خاطره ای از نخستین زن اسیر ایرانی

16:08 - 27 مرداد 1394
کد خبر: ۶۸۲۲۸
خبرگزاری میزان: با خودم گفتم اگر از اين‌جا به اهواز برويم حتماً از آن‌جا هم به شهرهاي ديگر مي‌رويم و ديگر كاملاً از اين‌جا دور مي‌شوم و هيچ‌گونه دسترسي به همسرم ندارم. تصميم گرفتم در مقابل رفتن مقاومت كنم. لذا به آن‌ها گفتم من همين‌جا مي‌مانم تا آقاي شريفي بيايد و بعد به شما ملحق مي‌شوم. آن‌ها همراه با خانواده خاله‌ام كه ساكن سوسنگرد بودند، به روستا رفتند.


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *