نسل طلایی فوتبال ایران؛ از پیچیدن ساندویچ و حاشیه در فضای مجازی تا خانهنشینی
- فوتبالدوستان کشورمان امروز به واسطه تعداد پرشمار لژیونرهای ایران در کشورهای عربی و لیگهای اروپایی، به خوبی با واژه لژیونر آشنا هستند. واژه لژیونر، اما برای فوتبال ایران برای همیشه یادآور نسل طلایی است که به جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه صعود کرد. لژیونرهایی که رستگار نشدند. برخی از آن نسل طلایی حالا یا رستوران دارند و یا در بهترین حالت دستیار سرمربیان در لیگبرتر است.
از دستیاری تا مرد بدون تیم
کریم باقری، خداداد عزیزی، علی دایی و احمدرضا عابدزاده از ستونهای اصلی آن تیم حماسهساز ملبورن بودند که وضعیت فعلی هیچیک از آنها امیدوارکننده نیست. کریم باقری که سابقه حضور در لیگ برتر انگلیس و بوندس لیگای آلمان را دارد، سالهاست در پرسپولیس دستیار سرمربیان دیگر است. خداداد عزیزی هم که پس از جام جهانی ۹۸ به آلمان رفت، الان به عنوان ملیپوش اسبق تیم ملی تنها مصاحبه میکند.
دایی، آقای گل خانهنشین
علی دایی، از سایر همدورهایهای خود موفقتر است. هرچند او که سابقه درخشش و گلزنی در بوندس لیگا و لیگ قهرمان اروپا را دارد و در بایرن مونیخ توپ میزد و آقای گل جهان هم هست، در نهایت به آنچه که شایسته جایگاه بی رقیب او در فوتبال است، نرسید. دایی با سایپا قهرمان لیگ برتر شد و با پرسپولیس در جام حذفی این عنوان را بدست آورد، اما در نهایت ار نیمکت سرخپوشان جدا شد. او در دورانی که هدایت تیم ملی را بر عهده داشت، نتوانست ایران را به جام جهانی برساند و سال گذشته هم از سرمربیگری سایپا اخراج شد. شهریار الان خانهنشین است و از فوتبال دور شده چون هدایت هیچ تیمی را برعهده ندارد و پست مدیریتی را هم نمیپذیرد؛ بخشی که فوتبال و ورزش کشور در آن دچار ضعف مفرط است.
از پیچیدن ساندویچ تا فوتبال پایه
احمدرضا عابدزاده، به اعتقاد بسیاری از فوتبالدوستان بهترین دورازهبان ایران بعد از انقلاب است اما او حالا در شهر متلقو یک فستفود بزرگ دارد. اتفاقا چندی پیش فیلمی از عابدزاده در حال پیچیدن ساندویچ جهت ارائه به مشتریان مغازهاش هم منتشر شد. سرنوشت مهدی مهدویکیا کمی متفاوتتر از سایر همدورهایهای خود است. هرچند او هم هرگز به آن جایگاهی که تصور میکردیم، نرسید. بازیکن پیشین هامبورگ آلمان، اکنون مدیر یک آکادمی فوتبال پایه است. او فعالیتی در رده بزرگسالان ندارد و فعالیتهایش به کار در رده پایهها خلاصه میشود.
مرد ناموفق و سلطان حاشیه
رضا شاهرودی مدافع مستحکم تیم ملی و پرسپولیس، هرگز جایی بر روی نیمکت تیمهای لیگ برتری به عنوان سرمربی پیدا نکرد. شاهرودی هنوز موفق نشده کارنامه موفقی در مربیگری داشته باشد. او دستیار حمید استیلی روی نیمکت تیم امیدی بود که با انبوهی از ستاره نتوانست به المپیک پیشرو صعود کند تا حسرت ایران به نیم قرن برسد. از مهرداد میناوند، ستاره آن سالها تنها حاشیه به جای مانده است بهگونهای که میتوان او را سلطان حاشیه در فضای مجازی دانست. او نه کار مربیگری میکند و نه حتی یک کارشناس فوتبال است.
استیلی ناکام، پیروانی در حد مدیر تیم
حمید استیلی یکی از ناکامان بزرگ آن نسل است؛ چه روی نیمکت پرسپولیس و چه در تیم امید. او تا چندی پیش سرمربی تیم فوتبال امید بود، زننده گل قرن نتوانست ایران را به المپیک برساند تا از محبوبیتش هم کاسته شود. افشین پیروانی همواره تلاش زیادی کرده تا بعد از دوران بازیگریاش، در فوتبال بماند. پیروانی اکنون مدیر تیم پرسپولیس است. محمد خاکپور هم با تیم امید ناکام بود و هیچگاه به مربی درجه یک تبدیل نشد. خاکپور حتی چندی پیش در مصاحبهای اعلام کرده بود که دیگر فوتبال نمیبیند و علاقهای هم به آن ندارد. علی کریمی مرد سال آسیا و نابغه فوتبال ایران که در بایرن مونیخ هم درخشید، در مربیگری ناموفق بود و حالا هم تیم ندارد.
استقلالیهای ناکام
علیرضا منصوریان که مقطعی را روی نیمکت تیم امید نشست و در یک دوران کوتاه هم دستیار کیروش بود، در لیگ برتر روی نیمکت استقلال و ذوبآهن موفق نبود و الان تیمی ندارد. علی لطیفی هم سرنوشتی شبیه منصوریان دارد و این روزها بدون تیم است. شرایط سیروس دینمحمدی کمی بهتر از دو استقلالی دیگر است و دستیار محمود فکری در نساجی مازندران است.
وضعیتی که ناامیدکننده است
این وضعیت ناامیدکننده ستارههای نه چندان دور فوتبال ایران در حالی رقم خورده که مقایسه آنها با ستارگان سابق فوتبال در کشورهای دیگر، نشان میدهد ستارگان اروپایی سرنوشت بهتری داشتند. کاسیاس یکی از گزینههای اصلی ریاست فدراسیون فوتبال اسپانیا بود. الیورکان در حال گذراندن دورههای تخصصی مدیریت در فوتبال آلمان است. شوچنکو پس از سالها آموختن، هدایت تیم ملی اوکراین را برعهده گرفت. اشتفان افنبرگ به مفسری بزرگ در فوتبال آلمان تبدیل شده است. زینالدین زیدان دوران طلایی را روی نیمکت رئال مادرید دارد و گتوزو هم ناپولی را قهرمان جام حذفی ایتالیا کرد. به نظر میرسد علاوه بر جای خالی نسل طلایی ایران در فوتبال بیمار کشور، ستارگان سابق فوتبال ایران خیلی زود روی نیمکت تیمهای بزرگ مینشینند و چون دانش و تجربه کافی ندارند، موفق نمیشوند.