چالاکی: حسرت المپیک را نمیخورم؛ باید از زندگی لذت برد
به گزارش خبرنگار گروه ورزشی ، فاطمه چالاکی ملیپوش سابق کاراته بانوان که یکی از شانسهای کسب سهمیه المپیک توکیو محسوب میشد به علت یک حادثه تلخ رانندگی، با جراحت سختی از ناحیه چشم راست مواجه شد تا جایی که به اجبار از دنیای قهرمانی خداحافظی کرد. این خداحافظی، اما پایان کار چالاکی در کاراته نبود و بانوی پرافتخار کاراته حالا قدم به دنیای مربیگری گذاشته است. گفتوگوی چالاکی با خبرنگار میزان را در ادامه میخوانید.
از چه سالی کاراته را شروع کردی؟
با توجه به اینکه پدر و مادرم مربی کاراته بودند از ۶ سالگی وارد این رشته شدم، اما وقتی به سن نوجوانی رسیدم با جدیت بیشتری کارم را دنبال کردم.
در این مدت مدالهای زیادی کسب کردی، کدام مدالت برایت ارزش بیشتری دارد؟
سال ۲۰۰۹ بود که قرار شد کاراته با حجاب اسلامی وارد رقابتهای قهرمانی آسیا شود که در همان مسابقات بود که در رده سنی امید به مدال نقره رسیدم. این مدال شیرینترین مدال دوران قهرمانی من بود.
در بازیهای آسیایی هم مدال گرفتی؟
بله در بازیهای آسیایی گوانگجو هم مدال شیرینی به دست آوردم که هیچگاه آن را فراموش نمیکنم.
در خصوص آن تصادف و مصدومیت شدیدی که برایت پیش آمد صحبت کن.
همان روز با من تماس گرفته شد و از من خواستند تا خودم را برای کاراته وان چین آماده کنم و من هم انگیزه زیادی برای این مسابقات داشتم، اما نیم ساعت پس از اینکه تلفن را قطع کردم آن تصادف اتفاق افتاد.
در آن روزها خیلیها نگران وضعیت تو بودند، اما همیشه با انگیزه در خصوص آینده حرف میزدی.
باور کنید در همان شرایط سخت و با اینکه خیلی اوضاع مناسبی نداشتم پس از عمل جراحی اول به دکترم گفتم من مسابقات مهمی در پیش دارم و باید به تاتامی برگردم که دکترم میگفت برای بازگشت به کاراته باید صبر داشته باشی، اما پس از اینکه عمل جراحی دوم انجام شد کم کم متوجه شدم که باید قید بازگشت به دنیای قهرمانی را بزنم و سرانجام تصمیم گرفتم به طور رسمی از دنیای قهرمانی وداع کنم.
کاراته شاید تنها یکبار در المپیک باشد و تو شانس حضور در این رویداد را برای همیشه از دست دادی.
اولا برای تمام دختران کاراته آروزی موفقیت دارم و دعا میکنم هر سه سهمیه را کسب کنیم، اما خودم به هیچ عنوان حسرت المپیک را نمیخورم. معتقدم سرنوشت این بوده که به علت مشکلی که در چشم راستم به وجود آمده نباید به المپیک میرفتم، اما امیدم به زندگی و ورزش را از دست ندادم.
این روحیه جنگندگی از کجا میآید؟
زندگی ارزش غم و حسرت خوردن را ندارد و باید درحال زندگی کرد، چون هیچکس نمیداند در آینده چه پیش میآید و آدم از یک دقیقه بعد هم خبر ندارد پس بهتر است از زندگی لذت ببریم.
حالا هم که وارد دنیای مربیگری شدی.
در مدتی که ملیپوش بودم هم در باشگاهم مربیگری میکردم و بعد از این اتفاقات دیگر رسما وارد این عرصه شدم و خداراشکر در سه دوره مسابقات کاراته وان که برگزار شده تیم من در رده سنی امید اول بوده. البته کار کردن با دختران ردههای پایه هم برایم لذتبخش است و خوشحالم که در این رده هم شاگردانم عملکرد بسیار خوبی داشتند.
به مربیگری در تیم ملی فکر میکنی؟
خلق و خوی من طوری است که هیچوقت دوست ندارم خودم را به کسی تحمیل کنم و همشه دوست دارم با کارم تواناییهای خود را نشان دهم. اگر روزی از من دعوت شود که در تیم ملی مربیگری کنم، با جان و دل این موضوع را قبول میکنم.
حرف خاصی باقی مانده؟
در وهله اول از شما بابت این گفتوگوی جالب تشکر میکنم و باید از تمام کسانی که در این مدت به من محبت داشتند قدردانی کنم. باور کنید کسانی که حتی اسمشان را نمیدانم به قدری به من محبت کردند که نمیدانم با چه زبانی از آنها تشکر کنم.