نقدی بر نظرات چامسکی و کیسینجر در مورد جهان پسا کرونا
صاحبنظران، تحلیلگران، اندیشه ورزان و آینده پژوهان اقصی نقاط جهان، آینده زمین در پساکرونا را بر اساس داشتههای ذهنی خود تحلیل و پیش بینی میکنند، اما این افراد نقطه اصلی این بحران را نادیده میگیرند.
خبرگزاری میزان -
«نوآم چامسکی»، تحلیلگر و زبانشناس آمریکایی درباره آینده جهان پس از کرونا اظهار نظر کرده، هر چند این اظهار نظر در این زمینه به جا و منطقی به نظر می رسد، اما از بُعد جهان بینی الهی آن نقص دارد.
نوآم چامسکی گفته است: «بدیهی است بعد از پایان گرفتن بحران کرونا، جهان با دو گزینه محتمل روبرو خواهد شد، یا بر تعداد نظامهای تمامیت خواه و مستبد به مراتب ددمنشتر افزوده می شود و یا یک بازسازی بنیادین با شرایط انسانیتر در جوامع ایجاد خواهد شد؛ اما در حال حاضر سرنوشت ما در دستان دلقکهای بیمارگونه اجتماعی مانند ترامپ و متحدان همفکرش در جهان قراردارد؛ برای مثال، قدرت آمریکا بسیار فراگیر است؛ زیرا تنها کشوری است که حداکثر فشارهای روانی و تحریمهای اقتصادی را بر سایر کشورها مانند ایران و کوبا اعمال کرده است و دیگر کشورها به ویژه کشورهای اروپایی را مجبور ساخته تا از سیاستهای غیر انسانی آن پیروی کنند.»
شرایط کنونی حاکم بر جهان به خاطر ویروس کرونا قطعاً و باید به سویی حرکت کند که باعث فروپاشی نظاماتی شود که چامسکی از آن به عنوان نظامهای تمامیت خواه و مستبد و به مراتب ددمنش تر یاد کرده است.
در اینجا است که چامسکی جهان بینی الهی را نادیده گرفته و تنها نگران آن است که نظام سلطه مبتنی بر نیولیبرالیسم آمریکایی صهیونیستی در پساکرونا جایگاه خود را قدرتمندتر از گذشته بسازد.
در هیچ مکتب الهی نمی توان یافت که قدرتمندان و مستبدان عالم، ماندگاری دائمی در جایگاه خود داشته باشند و در قرآن کریم، خداوند بارها بر نابودی کاخ ظالمان تأکید کرده و آن را به انسانیت تحت ظلم نوید داده است و البته این وعده الهی باید با حرکت و جنبش انسانهای آزاده جهان نیز همراه باشد.
تشخیص چامسکی از نظامات مستبدی که بر پایه ایدئولوژی نیولیبرالیسم بر پا شده و سعی دارد جهان را نیز به خود مبتلا کند، بسیار دقیق و درست است.
اما در هر صورت تحلیل و تفسیر فردی، چون نوام چامسکی، را تنها می توان در قالب یک برداشت مادی تلقی کرد.
رویکرد جهانی و تحولاتی که در پایان بحران کرونا شکل خواهد گرفت، تنها از توجه افرادی، چون چامسکی برخوردار نیست، چنین شخصیتهایی همواره نگران آینده بشریت بوده اند و این نگرانی ارزشمند است، اما کسانی هم هستند که نگرانی دارند، اما نگرانی آنها از جنس سخنان شخصیت هایی، چون چامسکی نیست.
«هنری کیسینجر» که اکنون سالها است در جایگاه نظریه پرداز سیاسی آمریکا ایفای نقش می کند و حتی می توان گفت نظرات او در اجرای برنامهها و سناریوهای حاکمیت آمریکا از اهمیت ویژه ای برخوردار است، بیشتر از آن که نگران انسانیت جهان باشد، نگران افول هژمونی رژیمهایی، چون آمریکا است.
هر چند از فردی، چون کیسینجر، غیر از این انتظار نمی رود، چرا که او بخشی از حاکمیت نیولیبرالیسم آمریکا است و بابت پایان اقتدارگرایی آمریکا هراس دارد.
او در مقاله ای درباره کرونا و آینده جهان چنین نوشته است: «دولت ایالات متحده برای جلوگیری از یک فاجعه تمام عیار خیلی زود دست به کار شده است، اما آزمون نهایی این خواهد بود که آیا میتوان با ویروس به گونهای مقابله و از شیوع آن جلوگیری کرد که اعتماد عمومی مجددا به توانایی آمریکاییها برای اداره دولت خود بازگردد؟! تلاشها برای مقابله با بحران اگرچه گسترده و ضروری است، اما نباید از اقدام فوری در آغاز یک پروژه موازی برای انتقال به دوران نظم پساکرونا مانع شود.»
مقام ها در سطح ملی در حال دست و پنجه نرم کردن با بحران هستند، اما تاثیرات ویروس بر انحلال جوامع هیچ مرزی نمیشناسد.
آمریکا با آموختن درسهایی از توسعه برنامه مارشال و پروژه منهتن باید در سه حوزه تلاش کند. اول، مقاومت جهانی در برابر بیماریهای عفونی را افزایش دهد؛ پیروزی علوم پزشکی مانند واکسن فلج اطفال و ریشه کن کردن آبله مرغان یا شگفتی آماری و فنی تشخیص پزشکی از طریق هوش مصنوعی، آمریکا را به یک سطح ناسالمی از رضایت فردی رسانده است. ما باید تکنیکها و فن آوریهای جدیدی را برای کنترل عفونت و واکسن سازی برای جمعیتهای گسترده توسعه دهیم. شهرها، ایالتها و مناطق باید به طور مداوم آماده باشند تا از طریق انبار کردن، برنامه ریزی مشارکتی و اکتشاف در جبهههای علم از مردم خود در برابر بیماریهای همه گیر محافظت کنند.
دوم، باید تلاش کنیم تا زخمهای اقتصاد جهانی را التیام دهیم. رهبران جهانی درسهای مهمی از بحران مالی سال ۲۰۰۸ آموخته اند. بحران اقتصادی کنونی پیچیدهتر است: انقباض ناشی از ویروس کرونا از نظر سرعت و مقیاس جهانی آن با همه تجربههای پیشین تفاوت دارد. اقدامات لازم برای بهداشت عمومی مانند دوری اجتماعی و تعطیلی مدارس و مشاغل در تشدید درد اقتصادی موثر است. همچنین لازم است برنامههایی به منظور کاهش شدت هرج و مرج قریب الوقوع ناشی از تاثیرات مشکلات اقتصادی بر آسیب پذیرترین قشر در سطح جهانی در نظر گرفته شود.
سوم، باید از اصول نظم جهانی لیبرال محافظت شود. پایه و اساس افسانه دولت مدرن، شهری است با دیواری که توسط حاکمان قدرتمند، گاه استبدادی، گاه خیرخواه، بنا شده و در عین حال همواره قدرت کافی برای محافظت از مردم در برابر دشمن خارجی را دارد.
دموکراسیهای جهان باید از ارزشهای روشنگری خود دفاع و از آنها حمایت کنند. عقب نشینی جهانی از توازن قدرت مشروع سبب میشود که قرارداد اجتماعی در سطح داخلی و بین المللی از هم بپاشد. با این حال، این مساله مشروعیت قدرت در هزاره دوم هرگز نمیتواند به طور همزمان با تلاش برای غلبه بر طاعون «کووید-۱۹» حل و فصل شود. محدودیت از هر سو، هم در سیاستهای داخلی و هم در دیپلماسی بین المللی، ضروری است. اولویتها باید تعیین شود.
ما از نبرد بولج به دنیای رونق و شکوفایی روزافزون و تقویت کرامت انسانی رسیدیم. اکنون در حال تجربه دورهای مشابه هستیم. چالش تاریخی برای رهبران، مدیریت بحران در حین ساختن آینده است. شکست میتواند جهان را به آتش بکشد.
تحلیل هنری کیسینجر مبتنی بر نگرانی از فروپاشی قدرت آمریکا است به همین خاطر اعتقاد دارد که واشنگتن باید در مدیریت جهانی بحران کرونا نقش آفرینی و نقش بیشتری در این ماجرا داشته باشد.
در واقع کیسینجر با نظرات خود که احتمال بسیار زیاد از سوی مقامات آمریکا نیز با توجه ویژه روبرو خواهد شد، می گوید، واشنگتن باید در این ماجرا، هدایت جهانی مقابله با ویروس کرونا و مدیریت تبعات پساکرونایی را در دست بگیرد.
چنین دستورالعملی باعث خواهد شد تا اقتدار آمریکا بار دیگر در جهان حاکم شود و کشورهایی که از شیوع ویروس کرونا لطمات شدیدی خورده اند، مجبور به تمکین از دستورهای آمریکا شوند.
در این میان اگر مشاهده شد که حتی در بخشهایی از سیاستهای آمریکا در قبال برخی کشورهای دنیا تغییرات و تجدید نظراتی از سوی آمریکا اتفاق بیفتد، دور از انتظار نخواهد بود.
کیسینجر، بیشتر از آن که نگران آینده دنیای پساکرونا باشد، از فروپاشی نظام نیولیبرال سرمایه داری غرب به سرکردگی آمریکا هراس دارد.
پس باید با توجه به تحلیل هنری کیسینجر که در مقاله های منتشر شده و قطعاً نظرات محرمانه او به سردمداران کشورش ابلاغ شده است، در انتظار تغییر رویکرد و رفتار رژیم آمریکا در بحث بحران کرونا در جهان باشیم.
در این شرایط هوشیاری و زیرکی هر چه بیشتر کشورها و جوامع مستقل را می طلبد تا فریب این تغییرات را نخورند.
به گزارش گروه بین الملل ؛ زمین با بحرانی روبرو است که حتی با وجود پیشرفتهای علمی انسان، نمی توان آن را مهار کرد.
چنین وضعیتی خوشایند کشورهای قدرتمند دنیا نیست، چرا که آنها به شدت نگران آینده و حیات سیاسی و اقتصادی و نظامی خود هستند.
«نوآم چامسکی»، تحلیلگر و زبانشناس آمریکایی درباره آینده جهان پس از کرونا اظهار نظر کرده، هر چند این اظهار نظر در این زمینه به جا و منطقی به نظر می رسد، اما از بُعد جهان بینی الهی آن نقص دارد.
نوآم چامسکی گفته است: «بدیهی است بعد از پایان گرفتن بحران کرونا، جهان با دو گزینه محتمل روبرو خواهد شد، یا بر تعداد نظامهای تمامیت خواه و مستبد به مراتب ددمنشتر افزوده می شود و یا یک بازسازی بنیادین با شرایط انسانیتر در جوامع ایجاد خواهد شد؛ اما در حال حاضر سرنوشت ما در دستان دلقکهای بیمارگونه اجتماعی مانند ترامپ و متحدان همفکرش در جهان قراردارد؛ برای مثال، قدرت آمریکا بسیار فراگیر است؛ زیرا تنها کشوری است که حداکثر فشارهای روانی و تحریمهای اقتصادی را بر سایر کشورها مانند ایران و کوبا اعمال کرده است و دیگر کشورها به ویژه کشورهای اروپایی را مجبور ساخته تا از سیاستهای غیر انسانی آن پیروی کنند.»
شرایط کنونی حاکم بر جهان به خاطر ویروس کرونا قطعاً و باید به سویی حرکت کند که باعث فروپاشی نظاماتی شود که چامسکی از آن به عنوان نظامهای تمامیت خواه و مستبد و به مراتب ددمنش تر یاد کرده است.
در اینجا است که چامسکی جهان بینی الهی را نادیده گرفته و تنها نگران آن است که نظام سلطه مبتنی بر نیولیبرالیسم آمریکایی صهیونیستی در پساکرونا جایگاه خود را قدرتمندتر از گذشته بسازد.
در هیچ مکتب الهی نمی توان یافت که قدرتمندان و مستبدان عالم، ماندگاری دائمی در جایگاه خود داشته باشند و در قرآن کریم، خداوند بارها بر نابودی کاخ ظالمان تأکید کرده و آن را به انسانیت تحت ظلم نوید داده است و البته این وعده الهی باید با حرکت و جنبش انسانهای آزاده جهان نیز همراه باشد.
تشخیص چامسکی از نظامات مستبدی که بر پایه ایدئولوژی نیولیبرالیسم بر پا شده و سعی دارد جهان را نیز به خود مبتلا کند، بسیار دقیق و درست است.
جهان اکنون دچار بیماری بدتر از کرونا است، همان که چامسکی از آن با نام دلقکی مانند «ترامپ» یاد می کند، که در واقع ویروس اصلی است.
اما در هر صورت تحلیل و تفسیر فردی، چون نوام چامسکی، را تنها می توان در قالب یک برداشت مادی تلقی کرد.
رویکرد جهانی و تحولاتی که در پایان بحران کرونا شکل خواهد گرفت، تنها از توجه افرادی، چون چامسکی برخوردار نیست، چنین شخصیتهایی همواره نگران آینده بشریت بوده اند و این نگرانی ارزشمند است، اما کسانی هم هستند که نگرانی دارند، اما نگرانی آنها از جنس سخنان شخصیت هایی، چون چامسکی نیست.
«هنری کیسینجر» که اکنون سالها است در جایگاه نظریه پرداز سیاسی آمریکا ایفای نقش می کند و حتی می توان گفت نظرات او در اجرای برنامهها و سناریوهای حاکمیت آمریکا از اهمیت ویژه ای برخوردار است، بیشتر از آن که نگران انسانیت جهان باشد، نگران افول هژمونی رژیمهایی، چون آمریکا است.
هر چند از فردی، چون کیسینجر، غیر از این انتظار نمی رود، چرا که او بخشی از حاکمیت نیولیبرالیسم آمریکا است و بابت پایان اقتدارگرایی آمریکا هراس دارد.
او در مقاله ای درباره کرونا و آینده جهان چنین نوشته است: «دولت ایالات متحده برای جلوگیری از یک فاجعه تمام عیار خیلی زود دست به کار شده است، اما آزمون نهایی این خواهد بود که آیا میتوان با ویروس به گونهای مقابله و از شیوع آن جلوگیری کرد که اعتماد عمومی مجددا به توانایی آمریکاییها برای اداره دولت خود بازگردد؟! تلاشها برای مقابله با بحران اگرچه گسترده و ضروری است، اما نباید از اقدام فوری در آغاز یک پروژه موازی برای انتقال به دوران نظم پساکرونا مانع شود.»
مقام ها در سطح ملی در حال دست و پنجه نرم کردن با بحران هستند، اما تاثیرات ویروس بر انحلال جوامع هیچ مرزی نمیشناسد.
حمله به سلامتی انسان احتمالا موقت خواهد بود، اما تحولات سیاسی و اقتصادی آغاز شده میتوانند بر چند نسل بعدی تاثیر بگذارند.
هیچ کشوری، حتی آمریکا، نمیتواند با یک تلاش صرفا ملی بر ویروس غلبه کند؛ رسیدگی به ضروریات کنونی باید نهایتا با یک چشم انداز و برنامه مشترک جهانی توأمان شود؛ اگر نتوانیم هر دو را پشت به پشت هم انجام دهیم، با بدترین حالت در هر دو مورد مواجه خواهیم شد.
آمریکا با آموختن درسهایی از توسعه برنامه مارشال و پروژه منهتن باید در سه حوزه تلاش کند. اول، مقاومت جهانی در برابر بیماریهای عفونی را افزایش دهد؛ پیروزی علوم پزشکی مانند واکسن فلج اطفال و ریشه کن کردن آبله مرغان یا شگفتی آماری و فنی تشخیص پزشکی از طریق هوش مصنوعی، آمریکا را به یک سطح ناسالمی از رضایت فردی رسانده است. ما باید تکنیکها و فن آوریهای جدیدی را برای کنترل عفونت و واکسن سازی برای جمعیتهای گسترده توسعه دهیم. شهرها، ایالتها و مناطق باید به طور مداوم آماده باشند تا از طریق انبار کردن، برنامه ریزی مشارکتی و اکتشاف در جبهههای علم از مردم خود در برابر بیماریهای همه گیر محافظت کنند.
دوم، باید تلاش کنیم تا زخمهای اقتصاد جهانی را التیام دهیم. رهبران جهانی درسهای مهمی از بحران مالی سال ۲۰۰۸ آموخته اند. بحران اقتصادی کنونی پیچیدهتر است: انقباض ناشی از ویروس کرونا از نظر سرعت و مقیاس جهانی آن با همه تجربههای پیشین تفاوت دارد. اقدامات لازم برای بهداشت عمومی مانند دوری اجتماعی و تعطیلی مدارس و مشاغل در تشدید درد اقتصادی موثر است. همچنین لازم است برنامههایی به منظور کاهش شدت هرج و مرج قریب الوقوع ناشی از تاثیرات مشکلات اقتصادی بر آسیب پذیرترین قشر در سطح جهانی در نظر گرفته شود.
سوم، باید از اصول نظم جهانی لیبرال محافظت شود. پایه و اساس افسانه دولت مدرن، شهری است با دیواری که توسط حاکمان قدرتمند، گاه استبدادی، گاه خیرخواه، بنا شده و در عین حال همواره قدرت کافی برای محافظت از مردم در برابر دشمن خارجی را دارد.
دموکراسیهای جهان باید از ارزشهای روشنگری خود دفاع و از آنها حمایت کنند. عقب نشینی جهانی از توازن قدرت مشروع سبب میشود که قرارداد اجتماعی در سطح داخلی و بین المللی از هم بپاشد. با این حال، این مساله مشروعیت قدرت در هزاره دوم هرگز نمیتواند به طور همزمان با تلاش برای غلبه بر طاعون «کووید-۱۹» حل و فصل شود. محدودیت از هر سو، هم در سیاستهای داخلی و هم در دیپلماسی بین المللی، ضروری است. اولویتها باید تعیین شود.
ما از نبرد بولج به دنیای رونق و شکوفایی روزافزون و تقویت کرامت انسانی رسیدیم. اکنون در حال تجربه دورهای مشابه هستیم. چالش تاریخی برای رهبران، مدیریت بحران در حین ساختن آینده است. شکست میتواند جهان را به آتش بکشد.
تحلیل هنری کیسینجر مبتنی بر نگرانی از فروپاشی قدرت آمریکا است به همین خاطر اعتقاد دارد که واشنگتن باید در مدیریت جهانی بحران کرونا نقش آفرینی و نقش بیشتری در این ماجرا داشته باشد.
در واقع کیسینجر با نظرات خود که احتمال بسیار زیاد از سوی مقامات آمریکا نیز با توجه ویژه روبرو خواهد شد، می گوید، واشنگتن باید در این ماجرا، هدایت جهانی مقابله با ویروس کرونا و مدیریت تبعات پساکرونایی را در دست بگیرد.
چنین دستورالعملی باعث خواهد شد تا اقتدار آمریکا بار دیگر در جهان حاکم شود و کشورهایی که از شیوع ویروس کرونا لطمات شدیدی خورده اند، مجبور به تمکین از دستورهای آمریکا شوند.
در این میان اگر مشاهده شد که حتی در بخشهایی از سیاستهای آمریکا در قبال برخی کشورهای دنیا تغییرات و تجدید نظراتی از سوی آمریکا اتفاق بیفتد، دور از انتظار نخواهد بود.
کیسینجر، بیشتر از آن که نگران آینده دنیای پساکرونا باشد، از فروپاشی نظام نیولیبرال سرمایه داری غرب به سرکردگی آمریکا هراس دارد.
پس باید با توجه به تحلیل هنری کیسینجر که در مقاله های منتشر شده و قطعاً نظرات محرمانه او به سردمداران کشورش ابلاغ شده است، در انتظار تغییر رویکرد و رفتار رژیم آمریکا در بحث بحران کرونا در جهان باشیم.
در این شرایط هوشیاری و زیرکی هر چه بیشتر کشورها و جوامع مستقل را می طلبد تا فریب این تغییرات را نخورند.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *