تلاوت جزء به جزء قرآن مجید/ صفحه ۳۷۸
خبرگزاری میزان-تلاوت صفحه سیصد و هفتاد و هشتم «سوره النمل» را با صدای استاد محمد صدیق منشاوی میشنوید.
خبرگزاری میزان -
وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا دَاوُۥدَ وَسُلَیۡمَٰنَ عِلۡمٗاۖ وَقَالَا ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی فَضَّلَنَا عَلَىٰ کَثِیرٖ مِّنۡ عِبَادِهِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ۱۵
و همانا ما به داود و سلیمان مقام دانشى بزرگ عطا کردیم و گفتند: ستایش و سپاس خداى را که ما را بر بسیارى از بندگان با ایمانش فضیلت و برترى عطا فرمود
وَوَرِثَ سُلَیۡمَٰنُ دَاوُۥدَۖ وَقَالَ یَـٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ عُلِّمۡنَا مَنطِقَ ٱلطَّیۡرِ وَأُوتِینَا مِن کُلِّ شَیۡءٍۖ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡمُبِینُ ۱۶
و سلیمان وارث (ملک) داود شد (و مقام سلطنت و خلافت یافت) و گفت: اى مردم، ما را زبان مرغان آموختند و از هر گونه نعمت عطا کردند، این همان فضل و بخشش آشکار است
وَحُشِرَ لِسُلَیۡمَٰنَ جُنُودُهُۥ مِنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ وَٱلطَّیۡرِ فَهُمۡ یُوزَعُونَ ۱۷
و سپاهیان سلیمان از گروه جن و انس و مرغان (هر سپاهى تحت فرمان رئیس خود) در رکابش گرد آورده شدند
حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَوۡاْ عَلَىٰ وَادِ ٱلنَّمۡلِ قَالَتۡ نَمۡلَةٞ یَـٰٓأَیُّهَا ٱلنَّمۡلُ ٱدۡخُلُواْ مَسَٰکِنَکُمۡ لَا یَحۡطِمَنَّکُمۡ سُلَیۡمَٰنُ وَجُنُودُهُۥ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ ۱۸
تا، چون به وادى مورچگان رسید مورى (یعنى پیشواى موران) گفت: اى موران، همه به خانه هاى خود اندر روید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندانسته شما را پایمال کنند
فَتَبَسَّمَ ضَاحِکٗا مِّن قَوۡلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوۡزِعۡنِیٓ أَنۡ أَشۡکُرَ نِعۡمَتَکَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَیَّ وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ وَأَدۡخِلۡنِی بِرَحۡمَتِکَ فِی عِبَادِکَ ٱلصَّـٰلِحِینَ ۱۹
سلیمان از گفتار مور بخندید و گفت: پروردگارا، مرا توفیق شکر نعمت خود که به من و پدر و مادر من عطا فرمودى عنایت فرما و مرا به عمل صالح خالصى که تو بپسندى موفق بدار و مرا به لطف و رحمت خود در صف بندگان خاص شایسته ات داخل گردان
وَتَفَقَّدَ ٱلطَّیۡرَ فَقَالَ مَالِیَ لَآ أَرَى ٱلۡهُدۡهُدَ أَمۡ کَانَ مِنَ ٱلۡغَآئِبِینَ ۲۰
و سلیمان (از میان سپاه خود) جویاى حال مرغان شد (هدهد را در مجمع مرغان نیافت، به رئیس مرغان) گفت: هدهد کجا شد که به حضور نمى بینمش؟ بلکه (بى اجازۀ من) غیبت کرده است؟
لَأُعَذِّبَنَّهُۥ عَذَابٗا شَدِیدًا أَوۡ لَأَاْذۡبَحَنَّهُۥٓ أَوۡ لَیَأۡتِیَنِّی بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِینٖ ۲۱
(چنانچه بدون عذر بى رخصت غایب شده) همانا او را به عذابى سخت معذب گردانم یا آنکه سرش از تن جدا کنم یا که (براى غیبتش) دلیلى روشن (و عذرى صحیح) بیاورد
فَمَکَثَ غَیۡرَ بَعِیدٖ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِۦ وَجِئۡتُکَ مِن سَبَإِۭ بِنَبَإٖ یَقِینٍ ۲۲
پس از اندک مکثى هدهد حاضر شد و گفت: من به چیزى که تو از آن (در جهان) آگاه نشده اى خبر یافتم و از ملک سبا تو را خبرى راست و مهم آوردم
- تلاوت صفحه سیصد و هفتاد و هشتم«سوره النمل از آیه ۱۴ تا ۲۲» در قالب فایل صوتی با صدای استاد منشاوی را در اختیار مخاطبان خود قرار داده است.
تلاوت صفحه سیصد و هفتاد و هشتم «سوره النمل از آیه ۱۴ تا ۲۲»
[video src='https://www.mizan.news/wp-content/uploads/2022/01/01']
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
وَجَحَدُواْ بِهَا وَٱسۡتَیۡقَنَتۡهَآ أَنفُسُهُمۡ ظُلۡمٗا وَعُلُوّٗاۚ فَٱنظُرۡ کَیۡفَ کَانَ عَٰقِبَةُ ٱلۡمُفۡسِدِینَ ۱۴
و با آنکه پیش نفس خود به یقین دانستند که آنها معجزۀ خداست باز از کبر و نخوت و ستمگرى انکار آن کردند، پس بنگر تا عاقبت آن مردم فاسد به کجا انجامید (و چگونه هلاک شدند)؟
و با آنکه پیش نفس خود به یقین دانستند که آنها معجزۀ خداست باز از کبر و نخوت و ستمگرى انکار آن کردند، پس بنگر تا عاقبت آن مردم فاسد به کجا انجامید (و چگونه هلاک شدند)؟
وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا دَاوُۥدَ وَسُلَیۡمَٰنَ عِلۡمٗاۖ وَقَالَا ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی فَضَّلَنَا عَلَىٰ کَثِیرٖ مِّنۡ عِبَادِهِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ۱۵
و همانا ما به داود و سلیمان مقام دانشى بزرگ عطا کردیم و گفتند: ستایش و سپاس خداى را که ما را بر بسیارى از بندگان با ایمانش فضیلت و برترى عطا فرمود
وَوَرِثَ سُلَیۡمَٰنُ دَاوُۥدَۖ وَقَالَ یَـٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ عُلِّمۡنَا مَنطِقَ ٱلطَّیۡرِ وَأُوتِینَا مِن کُلِّ شَیۡءٍۖ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡمُبِینُ ۱۶
و سلیمان وارث (ملک) داود شد (و مقام سلطنت و خلافت یافت) و گفت: اى مردم، ما را زبان مرغان آموختند و از هر گونه نعمت عطا کردند، این همان فضل و بخشش آشکار است
وَحُشِرَ لِسُلَیۡمَٰنَ جُنُودُهُۥ مِنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِ وَٱلطَّیۡرِ فَهُمۡ یُوزَعُونَ ۱۷
و سپاهیان سلیمان از گروه جن و انس و مرغان (هر سپاهى تحت فرمان رئیس خود) در رکابش گرد آورده شدند
حَتَّىٰٓ إِذَآ أَتَوۡاْ عَلَىٰ وَادِ ٱلنَّمۡلِ قَالَتۡ نَمۡلَةٞ یَـٰٓأَیُّهَا ٱلنَّمۡلُ ٱدۡخُلُواْ مَسَٰکِنَکُمۡ لَا یَحۡطِمَنَّکُمۡ سُلَیۡمَٰنُ وَجُنُودُهُۥ وَهُمۡ لَا یَشۡعُرُونَ ۱۸
تا، چون به وادى مورچگان رسید مورى (یعنى پیشواى موران) گفت: اى موران، همه به خانه هاى خود اندر روید مبادا سلیمان و سپاهیانش ندانسته شما را پایمال کنند
فَتَبَسَّمَ ضَاحِکٗا مِّن قَوۡلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوۡزِعۡنِیٓ أَنۡ أَشۡکُرَ نِعۡمَتَکَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَیَّ وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ وَأَدۡخِلۡنِی بِرَحۡمَتِکَ فِی عِبَادِکَ ٱلصَّـٰلِحِینَ ۱۹
سلیمان از گفتار مور بخندید و گفت: پروردگارا، مرا توفیق شکر نعمت خود که به من و پدر و مادر من عطا فرمودى عنایت فرما و مرا به عمل صالح خالصى که تو بپسندى موفق بدار و مرا به لطف و رحمت خود در صف بندگان خاص شایسته ات داخل گردان
وَتَفَقَّدَ ٱلطَّیۡرَ فَقَالَ مَالِیَ لَآ أَرَى ٱلۡهُدۡهُدَ أَمۡ کَانَ مِنَ ٱلۡغَآئِبِینَ ۲۰
و سلیمان (از میان سپاه خود) جویاى حال مرغان شد (هدهد را در مجمع مرغان نیافت، به رئیس مرغان) گفت: هدهد کجا شد که به حضور نمى بینمش؟ بلکه (بى اجازۀ من) غیبت کرده است؟
لَأُعَذِّبَنَّهُۥ عَذَابٗا شَدِیدًا أَوۡ لَأَاْذۡبَحَنَّهُۥٓ أَوۡ لَیَأۡتِیَنِّی بِسُلۡطَٰنٖ مُّبِینٖ ۲۱
(چنانچه بدون عذر بى رخصت غایب شده) همانا او را به عذابى سخت معذب گردانم یا آنکه سرش از تن جدا کنم یا که (براى غیبتش) دلیلى روشن (و عذرى صحیح) بیاورد
فَمَکَثَ غَیۡرَ بَعِیدٖ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِۦ وَجِئۡتُکَ مِن سَبَإِۭ بِنَبَإٖ یَقِینٍ ۲۲
پس از اندک مکثى هدهد حاضر شد و گفت: من به چیزى که تو از آن (در جهان) آگاه نشده اى خبر یافتم و از ملک سبا تو را خبرى راست و مهم آوردم
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *