چرایی حمایت انگلیس و آمریکا از اصلاح طلبان افراطی
خبرگزاری میزان:نکته جالبی است که پس از پایان مذاکرات هسته ای ایران و 1+5 «بخوانید ایران و آمریکا»، مقامات این کشور از جمله اوباما رئیس جمهور آمریکا و جان کری وزیر خارجه این کشور در گوشه و کنار ایالات متحده مشغول سخنرانی و گرفتن «بله»برای پذیرفتن برجام هستند و در کنار راضی کردن مخالفان توافق احتمالی، مسائل دیگری را هم مطرح می کنند که جای نقد و بررسی دارد.
به گزارش برخی دیگر از اعضای تیم 1+5 مانند وزیر خارجه انگلیس هم به اوباما و کری پیوستند تا تیم سه نفره ای را فعلاً برای طرح این موضوع و تبلیغات گسترده درباره آن آغاز کنند.
انتخابات مجلس شورای اسلامی نزدیک است و قرار است همزمان با انتخابات مجلس خبرگان رهبری در اسفند ماه سال جاری برگزار شود. برای این انتخابات بسیاری از گروه های سیاسی و احزاب برنامه ریزی کرده اند تا بتوانند تعداد کرسی های خانه ملت را برای خود افزایش دهند.
افزایش تعداد صندلی های یک حزب و طیف سیاسی در مجلس شورای اسلامی جایگاه آن را در مجلس بالا می برد و در تصمیم گیری ها هم می تواند تأثیر گذار باشد. به همین خاطر است که گرچه انتخابات مجلس و حتی ریاست جمهوری ما حزبی نیست، اما نامزدهای انتخابات معمولاً وابسته به یک جزب و جناح خاصی هستند و در پی خواسته های جناحی خود گام بر می دارند.
اما واژه ها یا بهرت بگوییم ترسیم سیاست هایی که برای ایران ددر آینده در نظر گرفته اند و فعلاً این سه نفر در حال ساختن و ترویج آن هستند چیست؟
اکنون وزیر خارجه انگلیس آقای هاموند، وزیر خارجه آمریکا آقای کری و رئیس جمهوری ایالات متحده آقای اوباما یک خط را پس از پایان مذاکرات هسته ای دنبال می کنند. این خط،جریان سازی برای پیروزی یک جناح سیاسی در کشور را دنبال می کند و در این زمان که البته زمان مناسبی هم هست، سعی دارد تا زمان باقی مانده تا اسفند ماه 1394 تبلیغات خود را داشته باشد. البته باید منتظر اقدامات و تبلیغات گسترده تری از سوی آمریکا، انگلیس و برخی دیگر از کشورهای غربی به نفع این جناح خاص سیاسی باشیم.
این نوشته قصد ندارد بگوید که حمایت این کشورها از این جناح خاص سیاسی ثابت می کند آنها وابسته هستند یا نیستند. قضاوت با مخاطب و مردمی است که قرار است تا چند ماه دیگر پای صندوق های رأی حاضر شوند و نامزدهای خود را برای مجلس شوای اسلامی انتخاب کنند.
اما این حمایت ها و تبلیغاتی که از سوی آنها برای این جناح سیاسی خاص انجام می شود برای چیست؟ چه چیزی در آنها وجود دارد که آمریکایی ها و انگلیسی ها نسبت به آن گرایش دارند؟ چرا آنها خواهان قدرت گیری دوباره این طیف سیاسی خاص در ایران هستند؟
در میان اصلاح طلبان افراد و شخصیت هایی که پایبند به آرمان های آنقلاب، امام (ره)، رهبری و مردم هستند وجود دارند، اما در کنار آنها افراد و جریان افراطی این طیف در مسائل سیاست داخلی و خارجی حضور دارند که باعث تخریب این طیف سیاسی شده اند.
اتفاقات و فتنه 78 که با نقش آفرینی طیف افراطی این جناح سیاسی در کشور شکل گرفت و باعث شد تا فضای سیاسی و روانی کشور مسموم شود مورد حمایت آمریکا و غرب قرار گرفت. رفتار مجلس ششم در آن زمان و برخی از مسئولین دولت اصلاحات به این فتنه دامن زد و برخی از شهرها را به آشوب کشید و باز هم این مردم بودند که با تبعیت از ولی فقیه آتش این فتنه را در 23 تیر 78 با حضور خود در میدان خاموش کردند.
بسیاری از اصلاح طلبان افراطی پس از این فتنه یا به خارج متواری شدند و یا بازداشت، محاکمه و محکوم شدند. اما این فتنه از سوی آنها پایان نیافت و درس عبرتی نشد. 10 سال پس از فتنه 78 انتخابات ریاست جمهوری سال 88 بهانه خوبی بود تا با حمایت های کشورهای غربی از جمله انگلیس و آمریکا و برخی سفارتخانه های اروپایی در تهران عزم یک فتنه دیگر در ابعاد گسترده تری را داشته باشند.
شکست سنگین اصلاح طلبان در هماورد انتخاباتی سال 88 به ادعای تقلب در انتخابات کشیده شد. راه های قانونی و حتی فراتر از آن هم نتوانست باعث شود آنها کوتاه بیایند و همچنان بر ادعای بی سند و مدرک خود پافشاری کردند. هدایت ها و حمایت های غرب از این تفکر افراطی بار دیگر کشور را با اغتشاش روبرو کرد. اتفاقاتی در جریان این شورش های خیابانی افتاد که سابقه نداشت. هتک حرمت سید و سالار شهیدان در روز عاشورا اوج این رفتار آشوب طلبانی بود که از سوی اصلاح طلبان تندرو و کشورهای غربی حمایت می شدند.
و اما پس از فروکش کردن این فتنه و توطئه در 9 دی ماه که با حضور میلیونی مردم در حمایت از نظام اسلامی و در رد اقداماتی که از سوی افراطیون این جناح سیاسی انجام شد، اصلاح طلبان تندرو سیاستی را در پیش گرفتند تا بتوانند در فضای سیاسی کشور یک دو قطبی مخرب برای گسست ملت و نظام اسلامی ایجاد کنند. این سیاست از شعار مرگ بر آمریکا آغاز شد و با شکستن تابوی مذاکره با آمریکا ادامه یافت و اکنون به برقراری ارتباط با ایالات متحده پیگیری می شود.
این رویکرد حتی از سوی برخی شخصیت های نظام هم پیگیری شد و با خاطراتی که از سوی این شخصیت ها به نقل از حضرت امام (ره) گفته می شد، سعی داشت تا القا کند مذاکره و برقراری ارتباط با آمریکا مشکلات کشور را حل خواهد کرد.
این طیف بسیار تلاش کرد تا بتواند مراسم 13 آبان را که مقابل لانه جاسوسی سابق آمریکا در تهران برگزار می شود تخریب کند. اقدامات زیادی در این زمینه شد. حتی یکی از سرشناسان این طیف در نامه ای خواهان حضور نیافتن دولتمردان آقای روحانی در این مراسم شد اما چند تن از وزرای دولت تدبیر و امید در این راهپیمایی ضد آمریکایی شرکت کردند.
این سیاست گرچه برای خوشایند آمریکایی ها در داخل از سوی این طیف پیگیری مش یود اما تاکنون با شکست روبرو شده است. مردم ایران اسلامی در مراسم گوناگون از جمله راهپیمایی 22 بهمن و روز جهانی قدس هیچگاه شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل را از یاد نبرده اند.
در پس و پیش مذاکرات هسته ای هم برخی عوامل داخلی و همراهی عوامل خارجی گریخته از کشور و حمایت رسانه ای و تبلیغاتی گسترده غرب، برای ایجاد فضای دو قطبی میان مردم تلاش های بسیاری انجام شد اما توفیق آنچنانی به دست نیاورد. تأکید رهبر معظم انقلاب بر سال همدلی و همزبانی میان دولت و ملت، باعث شد تا این سیاست به هدف خود نرسد.
اکنون به چند جمله ای که سران غربی اروپایی در این زمینه مطرح کرده اند توجه کنید آنگاه پی خواهید برد که چرا مقامات آمریکایی و اروپایی به حضور و قدرت گرفتن جناح سیاسی اصلاح طلب در ایران اقبال بیشتری را نشان می دهند.
به سخنان چند روز گذشته این سه تن توجه کنید.
سران کاخ سفيد از جمله اوباما و کري بارها ادعا کردهاند که رد برجام در کنگره به تضعيف جريان اصلاحات و دولت آقاي روحاني و تقويت تندروها در ايران منجر ميشود که در انتخابات ايران نتيجهاي مغاير با خواست آمريكا را به همراه خواهد داشت.
هاموند وزیر خارجه انگلیس نیز در مصاحبه ای در باره مذاکرات هسته ای و دستاورد آن گفته است؛«ما باید امیدوار باشیم که اصلاحطلبانی که میخواهند ایران نقشی مثبتتر [در دنیا] ایفا کند، بحث را به نفع خود تمام کنند.»
جالب است که هاموند طیف های سیاسی کشور را به دو گروه تندرو و اصلاح طلب تقسیم می کند.اوباما و کری هم همین عبارت را به کار می برند.
این که غرب همواره سعی در براندازی نظامی اسلامی را در سر پرورانده و اقدامات عملی هم علیه ایران انجام داده است شکی نیست. برای رسیدن به هدفی که دنبال می کنند، نیاز به ابزاری در داخل دارند تا بتوانند به وسیله آن سیاست های خود را پیاده کنند. اصلاح طلبان تندرو که کارنامه درخشانی در خدمت به این سیاست آمریکا و غرب دارند همچنان نقطه امیدی برای آنهاست.
آمریکا و غرب ا زمدت ها پیش برای انتخابات مجلس شورای اسلامی برنامه ریز کرده اند و امیدوارند که افرادی از این طیف سیاسی افراطی وارد مجلس شورای اسلامی شوند. اینگونه اظهارات که از سوی مقامات کشورهایی همچون انگلیس و آمریکا مطرخ می شود علاوه بر این که سیاست آنها را در قبال جمهوری اسلامی ایران آشکار می سازدف دخالت در امور داخلی ایران است. سوابق این کشورها برای مردم ایران اسلامی بسیار روشن است.
غربی ها دانسته یا ندانسته مردم را نه تنها به سوی چنین طیفی سوق نمی دهند بلکه باعث می شوند، تا آگاهانه تر نسبت به رأی خود حساس باشند و با تشخیص درستی که از نامزدهای انتخابات مجلس خواهند داشت، داستان کیف های انگلیسی دوباره تکرار نشود.
هر چند نمی توان روی حمایت های غرب از این طیف حساب کرد اما هرچه باشد خطری هر چند اندک باید مورد توجه مردم قرار داشته باشد، مردم به خوبی می دانند که حمایت و رویکرد به ظاهر مثبت آمریکا و انگلیس به چنین جناح سیاسی چیزی جز براندازی، تضعیف جایگاه جمهوری اسلامی ایران در منطقه و جلوگیری از نفوذ و تأثیر مثبت انقلاب اسلامی در دیگر کشورها و پایان حمایت های ایران از کشورهای دوست و همپیمانی است که اکنون در حال جنگ و دفاعی هستند که خط مقدم نبرد است.
محمد صفری -
انتخابات مجلس شورای اسلامی نزدیک است و قرار است همزمان با انتخابات مجلس خبرگان رهبری در اسفند ماه سال جاری برگزار شود. برای این انتخابات بسیاری از گروه های سیاسی و احزاب برنامه ریزی کرده اند تا بتوانند تعداد کرسی های خانه ملت را برای خود افزایش دهند.
افزایش تعداد صندلی های یک حزب و طیف سیاسی در مجلس شورای اسلامی جایگاه آن را در مجلس بالا می برد و در تصمیم گیری ها هم می تواند تأثیر گذار باشد. به همین خاطر است که گرچه انتخابات مجلس و حتی ریاست جمهوری ما حزبی نیست، اما نامزدهای انتخابات معمولاً وابسته به یک جزب و جناح خاصی هستند و در پی خواسته های جناحی خود گام بر می دارند.
اما واژه ها یا بهرت بگوییم ترسیم سیاست هایی که برای ایران ددر آینده در نظر گرفته اند و فعلاً این سه نفر در حال ساختن و ترویج آن هستند چیست؟
اکنون وزیر خارجه انگلیس آقای هاموند، وزیر خارجه آمریکا آقای کری و رئیس جمهوری ایالات متحده آقای اوباما یک خط را پس از پایان مذاکرات هسته ای دنبال می کنند. این خط،جریان سازی برای پیروزی یک جناح سیاسی در کشور را دنبال می کند و در این زمان که البته زمان مناسبی هم هست، سعی دارد تا زمان باقی مانده تا اسفند ماه 1394 تبلیغات خود را داشته باشد. البته باید منتظر اقدامات و تبلیغات گسترده تری از سوی آمریکا، انگلیس و برخی دیگر از کشورهای غربی به نفع این جناح خاص سیاسی باشیم.
این نوشته قصد ندارد بگوید که حمایت این کشورها از این جناح خاص سیاسی ثابت می کند آنها وابسته هستند یا نیستند. قضاوت با مخاطب و مردمی است که قرار است تا چند ماه دیگر پای صندوق های رأی حاضر شوند و نامزدهای خود را برای مجلس شوای اسلامی انتخاب کنند.
اما این حمایت ها و تبلیغاتی که از سوی آنها برای این جناح سیاسی خاص انجام می شود برای چیست؟ چه چیزی در آنها وجود دارد که آمریکایی ها و انگلیسی ها نسبت به آن گرایش دارند؟ چرا آنها خواهان قدرت گیری دوباره این طیف سیاسی خاص در ایران هستند؟
در میان اصلاح طلبان افراد و شخصیت هایی که پایبند به آرمان های آنقلاب، امام (ره)، رهبری و مردم هستند وجود دارند، اما در کنار آنها افراد و جریان افراطی این طیف در مسائل سیاست داخلی و خارجی حضور دارند که باعث تخریب این طیف سیاسی شده اند.
اتفاقات و فتنه 78 که با نقش آفرینی طیف افراطی این جناح سیاسی در کشور شکل گرفت و باعث شد تا فضای سیاسی و روانی کشور مسموم شود مورد حمایت آمریکا و غرب قرار گرفت. رفتار مجلس ششم در آن زمان و برخی از مسئولین دولت اصلاحات به این فتنه دامن زد و برخی از شهرها را به آشوب کشید و باز هم این مردم بودند که با تبعیت از ولی فقیه آتش این فتنه را در 23 تیر 78 با حضور خود در میدان خاموش کردند.
بسیاری از اصلاح طلبان افراطی پس از این فتنه یا به خارج متواری شدند و یا بازداشت، محاکمه و محکوم شدند. اما این فتنه از سوی آنها پایان نیافت و درس عبرتی نشد. 10 سال پس از فتنه 78 انتخابات ریاست جمهوری سال 88 بهانه خوبی بود تا با حمایت های کشورهای غربی از جمله انگلیس و آمریکا و برخی سفارتخانه های اروپایی در تهران عزم یک فتنه دیگر در ابعاد گسترده تری را داشته باشند.
شکست سنگین اصلاح طلبان در هماورد انتخاباتی سال 88 به ادعای تقلب در انتخابات کشیده شد. راه های قانونی و حتی فراتر از آن هم نتوانست باعث شود آنها کوتاه بیایند و همچنان بر ادعای بی سند و مدرک خود پافشاری کردند. هدایت ها و حمایت های غرب از این تفکر افراطی بار دیگر کشور را با اغتشاش روبرو کرد. اتفاقاتی در جریان این شورش های خیابانی افتاد که سابقه نداشت. هتک حرمت سید و سالار شهیدان در روز عاشورا اوج این رفتار آشوب طلبانی بود که از سوی اصلاح طلبان تندرو و کشورهای غربی حمایت می شدند.
و اما پس از فروکش کردن این فتنه و توطئه در 9 دی ماه که با حضور میلیونی مردم در حمایت از نظام اسلامی و در رد اقداماتی که از سوی افراطیون این جناح سیاسی انجام شد، اصلاح طلبان تندرو سیاستی را در پیش گرفتند تا بتوانند در فضای سیاسی کشور یک دو قطبی مخرب برای گسست ملت و نظام اسلامی ایجاد کنند. این سیاست از شعار مرگ بر آمریکا آغاز شد و با شکستن تابوی مذاکره با آمریکا ادامه یافت و اکنون به برقراری ارتباط با ایالات متحده پیگیری می شود.
این رویکرد حتی از سوی برخی شخصیت های نظام هم پیگیری شد و با خاطراتی که از سوی این شخصیت ها به نقل از حضرت امام (ره) گفته می شد، سعی داشت تا القا کند مذاکره و برقراری ارتباط با آمریکا مشکلات کشور را حل خواهد کرد.
این طیف بسیار تلاش کرد تا بتواند مراسم 13 آبان را که مقابل لانه جاسوسی سابق آمریکا در تهران برگزار می شود تخریب کند. اقدامات زیادی در این زمینه شد. حتی یکی از سرشناسان این طیف در نامه ای خواهان حضور نیافتن دولتمردان آقای روحانی در این مراسم شد اما چند تن از وزرای دولت تدبیر و امید در این راهپیمایی ضد آمریکایی شرکت کردند.
این سیاست گرچه برای خوشایند آمریکایی ها در داخل از سوی این طیف پیگیری مش یود اما تاکنون با شکست روبرو شده است. مردم ایران اسلامی در مراسم گوناگون از جمله راهپیمایی 22 بهمن و روز جهانی قدس هیچگاه شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل را از یاد نبرده اند.
در پس و پیش مذاکرات هسته ای هم برخی عوامل داخلی و همراهی عوامل خارجی گریخته از کشور و حمایت رسانه ای و تبلیغاتی گسترده غرب، برای ایجاد فضای دو قطبی میان مردم تلاش های بسیاری انجام شد اما توفیق آنچنانی به دست نیاورد. تأکید رهبر معظم انقلاب بر سال همدلی و همزبانی میان دولت و ملت، باعث شد تا این سیاست به هدف خود نرسد.
اکنون به چند جمله ای که سران غربی اروپایی در این زمینه مطرح کرده اند توجه کنید آنگاه پی خواهید برد که چرا مقامات آمریکایی و اروپایی به حضور و قدرت گرفتن جناح سیاسی اصلاح طلب در ایران اقبال بیشتری را نشان می دهند.
به سخنان چند روز گذشته این سه تن توجه کنید.
سران کاخ سفيد از جمله اوباما و کري بارها ادعا کردهاند که رد برجام در کنگره به تضعيف جريان اصلاحات و دولت آقاي روحاني و تقويت تندروها در ايران منجر ميشود که در انتخابات ايران نتيجهاي مغاير با خواست آمريكا را به همراه خواهد داشت.
هاموند وزیر خارجه انگلیس نیز در مصاحبه ای در باره مذاکرات هسته ای و دستاورد آن گفته است؛«ما باید امیدوار باشیم که اصلاحطلبانی که میخواهند ایران نقشی مثبتتر [در دنیا] ایفا کند، بحث را به نفع خود تمام کنند.»
جالب است که هاموند طیف های سیاسی کشور را به دو گروه تندرو و اصلاح طلب تقسیم می کند.اوباما و کری هم همین عبارت را به کار می برند.
این که غرب همواره سعی در براندازی نظامی اسلامی را در سر پرورانده و اقدامات عملی هم علیه ایران انجام داده است شکی نیست. برای رسیدن به هدفی که دنبال می کنند، نیاز به ابزاری در داخل دارند تا بتوانند به وسیله آن سیاست های خود را پیاده کنند. اصلاح طلبان تندرو که کارنامه درخشانی در خدمت به این سیاست آمریکا و غرب دارند همچنان نقطه امیدی برای آنهاست.
آمریکا و غرب ا زمدت ها پیش برای انتخابات مجلس شورای اسلامی برنامه ریز کرده اند و امیدوارند که افرادی از این طیف سیاسی افراطی وارد مجلس شورای اسلامی شوند. اینگونه اظهارات که از سوی مقامات کشورهایی همچون انگلیس و آمریکا مطرخ می شود علاوه بر این که سیاست آنها را در قبال جمهوری اسلامی ایران آشکار می سازدف دخالت در امور داخلی ایران است. سوابق این کشورها برای مردم ایران اسلامی بسیار روشن است.
غربی ها دانسته یا ندانسته مردم را نه تنها به سوی چنین طیفی سوق نمی دهند بلکه باعث می شوند، تا آگاهانه تر نسبت به رأی خود حساس باشند و با تشخیص درستی که از نامزدهای انتخابات مجلس خواهند داشت، داستان کیف های انگلیسی دوباره تکرار نشود.
هر چند نمی توان روی حمایت های غرب از این طیف حساب کرد اما هرچه باشد خطری هر چند اندک باید مورد توجه مردم قرار داشته باشد، مردم به خوبی می دانند که حمایت و رویکرد به ظاهر مثبت آمریکا و انگلیس به چنین جناح سیاسی چیزی جز براندازی، تضعیف جایگاه جمهوری اسلامی ایران در منطقه و جلوگیری از نفوذ و تأثیر مثبت انقلاب اسلامی در دیگر کشورها و پایان حمایت های ایران از کشورهای دوست و همپیمانی است که اکنون در حال جنگ و دفاعی هستند که خط مقدم نبرد است.
محمد صفری -
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *