شهید خادمالشریعه: سید ﺑﻬﺘﺮ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻤﺘﺮ ﺻﺤﺒﺖ ﻛﻨﻴﻢ و ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﻪ ذﻛﺮ ﺧـﺪا بپردازیم
ﻳﻜﻰ از دوستان شهید محمدمهدی خادمالشریعه میگوید: «او ﻫﻤﻴﺸﻪ درحال ذﻛﺮ ﺑﻮد. ﮔﺎﻫﻰ ﻛﻪ صحبتهای ﻣﺘﻔﺮّﻗﻪ ﻣﻰﻛـﺮدم، میگفت: سید، ﺑﻬﺘﺮ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻤﺘﺮ ﺻﺤﺒﺖ ﻛﻨﻴﻢ و ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﻪ ذﻛﺮ ﺧـﺪا بپردازیم».
خبرگزاری میزان -
- محمدمهدی خادم الشریعه در سال ۱۳۳۷ در شهرستان ﺳﺮﺧﺲ ﻣﺘﻮﻟﺪ شد و در ۳۱ اردیبهشت ۱۳۶۱ به شهادت رسید. در دوران ﻗﺒﻞ از انقلاب، تحول فکری و اعتقادی وی شروع شد و گرایشهای ﻣﺬﻫﺒﻰ ﻗﻮى پیدا ﻛـﺮد. محمدمهدی در تظاهرات پیشاپیش صفوف ﺣﺮﻛﺖ و ﻓﻴﻠﻢ و ﻋﻜﺲ ﺗﻬﻴﻪ ﻣﻰﻛﺮد. در جلسات درس دﻛﺘﺮ ﺷﺮﻳﻌﺘﻰ در دانشگاه و آیتالله خامنهای در ﻣﺴﺠﺪ ﻛﺮاﻣﺖ ﺷﺮﻛﺖ داشت.
وی اﻏﻠﺐ اوقات فراغت خود را ﺻـﺮف مطالعه میکرد و ﻋﻼﻗﻪ زیادی ﺑـﻪ ﺧﻠﺒﺎﻧﻰ داﺷﺖ و درسال ۱۳۶۰، ﺑﻪ ﻣﺮﻛﺰآموزش و فنون ﺧﻠﺒﺎﻧﻰ رﻓﺖ و دورهﻫﺎﻳﻰ را گذراند و تحولات ﺑﻌﺪ ازانقلاب، وى را جذب سپاه و ﺟﺒﻬﻪ ﻛﺮد. محمدمهدی در ۴ بهمن ماه ۱۳۵۸ ﺑﻪ ﺳﭙﺎه پاسداران انقلاب اﺳﻼﻣﻰ ﭘﻴﻮﺳﺖ و دورههای آموزشی لازم را گذراند؛ و به سمتهای رییس دفترمدیریت داﺧﻠﻰ و فرمانده ستاد ﻣﻨﻄﻘﻪ ۴ مشهد منصوب شد، ﻟﻴﻜﻦ ﻧﺘﻮاﻧـﺴﺖ ﻣﺎﻧﺪن در ﭘﺸﺖ ﺟﺒﻬﻪ را ﺗحمل ﻛﻨﺪ و اواﻳﻞ ﻣﻬﺮ ﻣﺎه سال ۱۳۶۰ ﺑﻪ خوزستان رﻓﺖ و در ﻋﻤﻠﻴﺎﺗﻬﺎ ﺷﺮﻛﺖ ﻛﺮد، از ﺟﻤﻠﻪ عملیات طرق القدس ﻛﻪ ﺑﺮاى آزادﺳـﺎزى بستان انجام گرفت.
وى از دى ماه سال ۱۳۶۰ به فرماندهی ﺗﻴﭗ ۲۱ امام رضا (ع) منسوب شد.
در ﻳﻜﻰ از ﺷﺪﻳﺪﺗﺮﻳﻦ نبردهای ایران و عراق، در ﺟﺒﻬﻪ ﺗﻨﮕـﻪ ﭼﺰّاﺑـﻪ ﺷﺮﻛﺖ داشت. ﺑﺎ ﺷﺮوع عملیات بیتالمقدس، او ﺑﻪ ﻫﻤﺮاه ﺗﻴﭗ ۲۱ امام رضا (ع) ابتدا ﺑـﻪ ﺟﺒﻬـﻪ ﻃـﺮاح و در مراحل بعدی ﺑﻪ جبهه خونین شهر رفت. ﻳﻜﻰ از دوستان ﺷـﻬﻴﺪ میگوید: ... ﺑﻌﺪ از عملیات در ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﻣﺠﺮوح بودم مرا ﺑﺎ ﻫﻠﻴﻜﻮﭘﺘﺮ ﺑﻪ ﻣﺸﻬﺪ میبردند. داﺧـﻞ ﻫﻠﻴﻜـﻮﭘﺘﺮ ﻋﺪهاى ﺷﻬﻴﺪ و مجروح دﻳﮕﺮ ﻫﻢ ﺑﻮد. ناخودآگاه خودم را ﺑﻪ ﻃﺮف ﻳﻜﻰ از ﺗﺎﺑﻮﺗﻬﺎ ﻛﺸﺎﻧﺪم و روى جنازه را کنار زدم، ناگهان خودم را ﺑﺎ ﭼﻬﺮه ﺷﻬﻴﺪ ﺧﺎدماﻟﺸﺮﻳﻌﻪ روﺑﻪ رو دیدم.
ﺷﻬﻴﺪ محمدمهدی ﻛﻪ در روز ﺟﻤﻌﻪ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪه بود، در روز ﺟﻤﻌﻪ ۳۱ اردیبهشت ۱۳۶۱، در سالروز ﺑﻌﺜﺖ رسول اکرم (ص)، بر اثر اﺻﺎﺑﺖ ﺗﺮﻛﺶ ﺧﻤﭙﺎره ﺑﻪ ﺳـﺮ در منطقه حسینیه خوزستان ﺑﻪ ﺷﻬﺎدت رﺳﻴﺪ و در روز ﺟﻤﻌﻪ ﻛﻪ ﻣﺼﺎدف ﺑﺎ روز پاسدار ﺑـﻮد پیکر مطهر او در اﻳـﻮان طلای صحن امام رضا (ع) ﺑﻪ ﺧﺎک سپرده شد.
خواهرش میگوید: بسیار ﻣﺘﻴﻦ ﺑﻮد و دربرخورد با افرادی که نظرات مخالف انقلاب میدادند، نرم و مدارا ﭘﻴﺸﻪ ﻣﻰﻛﺮد. ﮔﺎﻫﻰ اوﻗﺎت ﻣـﻰدﻳـﺪم ﻛـﻪ ﻧﻤـﺎز ﺷـﺐ میخواند. او مهربان بود و اﻣﺮ واﻟﺪﻳﻦ را اﻃﺎﻋﺖ ﻣﻰﻛﺮد. در ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻛﺎرى ﻛﻪ ﺑـﺮاﻳﺶ انجام ﻣـﻰدادﻳـﻢ ﺑﺴﻴﺎر ﺗﺸﻜّﺮ ﻣﻰﻛﺮد. ﻳﻜﻰ از دوستان شهید میگوید: او ﻫﻤﻴﺸﻪ درحال ذﻛﺮ ﺑﻮد. ﮔﺎﻫﻰ ﻛﻪ صحبتهای ﻣﺘﻔﺮّﻗﻪ ﻣﻰﻛـﺮدم، میگفت: سید، ﺑﻬﺘﺮ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻤﺘﺮ ﺻﺤﺒﺖ ﻛﻨﻴﻢ و ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﻪ ذﻛﺮ ﺧـﺪا بپردازیم. همیشه شهید دوستان خود را ﺑﻪ ﻧﻤﺎز اول وﻗﺖ و خانواده شهداﺗﻮﺻﻴﻪ ﻣﻰﻛﺮد. او هفتهای دوبار ﺑﻪ ﺣﺮم ﻣﺸﺮّف میشد. دربرنامههای ﻣﺬﻫﺒﻰ وجلسات قرآن ﺷﺮﻛﺖ ﻣﻰﻛﺮد.
ﻳﻜﻰ از یکی از دوستان او میگوید: ﺷﻬﻴﺪ ﺑﻪ ﻓﻜﺮ ﻣﺴﺘﻤﻨﺪان بود او برای پیرزنی ﻛﻪ ﺳﻘﻒ ﺧﺎﻧﻪاش ریخته بود، در هوای گرم، روزى پانزده اﻟﻰ ﺷﺎﻧﺰده ﺳﺎﻋﺖ ﻛﺎر ﺳﺨﺖ و ﻃﺎﻗﺖ ﻓﺮﺳﺎى ﺑﻨّﺎﻳﻰ انجام داد ﺗـﺎ ﺳﻘﻒ ﺗﺮﻣﻴﻢ شود. پدر ﺷﻬﻴﺪ ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﻳکﻫﻔﺘﻪ ﻗﺒﻞ از شهادت ﺑﻪ ﻣﺸﻬﺪ آمد. ﮔﻮﻳﻰ از شهادت ﻗﺮﻳﺐالوقوعش خبر داشت تمام وسایل اتاقش آنچه متعلق به سپاه بود با برچسب مشخص کرده بود که ما آنها را به سپاه برگرداندیم. موتوری خریده بود که به دلیل ترورهای منافقین در سال ۱۳۶۰ از آن استفاده نمیکرد. وصیت کرد موتورش را بعد از شهادتش به جبهه اهدا کنند. بعدها فهمیدم از آن موتور در جبهه برای حمل مجروح استفاده میکردند.
*برگرفته از سالنمای دفاع مقدس
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *