«شانه؛ علی نشانه؛ شجاعت» داستانی از شان نزول یکی از سورههای قرآن کریم
- کتاب«شانه؛ علی نشانه؛ شجاعت» به قلم سید مهدی شجاعی نوشته و توسط انتشارات نیستان منتشر شده است.
بدون شک، داستانها و قصهها نقش سازندهای را در تربیت و شکلگیری شخصیت انسان ایفا میکنند. از همین روی خداوند متعال جهت تکامل و تعالی بشر از این قالب هنری به بهترین شکل استفاده نموده و خود به عنوان اولین قصهسرا، بهترین و جذابترین قصهها را در کتاب جاوید خود به شکلی فصیح آورده است.
قصهها و داستانها از دیرباز در زندگی انسان نقش داشتهاند. کتابهای آسمانی، به خصوص قرآن به قصهها اهمیت زیادی میدهند. قصههای قرآنی یکی از جذابترین آنهاست. خداوند از قصهها برای رساندن پیام و گاهی اتمام حجت استفاده میکند. یکی از مقدمات قصهگویی داشتن متن است. متن میتواند افسانههایی باشد که سالها سینه به سینه منتقل شده و یا حکایتها و سرگذشتها خاطرات و مضامین دینی باشد. تبدیل محتوا به قصه با رویکرد قرآن از اتفاقات خوبی است که در گروههای سنی مختلف میتواند جذاب باشد. بخشی از قصهها از قرآناند و بخشی حکایتهای مذهبی ماست.
قصه کتاب پیش رو داستان شان نزول یکی از سورههای مبارکه قرآن کریم است. سوره والعادیات که از سورههای کوچک قرآن است. این سوره را عادیات نیز مینامند، زیرا خداوند در آیه اول، به آنها سوگند یاد کرده و از آنها سخن گفته است. سوره عادیات با توصیف جهادگران و ترسیم صحنه نبرد، به ناسپاس بودن انسان در برابر پروردگارش و بخیل بودن او به دلیل مالدوستی و دنیاپرستیاش اشاره میکند و احوال روز قیامت و چگونگی روز جزا را یادآور میشود.
این سوره بعد از جنگ «ذات السلاسل» نازل شد و ماجرا چنین بود: در سال هشتم هجرت به پیغمبر اکرم (ص) خبر دادند که دوازده هزار سوار در سرزمین «یابس» جمع شده و با یکدیگر عهد کردهاند که تا «پیامبر اکرم(ص) »و «امام على (ع)» را به قتل نرسانند و جماعت مسلمین را متلاشى نکنند از پاى ننشینند! «پیغمبر اکرم (ص)» جمع کثیرى از یاران خود را به سرکردگى بعضى از صحابه به سراغ آنها فرستاد، ولى بعد از گفتگوهایى بدون نتیجه بازگشتند، سرانجام «پیغمبر اکرم (ص)»، «امام على (ع)» را با گروه کثیرى از مهاجر و انصار به نبرد آنها اعزام داشت، آنها به سرعت به سوى منطقه دشمن حرکت کردند و شبانه راه مىرفتند، و صبحگاهان دشمن را در حلقه محاصره گرفتند، نخست اسلام را بر آنها عرضه داشتند، چون نپذیرفتند هنوز هوا تاریک بود که به آنها حمله کردند و آنان را در هم شکستند، عدهاى را کشتند و زنان و فرزندانشان را اسیر کردند، و اموال فراوانى به غنیمت گرفتند. سوره «و العادیات» نازل شد درحالىکه هنوز سربازان اسلام به مدینه باز نگشته بودند، «پیغمبر خدا (ص)» آن روز براى نماز صبح آمد، و این سوره را در نماز تلاوت فرمود، بعد از پایان نماز اصحاب عرض کردند: این سورهاى است که ما تا به حال نشنیده بودیم!. فرمود: آرى، «امام على (ع)» بر دشمنان پیروز شد و جبرئیل دیشب با آوردن این سوره به من بشارت داد. چند روز بعد «امام على (ع)» با غنائم و اسیران به مدینه وارد شد.
این داستان به قلم سیدمهدی شجاعی برای نوجوانان و با نگاه و زبان آنها تالیف شده است. تصویرگری کتاب که به عهده فرهاد جمشیدی است که به خاطر همسو بودن و توجه به جزیئات جذابیت آن را دو چندان کرده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
پیامبر از جای خود حرکت میکند. نفسها در سینه حبس میشود. چشمها نگاه پیامبر را دنبال میکند. نگاه پیامبر بر چهره علی که میماند شور عجیبی بر دلها مینشیند: تنها اگر «امام علی (ع)» به فرماندهی انتخاب شود امیدی به پیروزی هست. «پیامبر اکرم(ص)» دست علی را میگیرد و او را تا کنار منبر با خود میآورد. سکوت مسجد را فرا میگیرد. پیامبر دست بر شانه علی میگذارد، رو به آسمان بلند میکند و میگوید: خدایا! من اینبار پرچم فرماندهی را به دست کسی میسپارم که به رشادت و شهادت و جنگجویی معروف است و هیچگاه از میدان جنگ فرار نکرده است. خدایا! به خاطر احترامی که برای علی قائلی و محبتی که به علی داری، لشکر اسلام را بر دشمنان پیروز بگردان. از اشکی که بر چشمان پیامبر و علی حلقه میزند مردم به گریه میافتند…