«نقل مکان» روایت پرواز یک بازیگر از زمین به آسمان/برداشتی درخشان از «دارالمجانین»
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، نمایش «نقل مکان» به نویسندگی و کارگردانی «فاطمه محمودی» برداشتی از «دارالمجانین» نوشته محمدعلی جمالزاده این شبها در سالن کوچک تالار مولوی تهران روی صحنه رفته و تاکنون سه بار تمدید شده است.
این نمایش روایت زندگی محمود شخصیتی از داستان است که «درالمجانین» را برای زندگی بر میگزیند، این اثر تک پروسوناژ یا همان مونولوگ بوده و «امیر شمس» تنها بازیگری است که در آن به ایفای نقش پرداخته است.
اجرای نمایش مونولوگ طی سالهای گذشته و با فراز و فرودهای فراوانی روبرو بوده است، از سویی نبود متن و نمایشنامه چندان خوب در این عرصه مشکلاتی را به وجود آورده و از سوی دیگر ریسک روی صحنه بردن اثری تک بازیگره با توجه به گیشه محور شدن تئاتر از جمله رویدادهایی هستند که اجرای مونولوگ را به یکی از سختترین اتفاقات تئاتری مبدل کرده است.
از نگاهی دیگر همواره بازیگران بسیاری برای به چالش کشیدن خود اجرای نمایش مونولوگ را امتحان می کنند، امتحانی سخت که شکست خوردگان بسیاری را در تاریخ تئاتر کشور به یادگار گذاشته است، اما در قبال «نقل مکان» تمامی قواعد به صورت استثنا در آمده است.
متن بن مایه بسیار قوی همچون نوشته محمدعلی جمالزاده را در خود می بیند، بن مایهای که نویسنده ای جوان به نام فاطمه محمودی به خوبی آن را در حالتی دراماتیک روی کاغذ آورده است، البته شاید بتوان در بخشهایی از متن خط روایی را دست و گوشی کشید اما به واقع می توان از تمامی ایرادات ساده آن به واسطه شکوفایی قلمی جوان در تئاتر گذشت.
قلمی که شاید اگر سخت گیری کنیم نتواند به این راحتی و آزادی روی کاغذ بیاید، شاید برای قضاوت منسجم و کمی سخت گیرانه نسبت به متن محمودی باید منتظر سه یا چهار اثر بعدی وی بود تا بتوان به کلیت درباره نمایشنامه نویسی وی نظری جامع داد.
آنچه به شدت در نمایشنامه نقل مکان خودنمایی می کند، ریتم نهفته در کلام است، ریتمی که از همان ابتدا قافیه سازی کرده و به تمامی اثر ضرباهنگ می بخشد، ضرباهنگی که در ادامه بازیگر موظف به حفظ آن شده و اگر سکوتی هم میان کلام می گذارد به مثابه نتهای سکوت نمایشنامه است.
امیر شمس در نقل مکان شکل تازهای از خود بروز داده است، شکلی که با توجه به کارنامه کاری این بازیگر می توان به ممارست وی در رسیدن به آن آگاه شد، شمس طی سالهای گذشته سخت گیرانه انتخاب کرده است، آثاری همچون آشویتس زنان، جتسیمانی، من، دانتون، کوریولانوس نشان از ذائقه خاص این مخاطب در چالش بازیگری است.
حال بعد از تجارب فوق شمس به سراغ اثری کاملا دیالوگ محور رفته، اثری که شاید حفظ نمایشنامه آن برای هر بازیگری در ابتدا کاری سخت باشد، اما تبحر شمس در ایفای این نقش در جایی مشخص می شود که وی در صحنه دیالوگ ها را ادا نمی کند بلکه در میان امواج آن به رقص در می آید، که انگار در ابتدای اثر و وقتی که وی میانه صحنه خوابیده موسیقی درونی آغاز شده و شمس بی توجه به زمان و مکان می رقصد، حرکتی دائمی که تا پایان زمانی برای نفس تازه کردن نمی گذارد.
فارغ از بیان مناسب دیالوگ، حفظ ریتم و ارتباط روانی با مخاطب شمس سویه ای را به نمایش می گذارد که شاید در ریتم سریع و الهجه اثر نیاز به کشف بیشتری دارد و آن هم نگاه است، زمانبندی اجرا و نوع رریتم اثر برای شمس زمانی در حد صدم ثانیه وقت می گذارد تا به بیان احساس خود در اثر بپردازد، احساسی که شاید در لحظه قلیان کرده و نمود بیرونی پیدا می کند اما به واسطه روایت باید سریعاً روی آن سرپوش بگذارد.
عمق نگاهی که شمس در بازی خود به وجود آورده بدون شک از تمپوی درونی بالای وی در ایفای نقشهای مختلف روی صحنه خبر می دهد، شاید شمس محمود روایت نقل مکان باشد اما در آن لحظه در شخصیت های دیگر هلول می کند، اتفاقی که بی شک تنها و تنها از تجربه و استعداد وی در استفاده درست از این تجربه نشات می گیرد.
شاید نقل مکان در سالنی کوچک روی صحنه می رود، شاید طراحی صحنه چندان بزرگ و چشم نوازی نداشته باشد اما نویسندگی و کارگردانی خوب یکی از کارگردانان جوان تئاتر در آن باعث شده تا بازیگرش در همان یک متر در یک متر صحنه که با تصویری از آسمان پوشیده شده پرواز کند. پروازی که نقل مکان را به یکی از آثار قابل اعتنا تئاتر در سال جاری مبدل کرده است.