رژیم صهیونیستی به دنبال اشغالگری بیشتر؛ سرنوشت معامله قرن در انتظار طرح الحاق کرانه باختری
طرح الحاق کرانه باختری به اراضی اشغالی به عنوان تلاشی برای پوشاندن بحران هویتی در مسیر مرگی قرار گرفته که معامله قرن را نابود کرده است.
خبرگزاری میزان -
یورش رژیم صهیونیستی به کرانه باختری در سال ۱۹۶۷ و شکست کشورهای عربی در جنگ شش روزه، سبب شد تا این منطقه تحت کنترل «اردن»، به اشغال این رژیم درآمده و به رغم قطعنامه ۲۴۲ سازمان ملل مبنی بر خروج اشغالگران از این منطقه، به محلی برای استقرار حدود ۳۰۰ هزار شهرک نشین مبدل شود.
رژیم صهیونیستی در پی حضور «دونالد ترامپ»، رییس جمهور آمریکا در کاخ سفید، فرصت را برای اجرای طرح شوم حذف فلسطین از نقشه جغرافیا مناسب دید؛ همراهی دولت ترامپ با این طرح ارضی را میتوان در انتقال سفارت آمریکا به «قدس اشغالی»، پذیرش رسمی الحاق جولان سوریه به اراضی اشغالی و طرح به اصطلاح صلح «معامله قرن» مشاهده کرد؛ اکنون الحاق کرانه باختری به عنوان گامی دیگر در تحقق برنامه حذف قلمروهای فلسطینی از نقشه جهان مطرح شده است.
البته باید توجه داشت که اصرار مقامهای صهیونیست برای اجرای این طرح، بازتابی از سردی روابط میان آمریکا و این رژیم در پی ناکامیهای متعدد صهیونیست هاست که منجر به بروز بی اعتمادی گسترده در «واشنگتن» شده است.
گذشته از آمریکا به عنوان حامی اصلی اشغالگری رژیم صهیونیستی، کشورهای عربستان، امارات و بحرین در منطقه نیز از مهمترین حامیان این طرح هستند؛ این کشورها را که در سالهای اخیر تلاشهای آشکار و پنهان زیادی برای عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی داشته اند، باید خائنان به حقوق فلسطینیان دانست.
مخالفت با الحاق کرانه باختری به اراضی اشغالی، محدود به مردم فلسطین و حامیان این کشور نیست و ابعاد گستردهای یافته است؛ ترس از آغاز انتفاضه سوم در پی مخالفت یکپارچه گروههای فلسطینی با این طرح، تاثیر آشکاری بر جامعه داخلی اراضی اشغالی داشت که نمود آن را میتوان در مخالفت مقامهای صهیونیست و ۲۲۰ عضو ارشد سرویسهای امنیتی و برگزاری تظاهرات ساکنان اراضی اشغالی در مخالفت با این طرح مشاهده کرد.
در میان مخالفتهای خارجی نیز اردن، جزء نخستین نخستین کشورهایی بود که مخالفت صریح خود را با این طرح صهیونیستها اعلام و در مورد پیامدهای مخاطره آمیز آن هشدار دارد.
مخالفت مصر، به عنوان میانجی در مسئله فلسطین نیز موضوع مهمی است که نباید مورد غفلت واقع شود.
ضمن اینکه مخالفت گسترده با طرح الحاق و توصیف آن به عنوان نقض قطعنامه سازمان ملل و جنایتی آشکار از سوی کشورهای آسیایی، اروپایی، آمریکایی و آفریقایی را باید موید یکپارچگی محکومیت سودای ارضی رژیم صهیونیستی دانست.
توافق «بنی گانتز»، وزیر جنگ فعلی کابینه رژیم صهیونیستی با «بنیامین نتانیاهو»، برای تشکیل کابینه در پی بن بست سیاسی دو ساله در اراضی اشغالی، در میانه اختلاف نظرهای گسترده طرفین، نیاز به بندی دهن پرکن و تبلیغاتی داشت تا بتواند شکاف عمیق میان این دو را تا حدی مخفی کند.
عدم تعیین راهکار، زمان و نحوه الحاق نشان دهنده پوچ بودن این طرح است؛ چراکه طرح به اصطلاح صلح معامله قرن که تدوین و ارائه آن دو سال تمام به طول انجامید و پس از بررسیهای بسیار در نحوه ارائه دو مرحلهای آن، نخست در کنفرانس اقتصادی «منامه» و سپس در آستانه انتخابات مجدد ماه سپتامبر ۲۰۱۹ رژیم صهیونیستی در کاخ سفید، معرفی شد، شکستی فاجعه بار برای «واشنگتن» و «تل آویو» رقم زد.
به نظر میرسد تعویق تاریخ تعیین شده اول جولای (۱۱ تیر) برای اجرای طرح نیز نشان دهنده ابهام و بی پایه بودن طرح مذکور باشد؛ ضمن اینکه موفقیت نتانیاهو در تشکیل کابینه، لزوم اقناع حامیان راستگرایش را که به امید الحاق به او رای داده بودند، از بین برد.
فلسطین که از زمان رونمایی از طرح به اصطلاح صلح «معامله قرن»، شاهد تحولاتی در راستای هماهنگی و یکپارچگی بیشتر میان گروهها و احزاب و نیز تصمیم قطعی برای مقابله با معامله قرن با همه ابزارهای ممکن بوده، اکنون شاهد یکپارچگی بیشتری است.
از مهمترین پیامدهای اعلام طرح الحاق نیز میتوان به خاتمه همکاریهای تشکیلات خودگردان فلسطین با رژیم صهیونیستی و آمریکا از جمله همکاریهای امنیتی اشاره کرد.
همچنین افزایش درگیریها میان نظامیان رژیم صهیونیستی و فلسطینیان در بخشهای مختلف به ویژه نوار تحت محاصره غزه و البته کرانه باختری میتواند پیامدهایی در پی داشته باشد.
به نظر میرسد رژیم صهیونیستی در جست و جوی راه حلی برای بحران هویت قصد دارد کرانه باختری را به اراضی اشغالی منضم کند اما توجه به پیشینه چنین اقداماتی نشان می دهد که این طرح نیز راه به جایی نخواهد برد.
– اگر طرح به اصطلاح صلح «معامله قرن» پیشنهادی آمریکا را با عنوان تجارتی بدون مشتری توصیف کنیم، طرح پیشنهاد الحاق کرانه باختری به اراضی اشغالی را باید پیوستن هیچ به اشغالگری بخوانیم و وجه مشترک این دو طرح را ناکامی آنها در حصول به اهداف بدانیم.
یورش رژیم صهیونیستی به کرانه باختری در سال ۱۹۶۷ و شکست کشورهای عربی در جنگ شش روزه، سبب شد تا این منطقه تحت کنترل «اردن»، به اشغال این رژیم درآمده و به رغم قطعنامه ۲۴۲ سازمان ملل مبنی بر خروج اشغالگران از این منطقه، به محلی برای استقرار حدود ۳۰۰ هزار شهرک نشین مبدل شود.
رژیم صهیونیستی در پی حضور «دونالد ترامپ»، رییس جمهور آمریکا در کاخ سفید، فرصت را برای اجرای طرح شوم حذف فلسطین از نقشه جغرافیا مناسب دید؛ همراهی دولت ترامپ با این طرح ارضی را میتوان در انتقال سفارت آمریکا به «قدس اشغالی»، پذیرش رسمی الحاق جولان سوریه به اراضی اشغالی و طرح به اصطلاح صلح «معامله قرن» مشاهده کرد؛ اکنون الحاق کرانه باختری به عنوان گامی دیگر در تحقق برنامه حذف قلمروهای فلسطینی از نقشه جهان مطرح شده است.
البته باید توجه داشت که اصرار مقامهای صهیونیست برای اجرای این طرح، بازتابی از سردی روابط میان آمریکا و این رژیم در پی ناکامیهای متعدد صهیونیست هاست که منجر به بروز بی اعتمادی گسترده در «واشنگتن» شده است.
گذشته از آمریکا به عنوان حامی اصلی اشغالگری رژیم صهیونیستی، کشورهای عربستان، امارات و بحرین در منطقه نیز از مهمترین حامیان این طرح هستند؛ این کشورها را که در سالهای اخیر تلاشهای آشکار و پنهان زیادی برای عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی داشته اند، باید خائنان به حقوق فلسطینیان دانست.
مخالفت با الحاق کرانه باختری به اراضی اشغالی، محدود به مردم فلسطین و حامیان این کشور نیست و ابعاد گستردهای یافته است؛ ترس از آغاز انتفاضه سوم در پی مخالفت یکپارچه گروههای فلسطینی با این طرح، تاثیر آشکاری بر جامعه داخلی اراضی اشغالی داشت که نمود آن را میتوان در مخالفت مقامهای صهیونیست و ۲۲۰ عضو ارشد سرویسهای امنیتی و برگزاری تظاهرات ساکنان اراضی اشغالی در مخالفت با این طرح مشاهده کرد.
در میان مخالفتهای خارجی نیز اردن، جزء نخستین نخستین کشورهایی بود که مخالفت صریح خود را با این طرح صهیونیستها اعلام و در مورد پیامدهای مخاطره آمیز آن هشدار دارد.
مخالفت مصر، به عنوان میانجی در مسئله فلسطین نیز موضوع مهمی است که نباید مورد غفلت واقع شود.
ضمن اینکه مخالفت گسترده با طرح الحاق و توصیف آن به عنوان نقض قطعنامه سازمان ملل و جنایتی آشکار از سوی کشورهای آسیایی، اروپایی، آمریکایی و آفریقایی را باید موید یکپارچگی محکومیت سودای ارضی رژیم صهیونیستی دانست.
توجه به نحوه شکل گیری ایده طرح الحاق در کنار نگاه به سرنوشت ایدههای مشابه پیشین میتواند سرنوشت این طرح را روشن و قابل پیش بینی کند.
توافق «بنی گانتز»، وزیر جنگ فعلی کابینه رژیم صهیونیستی با «بنیامین نتانیاهو»، برای تشکیل کابینه در پی بن بست سیاسی دو ساله در اراضی اشغالی، در میانه اختلاف نظرهای گسترده طرفین، نیاز به بندی دهن پرکن و تبلیغاتی داشت تا بتواند شکاف عمیق میان این دو را تا حدی مخفی کند.
عدم تعیین راهکار، زمان و نحوه الحاق نشان دهنده پوچ بودن این طرح است؛ چراکه طرح به اصطلاح صلح معامله قرن که تدوین و ارائه آن دو سال تمام به طول انجامید و پس از بررسیهای بسیار در نحوه ارائه دو مرحلهای آن، نخست در کنفرانس اقتصادی «منامه» و سپس در آستانه انتخابات مجدد ماه سپتامبر ۲۰۱۹ رژیم صهیونیستی در کاخ سفید، معرفی شد، شکستی فاجعه بار برای «واشنگتن» و «تل آویو» رقم زد.
به نظر میرسد تعویق تاریخ تعیین شده اول جولای (۱۱ تیر) برای اجرای طرح نیز نشان دهنده ابهام و بی پایه بودن طرح مذکور باشد؛ ضمن اینکه موفقیت نتانیاهو در تشکیل کابینه، لزوم اقناع حامیان راستگرایش را که به امید الحاق به او رای داده بودند، از بین برد.
فلسطین که از زمان رونمایی از طرح به اصطلاح صلح «معامله قرن»، شاهد تحولاتی در راستای هماهنگی و یکپارچگی بیشتر میان گروهها و احزاب و نیز تصمیم قطعی برای مقابله با معامله قرن با همه ابزارهای ممکن بوده، اکنون شاهد یکپارچگی بیشتری است.
از مهمترین پیامدهای اعلام طرح الحاق نیز میتوان به خاتمه همکاریهای تشکیلات خودگردان فلسطین با رژیم صهیونیستی و آمریکا از جمله همکاریهای امنیتی اشاره کرد.
همچنین افزایش درگیریها میان نظامیان رژیم صهیونیستی و فلسطینیان در بخشهای مختلف به ویژه نوار تحت محاصره غزه و البته کرانه باختری میتواند پیامدهایی در پی داشته باشد.
به نظر میرسد رژیم صهیونیستی در جست و جوی راه حلی برای بحران هویت قصد دارد کرانه باختری را به اراضی اشغالی منضم کند اما توجه به پیشینه چنین اقداماتی نشان می دهد که این طرح نیز راه به جایی نخواهد برد.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *