معماری درونگرای ایران، تبلور دینمداری
برای یک جستجوگر نشانههای برجامانده از تاریخ، ایران مانند صندوقچهای انباشته از هویت و نماد و رمز است که هر چه بیشتر در آن بکاود و در شناخت پیچیدگی هایش بکوشد بر حجم خیرگی اش اضافه میشود. شاید این میان آنچه را که در حکم مواد و مصالح برسازنده این تاریخ پر از رمز و شگفتی بتوان شناسایی کرد شیوه معماری خاص ایرانیان قدیم باشد. خصلت دین باورانه و الگوی زیستی ملهم از آن که خود را در قید بایستههای دیانت بسته میبیند تجلی اش در معماری و بنای عمارتها و ساختمانهای قدیم ایران به عینه قابل دیدن و بازیابی است.
- برای ایرانیان دینمدار پاسداشت حرمت زندگی شخصی همواره از اهمیتی بی بدیل برخوردار بوده و همین خوی حرمت گذاری گونهای از درون گرایی را به معماری ایرانی بخشیده است. معماران ایرانی چهارگوشه بنا را طوری به سامان میکردند که حیاط در فضای میانی باشد و ساختمانهای بنا در گرداگردش. با این طرز طراحی گویی بنا سر در خود فرو برده و در درون خود به گونهای از خودبسندگی رسیده باشد.
جدا افتادن ساختمان از محیط بیرونی و حالت درون گرایی اش هدف حفظ حریم داخلی خانه را دنبال میکرد. اما نباید این را به معنای غفلت از نما و شمایل بیرونی گرفت. زیبایی مسحور کننده و چشم نواز فضای بیرونی عمارتهای ایرانی که از کاشی کاریهای ظریف و پر نقش تا گنبد و مناره و بادگیر را شامل میشد روی دیگر هنرنمایی معماران ایرانی را جلوه میداد.
نصرالله حدادی پژهشگر تاریخ، اما پا را از این فراتر میگذارد و درباره کارکردهای نمای بیرونی عمارتهای ایرانی نکتهای بدیع را مطرح میکند: در معماری اصیل ایرانی گنبد در بنای ساختمان نقش ویژهای را ایفا میکرده است. گنبد در واقع سواد شهر محسوب میشده است. چون در گذشته در شهرهای ما پدیده بلندمرتبه سازی وجود نداشت.
حدادی کارکرد گنبد را به خصلتهای دینی ایرانیان مرتبط میداند: در اسلام و مذهب شیعه افراد حق اشراف پیدا کردن به خانه همسایه را ندارند بنابراین فرد حق ندارد خانهای بسازد که به خانه همسایه مشرف باشد، زیرا این جزو محرمات است. این مساله را حیای معماری میگویند.
وی سپس عناصر بیرونی ساختمانها در معماری ایرانی را یادآور میشود که تنها برای زیباسازی نما ساخته نشده اند: گنبد و مناره را به چه منظوری میساخته اند؟ برای اینکه از راه دور گنبد و مناره پیدا باشد و سواد شهر باشد و کسانی که از راه دور میآیند با دیدن گنبد و مناره با خبر شوند که اینجا شهر است.
مثال این پژوهشگر تاریخ برای روشن شدن موضوع طرح روایت یک جهانگرد غربی از مشاهداتش درباره ایران عصر ناصری است: وقتی در دوره ناصرالدین شاه دکتر فوریه به ایران میآید روایت میکند که من در جنوب شرقی تهران دیدم که آسمان پور نورتر از دیگر نقاط شهر است. پرسیدم چرا این نقطه از تهران روشنتر از بخشهای دیگر شهر است؟ گفتند در آن نقطه مقبره امامزادهای به نام عبدالعظیم حسنی (ع) واقع است که با سه تن از امامان شیعه ملاقات کرده و بنای آرامگاهش دارای گنبدی طلایی است. تابش آفتاب بر آن گنبد طلایی باعث تلالو و روشنایی آن نقطه از شهر شده است.
حدادی با طرح روایت ژان باتیست فوریه به یادمان میآورد که در آن دوران نمای گنبد و گلدستههای پایتخت از هر نقطهای قابل رویت بوده است: باید توجه شود مکان استقرار دکتر فوریه در تهران مدرسه دارالفنون بوده است و او از آنجا به حرم حضرت عبدالعظیم دید داشته است. در حالی که امروز به دلیل بلند مرتبه سازیها چنین امکانی فراهم نیست.
بیشتر بخوانید:
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *