حاشیه خطرناک اعتراضات عراق
به گزارش گروه فضای مجازی ، به نقل از روزنامه خراسان، آرامش نسبی بر آسمان اعتراضات در بغداد خیمه زدهاست، اما این آرامشی است با دوام یا آرامشی است قبل از توفان؟ سرنوشت عراق چه خواهد شد؟ عراقی که با درآمد ۸۹ میلیارد دلاری، حدود ۲۳ میلیارد دلار کسری بودجه دارد. تحقق نیافتن چندین دهه مطالبات معیشتی و خدمات عمومی متراکم در کنار فساد گسترده در اختصاص بودجهها به پروژههای عمرانی، این کشور را به وضعیت نامناسبی رسانده است. بهرغم درآمدهای نفتی بالا، بسیاری از پروژههای آب رسانی و برقرسانی از جمله در بصره، با وجود اختصاص بودجه پس از گذشت سالها همچنان اجرا نشده است. اقتصاد عراق، وارداتی است و بسیاری از شرکتها و پیمانکاران خارجی نیز حاضر به استفاده از نیروهای عراقی برای اجرای پروژههای داخلی نیستند. جلوگیری از واردات و افزایش تعرفهها هم، افزایش قیمت ارزاق و نارضایتی عمومی را به دنبال داشته است نارضایتیهایی که اگر چه ریشه داخلی دارد و بعضا از خواستههای به جای مردم نشئت گرفته، اما برخی حرکات از جمله تعرض به مقرها و افراد منتسب به محور مقاومت ازجمله شهادت «وسام العلیاوی»، یکی از فرماندهان نبرد با داعش - از سوی نفوذیهاست و نه معترضان. برهمین اساس برای درک بهتری از اوضاع عراق باید طرح و ساختار تصمیم گیری آمریکاییها و دولت عبدالمهدی به عنوان دو بازیگر عمده کنونی در عراق مورد ارزیابی قرار گیرد، اما طرح آمریکاییها به عنوان مهمترین بازیگر خارجی چیست؟ در پاسخ به این سوال باید گفت، طرح آمریکا در عراق تغییر ساختار سیاسی این کشور و در نهایت حذف اقتدار شیعیان است. این تصمیم قطعی و حتمی است. در حقیقت آمریکاییها بعد از سال ۲۰۰۳ به این سو و پس از آشوبهای به وجود آمده، نظام پارلمانی را سازمان دهی کردند که تصورشان نبود. از این نظام پارلمانی به دلیل نگاههای متفاوت و بعضا مبنایی میان گروههای شیعه، دولتی سر برآورد که اساسا ساختاری شیعی و به مراتب ضد آمریکایی دارد. بر همین اساس با سناریوهای مختلف از جمله حضور داعش در این کشور بر آن شدند تا این کشور را در شرایطی قرار دهند که «دولت شیعی» به هر نحوی سرنگون شود و در نهایت یک دولت سکولار و غیر وابسته به جریان شیعه و بدون در نظر گرفتن اکثریت شیعیان در عراق تشکیل شود. البته داعش تنها سناریوی آمریکاییها نبود. پیشتر با نفوذ عناصر وابسته به حزب بعث در ارتش، طرح کودتایی را دنبال میکردند که با کشف و شناسایی آن توسط نهادهای امنیتی عراق، خنثی شد. پایگاه عربی ۲۱ همین چند روز قبل به نقل از منابع امنیتی قطر نوشته است که امارات در عراق در چند ماه گذشته طرح کودتایی اجرا کرد که دولت مرکزی از آن مطلع شد و آن را خنثی کرد. طرحی که بدون اطلاع آمریکاییها برنامه ریزی و هدایتش ممکن نیست. در حقیقت آمریکاییها در عراق جبههای با حضور عربستان، امارات و رژیم صهیونیستی تشکیل دادند که در آن افول جریان شیعی و در نهایت مرجعیت و محور مقاومت هدف اصلی است. در این جبهه هر یک از اعضا وظیفهای را برعهده دارد. حمایت از عناصر داعش و تکفیریهای القاعده و دیگر گروههای تروریستی به دلیل ارتباط منسجم «الاستخبارات» عربستان با آنان، به ریاض سپرده شده است. هدف قرار دادن مراکز نظامی، ترور فرماندهان و شخصیتهای مهم حشدالشعبی به رژیم صهیونیستی و موساد واگذار شده و طراحی و هدایت شبکه حزب بعث و موج سواری روی اعتراضات خیابانی با اتاق عملیات در ابوظبی است. در طرف دیگر پایگاه عین الاسد عراق قرار دارد که به نوعی مرکز فرماندهی نیروهای نظامی آمریکا در این کشور است و وظیفه اصلی آن تشکیل اتاق مشترک عملیاتی با این سه کشور و در نهایت تشکیل مرکز هدایت ناآرامیها و فعالیتهای ضد دولت عراق در ماههای گذشته و روزهای آینده است. نکته قابل تامل حضور عناصری است که پروژه آیلپ را در تگزاس گذراندند و به عراق برگشتند و حالا نقش فعالی در آشوبهای خیابانی در عراق دارند. عناصری که با حمایت سفارت آمریکا در بغداد و با همکاری وزارت خارجه آمریکا و دانشگاه تگزاس به این کشور اعزام شده و در ماههای گذشته به عراق برگشته و شبکه سازی قوی برای براندازی تشکیل دادهاند. پرداختن به چیستی و نفوذ این شبکه خود یادداشتی مستقل میخواهد، اما میتوان گفت پس از ناامیدی کاخ سفید از براندازی سخت در قالب جنگ، حذف عناصر اصلی محور مقاومت در سالهای ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴، ایجاد فتنه طایفهای در سالهای ۲۰۰۵ به بعد، حمایت از داعش و تشکیل حشدالعشایری برای مقابله با دولت مرکزی، کودتای نظامی و در نهایت سرنگونی به وسیله احزاب نفوذی، این بار کاخ سفید به سراغ انقلاب نرم رفته تا بتواند با یک شوک بزرگ برای همیشه پرونده عراق را به نفع خود تمام کند یا در نهایت عراق یکپارچهای وجود نداشته باشد. در طرف مقابل، اما دولت مرکزی عراق تصمیم جدی گرفته که علاوه بر پایان دادن به مشکلات موجود و حل خواستههای اجتماعی برای براندازی حکومت پیش دستانه اقداماتی انجام دهد که میتواند به نفع بغداد و شهروندان عراقی باشد. اولین موضوعی که عبدالمهدی مطرح ساخت و احزاب عراقی نیز از آن حمایت کامل داشتند، طرح اصلاح قانون اساسی و حرکت عراق به سمت نظام ریاستی است. نظامی که ضمن تقویت جایگاه نظارتی پارلمان، اقتدار ریاستی را بیشتر کرده و امکان حذف پست نخست وزیری در آن ممکن است. در حقیقت نه تنها بدین وسیله اقتدار جریان شیعه کاهش نمییابد، بلکه به دلیل جمعیت بالای شیعیان، امکان حضور شخصیت کاریزماتیک شیعی در راس حکومت افزایش خواهد داشت و این دقیقا عکس خواستهای است که آمریکاییها به دنبال آن هستند. در طرف دیگر به خاطر قدرت بالای احزاب همسو با محور مقاومت در عراق، کابینه تشکیل شده نیز بسیار مقتدرتر و قویتر عمل خواهد کرد. از سویی گروههایی، چون حشدالشعبی و نیروهای مقاومت با درج عنوان شان در قانون اساسی به یک نیروی رسمی و البته دایمی تبدیل خواهند شد و این نیز برای آمریکاییها بسیار سنگین است. حتی زمزمههای افزودن بندی به قانون اساسی عراق برای پایان حضور آمریکاییها نیز به گوش میرسد. در چنین شرایطی باید اذعان کرد هر دو طرف به طور جدی وارد فضای رقابتی شده اند و همه تلاش خود را برای پیروزی به کار میگیرند. باید منتظر ماند و دید در این فضای پر از ابهام، کدام طرف پیروز خواهد شد.