«آفتاب در حجاب»؛ روایتی از زندگی پر فراز و نشیب «حضرت زینب(س)»
کتاب «آفتاب در حجاب» به قلم سید مهدی شجاعی که به زندگی «حضرت زینب(س)» پرداخته و در انتشارات کتاب نیستان به چاپ رسیده است.
خبرگزاری میزان -
داستان کتاب «آفتاب در حجاب» از کابوس «حضرت زینب(س)» در کودکی آغاز میشود، در بخشی از کتاب میخوانیم: چشمهای اشکآلودت را به «پیامبراکرم (ص)» دوختی، لب برچیدی و گفتی: «خواب دیدم، خواب پریشان دیدم. دیدم که طوفان به پا شده است، طوفانی که دنیا را تیره و تار کرده است.
طوفانی که مرا و همه چیز را به این سو و آن سو پرت میکند، طوفانی که چشم به بنیان هستی دارد. ناگهان در آن وانفسا چشم من به درختی کهنسال افتاد و دلم به سویش پرکشید…» داستان از این کابوس که گواه رحلت «پیامبر (ص)» است و شهادت مادر و پدر و… آغاز میشود و در انتهای کتاب باز به همین خواب پریشان میرسیم: «تعبیر شد خواب کودکیهای من «پیامبر(ص)» و من اکنون با یک دنیا مصیبت و غربت تنها ماندهام…»
انتهای پیام /
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، کتاب «آفتاب در حجاب» به قلم سید مهدی شجاعی که به زندگی «حضرت زینب(س)» پرداخته و در انتشارات کتاب نیستان به چاپ رسیده است.
«آفتاب در حجاب» روایتی است از زندگی «حضرت زینب(س)» از کودکی تا عاشورا تا اسارت و تا وفات، اثری که ماندگاریاش از حال پیداست. رمانی که به پشتوانه تحقیقات دقیق و عالمانه تاریخی و روایی، به همه زوایای پنهان و آشکار زندگی و رفتار و درونیات این بانوی بزرگوار اسلام پرداخته است.
«آفتاب در حجاب» روایتی است از زندگی «حضرت زینب(س)» از کودکی تا عاشورا تا اسارت و تا وفات، اثری که ماندگاریاش از حال پیداست. رمانی که به پشتوانه تحقیقات دقیق و عالمانه تاریخی و روایی، به همه زوایای پنهان و آشکار زندگی و رفتار و درونیات این بانوی بزرگوار اسلام پرداخته است.
داستان کتاب «آفتاب در حجاب» از کابوس «حضرت زینب(س)» در کودکی آغاز میشود، در بخشی از کتاب میخوانیم: چشمهای اشکآلودت را به «پیامبراکرم (ص)» دوختی، لب برچیدی و گفتی: «خواب دیدم، خواب پریشان دیدم. دیدم که طوفان به پا شده است، طوفانی که دنیا را تیره و تار کرده است.
طوفانی که مرا و همه چیز را به این سو و آن سو پرت میکند، طوفانی که چشم به بنیان هستی دارد. ناگهان در آن وانفسا چشم من به درختی کهنسال افتاد و دلم به سویش پرکشید…» داستان از این کابوس که گواه رحلت «پیامبر (ص)» است و شهادت مادر و پدر و… آغاز میشود و در انتهای کتاب باز به همین خواب پریشان میرسیم: «تعبیر شد خواب کودکیهای من «پیامبر(ص)» و من اکنون با یک دنیا مصیبت و غربت تنها ماندهام…»
انتهای پیام /
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *