«هرکسی یا شب میمیرد یا روز، من شبانه روز» روایتی شرقی در اثر سجاد افشاریان
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، تئاتر در سالی که گذشت شاهد حضور و بروز آثار متفاوتی روی صحنه بود، آثاری که توانستند در زمان خود به جذب تماشاگران به تماشاخانههای دولتی و خصوصی بپردازند.
عرصه هنرهای نمایش این در سال گذشته توانست میزبان نسلهای مختلفی از کارگردانان، بازیگران و نمایشنامه نویسان باشد، هنرمندانی که با حضورشان در صحنه توانستند امید آیندهای روشن برای این هنر را رقم بزنند.
به همین مناسبت خبرنگار گروه فرهنگی ، در مجموعههای نقدهای تئاتر در نوروز ۹۹ به معرفی، تحلیل و بررسی برخی از بهترین آثار تئاتر در سال گذشته پرداخته و ابعاد مختلف این آثار را مورد ارزیابی قرار داده است.
نمایش «هرکسی یا شب می میرد یا روز، من شبانه روز» به نویسندگی، طراحی و کارگردانی سجاد افشاریان بعد از نزدیک به هشت ماه اجرای موفق در پردیس تئاتر شهرزاد به عنوان موفق ترین نمایش سال گذشته معرفی شد.
این نمایش توانسته با گذر از مرز یک میلیارد تومان فروش به عنوان یکی از آثار پرمخاطب تئاتر در سال جاری خود را معرفی کند، اتفاقی که با وجود افت شدید مخاطبان در ماه های گذشته برای افشاریان موفقیتی بزرگ محسوب می شود.
سجاد افشاریان، مرتضی درویش زاده ، نیکـو بستانــی، محمد لاریان، گیلدا ویشکی، امید سعیدی، سهیل کرمیـار، نیمـا خطیب شاد، علی مشایخـی، وحیـد حبیبیـان، ثمیـن داروغه، پریسا طهماسب، ارمغان خانمحمدی ، کیمیـا فیضـی، نستـرن نعمتی، هانـی صادقـی بازیگرانی هستند که در این نمایش به ایفای نقش می پرداختند.
نمایش «هرکسی یا شب میمیرد یا روز، من شبانه روز» نیز به گونهای در همین سبک وسیاق مینماید و آدم را به یاد نمایش چیزی شبیه به زندگی میاندازد. قصد مقایسه این دو را ندارم که در نهایت قیاسی مع الفارق خواهد بود؛ که تنها منظورم سبک و سیاق اجرا است.
«هرکسی یا شب میمیرد یا روز، من شبانه روز» به نوعی از هر دری سخن میگوید. از عشقهای کوچه و خیابان گرفته تا دغدغههای نسل حاضر، از اعتراضات خیابانی تا مصاحبه و میز گردهای فرمایشی در سیما تا اعتراض به تنها گذاشتن سالمندان و آنها را به خانه سالمندان سپردن تا جبهه وجنگ تا خواندن سوره حمد و زندان و کتک وبا توم و قس علیهذا ... که با موسیقی و نی انبان و گیتار و ساز دهنی و... مخلوط شده است؛ البته به همراه حرکات موزون و میزان. سجاد افشاریان نویسنده وکارگردان نمایش البته سعی کرده تا یک خط اصلی را به عنوان نخ تسبیحی که موضوعات مختلف مطروحه در نمایش را به به یکدیگر متصل میکند و آنها را در یک راستا و هدف و نتیجه نهایی استوار میگرداند استفاده نماید؛ و این میتواند یکی از نقاط قوت کار به حساب آید.
میتوان این را گفت که تئاتر دارای ساختارهای خاص خود است که اصول آن را غربیها پایه ریزی کرده اند، اما نمایش مقولهای ایرانی است که به هر چیزی اطلاق میگردد که به معرض نمایش مردم و یا عدهای که در مکانی گرد آمده اند درآید. مانند معرکه گیری، پرده خوانی، نقالی، تعزیه، تخت حوضی، کارهای خیابانی و...، اما همه اینها که گفته شد نیز پیرو ساختارو اصولی هستند که از پیش معلوم و مشخص است. البته دوستانی خواهند گفت که ما در تئاتر چیزی به نام " کولاژ" داریم؛ یعنی کنار هم چیدن مسایل مختلف که گاه با یکدیگر حتی میتوانند در تعارض وتناقض وتضاد هم باشند. اما فکر کنم که تئاتر و نمایش چیزی بسیار فراتر از اینها است و تعاریف ومفاهیم خاص خودش را دارد.
نمایش «هرکسی یا شب میمیرد یا روز، من شبانه روز» را شاید بتوان یک کولاژ نامید؛ هرچند در کولاژ نیز میبایست یک ارتباط ماهوی و دراماتیک بین اجزا وجود داشته باشد و به یک نتیجه، مفهوم و معنای واحد و خاص و یا به یک سر انجام برسد؛ در واقع «به یک وحدت و هارمونی دراماتیک ومعنایی».
سجاد افشاریان سعی کرده که به این هارمونی دراماتیک و معنایی دست یابد و در این مسیر از آواز و موسیقی، تلاوت آیات قرآن، حرکات فرم، میزان و... برای رسیدن به این وحدت دراماتیک و معنایی و مفهومی استفاده کرده است. حال به درستی یا نادرستی چیدمان هریک از این عناصر و اجزا در کنار یکدیگر کاری نداریم؛ هرچند که میشد میزان وحرکات دراماتیزه تری را طرحی ریزی نمود؛ طوری که باید گفت متن واجرا به یک دراماتورژی نیازمند است.
این را نیز باز کلی میگویم؛ مقوله مهمی که کارهایی از این دست هماره از آن رنج میبرند «تعدد موضوع» است بدون در نظر گرفتن «ایجاز دراماتیک» همین تعدد موضوع و رویدادها و نبود ایجاز موجب میشود که اصل ماجرا و معنا و مفهومی که مد نظر نویسنده و کارگردان است و میباید به مخاطب انتقال پیدا کند از دست برود. باید گفت نمایش فوق نیز از این تعدد موضوع تا حدودی در رنج است و به همین دلیل بی جهت طولانی شده ودر جاهایی از ریتم میافتد.
نمایش «هرکسی یا شب می میرد یا روز، من شبانه روز» علیرغم زحمتی که برایش کشیده شده در جاهایی نیز مغلوب واقعیت بیرونی شده است. گروه زحمت فراوانی را کشیدهاند. شاید اگر بخواهیم جزئی نگاه کنیم شاهد بازیهای نسبتاً روان بیانها و بدنهای نسبتا آماده، صداهای مناسب در حیطه آواز و ترانه بودیم، اما اینها همگی در یک کلیت که هارمونی دراماتیک لازم را ندارد و از تعدد موضوع در رنج است و میخواهد همه حرفها را بگوید به نوعی از دست میرود و کمرنگ میشود.