کدام نقطه را نشانه گرفتهاند؟
به گزارش گروه فضای مجازی ؛ طی روزهای گذشته مسئولین آمریکایی از جمله «ریموند اودیرنو»، فرمانده ستاد مشترک این کشور از تجزیه عراق به بهانه شکست در مبارزه با داعش سخن به میان آورد. این اظهارات در حالی است که سخنان مشابهی درباره تجزیه سوریه از سوی منابع نزدیک به غرب و مخالفان دولت این کشور مطرح گردیده است. از سوی دیگر؛ سیدحسن نصرالله، دبیر کل حزبالله لبنان در سالروز پیروزی جنگ 33 روزه به این مسئله اشاره و تحلیل جامعی از نقشه آمریکا و رژیم صهیونیستی برای تجزیه و در نهایت تضعیف جبهه مقاومت ارائه کرد. کارشناسان مدتها پیش تهاجم همه جانبه به سوریه، عراق و یمن با هدف ایجاد امنیت پایدار برای رژیم صهیونیستی را مطرح نموده بودند و تحولات چند سال اخیر، درستی پیشبینیها را ثابت کرد.
نقشه تجزیه منطقه به سالهای تشکیل غده سرطانی رژیم صهیونیستی باز میگردد. این کشور جعلی با شعار نیل تا فرات از فلسطین اشغالی شروع به اشاعه ویروس تعدّی و خونریزی کرد و تصمیم داشت با پشتیبانی قدرتهای جهانی تمام کشورهای منطقه را به کشورهایی ضعیف و بدون ارتش تبدیل کند. این طرح شوم، با پیروزی انقلاب اسلامی با مانعی جدّی مواجه گردید به نحوی که از آن زمان تاکنون، سران تلآویو خطر ایران را بزرگترین تهدید برای امنیت خود میدانند و در چند سال گذشته به صراحت، خطر ایران را فراتر از تهدید داعش اعلام کردهاند. هر چند رژیم صهیونیستی با حمله به بیروت در سال 1982 شانس خود برای از سرگیری این نقشه را دوباره آزمود، اما ثمره آن چیزی جز ریشه دواندن شجره طیبه حزب الله لبنان نبود. نقطه اوج تلاش برای تجزیه خاورمیانه همان سخن معروف کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه اسبق آمریکا است که جنگ 33 روزه را درد زایمان «خاورمیانه» جدید نامید. پیروزی چشمگیر حزبالله در برابر ارتش تا بندندان مسلح رژیم کودککش برخلاف انتظار آمریکا و متحدانش، عامل وحدت گردید و تمام گروهها و فرقهها این پیروزی را تبریک گفتند. این پیروزی وحدت بخش، امری نبود که استکبار به سادگی از آن چشمپوشی کند و برای خنثی نمودن اثرات آن و تعقیب طرحهای خود در قالبی جدید، ایجاد و تقویت گروههای تکفیری را در دستور کار خود قرار داد. از منظر طراحان اتاقهای فکر آمریکایی- صهیونیستی پدیده تکفیر، بهترین وسیله در برابر اسلام مترقی وحدتبخش و تجزیه منطقه به رهبری آمریکا و طراحی رژیم صهیونیستی است. این نسخه تاکنون اثرات ویرانکنندهای بر کشورهای اسلامی تحمیل کرده و کشورهای حامی مقاومت را تحت شدیدترین فشارها قرار داده است.
نقشه آمریکا عبارت است از بازترسیم نقشه ژئوپولتیک منطقه بر اساس تشکیل کشورهای کوچک و فاقد هویت به شکلی که از توانایی لازم برای مقابله با طرحهای استعماری برخوردار نباشند. علاوه بر این، موفقیت چنین نقشهای توجیه مناسبی برای کشور جعلی صهیونیستی به شمار میآید. تشکیل کشور کردی، مسیحی، شیعی، سنی، علوی، دروزی و ... محملی برای اعتبار بخشی به کشور صهیونیستی است تا بر این اساس امنیت آن تامین گردد. انتشار اخبار مرتبط با جاسوسی آمریکا از کشورهای دیگر از جمله متحدینی مانند آلمان و همزمانی آن با ذبح گروگانهای آمریکایی، موجب شد تا ایالات متحده هم جاسوسی از همسایگان و متحدان خود را توجیه کند و هم بر طبل به اصطلاح جنگ با داعش بکوبد. تصمیم نهایی آمریکا برای حمله به داعش زمانی اتخاذ گردید که این گروه تکفیری به طور جدّی موتور تجزیهطلبی در منطقه یعنی کردستان عراق و شهر اربیل را تهدید کرد. مقامات صهیونیستی رسماً از استقلالطلبی کردستان عراق پشتیبانی کردند و این حمله بهانهای برای آغاز ساعت صفر تجزیه عراق و یمن قرار گرفت.
این نقشه در یمن، النعل بالنعل با اهداف آمریکا و رژیم صهیونیستی در حال عملیاتی شدن است. زمزمه تفکیک و تجزیه بخشهایی از یمن و الحاق آن به عربستان، با کارگردانی آمریکا و طرح صهیونیستی صورت میگیرد. عربستان در یمن طرحهای تجزیه طلبانه جدیدی در دستور کار خود قرار داده که بخشی از این طرح ها از استراتژی سیاسی و نظامی رژیم صهیونیستی در غزه اقتباس و الگوبرداری شده است. روشن است طرح جدید عربستان برای اشغال عدن و انتقال دست نشاندگان خود به این منطقه از استراتژی سیاسی و نظامی رژیم صهیونیستی در فلسطین در ایجاد جدایی فیزیکی بین غزه و کرانه باختری با حمایت ایالات متحده اقتباس شده است. به عبارت دیگر، تجزیه بخشهای جنوبی یمن با تقسیم کار بین شیخنشینهای مرتجع از یک سو و تهاجم نظامی هدفمند و فرسایشی با پشتیبانی آمریکا از سوی دیگر کلید خورده است.
طرح آمریکا برای تجزیه سوریه، تقسیم این کشور به سه بخش علوی، سنی و مسیحی است و مهمترین مانع بر سر راه تحقق اهداف آمریکایی – صهیونیستی مقاومت اسلامی لبنان و ایران است که تلاش میکنند به هر نحوی این مقاومت شکسته شود. همزمانی طرح تجزیه سوریه، عراق و یمن کوچکترین تردیدی درباره توطئه بزرگ آمریکا و رژیم صهیونیستی باقی نمیگذارد.
اگر رویدادهای چند دهه گذشته منطقه را به سرعت مرور کنیم – حمایت از صدام، حمله به عراق و افغانستان و دخالت دوباره در عراق و سوریه به بهانه داعش – در مییابیم که همواره دخالت ایالات متحده به تشدید بحرانهای منطقهای منجر شده است. سیاست مداخلهجویانه آمریکا نسبت به قومیتها، علایق و تعصبات مردم منطقه بیتوجه است و همین مداخلات زورمدارانه فارغ از این ملاحظات، منشاء بحرانها و جنگهای منطقهای است.
مسئولین کاخ سفید باید به این پرسش اساسی پاسخ دهند که اگر روزی تروریستهای داعش به آمریکا حملهور شوند و پس از مدتی نبرد نتوانند آنها را شکست دهند، بازهم نسخهای که برای عراق پیچیدهاند، برای خود تجویز میکنند و دم از تجزیه آمریکا میزنند یا خیر؟! جواب روشن است. آنها مسبب تمام افراطگرایی و ریشه تمام خشونتهای قومی، نژادی و عقیدتی هستند. همانگونه که مداخله آمریکا در افغانستان منجر به تشدید خشونتها گردید و کماکان در حل مشکل این کشور عاجز ماندهاند، حضور آنان در عراق و سوریه با همراهی عربستان و ترکیه حاصلی جز شکلگیری بزرگترین خونریزی در منطقه پس از جنگ جهانی دوم نداشته است. در واقع باید اینگونه گفت که منطقه عاری از سیاستهای آمریکایی، به منافع کشورها بسیار نزدیک است و موجب میشود تا صلح و ثبات به معنای واقعی کلمه محقق گردد.
نویسنده: حسین شیخ الاسلام
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.