اشعاری در رثای سردار شهید آسمانی
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، در پی شهادت سردار آسمانی حاج قاسم سلیمانی شاعران دست به قلم شدند و سرودند. از میان این شاعران میتوان به میلاد عرفانپور، محمدعلی معلم دامغانی، اسماعیل امینی و هادی خورشاهیان اشاره کرد که سرودههایشان را در ادامه میخوانیم:
«سلام سردار»
«سلام سردار» شعری است از میلاد عرفانپور، شاعر «درباره تو» که در ادامه میآید:
«زمان! به هوش آ، زمین! خبردار/ که صبح برخاست، صبح دیدار
چه صبح نابی! چه آفتابی! / چقدر روشن، چقدر سرشار
قسم به والشمسهای قرآن/ قسم به فانوسهای بیدار
قسم به از بند خویشرستن/ قسم به مردان خویشتندار
قسم به والعادیات ضبحا/ قسم به آیات فتح و ایثار
قسم به بامرگزیستنها/ به ایستادن میان رگبار
چه فرق دارد شام و فلسطین/ عراق و ایران؟ یکیست پیکار
بلند بادا همیشه نامت/ سرت سلامت سلام سردار
به جز تو اینسان، به جوهر جان/ که داده پاسخ به این عمّار
اگرچه بالاتری از آنان/ به سرو میمانی و سپیدار
به یار میمانی و سپاهش/ به سیصد و سیزده علمدار
خوشا اگر، چون تو، هرچه سرمست/ خوشا اگرچون تو، هرچه دیندار
نه دین در شب گریختنها/ نه دین دنیا، نه دین دینار
تو سیفالاسلام روزگاری/، ولی نه از دین خود طلبکار
به خویش میپیچی از لطافت/ به پای طفلی اگر رَوَد خار
چه جای سجیل، چون ابابیل/ گرفته نام تو را به منقار
تو یار سرچشمهی حیاتی/ هرآنکه یار تو نیست مردار
تو اهل اینجا نه! از بهشتی/ تو اهل پروازی و سبکبار
نه اهل آن سجدههای سطحی/ نه اهل آن روزههای شکدار
قسم که «مَنینتظر...» تویی تو/ قسم به این زخمهای بسیار
بلند بادا همیشه نامت/ سرت سلامت سلام سردار»
«رجعت سرخ ستاره»
محمدعلی معلم دامغانی، شاعر «رجعت سرخ ستاره» و ترانهسرا شعری با نام «سیف دین قاسم سلیمانی» سروده است که در ادامه میآید:
«رایت شوکت مسلمانی/ سیف دین قاسم سلیمانی
قاصم کفر و سیف اسلامی/ رسته جان از خودی و خودکامیای پسافکند قرنها عظمت/ دشمنت خاک باد در قدمت
خه بنام ایزد حاج قاسم گُرد/ پهلو پارسی و خوزی و کُرد
یادگار شجاعت چمران/ شاهد حصر و بدر و حاج عمران
ببر اروند و شیر خرمشهر/ از دفاع و جهاد و جنگت بهرای سپهدار پور ایرانی/ خاشه دیده انیرانی
سیف دینی تو و صلاحالدین/ از در فتحی و فلاحالدینای امیر سپاه و فرمانده/ خصمت از صولت تو درمانده
مرزبان سوادِ آئش باش/تر تراش درخت داعش باشای دلت پاسدار شرزه باغ/تر درو کن گیاه هرزه باغ
تا مبادا کَشن شود روزی/ تِلو پور پَشن شود روزی
به مَهل کٌنده گَچف گردد/ دشمن مشهد و نجف گردد
کاش با توبه پاکدین به فَقُم/ باز خیزد به قصد عزت قم
تا به دیدار مهدی موعود/ شیعه مرتضا بسوزد عود
کار دین از خدم به کام شود/ حجت مصطفا تمام شود
تا در آید عیان ز در آقا/ در قدومش فغان شود غوغا
خان شود مست اسم اعظم او/ جان عالم فدای مقدم او»
«فرمانده این سرباز را از نیلِ خون رد کن»
شعری از هادی خورشاهیان در رثای سردار قاسم سلیمانی:
فرمانده این سرباز را از نیلِ خون رد کن
کشتی خضر و نوح را از چند و، چون رد کن
عشق و دمشق و خون و شمشیر و شب و شیون
فرمانده ما را یک شب از شام جنون رد کن
ما را ببر تا مرزهای قدس آزادی
از لا به لای باغهای واژگون رد کن
فرهاد بی شیرین نمیگنجد در این سلّول
این عاشق لبتشنه را از بیستون رد کن
فرمانده داوود نبی باش و سلیمان باش
ما را سلامت از هجوم آزمون رد کن
فرمانده ما را در شب سوریه، تا سوره
با آیهی "ن والقلم، مایسطرون" رد کن
ما در صراط عشق با تو میرویم امروز
فرمانده ما را از صراط مؤمنون رد کن
دروازهها در آتش امواج دریا سوخت
ما را از این دروازههای بیکلون رد کن
فرمانده دستت سایبان چشمهای ماست
ما را از آوار سراب این قرون رد کن
فرمانده در این راه صد لشکر کمین کردهست
سرباز خود را از تب دیو درون رد کن
از این ستون تا آن ستون شاید که چاهی هست
سرباز را از این ستون تا آن ستون رد کن
فرمانده قسمت کن زمین را، آسمان را نیز
امروز این سرباز را از مرز خون رد کن