آینده غرب آسیا و قدرت ایران
– ایجاد «امنیت با ثبات» و «ثبات امنیتی» نیازمند یک سری پیش نیازها و مولفه هاست که باید ایجاد شود.
اگر اروپا اکنون در قالب تشکلی به نام اتحادیه اروپا خود را سامان داده و جنگی در این قاره دیگر وجود ندارد، برای آن است که پس از تجربه دو جنگ سنگین که دنیا را هم درگیر خود کرده بود، جنگ ها را به دیگر نقاط دنیا انتقال دادند، آمریکا متحد اصلی اروپاست و این کشور اگرچه در جنگ جهانی دوم در در میانه آن وارد شد، اما ورود آمریکا، آنگونه که تبلیغ می شود نبود، اکنون تصور می شود که نقش واشنگتندر پایان جنگ جهانی دوم تأثیر گذار بوده است.
به هر حال غول های رسانه ای آمریکایی و غربی در این زمینه تلاش بسیاری کردند تا این قلب واقعیت را در افکار عمومی جا بیندازند.
تنها درگیری شدیدی که آمریکایی ها در جنگ جهانی دوم داشتند و همان هم باعث ورود این کشور به جنگ شد، درگیری با ژاپن بود.
حمله به «پرل هاربر» از سوی مرکز فرماندهی نظامی ژاپن، عملیات «هاوایی» یا عملیات «زی» که از سوی آمریکاییها نبرد «پرل هاربر» نامیده میشود، بهانه ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم بود.
حمله ناگهانی هواپیماهای جنگنده ژاپن به پایگاه دریایی آمریکا در «پرل هاربر» در هفتم دسامبر سال ۱۹۴۱ میلادی برابر با ۱۶ آذر ۱۳۲۰ شمسی بود که موجب ورود واشنگتن به جنگ جهانی دوم شد.
هر چند اسناد و مدارک روشن و دقیقی از چرایی حمله ناگهانی ژاپن به پایگاه و ناوهای آمریکایی وجود ندارد اما پایان جنگ نیز با اقدام آمریکا در به کارگیری بمب اتم در ژاپن و کشتار صدها هزار نفر از مردم این کشور رقم خورد؛ از آن پس بود که دخالت های آمریکا در دنیا افزایش یافت و به جنگ افروزی های زیادی کشیده شد.
پس از جنگ جهانی، اروپا در آرامش بود اما همان مداخلات مستقیم آمریکا جنگی را در اروپا به راه انداخت که در راستای نابودی و تضعیف مسلمانان در این قاره بود و همچنین نابودی اردوگاه کمونیسم در اروپا.
از یک سو، یوگسلاوی دست به نسل کشی مسلمانان زد و با سکوت اتحادیه اروپا همچنان ادامه داشت و از سوی دیگر پس از ماه ها خونریزی و جنگ در این کشور، عملیات نظامی علیه یوگسلاوی و صرب های این کشور از سوی ناتو و آمریکا آغاز شد و به جنگ پایان داد و نتیجه آن فروپاشی یوگسلاوی و تشکیل چند کشور کوچک در دل اتحادیه اروپا شد.
اکنون بیست و پنجمین سالروز کشتار مسلمانان در یوگسلاوی سابق به دست صرب هاست. کشتاری که با بی توجهی اروپایی ها روبرو شد تا جایی که هزاران نفر از مردم مسلمان بوسنی قتل عام شدند.
اما انتقال ناامنی به دیگر نقاط دنیا به ویژه غرب آسیا زمانی آغاز شد که جنگ جهانی دوم پایان یافت و در خلال آن رژیم جعلی «اسرائیل» بنا نهاده شد.
فلسطین سرزمین مقدس مسلمانان در غرب آسیا به اشغال در آمد و انگلیسی ها و آمریکایی ها این کشور را پس از اشغال تقدیم صهیونیست ها کردند.
کشورهای اسلامی به ویژه کشورهایی که در منطقه غرب آسیا قرار دارند، از توطئه تأسیس «اسرائیل» در خاک کشور فلسطین غلفت کردند یا خیانت، اما عمده گفتاری ها و مشکلات جهان اسلام از زمانی بیشتر شد که «اسرائیل» در قلب کشورهای اسلامی تأسیس شد.
استقرار حکومت های وابسته که نمود آنها پس از پایان جنگ جهانی دوم آشکارتر گشته بود، در میان کشورهای اسلامی نیز رواج پیدا کرد و باعث شد آنها استقلال سیاسی نداشته باشند.
رژیم های عربی اما مسلمان در غرب آسیا، با وجودی که خود و همه کشورهای منطقه از ظرفیت های لازم برای ایجاد امنیت و ثبات برخوردارند اما خود را به دامان آمریکا انداختند تا این کشور برای آنها امنیت و صلح ایجاد کند غافل از اینکه سرمنشأ همه ناامنی ها در کنار آنهاست.
رژیم صهیونیستی ریشه همه ناامنی ها، جنگ ها و تضادهای موجود در غرب آسیا و کشورهای اسلامی است و باعث تأسف است که برخی از کشورهای اسلامی به سوی این رژیم گرایش پیدا کرده اند.
اکنون در جهان اسلام نیز دو گروه از کشورهای اسلامی شکل گرفته اند، یک گروه که سعی دارند روابط خود را با «اسرائیل» عادی کنند و در این راه اقداماتی هم انجام داده اند، مانند عربستان سعودی، بحرین، امارات، اردن و حتی عمان و گروه دیگری که همچنان به اصول اسلامی علیه رژیم صهیونیستی پایبند هستند و مقاومت و مبارزه را راهبرد خود می دانند.
قدرت و توانمندی های ایران در منطقه، همانگونه که باعث شده تا برخی از کشورها و دولت ها به سوی ایران گرایش پیدا کنند، سبب خواهد شد تا دیگر کشورهای اسلامی نیز ایران را گزینه مناسبی برای ایجاد ثبات و امنیت در منطقه شناسایی کنند و حتی با فشار مردم خود برای این گرایش روبرو شوند که البته چاره ای جز آن نخواهند داشت.
در آینده، غرب آسیا با وجود کشورهای اسلامی قدرتمند تأثیر گذار، تصمیم گیر و تصمیم ساز خواهد بود.