«تاریخ جامع ایران» چقدر جامع است؟/ در جستجوی زمان از دست رفته
مسافر آن روز آن تاکسی دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی بود که اتفاقاً به جلسهای در مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی میرفت و وقتی با تأخیر رسید با نقل همین گفتگوی ساده بذر شکلگیری مجموعهای را در آن جمع کاشت که حالا در قالب مجموعه «تاریخ جامع ایران» به بار نشسته است.
تا همینجا «تاریخ جامع ایران» بهعنوان جدیترین پروژه مطالعاتی و پژوهشی در راستای تدوین و عرضه مرجعی جامع برای آگاهی از آنچه بر ایرانزمین طی سالها و قرنهای گذشته، محسوب میشود و از همین منظر لزوم بازخوانی نقادانه و تحلیل دستاوردها و نقاط ضعف و قوت آن اهمیتی دوچندان به نسبت نمونههای مشابه پیدا کرده است.
آنچه در این گزارش خبری مورد بازخوانی قرارگرفته تنها مروری است بر واکنشهای مثبت و منفی به این مجموعه و در واقع فراخوانی است برای فتح باب گفتگو و تبادلنظر علمیتر پیرامون «تاریخ جامع ایران».
درباره متولی تدوین و انتشار «تاریخ جامع ایران»
«تاریخ جامع ایران» به همت مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی تدوین و به مرحله انتشار رسیده است. مرکزی که در قامت یک موسسه «علمی- پژوهشی» در اسفندماه ۱۳۶۲ متولد شد و بر اساس آییننامه تدوین و انتشار دانشنامهها عمومی تخصصی و کتب مرجع را در دستور کار قرار داد. در میان موضوعات مختلف هم «فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی» در اولویت طرحهای پژوهشی این مرکز بوده است.
طراح و بنیانگذار مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی سید کاظم موسوی بجنوردی است که از همان سالهای نخست فعالیت مرکز با دعوت از دانشمندان و محققان ایرانی در حوزههای مختلف اقدام به ساماندهی فعالیتهای پژوهشی در حوزه تاریخ و تمدن ایران کرد.
مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی
هسته اولیه مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، با بررسی شیوههای دانشنامه نگاری، به تبیین راههای وصول به این اهداف و تهیه و اجرای طرحی علمی پرداخت و بهعنوان نخستین گام تألیف دائرةالمعارف بزرگ اسلامی را در دستور کار خود قرار داد که اجرای آن عملاً از اواسط سال ۱۳۶۳ کلید خورد.
گردآوری منابع بهموازات طراحی طراحهای مطالعاتی و پژوهشی آرامآرام مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی را به یکی از بزرگترین کتابخانههای تخصصی کشور بدل کرده است که در حال حاضر و بنا بر اعلام سایت رسمی این مرکز بیش از هفتصد هزار جلد کتاب و نشریه ادواری در کلیۀ زمینههای تاریخ و فرهنگ اسلامی در کتابخانه مرکزی آن گردآمده است.
تدوین و انتشار «تاریخ جامع ایران» یکی از جدیترین پروژههای پژوهشی این مرکز است که از ۱۵ سال پیش کلید خورده بود و حالا در قالب مجموعهای بیستجلدی رونمایی و روانه بازار نشر شده است.
محتوای «تاریخ جامع ایران» چیست؟
عنوان «تاریخ جامع ایران» به همان میزآنکه در ظاهر مصداقی معین و مشخص را نمایندگی میکند اما به دلیل جامعیت و گستردگی در معنا میتواند واجد ابهام هم باشد! بااینهمه اما چارچوب کلی طراحیشده برای تدوین و نگارش این مجموعه ۲۰ جلدی بر اسلوب مشخص و مرسوم روایتهای تاریخی از دورههای مختلف تاریخ ایران از آغاز تا انقراض قاجاریه بنا نهاده شده است.
نکته قابلتوجه درباره این مجموعه هم تأکید بر این رویکرد است که «مراد از ایران در این مجموعه، دنیای ایرانی یا ایران فرهنگی است که همواره قلمروی گستردهتر از مرزهای جغرافیایی این سرزمین را شامل میشده است و از این وجهه نظر، مجلدات و ابواب مربوط به تاریخ فرهنگی ایران، بیشک از اهمیت خاص برخوردار خواهد بود.»
بر اساس همین رویکرد هم مجموعه بیستجلدی «تاریخ جامع ایران» در هر مجلد به موضوعات زیر پرداخته است؛
جلد اول: سابقهٔ انسانکهن در فلات ایران و تمدنهای پیش از آریاییها؛ ورود آریائی به ایران، عصر مادها و قسمتی از تاریخ سیاسی هخامنشیان.
جلد دوم: دنبالهٔ تاریخ هخامنشیان به روزگار سلوکیان، دولتهای پراکنده یا ملوکالطوایف، عصر ساسانیان و سرانجام تاریخ اساطیری ایران در همین جلد موردبررسی قرارگرفته است.
جلد سوم: تاریخ اقتصادی و اجتماعی ایران از آغاز تا پایان دورهٔ ساسانی؛ تشکیلات اداری و نظامی در ایران؛ و سرانجام باستانشناسی و هنر ایران در دورههای فرمانروایی مادها و هخامنشیان.
جلد چهارم: تحقیق در هنر و معماری ایران پیش از اسلام؛ ادیان و آموزشوپرورش در ایران.
جلد پنجم: تحقیق در زبان و ادبیات ایران، تاریخنگاری، جغرافینویسی، فلسفه و دانشهای دیگر.
جلد ششم: تاریخ ایران از فتح اسلامی تا ظهور دولتهای نیمهمستقل و مستقل؛ مباحثی چون فتوح ایران و آخرین روزهای دولت ساسانی؛ ایران در عصر حکومت قومی عرب، ایرانیان و ظهور دولت عباسی؛ وزارت و دیوانسالاری ایرانی و قسمتی از حکومتهای شرقی و غربی ایران عصر اسلامی.
جلد هفتم: تاریخ دولتهای ایرانی در خراسان، شمال ایران، ایران مرکزی و غربی و جنوبی از طاهریان تا کاکوئیان و تاریخ تشکیلات اداری و سیاسی آنها.
جلد هشتم: دنبالهٔ آلبویه، غزنویان و ایران در عصر سلجوقیان و برخی سلسلههای کوچکتر در غرب ایران، مانند بنی سکمان در ارمنستان و ملوک قراباغ.
جلد نهم: تاریخ ایران از اتابکان تا قسمتی از ایلخانان؛ در این بخش دورهٔ سلسلههای موسوم به اتابکان، از اتابکان آذربایجان تا اینجوئیان؛ زمینههای هجوم مغول؛ جانشینان چنگیز، برپایی دولت ایلخانان و سازمانهای سیاسی-اداری این ادوار.
جلد دهم: دنبالهٔ ایلخانان تا ظهور صفویان؛ علاوه بر دورهٔ دوم ایلخانان به عصر ترکمانان و دورهٔ مهم تیموریان و قسمتی از صفویان.
جلد یازدهم: دنبالهٔ عصر صفویان، ادوار حکومت افشاریان و زندیان.
جلد دوازدهم: عصر قاجار، تحولات مذهبی، روابط خارجی ایران با عثمانی و دول قدرتمند اروپایی، زمینههای قیام و انقلاب مشروطه، نقشهای طبقات اجتماعی در تحولات سیاسی و اجتماعی، ورود تمدن جدید به ایران.
جلد سیزده و چهارده: تاریخ علم و ادب؛ حاوی مباحثی چون نقش ایرانیان در نقل و ترجمهٔ آثار علمی به زبان عربی، عصر تصنیف آثار علمی، دانشهای فلسفی و کلامی در ایران و میان ایرانیان، نجوم و ریاضیات، علوم طبیعی و پزشکی، بیمارستانها، دانشهای دینی و مذاهب فقهی، تصوف و فرق صوفیه، تاریخنگاری و چند مبحث دیگر.
جلدهای پانزدهم تا هفدهم: تاریخ زبان و ادبیات فارسی از آغاز عصر اسلامی تا پایان عصر قاجار؛ در این مجلد ادبیات فارسی در قلمرو فرهنگی ایران، برحسب ادوار ادبی موردبحث قرار میگیرد. دورهٔ بازگشت ادبی، ادبیات مشروطه، ادبیات عامه، روزنامه و روزنامهنگاری، ادبیات اقوام ایرانی، تاریخ آموزشوپرورش و بسیاری ازجمله دیگر ابواب این مجلدات است.
جلدهای هجدهم و نوزدهم: تاریخ هنر و معماری ایران شامل هنرهای دستی و تزئینی و نمایشی و آئینی، موسیقی و معماری.
جلد بیستم: مباحث تاریخ اجتماعی، نظام حقوقی در ایران، ادیان و مذاهب در ایران، طبقات اجتماعی و حیات عامه.
«تاریخ جامع ایران» با شرحی که رفت حالا به زیور طبع آراستهشده و بیش از یک ماه است که این مجموعه بیستجلدی در دسترس علاقهمندان و پژوهشگران تاریخ ایران است. این مجموعه در همین بازه زمانی از نگاه دو گروه مورد ارزیابی قرارگرفته است؛ موافقان و منتقدان.
از نگاه موافقان؛ پاسخی جامع به یک نیاز
فصل مشترک دیدگاه موافقان و تحسینکنندگان مجموعه «تاریخ جامع ایران» تلاش گردآورندگان این مجموعه در ارائه پاسخی درخور به یک نیاز تاریخی است. نیازی که گردآورندگان و مؤلفان این مجموعه نیز بارها بر آن تأکید کردهاند.
سید کاظم موسوی بجنوردی از این منظر روایت جالبی از شکلگیری ایده تدوین این مجموعه دارد که در آغاز همین گزارش هم اشارهای ضمنی به آن داشتیم. موسوی بجنوردی میگوید: «محرکی که باعث شد این کار بهصورت جدی آغاز شود خاطرهای از دکتر ابراهیمی دینانی استاد مسلم فلسفه و عرفان اسلامی بود. شبی در محل دائرهالمعارف برنامهای داشتیم و استادان متعددی در اینجا حضور داشتند. آقای دکتر ابراهیمی مقداری دیر به مجلس ما آمد. از او علت را جویا شدم. گفت: راننده تاکسی مسیر را گم کرده بود. من هم به راننده تاکسی گفتم مثلاینکه شما جغرافیا را گم کردید، آن راننده هم به من گفت آقا ما تاریخمان را هم گم کردهایم. این سخن دکتر دینانی در من اثر جدی داشت که چرا تاریخمان را گم کردیم. از آن موقع تصمیم گرفتم با کمک اصحاب فرهنگ یک دوره تاریخ اجتماعی، سیاسی، فرهنگی از ایران را برای مردم بنویسیم و آماده کنیم.»
فقدان چنین مرجع جامعی از تاریخ ایران نکتهای است که دیگر مؤلفان و پژوهشگران «تاریخ جامع ایران» هر یک به بیانی به آن اشاره داشتهاند و اتفاقاً پاسخگویی به همین نیاز از نگاه موافقان، بزرگترین امتیاز این مجموعه است.
دکتر صادق سجادی بهعنوان سر ویراستار مجموعه «تاریخ جامع ایران» پیشازاین در گفتگویی تفصیلی با مهر اینگونه به جامعیت این اثر اشارهکرده است: «اطلاق عنوان تاریخ جامع ایران برای این مجموعه از این باب است که فقط شامل تاریخ سیاسی نیست چراکه تاریخ در اذهان عموم بیشتر به تاریخ سیاسی اطلاق میشود. یعنی وقتی میگوییم تاریخ ایران، مراد بیشتر احوال سلسه ها، وقایع سیاسی، جنگها، روابط سیاسی و همه آن چیزهایی است که در حوزه تاریخ سیاسی میگنجد. اما به دیده ما و به دیده فیلسوفان تاریخ و مورخان تاریخ اعم از تاریخ سیاسی است.»
دیگر نکته مورد اجماع تحسینکنندگان «تاریخ جامع ایران» همراهی گسترده اساتید و صاحبنظران تاریخ در نگارش این مجموعه است که موجب جامعیت واقعی آن شده است. در این زمینه دکتر سجادی میگوید: «تدوین چنین مجموعهای طبیعتاً مستلزم جلب همکاری گروه کثیری از محققان درجه اول در زمینههای خودشان بوده است. بنابراین تا اینجایی که این مجموعه آماده شده و به زیر چاپ رفته و در حال صحافی است، ۱۷۰ نفر از محققان غالباً تراز اول در سطح جهان، اعم از ایرانی و غربی و شرقی، در زمینههای مختلف در این مجموعه مقاله نوشتهاند. یعنی از محققان آسیای مرکزی بگیرید تا محققان ایرانی داخل ایران و محققان خارج از ایران یا دانشمندان ترک یا محققان فرانسوی، ایتالیایی، آمریکایی و... که در زمینههای مختلف تخصصهای درجه اول در این زمینهها دارند. »
محمود جعفری دهقی دیگر سر ویراستار این مجموعه هم در گفتگویی مشروح با مهر بر این نکته تأکید کرده است: «تاریخ جامع ایران اثری ملی است که حاصل ۱۴ سال تلاش حدود ۱۷۰ تن از بزرگترین پژوهشگران و تاریخنگاران ایرانی و غیر ایرانی است. این مجموعه صرفاً تکرار وقایعی که در کتب کهن آمده نیست بلکه تلفیقی از دیدگاههای متکی به واقعیات عینی و مستند تاریخی همراه با نگرش و تحلیل و تفسیر مورخان صاحبنام از این واقعیتهاست.»
درمجموع میتوان گفت که دو ویژگی «پاسخ به یک نیاز» و نیز «جامعیت» از دید تحسینکنندگان «تاریخ جامع ایران» بزرگترین امتیاز این مجموعه محسوب میشود. کارشناسان و صاحبنظران بسیاری با اتکا بر همین دو ویژگی طی یک ماه گذشته کلیت فرآیند تدوین و انتشار این مجموعه را مثبت ارزیابی کردهاند اما این فرآیند منتقدانی هم داشته است.
از نگاه منتقدان؛ جامعیتی که نیست!
جامعیت مورد تحسین موافقان «تاریخ جامع ایران» در موقعیتی کاملاً متضاد، یکی از سرفصلهای مورد انتقاد منتقدان این مجموعه است. به تعبیر دیگر فقدان این جامعیت از نگاه منتقدان سبب کاهش اعتبار علمی و پژوهشی آن شده است.
در میان اظهارات پراکنده پیرامون نقاط ضعف مجموعه «تاریخ جامع ایران» یکی از پربسامدترینها، متن کوتاه اما تندوتیزی بود که بهواسطه انتساب به صفحه فیسبوک «کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران» بازتاب بسیاری در فضای مجازی داشت.
مدیریت کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران را حجتالاسلام رسول جعفریان بر عهده دارد و از همین زاویه برخی متن منتشرشده با تیتر «تاریخ جامع ایران شگفتزدهمان کرد» را به این کارشناس تاریخ نسبت دادند؛ نسبتی که البته هیچگاه تأیید یا تکذیب نشد.
حجتالاسلام جعفریان متن منسوب به خود در نقد تاریخ جامع ایران را نه تأیید کرد و نه تکذیب
جالب اینکه با یک جستجوی ساده میتوان دریافت که این متن تندوتیز کوتاه، برشی از یک نقد مبسوطتر با عنوان «دیدار با تاریخ جامع ایران: چند یادآوری کوتاه اما قابلتأمل» است که ذیل آنهم تأکید شده است: «صفحه فیسبوک کتابخانه، صرفاً باهدف تقویت و نقد، این قبیل نوشتهها را منتشر میکند و طبیعی است که اگر پاسخی هم باشد (طبعاً با همین ادبیات) آن را منتشر خواهد کرد. بنابرین مسئولیت درستی و نادرستی این مطالب بر عهده صفحه کتابخانه نیست.»
فارغ از منبع نگارش ازآنجاکه جزئیات مورداشاره در این یادداشت درباره نقاط ضعف «تاریخ جامع ایران» قابلتأمل است، بازخوانی آن خالی از لطف نیست. این یادداشت بدون امضا که در ابتدایش اشاره شده بیشتر ساختار علمی تاریخ جامع ایران را مدنظر دارد و نه محتوای آن را با طرح «یک اشکال جدی» آغاز میشود؛
«نکته این است که نکند بخش قابلتوجهی از تاریخ جامع ایران همان «دانشنامه ایران» و یا ترکیبی از آن و مدخلهای «دایرةالمعارف بزرگ» است. یعنی بهنوعی آنها را برگردان کرده، چینش تازهای به آنها داده و تاریخ جدید را پدید آوردهاند. روشن است که مقصود همه بخشها نیست، اما همینکه درصد قابلملاحظهای چنین باشد، کار را با مشکل روبرو خواهد کرد. برای نمونه: مدخل «اتابکان یزد» که در مجلد نهم، ص ۵۳ ـ ۶۶ آمده، همان مدخل دانشنامه ایران است که شما میتوانید در وبسایت دایرةالمعارف ملاحظه بفرمایید. طبعاً چینش عبارات تغییراتی کرده است، اما درست همان مدخل است. مدخل «اتابکان فارس» هم، چنین است (جلد نهم ص ۶۷ ـ ۱۰۳) باید گفت در این انتخاب و اقتباس گاه در عبارات تغییراتی دادهشده، اما مقایسه، معلوم مینماید که همان مدخل در اینجا گذاشتهشده است. ممکن است گفته شود این رویه چه اشکالی دارد؟ پاسخ بلکه پرسش این است: آیا سبک نگارش دایرةالمعارفی با سبک نگارش برای کتابی به سبک آنچه برای تاریخ جامع ایران انتظار میرود، یکسان است؟ آیا میتوان [یا به عبارتی نمیتوان] با همان مدخلهای دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، یک دوره تاریخ عراق و عربستان و هند اسلامی و غیره هم نوشت؟ آیا این سبک درست است که مدخلها را گرفته، با تغییرات مختصر تاریخ ایران درست کنیم و نام آن را کاری تازه بگذاریم؟ باید اذعان کرد که همه بخشها چنین نیست، اما حتی اگر فرض کنید که مطالب اینچنینی بین ۲۰ تا ۴۰ درصد هم باشد، اشکال جدی است.»
یکی دیگر از سرفصلهای انتقادی قابلتأمل در متن منتشرشده در صفحه رسمی «کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران» مربوط به «عدم تناسب حجمی در مباحث همطراز» است که ذیل آن تأکید شده است: «ناکافی بودن برخی از بخشها بسیار شگفت است. بحث «روستا و روستانشینی» که از اساسیترین بحثهای مربوط به جامعه ایرانی است، در مجلد ۱۹ صفحات ۳۲۷ ـ ۳۴۸ یعنی تنها ۲۱ صفحه آمده است! و بدتر از آن شهر و شهرنشینی است که از ۳۵۵ تا ۳۶۴ یعنی کمتر از ده صفحه است. در چنین حجمی چه اطلاعاتی میتوان از این مباحث مهم ارائه داد؟ این در حالی است که به بحث «تحول هنر آشپزی در ایران» صفحات ۴۳۵ ـ ۵۱۰ یعنی ۷۵ صفحه اختصاص دادهشده و بحث پوشاک ایرانیان از ۵۲۲ ـ ۶۱۹ بلکه با مآخذ آن تا ۶۸۰ یعنی نزدیک به ۱۶۰ صفحه اختصاصیافته است.» و نویسنده معتقد است: «این عدم تناسب در بسیاری از بخشهای تاریخ جامع وجود دارد.»
نقد منتشر شده در صفحه رسمی «کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران» خبرساز شد
«عدم رعایت تخصص در نگارش مدخلها» عنوان سرفصل دیگری از این یادداشت است که در آن میخوانیم: «گاه دیده میشود افرادی که در حوزهای تخصص ندارند، مدخلها را نوشتهاند. برای مثال دکتر سید جواد طباطبائی که از متخصصان شناختهشده علوم سیاسی است ـ و البته نه مورخ ـ مقالههای تاریخی نوشته است! ...ایشان دو بخش مهم تاریخ قاجاریه یعنی عصر فتحعلی شاه و محمدشاه را نوشته است (ج ۱۲ ص ۱ تا ۱۳۲). سبک نوشته و مآخذ بهخوبی نشان میدهد که بیش از آنکه تاریخ باشد نوعی تفسیر و تحلیل سیاسی بر اساس متونی مشخص است. آیا چنین رویهای منطبق با یک کار علمی و تخصصی است؟»
از همین زاویه نویسنده بخش دیگری از نقد خود را اینگونه مطرح کرده است: «نکته دیگر و شگفتتر آنکه تمام تاریخ سیاسی صفویه که بخشی در مجلد ۱۰ ص ۶۸۵ تا ۷۸۱ و بخش دیگری و ادامه آن در مجلد ۱۱ از ص ۱ تا ۴۷۵ یعنی نزدیک به ۶۰۰ صفحه آمده، فقط کار یک نفر است. چطور ممکن است که حتی استادی مانند آقای رحیملو تمام بخش صفوی یعنی نزدیک به ۶۰۰ صفحه را بنویسد؟ سؤال این است: در یک کتاب ۲۰ جلدی، قریب به ۶۰۰ صفحه آنهم درباره یک دولت که پادشاهان مختلفی دارد، تنها از یک نفر عرضه میشود، درحالیکه در بخش قاجار، هر یک یا دو پادشاهی را نویسندهای متفاوت نوشته است.»
در پایان این نقد مبسوط، پر از مصداق و متأسفانه فاقد امضا که از سوی «کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران» منتشرشده آمده است: «بازهم باید سپاسگزار آقای بجنوردی و دوستان باشیم که همین زحمت را کشیدهاند و امیدواریم بهتدریج مشکلات برطرف شود. طبیعی است که در آینده، ممکن است نوشتههای نقد درباره محتوای این تاریخ هم انتشار یابد، طبعاً دوستان نباید از انتقاد برنجند که بهعکس باید استقبال کنند تا کار بهتر و بهتر شود.»
نکته فرعی اما قابلتوجه درباره انتشار این متن انتقادی در صفحه فیسبوک «کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران» پیام دکتر تورج دریایی از پژوهشگران و مؤلفان تاریخ جامع ایران در بخش نظرات است؛ «دوستان من دو فصل کتاب را نوشتهام. کتاب باید نقد شود، اما بهصورت صحیح. هر کتابی اشکالاتی دارد. این کتاب هم همینطور، ولی لازم بود یک چنین کتابی در ایران به چاپ میرسید و تاریخنویسی، امروزی میشد و همکاری. حال نوبت نسل شماست که بهتر از این کتاب بنویسید و تاریخ ایران را بروز کنید.»
عبدالله شهبازی: مبارک است اما نمیتوان نمره بیست داد!
از دیگر نکات قابلتأمل درباره این متن خبرساز و جنجالی اسامی افرادی بود که این متن را «لایک» و به تعبیری تأیید کرده بودند. در میان اسامی نام «عبدالله شهبازی» از کارشناسان و صاحبنظران حوزه تاریخ ایران بیش از دیگران جلبتوجه میکند. همین هم بهانهای شد برای کنجکاوی بیشتر پیرامون نظر او درباره «تاریخ جامع ایران».
عبدالله شهبازی در گفتگو با خبرنگار مهر بیش از هر موضعگیری تأکید میکند: «در حوزه تاریخنگاری ایران هر رخدادی مبارک است و این مجموعه نیز شامل اصل فوق میشود.» و بعد میافزاید: در سه دهه اخیر تحولات جدی در تاریخنگاری ایران انجامگرفته که در آثار محققین مختلف انعکاس یافته است. برخی در حوزههای معین کارهای برجسته ارائه دادهاند و به متخصصان درجه اول آن حوزه بدل شدهاند.
وی ادامه میدهد: برای مثال، میتوان به تاریخنگاری ایران ماقبل هخامنشی اشاره کرد که در دو دهه اخیر موردتوجه فراوان قرارگرفته است. تاریخنگاری عیلام با تحقیقات آقای یوسف مجید زاده غنا یافته است. یا در حوزه تاریخ جنگهای ایران و روسیه در اوایل سده نوزدهم میلادی باید بر تحقیقات آقای غلامحسین زرگری نژاد تأکید کنم. آثار محققین، با هر وزن و ارزشی، بهر روی منتشر میشود و انتظار نباید داشت که تمامی برجستگان حوزههای مختلف آثار خود را ذیل مجموعه و عنوان واحدی عرضه کنند.
شهبازی معتقد است: چنین اقدامی، یعنی گردآوری بهترینها، البته پسندیده است ولی به محققین مربوط نیست؛ به مدیریت مجموعه مربوط است. در مورد «تاریخ جامع ایران» نمیتوان به مدیریت این مجموعه نمره بیست داد. در برخی موارد نویسندگان برجسته یا بهترین در حوزه کار خود هستند، در برخی موارد متوسطاند و در برخی موارد ضعیف. بهعبارتدیگر، «بهترینها» در مجموعه فوق ذیل عنوان «تاریخ جامع ایران» گردآورده نشدهاند.
این کارشناس تاریخ ایران در بیان برخی مصادیق در این زمینه میافزاید: در حوزه تاریخ سده نوزدهم ایران، که بخش مهمی از دوران قاجاریه را دربر میگیرد، این ضعف بیشتر مشاهده میشود. زمانی که عنوان «تاریخ جامع ایران» را به کار میبریم طبعاً این «جامعیت» باید ملحوظ شود ولی جامعیتی در کتاب فوق دیده نمیشود. بسیاری حوزههای مهم را میتوان ذکر کرد که به آن پرداخته نشده.
شهبازی نقدی هم بر «جامعیت» تاریخی این مجموعه وارد میداند و ادامه میدهد: عدم ورود جدی به تاریخ ایران در سده بیستم میلادی بهویژه دوران پهلوی و نیز انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ و دوران ۳۵ ساله جمهوری اسلامی ایران نیز از معایب بزرگ «تاریخ جامع ایران» است. این توجیه که تاریخنگاری جدی تنها پس از گذشت فاصله زمانی معتنابه میتواند تحقق یابد مقبول نیست.
وی میافزاید: برای مثال، بسیاری از مهمترین منابع دوران مشروطه در زمان واقعه یا بافاصله کمی پس از واقعه نگاشته شدهاند مانند تاریخ مشروطه ادوارد براون یا تاریخ مشروطه سید احمد کسروی. باگذشت زمان و کشف مدارک جدید، تاریخنگاری آن دوران میتواند مورد تجدیدنظر قرار گیرد و دگرگون شود ولی این امر نمیتواند اهمیت «تاریخنگاری روز» را کاهش دهد.
این کارشناس باسابقه تاریخنگاری در پایان به نکته دیگری هم اشاره میکند: باید به نحوه عرضه کتاب انتقاد کنم که به نظرم بسیار تبلیغاتی جلوه میکرد. در دنیای کتاب مرسوم این است که اثری منتشر شود و بهتدریج جای خود را باز کند و در بوته نقدها و نظرها محک بخورد و نمره بگیرد. طبعاً نمیتوان با تبلیغات برای اثری مرجعیت ایجاد کرد مضافاً که این اثر همگون نباشد و جُنگی باشد از مقالات ناهمسنگ. با توضیحات فوق، به گمانم، «تاریخ ایران کمبریج» که با بودجه شرکت ملی نفت ایران آغاز به کارکرد، هنوز بهترین مجموعه تاریخ ایران ذیل یک عنوان است زیرا از مدیریت بهتر و نویسندگان همسنگتری برخوردار بوده است.
جمعبندی؛ دیکتهای که نانوشته نماند
اگرچه اخبار و گزارشهای مرتبط با آئین رونمایی مجموعه بیستجلدی «تاریخ جامع ایران» در روز ۲۶ خردادماه بهطور کامل زیر سایه متن و حاشیه استقبال و بدرقه تاریخی ملت ایران از پیکر شهدای غواص در پایتخت قرار گرفت اما این رویداد بهویژه از منظر تاریخپژوهی اتفاقی ویژه بود و از همان زمان میشد پیشبینی کرد که خیلی زود زیر ذرهبین صاحبنظران قرار خواهد گرفت.
فارغ ازآنچه بهصورت اجمالی و مطابق باحوصله و ظرفیت یک گزارش خبری به آن پرداخته شد، «تاریخ جامع ایران» بیتردید پس از این بیشتر زیر ذرهبین صاحبنظران و کارشناسان قرار خواهد گرفت. کما اینکه در مراحل مختلف تهیه این گزارش اساتید و صاحبنظران بسیاری طرف پیگیری و تماس ما بودند اما غالباً به دلیل عدم اشراف بر کتاب و فقدان فرصت لازم برای مطالعه و ارزیابی فرمی و محتوایی آن ترجیح دادند اظهارنظر کارشناسانه خود را به آینده موکول کنند.
مهم این است که بهقاعده ضربالمثل «تنها دیکته نانوشته غلط ندارد» قطعاً هر پژوهش و حرکت علمی ازایندست با نقاط قوت و ضعفی مواجه است. چهبهتر که ضمن دستمریزاد به متولیان و بانیان آغاز این حرکت، باب گفتگو بر سر نقاط قوت و ایرادات قابل اصلاح آن در گامهای آتی را همچنان باز نگهداریم.