«خورشید کربلا»؛ زندگی، زمانه و قیام «امام حسین (ع)»
- کتاب «خورشید کربلا؛ زندگی، زمانه و قیام امام حسین (ع)»، تالیف محمد عزیزی نه برای اهل پژوهش و دانشگاه بلکه برای عموم مردم تهیه و تدوین شده به همین دلیل اصل بر آگاهی دادن عمومی به مخاطب عام و مسلمان مشتاقی است که میخواهد امام خویش را از منظر تازهتر و نمایی گاه کُلیتر و گاه جزئیتر ببیند و بهتر بشناسد و از زندگی و سخنان وی، چراغی روشن بدارد فراروی خویش.
عظمت نهضت و قیام «امام حسین (ع)» و تأثیر آن، در حقیقت و ماهیّت و واقعیّت و ذهن و جان ما تا حدی است که به راستی گاهی زبان از گفتن و قلم از نوشتن باز میماند. داستان بیعت خواستن یزید و عبیدالله بن زیاد از حضرت «امام حسین (ع)» و پاسخ منفی امام و حرکت ایشان به سوی مردم کوفه و در میانه راه شنیدن حکایت رفتار آن مردم پیمان شکن با فرستادهاش مسلم بن عقیل حادثهای شگفت انگیز و به قول حماسه سرای بزرگ طوس فردوسی، داستانی است «پُر آب چشم».
آنچه از روز حرکت «امامحسین (ع)» تا روز عاشورا پیش آمد، روز و شب، ساعت به ساعت و لحظه لحظهاش حماسهای بینظیر در تاریخ بشر است. حماسهای که به تصویر کشیدناش قلمی، چون «هومر» و حکیم فردوسی و ابوالفضل بیهقی را میطلبد.
***گاندی
«امام حسین (ع)» که برای جلوگیری از تحریف دین مبین اسلام و مقابله با ظلم و ستم و تزویر بنی امیّه - ناگزیر - به مقابلهی با آنان شد، در تمام طول تاریخ سر منشأ چنان حرکت آزادیخواهانه، انسانی، عدالت طلبانه و بزرگی گردید که تمام آزادیخواهان جهان چه مسلمان و چه غیر مسلمان شیفتهی راه و نگاه و قیام و حرکت عدالت خواهانهی او شدند. مثلا گاندی (رهبر استقلال هند) گفته است: من زندگی «امام حسین (ع)» آن شهید بزرگ اسلام را به دقّت خواندهام و توجّه کافی به صفحات کربلا نمودهام و بر من روشن است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستی از سرمشق «امام حسین (ع)» پیروی کند.
***توماس کارلایل
و یا «توماس کارلایل» مورّخ و فیلسوف انگلیسی میگوید: «بهترین درسی که از سرگذشت کربلا میگیریم این است که «امام حسین (ع)» و یارانش ایمانی استوار به خدا داشتند. آنها با اعمال خویش ثابت کردند که در مقام مبارزه حق و باطل، تفوّق عددی و کثرت عددی اهمّیت ندارد و پیروزی «امام حسین (ع)» با وجود اقلیّتی که داشت، باعث شگفتی من است.»
***جرج جرداق
و یا «جرج جرداق» دانشمند و نویسنده و پژوهشگر مسیحی درباره «امام حسین (ع)» و قیام کربلا مینویسد: «آن غیرتمندی که تا این پایه به ناموس مردمان اهتمام میورزید، و در حمایت از همسر و خانوادهی دیگران، دمی از مجاهدت باز نمیایستاد، چون در میان رزم (طف) یکه و تنها ماند و از زخم شمشیر و نیزه و زوبین بر زمین نشست و اوباش کوفه و سربازان مزدور دستگاه حاکم را دید که از هر سو به خیمهی زن و فرزندانش حملهور هستند، دست پولادین خونین برآورد و ندا زد که: «هانای ناجوانمردان اگر دین ندارید، لااقل آزادگی را در زندگی خویش فرو مگذارید و یاران او نیز که تحت تعالیم وی، پاسدار آزادگی بودند، فریاد کشیدند که: «ای امام ما با تو هستیم! و اگر هفتاد مرتبه کُشته شویم، باز هم میخواهیم در رکابت جنگ کنیم و کُشته شویم.»
آری «امام حسین (ع)» - به حق- محبوب و رهبر تمام دلهای عدالت خواه و آزادی خواه جهان است. چرا که حرکت او بر اساس عدالت و حقطلبی و راستی و درستی استوار بود.
آری عاشورای حسینی رویدادی غمانگیز، امّا بسیار حماسی و عزتمندانه بود و همین روح حماسی جاری در آن است که خونهای به ناحق ریخته شده در صحرای کربلا را هر سال تازهتر و جوشانتر میکند؛ و هر سال بر خیلِ عاشقان امام حسین (ع) میافزاید. یعنی سری که در عصر عاشورا - به ستم - بریده شد، از همان نخستین لحظات تبدیل به خورشیدی شد فراروی همهی مسلمانان، و عدالتطلبان و آزادیخواهان جهان. کشتی نجات و چراغ راه همهی مردم جهان گردید.
کلام «امام حسین (ع)» خود بهترین گواه در اثبات این سخن است. آنجا که فرمودند: «خداوندا، تو آگاهی که آنچه انجام دادیم، نه برای رقابت در کسب جاه و مقام بود و نه برای چیزهای پوچ و بیهوده دنیا، بلکه برای این بود که نشانههای راه دینت را ارائه دهیم و (مفاسد را) در شهرهای تو اصلاح کنیم تا بندگان مظلوم تو در امنیت و آسایش باشند و به احکام تو عمل کنند.»
در بخشی از کتاب «خورشید کربلا» میخوانیم:
شرمگین
به نظارهی بازی آدمیان
ایستاده بود!
پشت سرش خیمهها
که میسوختند
و پیش رو، آنها که با او بودند
افتاده بر نَطعِ زمین
پهلو دریده.
بیدست.
بیسر.
و بیاندوه...
ایستاده بود
با شمشیری ناگزیر
و قلبی که اندوه تمام جهان را
با خودش حمل میکرد
و برای «فردا»ها میسوخت
اسبها و سوارها و شمشیرهای آخته.
که بر او فرود آمدند
لبخندی تلخ و خشک:
«اللّهُم اَنتَ ثِقَتی فی کُل کرب
و انتَ رَجایی فی کُلِ شِدَّه...»
دندان بر دندان فِشُردن
و نهیبی بر اسب و شمشیر
که تاخت:
«در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد»