ماجرای معلول قطع نخاعی که در زابل درس اقتصاد مقاومتی میدهد
زندگی آدمها را قصههایشان متمایز میکند. هر آدمی قصهای دارد و هر قصهای میتواند هزاران پند و تجربه را به تازهکارهای زندگی آموزش بدهد. برخی از این قصهها شاید کمی عجیب به نظر بیایند. درست مثل همین قصهی آقای صابرى، قصهای که بچههای تیم مستندساز «بزرگ راه همت» برای روایتش تا زابل رفتهاند.
به گزارش گروه فرهنگی به نقل از روابط عمومى شبكه افق، برنامه بزرگ راه همت مجموعه مستندیست که سعی دارد قهرمانهای گمنام عرصهی کار و جهاد را به رخ تمام مردم این سرزمین بکشد.
چهاردهمین قسمت بزرگراه همت به تهیهکنندگی اباذرصالحیان و کارگردانی مصطفی کرمی روایتگر قصهی آقای صابری است. مردی پا به سن گذاشته که مدیر عامل شرکت تعاونی توانمندسازی سیوستان است.
سال ۹۲ بود که مدیرکل بهزیستی استان سیستان و بلوچستان به آقای صابری پیشنهاد تاسیس یک تعاونی فراگیرملی با هدف اشتغالزایی برای معلولین را میدهد.
آقای صابری برای جذب افراد در تعاونی در یک بازه ۴ ماهه برای حدود ۶۰۰ نفر از معلولین جلسات توجیهی برگزار کرد و در نهایت ۱۷۶ نفر از آنها عضو تعاونی شدند که با اضافه شدن ۲۴ نفر دیگر، تعاونی ثبت شد.
البته این تمام ماجرا نیست و داستان آقای صابری زمانی جالب میشود که متوجه میشویم او سالهاست که معلولیت جسمانی دارد. آقای صابری حول و حوش سال ۷۵ در یک سانحهی رانندگی دچار ضایعهی نخاعی میشود و دست تقدیر برایش حکم سنگین نشستن بر روی ویلچر را میبُرد.
آقای صابری میگوید زندگیاش را عمویش متحول کرده؛ زمانی که سال ۷۸ برای درمان به تهران مراجعه کرده بود، عموی او با اهدای دو کتاب در زمینه کامپیوتر وی را نصحیت میکند که به دنبال یادگیری علوم نوین کامپیوتری برود، دنبال چیزی که آینده، کارآمدی داشته باشد. از آن سال به بعد آقای صابری عزمش را برای یادگیری کامپیوتر جزم میکند. پشتکار وی موجب میشود سرانجام در سال ۸۶ یک سایت فروش آنلاین به نام «سیستان کالا» راهاندازی کند. این سایت میتواند جای پای خود را سفت کرده و تا ماهانه ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان سود خالص را نصیب سازندگانش کند.
با توجه به مشغلههای مربوط به تعاونی و رواج یافتن سایتهای فروش آنلاین، سایت «سیستانکالا» به مرور افت کرد و از بین رفت، اما آقای صابری به سراغ یک کسب و کار اینترنتی دیگر رفت: «خدمات ثبت شرکتها». بیشتر مشتریان این خدمات از داخل شهرستان و استان هستند، اما همین تعداد نیز تمام ظرفیت این واحد از تعاونی را مشغول کرده است.
در طول مستند یکی جملهی طلایی از زبان آقای صابری بیان میشود. جملهای که یک دنیا حرف دارد. او میگوید: «سعی میکنم اگر برای جامعهی خود بال نیستم لااقل بار نباشم».
البته او دارد شکسته نفسی میکند. آقای صابری از آنجا که در کار ثبت و تغییرات شرکتها با مدیران متعددی سروکار دارد، سعی کرده پل ارتباطی خوبی میان تولیدکنندگان سیستانی با آنها باشد؛ ارتباطی کاری برای تامین تولیدات و نیازهای یکدیگر.
آقای صابری هنرمندی را به گروه مستندساز بزرگ راه همت معرفی میکند که با چوب درختان سیستان هنردست خود را به نمایش میگذارد. هنرمندی که به واسطهی کمکهای آقای صابری توانسته کارگاه تولیدیاش را رونق بدهد و با شرکتهای دیگر همکاری داشته باشد.
سیستان از این دست هنرمندانِ کار درست کم ندارد. اما دیده شدن و به ثمر رسیدن زحمت این هنرمندان تلاش امثال صابریها را میخواهد.
او البته یک کارگاه تولیدی پوشاک، متناسب با شرایط کاری معلولین هم راه اندازی کرد و قبل از ثبت شرکت تعاونی ۱۷ نفر از معلولین منتخب، در دورههای آموزشی سازمان فنی و حرفهای برای یادگیری خیاطی شرکت کردند. کارگاه در نزدیکی منزل ایشان تاسیس شد. پس از آن تعاونی به سراغ تولید کیف سلامت و لباس برای بیمارستانها رفت. پس از یک دوره رونق در سال ۹۴ کارگاه با افت تولید مواجه شد؛ درست زمانی که او به علت کسالت مدیریت کارگاه را به شخص دیگری سپرده بود. آقای صابری نیز با این که یک سر دارد و هزار سودا، اما به فکر آن است که تولیدی پوشاکاش را دوباره احیا کند.
او میگوید از نوجوانی اهل کار بوده؛ تمام تابستانهایش را هم به شاگردی این و آن گذرانده؛ چراکه به قول خودش کار کردن انسان را میسازد.
زندگی آقای صابری با داستان غمانگیزی شروع میشود؛ جوانی که در ابتدای راه پرفراز و نشیب زندگی، پاهایش را از دست میدهد.
قصهی آقای صابری پر است از امید و همت و سرزندگی. قصهای که باید به گوش همه برسد. قسمت چهاردهم بزرگراه همت میخواهد بگوید، میتوانی معلول باشی و غیر از یک صندلی چرخدار چیزی برایت نمانده باشد، اما حق نداری ناامید شوی! همانگونه که آقای صابری نشد و از انسانهای سالم اطرافش هم کارآمدتر شد.
یک روی دیگر مستند صبوری صابری، درد سیستان و بلوچستان را روایت میکند. منطقهای بکر با مردمانی خون گرم و دوست داشتنی که سهم چندانی از آسایش نداشتهاند. اما هنوز هستند امثال صابریها. فرزندان واقعی انقلاب اسلامی که تحت هیچ شرایطی عرصه کار و تلاش را ترک نمیکنند. حتی اگر سالها ویلچرنشین باشند و پاهایشان زمین مادری را حس نکرده باشد.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *