«ابراهیم در آتش» منتشر شد/خاطرات شهید مدافع وطن ابراهیم صیادی
- بهمن ماه ۹۷، اتوبوس حامل تعدادی از نیروهای سپاه پاسداران در مسیر خاش - زاهدان مورد حمله انتحاری یک دستگاه خودروی مملو از مواد منفجره قرار گرفت و ۲۷ نفر از سرنشینانش به شهادت رسیدهاند. خبرهای تکمیلی نشان دادند که عمده شهدای این حادثه تروریستی از رزمندگان پاسدار اصفهانی بودند. همان استانی که در دفاع مقدس و دفاع از حرم نیز شهدای بسیاری داد و در پاسداری از مرزها ستارگان دیگری تقدیم کرد. شهید ابراهیم صیادی نشلجی از شهدای این حادثه بود.
شهیدپاسدار بسیجی ابراهیم صیادی نشلجی در ۲۶ اسفند ۱۳۶۱ در خانواده مذهبی چشم به جهان گشود؛ وی از همان دوران کودکی علاقه شدیدی به نمازخواندن، اهل بیت (س) و ورزش کوهنوردی داشت و در کنار فعالیتهای روزمره زمانی را برای کتاب خواندن اختصاص میداد. ابراهیم دارای مدرک فوق دیپلم فنی حرفهای در رشته الکترونیک بود که به انجام وظیفه در نظام مشغول میشود؛ از این شهید والامقام سه فرزند به نام صادق، امیررضا و فاطمه به یادگار مانده است.
مقام معظم رهبری در دیدار خانوادههای شهدای مرزبان و مدافع حرم فرمودند:
«شما در خانه هایتان نشسته اید؛ از مرز چه خبر دارید؟ شما پسرتان را، دخترتان را میفرستید مدرسه، میآید، نگران نیستید؛ خودتان میروید محلّ کار و میآیید، نگران نیستید؛ میروید در پارک مینشینید، نگران نیستید؛ راه پیمایی میکنید، نگران نیستید؛ نگران ناامنی نیستید، دارید با امنیّت زندگی میکنید. چه خبر دارید که آن که در مرز ایستاده و جلوی دشمن را گرفته که وارد کشور نشود، او دارد چه میکشد؟ این را مردم خبر ندارند؛ او مظلوم است. شهدای مرزی ما مظلومند؛ چه در مرزهای جنوب شرقی یعنی منطقهی بلوچستان و کرمان و مانند اینها، چه منطقهی شمال غربی [یعنی]منطقهی کردستان و کرمانشاه و بقیّهی جاها، چه بقیّهی مناطق دیگری که در مرزها مشکلاتی وجود دارد؛ در همهی اینها، این مرزدارهای ما هستند که دارند با همهی وجود، آنجا دفاع میکنند. اگر این مرزدارها نباشند، از بعضی از مرزهای ما هزارکیلو هزارکیلو موادّ مخدّر وارد کشور میکنند که هر یک کیلویش ممکن است صد جوان را بدبخت کند و به روز سیاه و به خاک سیاه بنشاند. چه کسی جلوی اینها را میگیرد؟ مرزدار ما! اینها هستند که دارند فداکاری میکنند؛ بعد هم شهید میشود؛ این شهید خیلی ارزش دارد. شهید مدافع حرم آن جور، شهید مرزبان این جور.»
برشی از کتاب:
صدای هقهق گریههای مردهای توی حیاط... امیدم ناامید شد! فهمیدم دیگر برنمیگردد خانه. فهمیدم قرنطینهای در کار نیست. این بار ابراهیم از آتش برنمیگردد.
لحظۀ سختی است. ایکاش هیچکس این لحظه را تجربه نکند. لحظهای که میفهمی آنکسی که دوستش داری دیگر برنمیگردد! لحظهای که میفهمی آنکه چشمانتظارش هستی دیگر هرگز نمیآید! از آن لحظه دیگر خودت نیستی، کارهای عادی روزمره را هم نمیتوانی انجام بدهی، از پس یک غذاخوردن عادی هم برنمیآیی. دیگر آب خوش از گلویت پایین نمیرود. دیگر خوابت نمیبرد. پلک روی هم بگذاری او را میبینی، لبخندهایش را، تکان دستهایش را، پهنای شانههایش را.
کتاب ابراهیم در آتش؛ خاطرات شهید مدافع وطن ابراهیم صیادی به کوشش مصیب معصومیان در قطع رقعی و ۱۶۸ صفحه توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد.