درخشش بیبدیل «بانیپال شومون» در نمایش «فرانکنشتاین»
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، تئاتر در سالی که گذشت شاهد حضور و بروز آثار متفاوتی روی صحنه بود، آثاری که توانستند در زمان خود به جذب تماشاگران به تماشاخانههای دولتی و خصوصی بپردازند.
عرصه هنرهای نمایش این در سال گذشته توانست میزبان نسلهای مختلفی از کارگردانان، بازیگران و نمایشنامه نویسان باشد، هنرمندانی که با حضورشان در صحنه توانستند امید آیندهای روشن برای این هنر را رقم بزنند.
به همین مناسبت خبرنگار گروه فرهنگی ، در مجموعههای نقدهای تئاتر در نوروز ۹۹ به معرفی، تحلیل و بررسی برخی از بهترین آثار تئاتر در سال گذشته پرداخته و ابعاد مختلف این آثار را مورد ارزیابی قرار داده است.
نمایش «فرانکنشتاین» به نویسندگی و کارگردانی «ایمان افشاریان» تابستان و پاییز سال پیش در سالن اصلی تئاترشهر روی صحنه رفت تا اولین اثری باشد که پس از مرمت و بازسازی این سالن میزبان مخاطبان میشود.
نمایش فرانکنشتاین روایت دانشمند جاهطلبی است که با استفاده از کنار هم قرار دادن تکههای بدن مردگان و اعمال نیروی الکتریکی، جانوری زنده به شکل یک انسان و با ابعادی اندکی بزرگتر از یک انسان معمولی میسازد. موجودی با صورتی مخوف و ترسناک که بر همه جای بدنش رد بخیههای ناشی از دوختن به چشم میخورد.
- بیشتر بخوانید:
- برای مشاهده نقد نمایش «حشره» اینجا کلیک کنید
این موجود تا بدان حد وحشتناک است که همگان، حتی خالقش از دست شرارتهای او فرار میکنند. هیولایی که خالقش نیز نمیتواند آن را کنترل کند و خود مقهور آن میشود.
پژمان جمشیدی، بانیپال شومون، آناهیتا افشار، سوده شرحی، محمد پویا، سیاوش میری، حسین آیرمی، حامد ابریشمی، مبین تقوی، محمد حقیقی پور، امین رجائی، امید رضائی، مهدی روحانی، سعید زینلی، فرید کیامرثی، توحید لواسانی، مجتبی نصرت، پویا نجفی بازیگرانی هستند که در «فرانکنشتاین» افشاریان را همراهی میکنند.
فرانکنشتاین شهرت خود را بیش از هر چیز مدیون اقتباسهای سینمایی خود است. اولین اقتباس سینمایی آن در سال ۱۹۱۰ توسط کمپانی ادیسون ساخته شد. اما اولین اقتباس مشهور از آن در سال ۱۹۳۱ با نقش آفرینی بوریس کارلوف و کارگردانی جیمز ویل ساخته شد.
از روی این اثر بیش از ۳۰ اقتباس سینمایی یا تلویزیونی ساخته شدهاست که آخرین آنها در سال ۱۹۹۴ با نقش آفرینی بازیگر معروف سینمای هالیوود، رابرت دنیرو در نقش هیولای فرانکنشتاین و کنت برانا در نقش فرانکنشتاین بوده است. کارگردانی این اثر با خود کنت برانا بود.
داستان نمایش فرانکنشتاین همانی است که در رمان مری شلی میخوانیم. در واقع نویسنده نمایش چیزی زیادی را به آن اضافه نکرده یا داستان دیگری به تاسی از رمان اصلی را خلق نکرده است. شخصیتی به نام فرانکنشتاین یا هیولای فرانکشتاین را مری شلی خلق کرده و برای همیشه به نام او میماند.
نکته قابل توجه در فرانکنشتاین الگوبرداری لحظه به لحظه و نعل به نعل از رمان است، شاید افشاریان در بخشهایی متن را دیالوگ وار ارائه داده اما تغییری در داستان اصلی ارائه نکرده و عجیب است که چگونه نام نویسنده اصلی اثر در هیچ جای بروشور دیده نمیشود.
همین عدم پرداخت متفاوت رمان باعث میشود تا مخاطبی که تاکنون رمان را نخوانده در درک درست از متن دچار ایراد شده و در بسیاری از مواقع دلیل اتفاقات روی صحنه را متوجه نشود، شاید اگر افشاریان اثری مستقل را روی می برد به راحتی میتوانست مخاطب را با داستانی کامل و بدون پانوشت روبرو کند.
اجرا بیشتر بر اساس فرم شکل گرفته است که خیلی هم در روند نمایش و درک و فهم آن تاثیر گذار نیست؛ در واقع وجود حرکات فرم چندان لازم و ضروری به نظر نمیرسد. میزان و حرکات کند و ایستا به ویژه برای شخصیتهای اصلی کنش و واکنش، حس و تحولات حسی را در پرداخت شخصیتها به نوعی کمرنگ کرده است.
مطلبی که در نمایش فرانکنشتاین مهم است و در لایههای زیرین متن قرار دارد؛ خالق بودن انسان است. این که اگر انسان خالق میبود چنین مخلوق هراس انگیز و دهشتناک و خبیثی، چون فرانکنشتاین را خلق میکرد. از سویی افراد جامعه نیز در این روند مورد نقد قرار میگیرند. اینکه قضاوت ما انسانها بیشتر از آنکه بر درونیات، خصوصیات، سجایع اخلاقی، احساسی، عاطفی و انسانی افراد شکل بگیرد؛ بر ظاهر آنان استوار است و این ناقص ترین، بدترین و غیر انسانیترین نوع شناخت است.
- بیشتر بخوانید:
- برای مشاهده گزارش تصویری نمایش «فرانکنشتاین» اینجا کلیک کنید
فرانکنشتاین اثری مخاطب فریب است، شاید هر مخاطبی در برخورد اولیه با هیجانات صحنه اغنا شود اما بعد از دقایقی به دنبال داستان میگردد، اتفاقی که متاسفانه در فرانکنشتاین با آن روبرو نمی شود، یکی دیگر از ضعفهایی که در اثر دیده میشود بدون شک بازی بازیگران است که اگر گریم و لباس از آنها گرفته شود علناً خودشان در دنیای عادی همراه با کمی اغراق هستند.
این نمایش شاید تاکنون فروش خوبی داشته اما بدون شک با توجه به هزینه بالای ساخت و استفاده از سالنی مکانیزه شده می توانست به یادگاری ماندنی در کارنامه افشاریان مبدل می شد، اثری که در سطح مانده و کاملاً به تجملات صحنه ای رسیده است. اثری که از رمان فرانکنشتاین فرسنگها فاصله دارد.