وقتی در کتاب «خداحافظ دنیا» آرزوی شهادت محمد شالیکار به حقیقت میپیوندد
مصیب معصومیان در گفتوگو با پیرامون مضمون کتاب «خداحافظ دنیا» گفت: کتاب «خداحافظ دنیا» روایت زندگی شهید مدافع حرم محمد شالیکار است، او در هشت سال دفاع مقدس جانبازی بالای ۵۰ درصد از ناحیه سر را تجربه کرد و یکی از نیروهای داوطلب برای حضور در بین نیروهای مدافعان حرم بود، وی در درگیری با تروریستهای داعش در حلب مجروح و پس از مدتی به شهادت رسید.
وی در همین راستا ادامه داد: کتاب «خداحافظ دنیا» به شیوه خاطرات مستند نوشته شده جذابیتها و روایتهایی که در کتاب «خداحافظ دنیا» ذکر شده است به راحتی مخاطب را با خود همراه میکند، در این کتاب ابعاد فلسفه نگاه شهید محمد شالیکار به دنیا مطرح شده است.
معصومیان پیرامون علت نامگذاری کتاب «خداحافظ دنیا» بیان کرد: از آنجا که شهید محمد شالیکار پس از حضورش در جبهههای سوریه در تماسهای تلفنی خود با خانواده و در جمع همرزمان تاکید فراوانی بر خداحافظی از دنیا داشت من نام کتاب را «خداحافظ دنیا» گذاشتم.
وی پیرامون شخصیت شهید محمد شالیکار تاکید کرد: محمد شالیکار یکی از شهدایی است که با علاقه خاص خود برای دفاع از اسلام پا به عرصه جبهه گذاشت وی از تمکن مالی بسیار خوبی برخوردار بود، اما هرگز به دنیا دل نبست، وی یکی از ثروتمندترین افرادی بود که میشناختم، ولی از توانایی مالی خود برای کمک به نیازمندان و ایجاد اشتغال استفاده فراوانی میکرد با این همه هرگز دست از تلاش و رسیدن به هدف والا و آرزوی دیرینهاش بر نداشت. یکی از ویژگیهای شهید محمد شالیکار علاقه او به مسجد و نماز جماعت بود به نحوی که این عمل را ترک نمیکرد.
نویسنده کتاب «تعزیه دریا» با اشاره به علت نگارش کتاب «خداحافظ دنیا» تاکید کرد: شهید محمد شالیکار از جمله همرزمان و دوستان من و برادر شهیدم بود که در کربلای ۴ به عنوان کمک آرپی جی زن برادرم حضور یافته بود او چهار روز پیش از شهادت برادرم در مورد خوابش با او صحبتهای فراوانی کرده بود پس از پایان جبهه و جنگ ما همچنان یکدیگر را میدیدیم روزی از روزها در مورد خوابش با من نیز صحبت کرد او در خواب دیده بود که برادرم برای زیارت به داخل ضریح یکی از «ائمه معصومین (ع)» رفته بود، اما وی در بیرون از ضریح در حال زیارت بوده است و برادرم محمد علی معصومیان در تعبیر خواب او بیان کرده بود من در این عملیات به شهادت خواهم رسید و تو مجروح خواهی شد و همین اتفاق رخ داده بود.
وی به بخشی از کتاب «خداحافظ دنیا» اشاره و ابراز کرد: محمد علی شالیکار علاقه فراوانی به زیارت داشت دقیقاً دو ماه قبل از شهادت روزی به من اعلام کرد که قصد رفتن برای زیارت «امام رضا (ع)» را دارد و میخواهد به تنهایی به مشهد مقدس برود من به او گفتم حاضرم در این سفر او را همراهی کنم، ولی او تاکید کرد که همین امشب حرکت خواهد کرد و قصد دارد به تنهایی به مشهد برود من نیز آرزو کردم که کاش با او همسفر بودم، فردا صبح زود او با من تماس گرفت و به من گفت که حاضر باش تا با هم به مشهد سفر کنیم پس از آنکه به مشهد رفتیم در راه بازگشت او به من در مورد نحوه مجروحیتش توضیح داد و گفت هنگامیکه در عملیات کربلایی ۴ سرش مورد اصابت گلوله قرار گرفت ناگهان احساس کرده بود که در حال حرکت کردن به سوی آسمان است.
این نویسنده کتاب اظهار کرد: شهید شالیکار به من گفت: جنازه خود را بر روی زمین میدیدم در عین حال شاهد گلولهها و جنگی که بین رزمندگان ایرانی و رژیم بعث عراق بودم شده بود بودم که متوجه شدم تعدادی از شهدا در آنجا حضور دارند در بین آنان برادرت محمد علی معصومیان را دیدم او دو بال بزرگ داشت و یک اسلحه در دست و در حال دفاع از رزمندگان بود من به او گفتم دوست دارم در کنار تو اینجا بمانم، اما او به من گفت نه اکنون وقت آن است که تو بازگردی و پس از مدتی به من ملحق شوی در همین زمان بود که احساس کردم چیزی سخت به سرم اصابت کرده و در بیمارستان دو ماه تمام در کما بودم. بعدها متوجه شدم که ارتباط تنگاتنگ روحی بین محمد علی و محمد شالیکار وجود دارد.
معصومیان با اشاره به زیباترین بخش کتاب «خداحافظ دنیا» خاطرنشان کرد: تلاش شهید محمد شالیکار برای رفتن به جبهه سوریه جذابیتهای خاصی دارد که در کتاب «خداحافظ دنیا» به آن اشاره شده، در یکی از بخشهای کتاب «خداحافظ دنیا» آمده است: هنگامی که گردان محمد شالیکار که قرار بود به جبهه سوریه برود منحل شد او به خانه رفت و یک ساعت تمام قرآن میخواند سپس با خود نیتی میکند و از «حضرت ابوالفضل (ع)» کمک میخواهد بعد با سردار سپاه منطقه مازندران تماس گرفته و به او تاکید میکند من با مافوق شما صحبت کردم و قرار بر این است نام من در لیست اعزام شدگان به جبهه سوریه باشد.
این نویسنده کتاب در همین راستا خاطرنشان کرد: هماهنگیهای لازم انجام میشود و شهید شالیکار به سوریه اعزام میشود پس از آن در بین رزمندگان از شهادت صحبت بسیاری میکند به حدی که برخی از همرزمانش با خود فکر میکنند که او از خانه و خانواده گریزان است و به همین علت به جبهههای سوریه آمده است، اما روشنگری محمد شالیکار به همرزمانش آنان را متوجه انتظار او برای شهادت میکند، زیرا محمد شالیکار پیش از این وعده شهادت خود را از محمد علی معصومیان گرفته بود لذا خود را آماده شهادت کرده بود، گفتههای پزشک محمد شالیکار در جبهه سوریه از او جذابیت بسیار زیادی دارد که برای مخاطب شورانگیز خواهد بود، همچنین باید بگویم که کتاب «خداحافظ دنیا» توسط مقام معظم رهبری خوانده شده و مورد تقریظ قرار گرفته است.