به گزارش گروه فضای مجازی ؛ هر شب بعد از غروب در شرق بوسنی، فاطیما
مصطفیچ پرده ها را می کشد و درهای خانه ساده اش را قفل می کند، جایی که با
دو پسرش زندگی می کند. به خاطر کار کردن در زمینی در حیاط خلوت در طول
روز، بدنی قوی و چهارشانه دارد؛ گوجه، سیب زمینی و خیاری که تولید می کند
تنها منبع درآمدش است. اما بعد از تاریکی به دهکده اش نمی رود زیرا به مردم
اطرافش اعتماد ندارد – حتی به آن هایی که شغل شان حفاظت از امنیت جامعه اش
است. مصطفیچ با نگاهی در چشمانش، کسی که پشت سر هم مورد ضرب و شتم قرار
گرفته است، می گوید: این افراد در لباس پلیس امروز همان افرادی هستند که
خانواده ام را سلاخی کردند و کشتند.
در جولای 1995، در دوران جنگ بوسنی، شوهر مصطفیچ، رامو، چهار برادرش و سی
نفر دیگر از خویشاوندانش در یک بعدازظهر در یک جا جمع و کشته شدند که حالا
جهان آن را به عنوان بدترین قساوت در خاک اروپا از زمان هلوکاست می داند.
در کل، بیشتر از هشت هزار مرد و پسر در طی چند روز داخل و اطراف سربرنیستا
کشته شدند، یکی از شش شهری که از طرف سازمان ملل به عنوان جای امن معرفی
شده بود – مناطقی که مسلمانان بوسنیایی (که بوسنیاکز نامیده می شوند) برای
این از ارتش صرب در امان باشند جمع شده بودند.
وقتی سربرنیستا در تابستان 1995به دست ارتش افتاد، مصطفیچ و خانواده اش به
پایگاه سازمان ملل در دهکده پتوکاری رفتند، جایی که برخی از 2500 نفر
بوسنیاکز سعی داشتند پناه بگیرند. اما علیرغم حضور چند صد نیروی حافظ صلح
هلندی، مبارزان صربی این فجایع را انجام دادند. مصطفیچ با نگاهی دور در
چشمانش به یاد می آورد: تجاوز بود، ضرب و شتم بود و هر چیزی که غیرقابل
گفتن است. هیچ کدام از نجات یافتگان پتوکاری نمی توانند عادی باشند.
سرانجام، حافظان صلح کنترل را به دست گرفتند. مبارزان صرب به زودی شروع به
جدا کردن زنان و مردان و بچه ها کردند. مصطفیچ از شوهر و خانواده اش جدا
شد. در صبح 12 جولای، به عنوان آن چه که تبدیل شد به روز طولانی کشتار
شروع شد –گروه گروه از مردان، بعضی با چشمانی بسته، به صف شدند و از نزدیک
به آن ها شلیک شد – مصطفیچ با پسران هشت و ده ساله اش سوار اتوبوسی شد و
به مکانی امن تر که توسط ارتش صرب اشغال شده بود رفت.
به خاطر می آورد: سرباز صربی وارد اتوبوس شد و اسلحه ای روی سر پسرم گذاشت
و می گفت که پسرم بزرگ تر از این است که سوار اتوبوس باشد. راننده اتوبوس،
که یک صربی همسایه مصطفیچ بود سرباز را متقاعد کرد تا پسرم را رها کند.
مصطفیچ و پسرانش به راهشان ادامه دادند تا بالاخره به مجموعه ای از ارودگاه
های پناهندگی رسیدند. هرگز همسرش را زنده ندید.
مصطفیچ تا نه سال قبل نمی توانست به خانه برگردد؛ خیلی ناراحت کننده بود و
لازم بود برای بازسازی خانه اش که در جنگ خراب شده بود پول جمع کند.
مصطفیچ می گوید: پسر سی ساله ام تومور دارد. هیچ شغلی و کمترین امیدی برای
آینده ندارد. دهکده اش در جمهوری سرپسکا قرار دارد، منطقه ای غالبا صربی که
تقریبا نصف از سرزمین بوسنی را در بردارد و رهبری آن مرکب از بسیاری از
ملی گرایان صربی محلی است.
سرانجام رامو مصطفیچ در یک گور دسته جمعی پیدا شد. بیشتر از چهارصد تا از
این مناطق به سربرنیستا متصل شده است؛ در بعضی موارد، مبارزان صربی اجساد
را در گودالی انداختند و سپس آن ها را درآوردند و بقایا را در جای دیگر
پراکنده کردند به امید این که این قتل عام را پنهان کنند. رامو به طور رسمی
به همرا ششصد نفر دیگر، وقتی که مرکز یادبودی در مارس 2003 در پوتوریکا
باز شد دفن شد. دو سال قبل، دادگاه جنایی بین المللی برای یوگوسلاوی، که در
لاهه قرار دارد، در حکمی آن چه در صربستان اتفاق افتاده بود را یک قتل عام
اعلام کرد. (تا به امروز، دادگاه های دولتی و بین المللی سی و هفت نفر را
برای قتل عام و دیگر جنایات در صربستان محکوم کرده اند؛ محاکمه رهبران صرب
بوسنیایی راتکو ملادیچ و رادوان کارادزیچ در حال انجام است.)
از وقتی که مرکز یادبود باز شده است، هر سال اجساد در یازدهم جولای دفن می
شوند. یک شنبه این هفته، 136 قربانی که فقط در سال گذشته شناخته شدند در
مقابل جمعیت بیستمین سالگرد بزرگداشت صربستان دفن خواهند شد. در حضور رئیس
جمهور سابق آمریکا بیل کلینتون و وزیر اسبق امور خارجه مادلین آلبرایت،
تصمیم گیران کلیدی دوران کشتار خواهد بود. اسناد محرمانه اخیر که توسط
گاردین بررسی شده نشان می دهد که در می 1995، ایالت متحده و بریتانیا تصمیم
گرفتند تا حملات هوایی علیه نیروهای صرب را متوقف کنند. بر طبق اظهارات
وزیر دفاع هلند در آن زمان، ژوریس وورهو، همچنین هر دو کشور اطلاعاتی از
حمله ای برنامه ریزی شده توسط صرب ها داشتند، که شامل پتانسیلی برای فجایع
گروهی می بود، اما آن را در اختیار سربازان حافظ منطقه امن نگذاشتند.
بعلاوه، بر طبق اظهارات مانفرد ایسل، رئیس سابق برنامه ریزی نظامی حفظ صلح
سازمان ملل، چندین ماه قبل قدرت های بین الملل قبول درخواست هلند را برای
نیروی کمکی زمینی بیشتر قبول نکرده بودند. گاردین گزارش داد تصمیم گیری های
اطلاعاتی امید داشتند که در واگذاری سربرنیستا، عاملان بین المللی قادر
خواهند بود صرب ها را اطراف توافق صلح بیاورند تا بتوانند جنگ را پایان
دهند.
بر طبق کمیسیون بین المللی افراد گمشده، سازمانی که نمونه هایی از
بازماندگان جنگ را جمع می کند و آن ها را با اجساد کشف شده تطبیق می دهد،
برخی از قربانیانی که از سربرنیستا گمشده باقی ماندند. بعضی از هفت هزار
نفر دیگر در جای دیگر بوسنی گم می شوند. و در کشوری که هنوز تلخی تقسیم در
امتداد خطوط قومیتی وجود دارد، مردم بی شماری از درد و رنج طولانی ای رنج
می برند.
مصطفیچ یکی از آن ها ست. به صندل های پلاستیکی ش نگاه می کند. می گوید: زندگی من تمام است اما من هنوز زنده ام.
***
رهبران جمهوری سرپسکا و دولت همسایه صرب - که ارتش صرب بوسنی را با پرسنل،
تجهیزات و تدارکات حمایت می کرد-ادامه می دهند تا فرهنگ انکار درباره آنچه
در جولای 1995 اتفاق افتاد را به وجود آورند. به عنوان نمونه، رئیس جمهور
صربستان تامیسلاو نیکوایچ اخیرا نامه ای به ملکه انگلیس نوشت و از او خواست
تا وساطت کند و از کشورش بخواهد دست از قطعنامه شورای امنیت ملی در
بزرگداشت سربرنیستا بکشد. او گفت که این قطعنامه دردهای قدیمی را باز خواهد
کرد و اتهام نسل کشی ش نادرست و غیرمسئولانه بود. صربستان همچنین از روسیه
خواست تا آن را وتو کند. روسیه در هشتم جولای آن را وتو کرد.
صربستان اعتراف می کند که جرم سنگینی در سربرنیستا اتفاق افتاد اما از به
کار بردن کلمه نسل کشی خودداری می کند. برخی از فعالان افزایش آگاهی که این
اصطلاح را به کار می برند توسط ناسیونالیستها بارها مورد حمله قرار گرفته
اند که معمولا از طریق باشگاه طرفداران فوتبال سازمان دهی می شود. اولین
دستگیری صرب ها به خاطر جنایات مرتبط با سربرنیستا تا مارس امسال انجام
نشده بود.
نخست وزیر صربستان، الکساندر ووسیچ، در هفتم جولای اعلام کرد که در
بزرگداشت سربرنیستا شرکت خواهد کرد چیزی که منتقدان آن را به عنوان ژست تو
خالی محکوم کردند. روز قبل از آن واقعه، 24 مایل دورتر در باجینا باستا،
شهری در امتداد مرز بوسنی-صربستان، جشنی به مناسبت بیستمین سالگرد آزادی
سربرنیستا برنامه ریزی شده است.
در جمهوری سرپسکا، انکار قوی تر هم بود. میلوراد دودیچ، رهبر دیرین منطقه،
اخیرا سربرنتیستا را بزرگ ترین فریب قرن بیستم نامید. در چهارم جولای، در
ادای احترام برای برخی از صربیان کشته شده منطقه در طول جنگ در برتوناچ، نه
چندان دور از سربرنیستا، ، دودیچ خطاب به جمعیت گفت: گفته شده است به ما
که نباید انکار کنیم. چرا دروغی را انکار نکنیم؟ شما (بوسنیاکر) کسانی
هستید که حقیقت را نمی گویید.
این نوع از لفاظی بازماندگانی دارد، مخصوصا کسانی که به منطقه سربرنیستا
برگشته اند. مصطفیچ می گوید: خواهرم در دهکده بیست همسایه داشت. حالا هیچ
کدام برنگشته اند. چه کسی دروغ می گوید؟ مردمی وجود ندارد.
در نهاد دیگر حاکم بوسنی، سربرنیستا پوشش بسیار متفاوتی دارد. در فدریشن،
که به عنوان منطقه ای متشکل از بوسنیاک ها و کروات های کاتولیک شناخته شده
است، سربرنیستا تبدیل به ضرب المثلی برای تمام جنگ شده است – سمبلی از
سنگدلی ارتش صرب و بی عرضگی سازمان ملل و دیگر قدرت های بین الملل برای
توقف فجایع گروهی. نماد خیلی قوی ای است که برخی از فعالان و ناظران بیم
دارند که وحشت های دیگر جنگ را تحت الشعاع قرار دهد. استادان دانشگاه، لارا
نتلفیلد و سارا واگنر، در کتاب جدیدی درباره نسل کشی نوشتند: صحنه های
سربرنیستا به نشانه های جنگ تبدیل شده است، تا آن جا که وقایع و فجایع دیگر
را تحت الشعاع قرار دادند، به خلاصه ای از کل جنگ تبدیل شدند.
ممکن است برخی بگویند مدارک و شواهد این حقیقت در قلب سارایو پایتخت بوسنی
قرار دارد. در مقابل کلیسای جامع شهر اتریش-مجارستان نشانه تبلیغاتی
نمایشگاه دائمی عکس درباره سربرنیستا قرار دارد. تنها موزه درباره محاصره
سارایو، که در آن بیش از یازده هزار نفر در عرض چهل و چهار ماه مردند
–طولانی ترین محاصره در تاریخ جنگ های مدرن- در حومه شهر گذاشته شده است،
در انتهای تونلی که برای قاچاق غذا و دیگر تجهیزات در دوران جنگ استفاده می
شده است.
محمد دوراکویچ، بوسنیاکی ای که به پوتوکاری فرار کرد قبل از این که ارتش
صرب آن را اشغال کند، می گوید مردم، سربرنیستا را نه فقط به خاطر وحشت هایش
به خاطر می آورند بلکه همچنین به خاطر این که جنگی به سمت نتیجه اش می رفت
به خاطر می آورند. ( در دسامبر 1995 تمام شد). دوریکویچ می گوید: آنچه در
سربرنیستا اتفاق افتاد در هفتاد درصد از خاک بوسنی اتفاق افتاد. آن آخریش
بود. اما اکنون به سمبل نسل کشی تبدیل شده است، مثل این که آشویتس نماد
هلوکاست است. وقتی که شماره ها را برای هر دو درگیری به کار می برید، درست
است که حداکثر مرگ و میر ها یک جا اتفاق نمی افتد، اما به دلایل بسیاری
نمادین است.
***
امروزه، دوریکویچ برای کمیسیون بین المللی افراد گمشده کار می کند. برای
آینده همشهری هایش و بوسنی نگران است، جایی که هنور خانه ای را نگه می
دارد. دوریکویچ می گوید: سطح بی اعتمادی و نفرت در کشور اکنون بیشتر از سال
1995 شده است.
بوسنی، با جمعیتی زیر چهار میلیون نفر، دو نهاد دارد، سه رئیس جمهور
(بوسنیایی، صربی و کروات)، از نظر قومی به نیروهای پلیس و پیچیدگی های
حکومتی متعدد دیگر تقسیم شده است – بیشتر آن ها از قانون اساسی زمان پیمان
دیتون که توقف جنگ را امضا کرده بود مقرر شده بود. چنین شرایطی که با نرخ
بالای بیکاری و مشکلات اقتصادی دیگر همراه شده است، مانع ایجاد وحدت می
شود؛ و نه رهبرانی شبیه دودیچ که بارها تجزیه طلبی جمهوری سرپسکا را تهدید
کرده اند و اخیرا گفته است که کشور بوسنی صرفا در عمل وجود دارد.
رنجش غیر قابل بخشش خارج از درها مصطفیچ را مجبور می کند درها را بسته نگه
دارد. او می گوید: ما از همه چیز جان سالم به در بردیم، صرب ها را می
بخشیم اما آن ها فقط نمی خواهند به طور معمول زندگی کنند