آفتاب دهلوی شاعری بود که بینایی نداشت
آفتاب دهلوی شاعری بود که بینایی خود را از دست داد اما از شعر گفتن دست برنداشت.
خبرگزاری میزان -
- ابوالمظفر مروج الدین آفتاب دهلوی شاعری بود که بینایی خود را از دست داد اما از شعر گفتن دست برنداشت.
برای آشنایی با زندگی وی این گزارش را بخوانید.
ابوالمظفر مروج الدین یا جلال الدین در سال ۱۸۰۶ میلادی به دنیا آمد. ابوالمظفر مروج الدین یا جلال الدین، امیر و شاعر فارسی گوی هندی، ملقب به «شاه عالم ثانی»، نامش میرزا عبدالله و پدرش عزالدین عالم گیر ثانی و جدش شاه عالم اول بود.
وی آخرین سلطان از سلاطین مستقل دهلی بود. ۲۵ سال از آغاز عمرش را همراه پدر در تبعید و زندان گذرانید. در ۱۷۶۰ میلادی پدرش کشته شد و دراین زمان شاه عالم در پتنه بود و در همین شهر در ۱۷۶۰ م اعلام پادشاهی کرد. از اتفاقات حکومت او تسلط انگلیسیها بر بنگاله بود.
وی در ۱۷۶۵ میلادی به دسیسه انگلیسیها و به سبب طمع به وعدههای ایشان امیر بنگاله را تسلیم آنان کرد و سپس غلام قادر خان، یکی از بستگان امیر بنگاله در صدد انتقام برآمده و در ۱۷۹۰ م آفتاب دهلوی را نابینا کرد.
وی تاریخ کور شدن خود را چنین سروده است:
زنرگس گلاب ارچه نتوان کشید کشیدند از نرگس من گلاب
چو پرسد کسی از تو تاریخ من بگو: کور شد دیده آفتاب
سلطنت لرزان و بی اقتدار او تا ۱۸۰۳ میلادی که لرد لیک انگلیسی دهلی را فتح کرد، ادامه داشت و او پس از آن تا ۱۸۰۶ م که سال مرگ اوست، در قلعه دهلی زندانی بود و با مقرریی که از سوی حاکمان انگلیسی برایش تعیین شده بود زندگی میکرد. از جمله اشعار او قصیدهای است به عنوان «شهر آشوب» که درباره فتنه غلام قادر خان سروده است.
صرصر حادثه برخاست پی خواری ما داد بر باد سر و برگ جهانداری ما
آفتاب فلک رفعت شاهی بودیم برد در شام زوال آه سیه کاری ما
چشم از جور فلک کنده چو شد، بهتر شد تا نبینم که کند غیر، جهانداری ما
داد افغان بچهای شوکت شاهی بر باد کیست جز ذات مبری که کند یاری ما
انتهای پیام//
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *