فاصله ی پایتخت از پایتخت!
به گزارش گروه فضای مجازی
به نقل از جهان؛ علی کرد در سایت "سمعک" نوشت:
سریال پایتخت طی
سالهای اخیر هرگاه به تلویزیون آمده مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است.
این جذب مخاطب را البته بسیار تحلیل کرده اند تحلیل گران. اما آنچه که
شاید تا حدودی مغفول مانده است در نوع رویکرد سریال پایتخت است. سریال
پایتخت بر خلاف اسمش تا توانسته از پایتخت فاصله گرفته و اتفاقا- به زعم
نگارنده- بهترین قسمت هایش حتی از نظر بار فنی همان قسمتهایی است که خارج
از پایتخت تهیه شده است.
یکی از ویژگی های مشخص سینمای روشنفکری
آن است که کارگردان دقیقا نمی داند که از چه صحبت می کند یا اگر می داند
این اطلاعش به صورت کاریکاتوری به او رسیده و یا خود به عمد به صورت
کاریکاتوری اطلاعاتش را انتخاب کرده است. همین قاعده ی ساده می تواند نشان
دهد که چرا عمده ی فیلم سازان جشنواره ای یا به عبارتی شبه روشن فکر برای
ساخت آثار خود هیچ گاه نمی توانند به خوبی اطرافشان را ببینند. این نداشتن
دید درست که یا عمدی است یا سهوی نتیجه مشخصی در پی دارد و آن سینمای
کاریکاتوری است. سینمایی که سالها از آن می گذرد و در کشوری با این حجم
بالا از شخصیتهای خاص و چالش برانگیز کمترین استفاده و توجه را به مهمترین
اتفاقات مکانی و زمانی مردمانش می کند.
اما پایتخت با توانایی ریز
شدن بر یک قسمت از خاک این مرز و بوم توجه به فرهنگ خاص مردمان آن منطقه
توانسته دیدی واقع بینانه نسبت به یک موقعیت مکانی هرچند کوچک پیدا کند. و
همین دید واقع بینانه شاید عامل بسیار مهمی در به دل نشستن این سریال و جذب
بالای مخاطب آن باشد. یعنی کارگردان ویا عوامل موثر در ساخت این سریال
بدون شک حس کرده اند و یا به عبارتی بهتر زندگی کرده اند با فضایی که از آن
فیلم ساخته اند.
به عبارتی نمی شود که سینما گر انقلابی در فلان
محله شمال تهران ساکن باشد و در خانه ای رفاه زده فیلم انقلابی بسازد. یعنی
سینماگر انقلابی و یا در مرحله ای پایین تر سینما گر انقلاب و یا حتی هر
سینما گری که قصد حق نوشتن دارد نمی تواند این گونه باشد. اولین گام در این
مسیر اولین گام در مسیر انحراف و در مسیر فیلم سازان جشنواره ای است.
سینما گر حق گو باید اهل سفر باشد. باید چپ و راست را ببیند. باید شمال و
جنوب را تحت نظر داشته باشد. باید آن محله ای را که در آن زندگی می کرده تا
آخر عمر به خاطر داشته باشد و بداند کشورش تمام آن جاهایی است که در نقشه
کتاب جغرافیای چهارم دبستانش کشیده شده است.
البته آنچه که پر
واضح است این است که پایتخت یک نمونه ی موفق در این نوع نگاه هوشمندانه ی
زمانی و مکانی است. ولی در این مسیر کار نکرده بسیار زیاد است. یعنی به طور
مشخص در تک تک نقاط این مرز و بوم ظرفیت های خاصی برای پرداختن به آن ها
وجود دارد که می توان بدان ها پرداخت. و این جاست که لزوم توسعه ی سینمای
استانی بیش از پیش خودنمایی می کند.
برای مثال استان سیستان و
بلوچستان به عنوان استانی که بیشتر از هر استان دیگری در کشورمان فضای
برادری و تعایش بین شیعه و سنی را درک کرده است ظرفیت های بالایی در ساخت و
تلید مجموعه هایی با رویکرد پایتخت و اینبار با درون مایه ی وحدت دارد. به
امید روزی که سینمای شبه روشنفکری بیمار و نابینای ما جای خودش را به
چشمانی بیدار و پرکار بدهد.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.