زبان اشاره، بانگ بی صدا
بی تردید یکی از به کارآمدترین و ضروریترین برساختههای بشر زبان است. زبان ابزاری است که انسانها با به کار بردنش به تعامل و کنش متقابل با یکدیگر میپردازند و از این رهگذر پل ارتباطی بی بدیلی میان خود برقرار میکنند. این میان، اما گروهی از آدمیان در دنیای بی صوت وصدای خود در سکوت و خاموشی مانده اند.
-در دنیایی که بانگها و رنگها بنیادی برای برپایی دنیایی از همهمه و غوغا و قیل و قال شده بی صدایی میتواند آخر خط باشد اگر راهی برای وصل شدن و ارتباط پیدا کردن نمانده باشد. با این حال و با وجود اینکه صوت و صدا پرتوانترین و به کارآمدنیترین حامل و رسانای زبان هستند، اما غیر آن هم میتوان ابزار و روشی برای بهره گرفتن از زبان به کاربست. خاصه اگر آدمی با عزمی که در خود میبیند بخواهد از فقدانی بزرگ موفقیت بزرگ بسازد.
صدردانش، گوینده و رابط اخبار ناشنوایان شبکه خبر، با بیان اینکه برقراری ارتباط با دیگران یکی از عمدهترین مشکلات ناشنوایان است، اظهار داشت: از آنجایی که ناشنوایان علامت یا نشانه آشکار کنندهای همانند ویلچر یا عصای سفید ندارند، مشکلات بیشتری در برقراری ارتباط با دیگران دارند.
صدردانش در اختیار نبودن سمعک مناسب به میزان کافی را یکی از مشکلات عمده این قشر از جامعه دانست و در ادامه، با بیان اینکه باوجود اشتیاق و امیدواری خانوادهها به عمل جراحی کاشت حلزون نظارت مناسبی روی این موضوع نمیشود، تصریح کرد: خانوادهها گمان میکنند با کاشت حلزون میتوانند شنوایی را به فرزندشان بازگردانند در حالی که این عمل پرهزینه که در بسیاری از موارد نتیجه مطلوبی در بر ندارد، در اغلب کشورهای جهان منسوخ شده است.
زبان اشاره، بانگ بی صدا
نرجس سیمرغ که خود یاریگری است برای ناشنوایان تا از دنیای بی صدایشان فرکانسهای زندگی را بی هیچ غوغا و قیل و قالی دریافت کنند از بی اعتنایی به نیازهای رسانهای ناشنوایان میگوید و از نگرانیهایی که برای فرو رفتنشان در باتلاق تنهایی و خاموشی دارد. برای او که در تلویزیون مترجم زبان اشاره است و همراهی برای رساندن و به تصویر و اشاره درآوردن کلمات جاری بر زبان اصحاب تلویزیون این دغدغهای گویاست که ناشنوایان هم بتوانند بهرهای از این رسانه پر جلوه و آوا داشته باشند. ناشنوایان دنیایشان دنیای بی صدایی و سکوت است، اما رسانه ای، چون تلویزیون میتواند به دنیایشان جلوه و رنگ و رونقی ببخشد که خود صندوق صوت و صورت است و بنگاهی برای بنیاد کردن بانگ و رنگ.
از نرجس سیمرغ درخصوص عوامل علاقه مندی اش به زبان اشاره میپرسیم. میگوید: سالها پیش قبل از اینکه با این زبان آشنا شوم در برنامهای تلویزیونی دیدم که یکی از شخصیتهای آن ناشنوا بود و برای ارتباط برقرار کردن با مردم شنوا کمی با مشکل روبرو میشد. تلنگر یادگیری این زبان آنجا برای من رقمخورد که علاقه به یادگیری این زبان پیدا کردم.
در پاسخ به اینکه از چه سالی در این حرفه فعالیت میکند میگوید: فکر میکنم از حدود سالهای ۸۶_۸۷ بود که آشنایی من با این زبان رقمخورد و وارد کلاسهای زبان اشاره شدم و در انجمن ناشنوایان تحت نظر استاد رضا محمودی و خانم صدر دانش این زبان را آموزش دیدم؛ و بعد از یادگیری کامل و گذراندن دورههای مختلف در این زمینه فعالیت میکنم.
سیمرغ درباره طول دورهای که طی کرده تا زبان اشاره را بیاموزد میگوید: من نمیتوانم به طور دقیق درباره روند یادگیری این زبان توضیح دهم، با توجه به شرایط کلاسها در آن زمان و اینکه کلاسهای تئوری یک بار در هفته و به صورت یک جلسه دو ساعته برگزار میشد و دو روز هم به صورت عملی مثل کارورزی همراه ناشنوایان دادگاه یا شهرداری یا جلسات مختلف به عنوان رابط میرفتیم و با توجه به اینکه ۴جلد کتاب بود، برای من حدود یک سال و نیم طول کشید.
از او میپرسیم سختترین بخش ترجمه در زبان اشاره کدام است؟ پاسخ میدهد: من برای پاسخ به این سوال تجربه شخصی خودم را باید بیان کنم. شاید برای بقیه همکاران و مترجمهای عزیز پاسخ به چنین پرسشی متفاوت باشد. با توجه به اینکه حوزههای مختلفی مثل خانوادگی، کودک و آموزشی را اشاره کرده ام برای من سختترین ترجمه شاید به بخش سیاسی و ترجمه اخبار سیاسی مربوط باشد که باید دقت کنم خبری را کم و زیاد نگویم. فکر میکنم ساده سازی کردن اخبار سیاسی کار دشواری است و برای من سخت است که بخواهم تمام خبر را بدون هیچ کم و کاست و اشتباهی اشاره و منتقل کنم. البته باز هم یادآوری میکنم این پاسخ شخصی من محسوب میشود نه همهی مترجمان و رابطان عزیز.
از نرجس سیمرغ درخصوص عوامل علاقه مندی اش به زبان اشاره میپرسیم. میگوید: سالها پیش قبل از اینکه با این زبان آشنا شوم در برنامهای تلویزیونی دیدم که یکی از شخصیتهای آن ناشنوا بود و برای ارتباط برقرار کردن با مردم شنوا کمی با مشکل روبرو میشد. تلنگر یادگیری این زبان آنجا برای من رقمخورد که علاقه به یادگیری این زبان پیدا کردم.
در پاسخ به اینکه از چه سالی در این حرفه فعالیت میکند میگوید: فکر میکنم از حدود سالهای ۸۶_۸۷ بود که آشنایی من با این زبان رقمخورد و وارد کلاسهای زبان اشاره شدم و در انجمن ناشنوایان تحت نظر استاد رضا محمودی و خانم صدر دانش این زبان را آموزش دیدم؛ و بعد از یادگیری کامل و گذراندن دورههای مختلف در این زمینه فعالیت میکنم.
سیمرغ درباره طول دورهای که طی کرده تا زبان اشاره را بیاموزد میگوید: من نمیتوانم به طور دقیق درباره روند یادگیری این زبان توضیح دهم، با توجه به شرایط کلاسها در آن زمان و اینکه کلاسهای تئوری یک بار در هفته و به صورت یک جلسه دو ساعته برگزار میشد و دو روز هم به صورت عملی مثل کارورزی همراه ناشنوایان دادگاه یا شهرداری یا جلسات مختلف به عنوان رابط میرفتیم و با توجه به اینکه ۴جلد کتاب بود، برای من حدود یک سال و نیم طول کشید.
از او میپرسیم سختترین بخش ترجمه در زبان اشاره کدام است؟ پاسخ میدهد: من برای پاسخ به این سوال تجربه شخصی خودم را باید بیان کنم. شاید برای بقیه همکاران و مترجمهای عزیز پاسخ به چنین پرسشی متفاوت باشد. با توجه به اینکه حوزههای مختلفی مثل خانوادگی، کودک و آموزشی را اشاره کرده ام برای من سختترین ترجمه شاید به بخش سیاسی و ترجمه اخبار سیاسی مربوط باشد که باید دقت کنم خبری را کم و زیاد نگویم. فکر میکنم ساده سازی کردن اخبار سیاسی کار دشواری است و برای من سخت است که بخواهم تمام خبر را بدون هیچ کم و کاست و اشتباهی اشاره و منتقل کنم. البته باز هم یادآوری میکنم این پاسخ شخصی من محسوب میشود نه همهی مترجمان و رابطان عزیز.
بیشتر بخوانید:
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *