خاطرات و درد و دل های رهایی یافتگان از دام اعتیاد/نجات دوباره بانوی ووشوکار سابق تیم ملی از دام مواد مخدر
گروه جامعه |زهرا اخگر: قرار شد از سه مرکزی که زنان معتاد در آنجا باز پروری میشوند بازدید صورت گیرد که با جمعی از خبرنگاران و مدیر عامل سازمان رفاه، خدمات و مشارکتهای اجتماعی شهرداری سید مالک حسینی به این مراکز رفتیم.
اولین بازدید از مرکز سامان سرای مادر و کودک منطقه ۱۵ بود، داخل محله طیب کنار بوستان شهدای گمنام ساختمانی با متراژ تقریبا هزار متر احداث شده بود که دیوارهایی با نردههای بلند و محافظهای فلزی پوشیده شده بود و نگهبان رفت و آمدها را چک میکرد.
علاوه به خود ساختمان چند اتاقک پوشیده که از بیرون ظاهر مناسبی نداشت و به چشم میخورد و یک میز غذاخوری هشت نفره آبی رنگ کنار این اتاقک ها خودنمایی میکرد.
رئیس مرکز مادر و کودک منطقه ۱۵ گفت:یکی از این بناها به عنوان بوفه و یکی به عنوان آرایشگاه بانوان و دیگری برای فوتبال دستی کودکان احداث شده؛ که البته چنگی به دل نمیزد، بوفه خالی از موادخوراکی و تغذیه و آرایشگاه آن نیز بدون هیچگونه تجهیزات بود.
پس از ورود به ساختمان با سالن بزرگی مواجه شدم که چند اتاق داشت و داخل سالن یک میز غذاخوری ۱۲ نفره بود که کودکانی روی یکی از مبل ها مشغول دیدن تلویزیون بودند.
در بخش دیگری از این بازدید با اتاق های محل استراحت مادران و فرزندان آن ها که از نظر بهداشتی در سطح متوسط بود مواجه شدم، پس از بازدید از این سالن از طبقه دوم ساختمان نیز بازدیدی صورت گرفت در این طبقه علاوه بر اتاق مدیریت، مجموعه مددکار اجتماعی و مهدکودک نیز استقرار داشت، وارد مهد که شدم بجز چند عروسک جزئی هیچ عروسکی یا وسیله بازی به چشم نمیخورد.
یک سری وسایل بازی نیز در گوشه مهدکودک نظر من را به خود جلب کرد که یکی از پرسنل گفت که این وسایل را امشب برای ما آورده اند، یک کتابخانه کوچک کنار در بود که داخل آن همه جور کتابی غیراز کتاب داستان یا کودکانه وجود داشت.
در ادامه بازدید از این مرکز خانمی حدودا ۴۵ ساله که اکثر جاهای صورتش و بدنش خالکوبی و تاتو بود، نظرم را به خودش جذب کرد ، به سمتش رفتم و از او خواستم اگر تمایل دارد با هم صحبت کنیم، قبول کرد و صحبتهای ما از اینجا شروع شد که چگونه اعتیاد پیدا کرده و چند سال است که مواد مخدر مصرف میکند؟
او با بیان اینکه از سن ۳۰ سالگی مصرف مواد را شروع کرده ام و روزانه نیم گرم شیشه و ۱۱ سی سی متادون مصرف میکردم، گفت: به اجبار همسرم به مصرف مواد روی آوردم و الان ۲۴ روز است در این مرکز حضور دارم و پاک هستم.
در ادامه حرف افزود: بعد از ۱۵ سال برای اولین بار تصمیم به ترک گرفتم از طریق پزشکان بدون مرز به این مرکز معرفی شدم و هیچ هزینهای پرداخت نکردم.
در ادامه از وضعیت خانواده اش سوال کردم، که گفت: از همسرم جدا شدم و ۴ فرزند دارم که یکی از دخترهایم نیز به شیشه اعتیاد دارد و بعد از طلاق مکان مشخصی برای زندگی نداشتم.
از برنامه اش بعد از رهایی از اعتیاد پرسیدم که گفت:خانواده ام من را نمیخواهند و جا و مکانی مشخص برای زندگی ندارم.
یکی از مادران از اینکه مهد کودک این مرکز مجهز نیست و مربی برای کودکان داخل این مهد وجود ندارند ناراضی بود که پرسنل تایید کرد و گفت: هیچ مربی برای کودکان در این مرکز وجود ندارد.
عباس دیلمی زاده، رئیس مرکز کودک و مادر منطقه ۱۵ در مورد هزینههای تقریبی این مرکز گفت:کل هزینههای این مرکز ماهیانه حدود ۲۵ میلیون تومان است.
در ادامه به مرکز سامان سرای لویزان رفتم از پلههای آهنی داخل حیاط وارد اتاق انتظار شدم که افرادی که به آنجا فرستاده میشوند اول مورد پذیرش قرار میگیرند و برای آنها پرونده تشکیل میشود و سپس وارد مرکز میشوند.
حسین مهاجر مشاور مدیر عامل رفاه و خدمات اجتماعی و مدیر ساماندهی آسیب دیدگان اجتماعی گفت : زنان متکدی یا کارتن خوابهایی که شرایط ماندن در گرمخانهها را ندارند، افراد مسن، معلولین و بیماران روانی در این مرکز نگهداری میشوند، که گشت آنها را به این مرکز میآورد و با دستور و حکم قضایی از این مرکز خارج میشوند.
طبقه اول کسی حضور نداشت اتاق مادر و کودک از لحاظ نظافتی مرتب بود، اما دیوارهای آن بسیار بلند بود و پنجره مات چسبیده به سقف نمای اتاق را بد و دلگیر جلوه می کرد.
داخل حیاط دیگر این مرکز رختشور خانه بود که روزانه پتوهای مورد استفاده افراد تعویض و شست و شو می شد. وارد طبقه دوم شدم یک سری وسایل خوراکی کنار پله بود که خیرین برای صبحانه فرستاده بودند. از روی کنجکاوی به داخل آشپزخانه رفتم و در یخچال را باز کردم چیز خاصی وجود نداشت به جز مقداری سبزی، شیر، خیار ، گوجه و... .
اتاق ورزشی مجهز به فوتبال دستی و تردمیل و... برای پرسنل مهیا بود. به اتاق متکدیان رفتم سالن بزرگی که تخت های دو طبقه کل سالن را فرا گرفته بودند.
یکی از آنها از صبحانه مصرفی معترض بود و گفت: که یک کف دست نان و به همراه یک عدد مربا، صبحانه هر روز این افراد است.
زن ۶۴ سالهای را دیدم که از سن ۲۷ سالگی تریاک مصرف میکرد و ۳ ماه است که ترک کرده و در این مرکز حضور دارد، دیگری دختر ۲۵ سالهای که چشم راستش را از سن ۱۰ سالگی از دست داده بود گفت:دعوایی که بین من و برادر شوهرم اتفاق افتاد موجب شد که از خانه بیرون برم و داخل پارک بخوابم که گشت من را به این مرکز آورد. او گفت:شیشه مصرف میکند و از سن ۲۰ سالگی اعتیاد داشته و اکنون یک ماه از حضورش در این مرکز می گذرد.
به سومین مرکز که گرمخانهای در منطقه ۲۲ در پیکان شهر رفتیم که حیاط مجهز به وسایل ورزشی داشت که بوی نامطبوع فاضلاب توی فضا پیچیده شده بود.
چندین اتاق داخل حیاط بود که افراد با توجه به شرایط و نوع برخورد و... داخل اتاقهای مجزا قرار می گرفتند.
یکی از بانوان اسبق تیم ملی ووشو ساندا را دیدم که بدلیل دوپینگ و شکست در مسابقه ملی خود به مواد روی آورده بود و اکنون اعتیادش را کنار گذاشته و با تمام توانش برای دوباره عضو شدن در تیم ملی تلاش می کرد.
یکی از افراد از طرز برخورد و تبعیضی که بین هم اتاقی ها هست ناراضی بود، دیگری از شامهای مانده که برای روزهای قبل است معترض بود، یکی نیز از سرمایی که در اتاقها بود و روشن نکردن تجهیزات گرمایی ابراز ناراحتی کرد.
بیشتر بخوانید:هیچ زنی به دلیل مشکل مالی رد نمیشود