«صدای پاروها»؛ خاطراتی از سیدقاسم هاشمی رزمنده مازندرانی
- راوی کتاب «صدای پاروها» با تلاشی ستودنی و دقت بالا به بیان خاطراتش پرداختهاست. او اگر نسبت به جزئیاتی از خاطرهای تردیدی داشته، قبل از نشستن پای مصاحبه، با پرسوجو از همرزمانش آن تردیدها را برطرف میکرد و با اطمینان، اتفاقاتی که بیش از دو دهه قبل افتاده بود را تعریف میکرد.
در طول تدوین هم اگر خاطرهای به ذهنش میرسید و از قلم افتاده بود، آن را مینوشت و به نویسنده میسپرد.
برشی از کتاب: لحظاتی از ورود ما به آب نگذشته بود که همه چیز به هم ریخت. تمام آنچه از آن میترسیدم داشت بر سرم میآمد: جلوتر رفتن همان و پیچیده شدن در امواج خروشان اروند همان. دیگر هیچکس اختیار خودش را نداشت.
در همان لحظات اول خیلیها طناب را رها کردند. سرعت آب زیاد بود و نمیشد طناب را نگه داشت. قسمتهای رها شده طناب آزاد بود و دور چند نفر پیچیده شده بود. طناب شده بود بلای جان ما! این اروند کجا و آن اروندی که قبلا واردش شده بودم کجا!.
صادق کیاننژاد امیری، نویسنده این اثر، در مقدمه کتاب آورده است: «از وقتی که تصمیم به ثبت خاطراتش گرفتم، تا مدتی از من اصرار به نشستن او پای مصاحبه بود و از او انکار. تا اینکه کتاب «یادگار ابراهیم»، حاوی خاطرات یکی از همرزمانش را که افتخار تدوینش نصیبم شده بود، خواند. از آن زمان به بعد تن به مصاحبه داد و حدود ۴۵ ساعت خاطرات کودکی تا پایان سالهای شور و عشق و حماسه و دلیری را برایم بازگو کرد. برای راضی کردنش حتی حاضر شدم تمام خاطراتش را به زبان مازندرانی برایم تعریف کند. او هم برای اینکه مطلبی از قلم نیفتد، تمام خاطراتش را به فارسی روی کاغذ مینوشت و به مازندرانی برایم میخواند.
آنچه در طول مصاحبه و تدوین این خاطرات برایم جالب بود جدیت سید قاسم هاشمی در تمام این ۴۵ ساعت بود. ایشان حتی ذرهای کار را سرسری نگرفت و با تلاشی ستودنی به بیان خاطراتش پرداخت. او اگر نسبت به جزئیاتی از خاطرهای تردیدی داشت، قبل از نشستن پای مصاحبه، با پرسوجو از همرزمانش آن تردیدها را برطرف میکرد و با اطمینان، اتفاقاتی که بیش از دو دهة قبل افتاده بود را تعریف میکرد. در طول تدوین هم اگر خاطرهای به ذهنش میرسید و از قلم افتاده بود، آن را مینوشت و به بنده میسپرد. این جدیت و پیگیریاش هرچند کارم را سخت کرده بود و مرا برای نوشتن دوباره و چندباره برخی قسمتها به دردسر میانداخت؛ ولی کمک زیادی میکرد تا ابعاد گستردهتری از تاریخ را مدون کنم.»