داستان عجیب نامههای یک شهید در «باد که مینویسد» /نگاهی تازه به دوران دفاع مقدس در یک تئاتر
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، نمایش «باد که می نویسد» به نویسندگی «آرش عباسی» و کارگردانی سیاوش جامع این هفته اجرای خود در سالن پلاتو اجرای مجموعه تئاترشهر را به پایان رساند، این اثر طی این روزها با نگاههای متفاوتی روبرو بود اما در کل فروش چندان خوبی را به همراه نداشت.
میثم جهانگیری، امین اکبری نسب، هدی نوری زاده بازیگرانی بودند که در این اثر به ایفای نقش پرداختند، در جریان داستان این اثر نمایشی یک نهاد فرهنگی مرتبط با نشر ارزشهای دفاع مقدس با نامههایی روبهرو میشود که متعلق به یکی از فرماندهانی است که بیست سال قبل طی عملیاتی شهید شده، اما این نامه در حال حاضر نوشته شده و این موضوع باعث پیچیدگی موضوع و ایجاد شبهاتی میشود که خود آغاز ماجرایی دیگر است.
روایت جذاب آرش عباسی در این داستان برای مخاطب نگاهی تازه و نمایشی را در قبال آثار دفاع مقدس به همراه می آورد. نگاهی که شاید به راحتی نتوان در دیر آثار جستجو کرد.
نمایش «باد که مینویسد» سعی دارد بر اساس داشتههای خود و اتفاقهایی که رخ میدهد سوژه را به موضوع تبدیل کرده و از آن در جهت پیشبرد قصه و روایت استفاده کند. حال این تصمیم به آن جهت است که بتواند در خط سیر روایت جزئیات را همسو با هدف نهایی پیش برده و هر تعریف را با دلایلی نمایان سازد.
جهان متن این نمایش با در اختیار داشتن لازمههای روایی مسیری را طی میکند تا بتواند در ازای پیش آوردن موقعیت شرایطی را فراهم کند که شخصیتها هر کدام بعنوان جزئی اثرگذار در مقام راوی قرار بگیرند. زیرا قالب این روایت بنابر ساختاری واقعگرا طراحی شده که در آن قصه برگرفته از اتفاقهایی است که هر لحظهاش حرفی برای گفتن دارد؛ لذا موقعیت محور بودن جهان متن و اثر به گونهای نقشی موثر و تاثیرگذار در معرفی شخصیتها ایفا میکند.
در واقع شخصیتها در ازای موقعیتی که در جهان اثر دارند به مخاطب معرفی میشوند که این تصمیم از جانب نویسنده بعنوان تاکیدی بر اهمیت موضوع و ساختار روایت دارد که هر جز آن دلیل مشخصی را شرح خواهد داد. حال از نگاه دیگر میتوان گفت شخصیتها باتوجه به قرار گرفتن در موقعیت نسبت به جهان پیرامون خود واکنش نشان میدهند؛ بنابراین کنش جهان اثر از سوی دادههای متن و واکنشها در قبال موقعیتهای نمایشی در صحنه بعنوان شناسنامهای از شخصیتها در ذهن مخاطب متبادر میشوند. شاید ضرورت چنین دیدگاهی در اثر بیشتر به قالب و بازخوردهای درام ارتباط دارد، زیرا در ازای هر خواسته عملی صورت میگیرد تا فرم روایی مسیر مشخصی را برای تشریح مسائل به کار گرفته شده در اثر طی نماید.
ارتباط بین شخصیتهای این نمایش با یکدیگر بیشک تحت تاثیر موقعیت است، زیرا هر شخصیت با دلیل موجهای به صحنه میآید تا شرایط را از طریق دیدگاه خود مورد واکاوی قرار بدهد که در این میان هدف اثر ملاک اصلی شناخته میشود؛ لذا باید گفت که مخاطب در جهان این اثر در مقام شاهد بر میآید تا بر اساس تشخیص و تحلیل خود به درک درستی از شرایط و اتفاقهای روایت دست پیدا کند؛ بنابراین باورپذیری مخاطب نیز ارتباط مستقیمی با موقعیتهایی که در جهان نمایش خلق میشود خواهد داشت.
البته طراحی دیالوگهای جهان متن یکی دیگر از شاخصهای روایت در این نمایش است که مخاطب را به سوی پیامدهای جنگ تحمیلی و تبعات آن هدایت میکند. حال این روش سبب میشود که گذشته شخصیتها با زمان حال زندگی آنها پیوند خورده و سمت و سویی مشخص به خود بگیرد. سمت و سویی که در آن روایت با توجه به جغرافیای تعریف شده موقعیتها را یکی پس از دیگری جهت درک مطلب از جهان متن شکل میدهد؛ لذا باید اذعان داشت قوه محرک این درام نیز برگرفته از سوژه اثر و موقعیت است که شخصیتها را ترغیب میکند تا آنها از خاطرههایشان در دوران جنگ و اتفاقهای بعد از جنگ برای برونریزی خود بهره بگیرند.
در واقع جهان متن با وفادار بودنش قهرمانهای جاودانمان و به بخشی از تاریخ کشورمان شخصیتها را بعنوان راوی در جهان اثر قرار میدهد تا آنها بتوانند در ازای موقعیتی که در آن جای گرفتهاند شرایط لازم را برای آگاهی مخاطب فراهم آورند. حال با این تاکید روایی جهان اثر با استفاده از خرده پیرنگها به نوعی شخصیتها را تشویق به رمزگشایی از واقعیتها میکند، زیرا یکی از راههای رسیدن به معنای هدف در انجام این تصمیم وجود دارد؛ لذا به این جهت محدود بودن موقعیت مکانی یکی از لازمههایی بوده است که به برونریزی شخصیتها جامه عمل میپوشاند تا آنها به فراخور نیازشان از دادههای گذشته و داشتههای اکنون با یکدیگر ارتباط برقرار کنند.
استفاده از تصاویر مستند از دوران جنگ در نیمه پایانی یکی دیگر از اهرمهای معرف در راستای شرح دلاوریهای غیور مردان کشورمان است که عزت و شرف کشور را به جان و زندگی خود ترجیح داده بودند. در واقع نشان دادن زندگی خانواده این عزیزان ماندگار یکی دیگر از خرده پیرنگهای جهان نمایش است که در آن فراق همیشه حرفی برای گفتن دارد.
میزانسنهای طراحی شده در این نمایش بر اساس دیدگاهی واقعگرا صورت گرفته است تا بتواند دلیل کشف و واکاوی شخصیتها را با دقت بیشتری شرح بدهد. شاید اهمیت این تصمیم از سوی کارگردان با در نظر گرفتن شخصیتپردازیها جهان متن آن باشد که مخاطب بهتر بتواند با قرار گرفتن در موقعیتهای جهان نمایش حس همذاتپنداری خود را برای درک و باورپذیری به کار بگیرد.