آمریکا از رژیم اشغالگر صهیونیستی، وِتو نمودن دهها قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل و جنایاتی، چون قانا و بمباران غزه و کودککشی نیز بیانگر معیارهای دوگانه و تفاوت آشکار بین شعار و عمل کشورهای حوزه تمدنی غرب بوده است و این تضادها، در چارچوب شاخصهای «توین بی» نشانههای آشکار افول این تمدن است.
در این نوشتار سعی نمودم تا به قدر توان و تجربه و دانش اندک خویش، یادداشت هفتم فروردین ۱۳۹۹ که به نام «ترور حاج قاسم و اثر پروانهای» در میزان منتشر شد را طی چهل یادداشت که اینک به صورت کتاب تدوین گردیده است، شرح و بسط دهم و پیشاپیش ضمن عذرخواهی بابت کاستیهای خود، یادآوری مینمایم که تفکر، پرسشگری و دستیابی به چرایی و چیستی رخدادها، در عصر جدید، به مفهوم گره زدن رشته از همگسیخته تمدن اسلامی پس از ۷ قرن سکوت و انزواست که با طلوع انقلاب اسلامی ایران در مسیر شکوفایی قرارگرفته است.
امیدوارم همچنان که یک یادداشت طی چهل روز، به چهل یادداشت تبدیل شد، پس از آن صدها کتاب توسط اصحاب قلم در مورد سردار سلیمانی نوشته شود و صاحبان اندیشه بر هرکتابی، دهها شرح و تفسیر بنگارند و در میزگردهای تخصصی و مراکز آموزشی مکتب سلیمانی، نه تنها در جمهوری اسلامی ایران، بلکه در سراسر جبهه مقاومت و حتی کشورهای دیگر مورد نقد و بررسی قرار گیرند!
حاج قاسم در واقع بینانهترین نگاه، همچنانکه مقام معظم رهبری فرمودند، صاحب یک مکتب بود و پرداختن به ابعاد مختلف شخصیت او، چون صید صدف، در میاناقیانوسی پهناور است و پیشاپیش از اصحاب اندیشه و قلم، بهدلیل بضاغت اندک خویش و کاستیهای آن عذرخواهم و از همهی کسانی که در این پژوهش مرا یاری نمودند صمیمانه سپاسگزارم.
«والعاقبه لاهل التقوی و الیقین»
خلیلاله همایی راد، ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۹