هراس دشمن از ضربه متقابل/ «روما رزیدنس» در کامرانیه برای من تخمه در آزادی برای تو!
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، هراس دشمن از ضربه متقابل، «روما رزیدنس» در کامرانیه برای من تخمه در آزادی برای تو!، کار، مادر امید، آقای ترامپ! این استراتژیها فروشی نیستند، رویاهای آمریکایی در بحران انتخاباتی افغانستان، تجلی بصیرت و ابزارهای حذف یارانه سه دهک گزیدهای از سرمقاله و یادداشتهای امروز است که در ادامه میخوانید:
• روزنامه حمایت مطلبی با عنوان «هراس دشمن از ضربه متقابل» درج کرده که به این شرح است:
هنوز مدت زمان زیادی از ضرب شست ایران به آمریکا در ماجرای اسقاط پهپاد جاسوسی این کشور نمیگذرد که رسانهها، تحلیلگران و نشریات غربی به تحلیل قدرت روزافزون نظامی کشورمان پرداخته و با انداختن چرتکه و احصاء استعداد نظامی دو کشور در ابعاد مختلف، نهتنها در پیروزی پنتاگون علیه جمهوری اسلامی ابراز شک و تردید جدی کردهاند، بلکه آن را بازنده این نبرد احتمالی عنوان نمودهاند. از باب مثال، «هری کازیانیس»، کارشناس موسسه نشنال اینترست در یادداشتی که برای شبکه فاکس نیوز نوشته، تأکید میکند که «دونالد ترامپ» تصمیم عاقلانهای گرفت که در پی حملات به تأسیسات نفتی آرامکو، به ایران حمله نظامی نکرده است.» وی سپس به یک پروژه تحقیقاتی در نشنال اینترست اشاره میکند که نبردهای علیه ایران را شبیهسازی میکند و اذعان کرد که «بعد از پنج روز، مهلت برنامه تمام شد و ما نتوانستیم مابقی جنگ را ادامه دهیم... پیش از اتمام آن با این سؤال روبرو شدیم که حالا آمریکا باید چه کند؟ نیروهایش در منطقه در حال کشته شدن هستند... من در طول چند سال گذشته بارها در این جنگهای شبیهسازی علیه ایران شرکت کردهام و همیشه وضع همین بوده؛ یعنی هیچوقت تا پایان مهلت برنامه، پیروزی قاطعانه و نهایی برای آمریکا وجود نداشته است.» این نشریه همچنین طی یادداشتی به بررسی توانمندی و پیشرفت صنعت موشکی ایران پرداخته و به واشنگتن هشدار داده است که همه موشکهای ایرانی بسیار قوی هستند و آمریکا باید این تهدید را جدی تلقی کند چراکه در برابر آن بههیچوجه آماده نیست. این موارد، تنها گوشهای از اذعان حریف طی دو هفته اخیر در خصوص توان نظامی جمهوری اسلامی است که ثابت میکند ایران از «مرحله بازدارندگی» به فاز «ضربه متقابل» رسیده است و موجب شده تا واشنگتن با آن همه یال و کوپال، به تعبیر «آرون دیوید میلر»، مقام سابق وزارت خارجه آمریکا و تحلیلگر برجسته خاورمیانه از اندیشکده ویلسون، «ببری کاغذی» باشد که «حتی نمیتواند از متحدانش در برابر ایران دفاع کند.» این در حالی است که تکتک این کلمات، همه مفاهیم مشخصی دارند و از سوی کارشناسان با دقت بالایی استفاده میشوند. ارزیابیهای اخیر نشان میدهند که دو عامل «فناوریهای نظامی پیشرفته» ایران اعم از پدافند گنبدی، موشکهای کروز و بالستیک نقطه زن، پهپادها، قایقهای تندرو و ... و «توان فوقالعاده عملیاتی» کشورمان در جریان هماورد با پرنده جاسوس آمریکایی، واشنگتن را مجبور کرده است که از تهدیدات آشکار نظامی دست بردارد و ایران، دست برتر را در منطقه داشته باشد. این بدان معناست که برخورد قاطع نیروهای مسلح با هر نوع تجاوزی، کاملاً برای آنها به اثبات رسیده و این جمهوری اسلامی که تعیینکننده معادلات منطقه است. از سوی دیگر، آمریکا در حالی ادعای فرماندهی و آقایی بر دنیا با تکیه بر قدرت نظامی خود را دارد که این کشور، صرفاً از ادوات نظامی گسترده به میزان بالا برخوردار است، ولی در میادین نبرد طی حداقل نیمقرن گذشته، هیچ دستاوردی نداشته و لشکر شکستخورده خود را با فضاحت به خانه بازگردانده است. باتلاق عراق و افغانستان و پیش از آن، ویتنام، نمونههایی از این حقیقت هستند و چنانچه مقامات کاخ سفید، احتمال میدادند که با حمله نظامی میتوانند رؤیای خود را برای «تغییر حاکمیت» در ایران پساانقلاب عملی کنند، بهطور حتم دست به این اقدام میزدند. ارتش آمریکا و دیگر ارتشهای متجاوز، در برابر قدرتی منطقهای قرار دارند که از چند زاویه میتواند ضربات دردناک و مهلکی به آنان وارد کند.
۱. پایگاههای آمریکا ازجمله اهداف سهلالوصولی هستند که بهمحض هر دستدرازی، هدف موشکهای پرقدرت ایران قرار خواهند گرفت. در حال حاضر، حدود ۵۴ هزار سرباز آمریکایی در ۱۲ کشور منطقه و در دهها پایگاه نظامی مستقر هستند و توان بالای ایران برای وارد آوردن ضربه متقابل در این حوزه، مدتهاست که دست نظامیان این کشور را روی ماشه لرزانده و جرئت اقدام را از آنها گرفته است.
۲. سامانههای جنگ الکترونیک جمهوری اسلامی از سال ۲۰۱۱ و پس از آنکه پهپاد پیشرفته «آر. کیو. ۱۷۰» را بدون کمترین صدمهای بر زمین نشاند، کارشناسان نظامی آمریکا را به تأمل و حیرت فرو برد. آنها سپس مدعی شدند که آن پهپاد برای ایرانیها بلااستفاده است در حالی که چندی بعد با تصاویر ضبط شده آن رمزگشایی و با مهندسی معکوس، نمونههایی از آن تولید شد.
۳. پدافند هوایی پیشرفته ایران قادر است که علاوه بر هدف قرار دادن پرندههای متجاوز دشمن در فواصل بسیار دور، هواپیماهای رادار گریز را نیز رهگیری و منهدم کند که ساقط شدن پهپاد «گلوبال هاوک» مصداقی از دستیابی نیروهای مسلح کشورمان به این فناوری پیشرفته به شمار میرود.
۴. سازمان اطلاعات و امنیت دفاعی آمریکا، ایران را قدرت «نوظهور فضایی» توصیف کرده و کشورمان را در فهرستی از تهدیدها و چالشهای اصلی امنیت فضایی برای آمریکا قرار داده است. این نهاد امنیتی اذعان کرده است که ایران بهسادگی میتواند با فعالیتهای فضایی از قبیل جمعآوری اطلاعات، شناسایی، نظارت، ارتباطات و ناوبری فضایی، عملاً وارد جنگ فضایی علیه دشمنان خود شده و از پیشرفتهای امنیت فضایی خود برای هدف قرار دادن هر ماهواره دشمن که در داخل جو زمین قرار دارد، بهره ببرند. به بیان دیگر، آمریکاییها درک کردهاند که «نیروی هوا – فضا» در ارکان نظامی کشورمان، شکلی جدی و جدیدی به خود گرفته و ماهوارههای نظارتی و اطلاعاتی آمریکا، دیگر از گزند حملات ایران در فضا هم در امان نیستند. با این اوصاف، نهتنها تغییر لحن مقامات کاخ سفید در مقابل ایران به دلیل ارتقاء توان نظامی کشورمان برای پاسخ متقابل و همهجانبه تغییر کرده، بلکه رویکرد کوتولههایی که روزگاری از ارائه طرح «ناتوی عربی» و تشکیل ائتلافهای خود خوانده سرمست و مغرور بودند نیز دستخوش تغییرات گسترده شده و خبرهایی از تمایل آل سعود برای گفتگو با ایران با هدف خروج از بنبستهای منطقهای شنیده میشود. مرتجعین منطقه از آمریکا بابت انفعال در برابر ایران عصبانی و طلبکارند که چرا آنها را میلیاردی تلکه کرده، اما برای تأمین امنیت آنها بازهم به جیبشان نگاه میکند! پاسخ ساده است؛ ایران به سطحی از قدرت نظامی و غیرنظامی دستیافته که ابرقدرتی مانند آمریکا را از پاسخ متقابل وحشتزده کرده و به هر متجاوزی پاسخی پشیمان کننده خواهد داد.
• روزنامه کیهان یادداشتی با تیتر «روما رزیدنس» در کامرانیه برای من تخمه در آزادی برای تو!» منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
هارل به درستی به وضعیت سران مثلث محور ضدایرانی پرداخته و مینویسد؛ ترامپ با استیضاح دست و پنجه نرم میکند، نتانیاهو از سویی با پرونده فساد درگیر است و از سوی دیگر دورنمای تشکیل کابینه این رژیم با مشکلات و موانع فراوانی روبروست و بالاخره بن سلمان، در سالگرد ترور خاشقچی و ماجرای پرابهام قتل محافظ ارشد پادشاه عربستان با موج سنگینی از انتقادها و فشارها مواجه است. هاآرتص در ادامه به تحلیلی از ژنرال درور شالوم، فرمانده بخش اطلاعات نظامی ارتش رژیم اسرائیل اشاره میکند. ژنرال شالوم در تحلیل خود از اوضاع میگوید؛ «صحنه بسیار تیرهتر است. در نهایت همه چیز حول ایران میچرخد... ما در برابر ایران با یک منحنی خطرناک روبرو هستیم و باید فرمان را خیلی محکم نگه داریم.» مارتین ایندیک دیپلمات و نماینده پیشین آمریکا در گفتگوهای فلسطین و رژیم اسرائیل در توئیتر به تحلیل این روزنامه صهیونیستی ارجاع داده و نوشته است: «اتحاد ضد ایرانی در حال تزلزل نیست در حال فروپاشی است. بولتون رفت، بی بی [نتانیاهو]میرود، بن زاید در حال توافق با ایران است، بن سلمان هم توافق خواهد کرد و رهبر نترس ما؟ نتوانست مانع ایران شود و او حالا برای توافق با آنها ناامید شده است.» افکار عمومی مدتهاست که با یک سوال بزرگ روبرو هستند؛ کشوری که غرش موشکهایش، تروریستها را هزار و چند صد کیلومتر فراتر از مرزهای خود گوشمالی میدهد، پدافند هواییاش پیشرفتهترین پهپاد آمریکا را وقتی وارد حریم هوایی کشور میشود ساقط میکند، با همراهی متحدانش رویای شوم خاورمیانه بزرگ آمریکا را به کابوس مبدل میکند، نسخه خلافت داعش را در هم میپیچد، استراتژی تهاجمی رژیم اسرائیل را به تدافعی تبدیل میکند و... چرا در داخل دچار دستاندازهای اقتصادی است؟ چرا کشوری مثل کره جنوبی میتواند در جمع خودروسازان برتر دنیا باشد و ایران نباشد؟ بعید است کسی با سوالاتی از این دست مواجه نشده باشد. همان مثلث ضدایرانی که این روزها گوش خود را از فرط شدت سیلی سختی که از جمهوری اسلامی خورده، میمالد و مینالد، روز و شب و با استفاده از غول رسانهای خود افکار عمومی ایران را بمباران میکند تا اینگونه وانمود کند که این مشکلات و موانع ناشی از همان اقتدار است؛ پولی که باید خرج رفاه مردم و پیشرفت کشور شود، صرف موشک و منطقه میشود. پس اگر آمریکا میگوید باید موشکهایتان را کنار بگذارید و نفوذ منطقهای خود را رها کنید، از سر خیرخواهی برای ایران و ایرانی است! تاریخ آمریکاییها هم که سرشار از دلسوزی و خیرخواهی برای مردم دنیاست؛ آنقدر که سازمان سیا برای کمک به مردم دنیا «موقوفه ملی برای دموکراسی» (NED) و «اداره توسعه بینالمللی آمریکا» (USAID) میسازد! اگر هم در جایی از دنیا جامعهای آنقدر مدنی نباشد که مردم پذیرای خیرخواهی «سیا» و «پنتاگون» باشند، با ریختن بمب آنها را به سوی آزادی و سعادت رهنمون میکنند! پس گیر کار کجاست؟ اجازه دهید عکسی را یادآوری کنیم. ۱۷ آذر ماه سال ۱۳۹۳، سالن اجلاس سران در تهران میزبان یک همایش بود و برگزارکننده همایش؛ «ستاد هماهنگی مبارزه با مفاسد اقتصادی». چند روز پیش از آن آقای جهانگیری معاون اول رئیس جمهور طی نامهای از مقام معظم رهبری خواسته بودند پیامی به این همایش صادر کنند. رهبر انقلاب پاسخی ظریف و قابل تامل به این درخواست میدهند که در روز همایش قرائت میشود؛»
بسم الله الرّحمن الرّحیم
نفس اهتمام آقایان به امر مبارزه با فساد را تحسین میکنم، لکن این سمینار و امثال آن بناست چه معجزهای بکند؟ مگر وضعیت برای شما مسئولان سه قوه روشن نیست؟ با توجه به شرایط مناسب و امیدبخشی که از لحاظ همدلی و هماهنگی و همفکری بین مسئولان امر وجود دارد، چرا اقدام قاطع و اساسی انجام نمیگیرد که نتیجه را همه بطور ملموس مشاهده کنند. توقع من از آقایان محترم این است که چه با سمینار و چه بدون آن، تصمیمات قاطع و عملی بدون هرگونه ملاحظهای بگیرند و اجرا کنند. موفق باشید.»
یکی از عکسهای این همایش جالب توجه است. چهار نفر در این تصویر دیده میشوند؛ آقای رئیس جمهور، اسحاق جهانگیری معاون اول وی، حسین فریدون و محمد نهاوندیان. پشت سر آنان شعار همایش در ابعاد چند متر در چند متر نصب شده است؛ حرکت به سوی کشوری بدون فساد. سه سال بعد مهدی جهانگیری برادر معاون اول رئیسجمهور با اتهامات اقتصادی دستگیر شد. پرونده وی همچنان مفتوح بوده و با قرار وثیقه آزاد است. دو ماه پیش عکس او به همراه هیئت تجاری ایران در بلاروس برای تدوین نقشه راه همکاریهای اقتصادی منتشر شد. حکم پنج سال حبس حسین فریدون نیز هفته پیش قطعی و اعلام شد. جزئیات پرونده فریدون را خواندهاید؟ اگر نخواندهاید، یک بار با دقت آن را مطالعه کنید. البته هیچ آدم عاقلی نگفته و نمیگوید تمام مشکلات کشور زیر سر فریدون است، اما این پرونده میتواند کلیدی باشد برای پاسخ به آن سوال فراگیر و مهمی که در سطور بالا به آن اشاره شد. فریدون بهدلیل اخذ رشوه چند ده میلیارد تومانی محاکمه شده است. رشوهدهنده رسول دانیالزاده یکی از ابربدهکاران بانکی است. دانیالزاده فقط در یک فقره، ملک ویلایی ۶۴۰ متری را در منطقه سعدآباد (در حال حاضر قیمت آپارتمان در این منطقه متری حدود ۴۰ تا ۵۰ میلیون تومان است) به نام همسر فریدون کرده است. این فقط یک فقره از رشوههای اوست. دانیالزاده در اظهارنظری جالب توجه گفته است فریدون از او «پول دستی» خواسته و او هم ۲۶ میلیارد تومان داده است! دانیال زاده با این پولهای دستی صندلی مدیریت چند بانک را از فریدون خریده است. یکی از افرادی که با درخواست دانیال زاده بر صندلی مدیریت یکی از بانکها مینشیند همان کسی است که کیهان با انتشار فیش حقوقی ۲۳۴ میلیون تومانی وی، کلید پرونده حقوقهای نجومی را زد. فردی به یک متنفذ در دستگاههای دولتی رشوه میلیاردی میدهد تا افراد مورد نظرش را روی صندلی ریاست بانکها بنشاند. همان فرد چند هزار میلیارد تومان بدون ضوابط قانونی از بانکها وام گرفته و بدهکار است. وامهایی که به بهانه تولید گرفته شده و بخشی از آن تبدیل به برجهای افسانهای در مناطق شمالی پایتخت شده است. رئیس بانکهای مذکور هم ماهی چند صدمیلیون تومان حقوق میگرفتهاند. زیبا نیست؟ البته ماجرا وقتی زیباتر از این هم میشود که بدانید یکی از ساکنان برج افسانهای «روما رزیدنس» در کامرانیه، جناب اکبر طبری بوده است. حالا فکر میکنید خبر داغ این روزهای فضای مجازی چیست؟ دولت محترم به فتحالفتوحی دیگر دستیافته و موفق شده چند بلوک از صندلیهای ورزشگاه آزادی را به زنان اختصاص دهد. وزارت ورزش و جوانان هم در ابتکار محیرالعقول رنگ این بلوکها را در بلیط فروشی بنفش کرده است تا این دستاورد بزرگ رنگ تدبیر و امید به خود بگیرد. برخی مقامات دولتی شیپور به دست گرفته و جماعتی هم دنبال آنها روان شدهاند که؛ «با من به ورزشگاه بیا»! بله باید جوانان را به ورزشگاه برد تا چند ساعت شعار بدهند و گلوی خود را پاره کنند و خوشحال باشند که به آزادی رسیدهاند. ملک ویلایی چند صدمتری برای فریدون، قصر فرمانیه و وامهای چند صد میلیاردی برای رفیق گرمابه و گلستان او، حقوق نجومی برای آن مدیر سفارش شده و آزادی و تخمه هم برای جوانان عزیز! اعتدال بهتر از این؟!
• روزنامه اطلاعات مطلبی با عنوان «کار، مادر امید» منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
دونالد ترامپ رئیس جمهور تاجر مسلک آمریکا که نهتنها در میان رسانهها و محافل دانشگاهی کشور خودش محبوبیتی ندارد بلکه در جامعه بینالمللی هم از اعتباری که معمولاً رؤسای جمهور قدرت اول جهان برخوردارند برخوردار نیست و اعتبار جهانی این ابرقدرت را هم مورد آسیب اساسی قرار داده است، اما بزرگترین افتخارش را این میداند که در کاهش نرخ بیکاری رکورد زده و در آخرین توئیت خود مخالفان دمکرات خود را مسخره میکند که میخواهند بهترین دولت آمریکاییها را که نرخ بیکاری کشور را به زیر چهار درصد رسانده استیضاح کنند! به راست و دروغ این گفته و نیز به شخصیت دمدمی مزاج و عجیب و غریب او کاری نداریم و تکلیف ما هم با او روشن است، اما وقتی میخواهد از بزرگترین دستاوردش صحبت کند از کار دم میزند و پایین آوردن نرخ بیکاری در کشور. حداقل این حرفش (گرچه او حرف راست کمتر میزند) درست است. مهمترین وظیفه و رسالت هر دولتی (و البته نه تنها وظیفهاش) ایجاد شغل و کاهش نرخ بیکاری است. در ایران خودمان هم همه دولتها از این اولویت سخن میگویند، اما در همین دو دهه اخیر با وجود آن که از میانه دهه ۸۰ بیشترین درآمد نفتی را داشتیم، تعداد اشتغال ایجاد شده و افزایش اشتغال کل در کشور که باید سالی یک میلیون شغل میشد به صدهزارنفر نیز نرسید. حتی در دولت جدید هم گرچه با مشکلات به مراتب بیشتری روبرو بود، اما هر سال چند صد هزار شغل به نسبت پیشبینی برنامهها و اسناد بالادستی عقبماندگی داشته و داریم و هنوز اراده کافی برای جبران این عقب ماندگی به دلیل سیطره اقتصاد نفتی و خوکردن با اقتصاد رانتی و به فساد آلوده، آنچنان که مطلوب و مورد انتظار است به وجود نیامده، گرچه اوضاع به مراتب از گذشته بهتر شده است. جان کلام این که شهروندان و بهویژه جوانان این کشور برای آن که رویای خود را آنطرف مرزها نبینند، حتی صاحبان سرمایه برای آن که داراییهایشان را آنطرف مرز در امنیت بیشتری حس نکنند، نیازمند ارادهای محکم و استوار و اجماعی همگانی و فراجناحی و ملی برای رونق تولید و جمعشدن بساط رانتخواری و فساد و پایین آوردن نرخ بیکاری در کشور هستند. کار، مادر امید و شرف مرد و زن و ضامن توسعه و پیشرفت کشور است؛ آن هم کاری که البته رونق و ارزش افزوده و ثروت واقعی بیافریند.
• روزنامه رسالت سرمقالهای با تیتر «آقای ترامپ! این استراتژیها فروشی نیستند» منتشر کرده که به این شرح است:
میگویند «مذاکره» نوعی «بده بستان» است و اگر میان دادهها و ستانده هاتوازن و تعادل وجود داشته باشد، آن گاه میتوان از نوعی «معامله پایاپای» در عالم پیچیده دیپلماسی سخن گفت! در این منظومه، «میز مذاکره» جایی است که «داده ها» و «ستانده ها» بر روی آن قرار میگیرد؛ جایی که بازیگران مشغول چانه زنیمی شوند تا به قول خود بهترینها را در این معامله بهدست بیاورند. با توجه به همین مقدمه کوتاه، میتوان تعاریف واضح و شفافی را در خصوص «معامله خوب»، «معامله خنثی»، «معامله بد» و «معامله فاجعه بار» ارائه کرد:معامله خوب، آن معاملهای است که اولا در آن «خطوط قرمز راهبردی» یک کشور یا بازیگر زیر پا گذاشته نشود و متعاقبا، وزن «ستانده هایتاکتیکی» آن نیز بر وزن «دادههای تاکتیکی» آن غلبه داشته باشد. مؤلفههای تعیین و شکلگیری یک «معامله خوب»، یکی «داشتههای بازیگران» و دیگری «شدت ضعف طرفین یا طرفها» است. معامله خنثی، معاملهای است که در آن، میزان دادهها و ستاندههای بازیگران با یکدیگر یکسان باشد. در «معامله خنثی» معمولا قرار نیست صحنه منازعه از بین برود، بلکه مختصات آن بار دیگر توسط بازیگران خطکشی و تعریف میشود. معامله بد، معاملهای است که در آن، وزن «دادههای تاکتیکی» یک بازیگر بر وزن «ستاندههای تاکتیکی» آن غلبه پیدا کند. معمولا در معاملات و مذاکرات بین المللی، «معامله خنثی» به ندرت شکل میگیرد زیرا به ندرت پیش میآید که قدرت یک طرف معامله، بر طرف دیگر غلبه نداشته باشد. بنابراین، بیشتر معاملات شکل گرفته میان بازیگران حوزه روابط بین المللی، از جنس: «معاملات بد» یا «معاملات خوب» هستند. با این حال، در ماورای «معاملات بد»، ما با مفهومی به نام «معاملات فاجعه بار» نیز رو به رو هستیم. معامله «فاجعه بار» به معاملهای اطلاق میشود که در آن، «استراتژیهای یک بازیگر» بر روی میز معامله قرار میگیرد و در نهایت، با «تاکتیکهای طرف مقابل» معاوضه میشود. به عبارت بهتر، در این نوع معامله، استراتژیها و ثوابت راهبردی و سیاست خارجی یک بازیگر، به پای تاکتیکها و وعدههای طرف مقابل ذبح میشود. هم اکنون در سال ۲۰۱۹ میلادی قرار داریم: پیروزیهای مکرر جبهه مقاومت در سوریه، عراق، یمن، لبنان و فلسطین از یک سو و تضعیف جایگاه سردمداران آمریکایی، صهیونیستی و سعودی تروریسم تکفیری از سوی دیگر، دستان ما را به شدت پر و متعاقبا، قدرت مانورمان در برابر دشمن را تقویت کرده است. از سوی دیگر، برداشته شدن گامهای کاهنده تعهدات برجامی ایران (که در ذیل استراتژی مقاومت فعال) تعریف میشود، سردمداران کاخ سفید را به نقطهای رسانده است که از هر گونه "مجرای انتقال پیام" اعم از بازیگران اروپایی، شرقی و منطقهای برای ارسال پیام "چینش میز مذاکرات با ایران " استفاده میکنند. درست در چنین شرایطی، که ترامپ با دستانی خالی در منطقه و با احساس نیاز مبتنی بر "اعاده حیثیت در حوزه سیاست خارجی نابود شده آمریکا و با استیصال مطلق در برابر "ایران قدرتمند" به هر ظرفیتی برای مذاکره با ایران متوسل میشود، پیام جمهوری اسلامی ایران برای واشنگتن و متعلقان آن در منطقه و نظام بین الملل کاملا مشخص است: اینکه نه تنها آورده ها، محصولات، یافتهها و حتی ظرفیتهای بالقوه استراتژیک جمهوری اسلامی ایران قابل معامله و فروش نیستند، بلکه به واسطه همین ظرفیتها "تسلیم ترامپ در برابر ایران " در آیندهای نزدیک رقم خواهد خورد. اگر ترامپ واقعا خواستار معامله با ایران است، باید برای ذبح استراتژیهای خود در پای تاکتیکهای ایران آماده شود. او باید "معامله خوب"، "معامله خنثی" و حتی " معامله بد" با ایران را به فراموشی بسپارد. بدون شک، تا تحقق نهایی "کابوس ترامپ در قبال ایران " زمان زیادی باقی نمانده است.
• روزنامه خراسان یادداشتی با عنوان «رویاهای آمریکایی در بحران انتخاباتی افغانستان» منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
مدت کوتاهی پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری افغانستان، زلمی خلیل زاد نماینده ویژه آمریکا در مذاکرات صلح با طالبان به اسلام آباد رفت و همزمان با او، هیئتی از طالبان هم به پاکستان سفر کرد. اعلام سفر یک هیئت رسمی از طالبان به پاکستان، به خودی خود، سوال برانگیز است. چرا که پاکستان، خاستگاه اصلی گروه طالبان است و شورای کویته، به عنوان مهمترین رکن تصمیم گیری سران طالبان نیز در پاکستان مستقر است. بنابراین، سفر یک هیئت از طالبان به خانه شان (پاکستان)، جز این که در پشت پرده خود، حکایت گر آغاز یک بازی جدید تلقی شود، معنی دیگری نمیتواند داشته باشد، اما همزمانی سفر خلیل زاد با هیئت طالبان به پاکستان، به طور قطع میتواند تامل برانگیز باشد. طالبان و آمریکا پس از ۹ دور مذاکرات فشرده، در دقیقه نود و اندکی پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری افغانستان، بن بست مذاکرات را اعلام کردند و ملاقات مثلا اتفاقی خلیل زاد و هیئت طالبان در اسلام آباد پس از آن که ترامپ علنا اعلام کرد دیگر با طالبان مذاکره نخواهد کرد و در شرایطی که سخن از تقلبهای گسترده در انتخابات ریاست جمهوری افغانستان به گوش میرسد، برخلاف آن چه که طرفها خود مدعی شده اند، چندان هم نمیتواند اتفاقی باشد. بالا بودن میزان مشارکت در مناطقی که نا امن به حساب میآیند، نرسیدن و دیر رسیدن دستگاههای بیومتریک به کابل یا گم شدن برخی از آنها در مسیر راه و نیز تاکید عدهای از سران حکومت افغانستان بر معتبر بودن آرایی که بدون استفاده از دستگاه بیومتریک به صندوقها ریخته شده اند، شائبه تقلب گسترده در انتخابات را به شدت تقویت میکند. شواهد متعددی نیز دال بر وقوع تقلب، از سوی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری و هواداران آنها به کمیسیون بررسی شکایات انتخاباتی ارائه شده است. از سوی دیگر، از منابع مختلف، خبرهایی از وجود اختلاف نظر شدید میان دولتمردان آمریکا و مقامات سیاسی افغانستان نیز به گوش میرسد. جان بس، سفیر ایالات متحده آمریکا در کابل، هفته گذشته در رشته توئیتی، دولت افغانستان را به فساد گسترده متهم کرد و در مقابل، محمد اشرف غنی، رئیس جمهور افغانستان، نیز با زیر سوال بردن فعالیتهای USAID که عهده دار انجام پروژههای مالی سفارت آمریکا در افغانستان است، مخالفت آشکار خود با برخی اقدامات آمریکا را نشان داد. هرچند که عدهای از آگاهان به امور و مسائل افغانستان معتقدند اختلافات میان آمریکا و ارگ ریاست جمهوری افغانستان واقعی است، اما برخی دیگر، بر این نگاه پای میفشارند که هم طرف آمریکایی و هم رئیس جمهور افغانستان، در شرایط موجود، وانمود میکنند که با یکدیگر مشکلات جدی دارند؛ تا چنان چه در سایه تقلب احتمالی، اشرف غنی به عنوان رئیس جمهور منتخب اعلام و معرفی شد، افکار عمومی تصور کند که بر خلاف دورههای پیشین، این بار آمریکا دخالتی در مسئله انتخابات و احیانا تقلبهای صورت گرفته نداشته و با این که با شخص محمد اشرف غنی، مشکلاتی داشته، اما با احترام به رای و خواست مردم افغانستان، با او وارد تعامل خواهد شد. در این بین، نگاه دیگری نیز به تحولات افغانستان وجود دارد که در آن عدهای معتقدند آمریکا علاقهمند نیست انتخاباتی شفاف و بدون تقلب در افغانستان برگزار شود. در این فرض آمریکا به دنبال این است که با دامن زدن به تقلب، زمینه ورود فضای سیاسی افغانستان به یک بحران انتخاباتی را فراهم آورد. واشنگتن هنوز هم به دنبال پیگیری مذاکرات صلح خود با طالبان است و تامین منافع خود را در گرو صلح با این گروه میبیند. از طرفی، میدان دادن به این گروه که سالهای طولانی، برند یک گروه تروریستی را بر خود داشته، هم به لحاظ نوع واکنش جامعه جهانی و هم از نظر بازخورد داخلی در افغانستان، هزینههای بسیار زیادی برای آمریکا خواهد داشت؛ بنابراین بحران سازی در انتخابات ریاست جمهوری افغانستان، میتواند فرصت مناسبی برای تغییر شرایط و کم هزینه کردن صلح با طالبان برای آمریکا فراهم آورد. چنان چه تقلب گسترده در انتخابات صورت گرفته باشد و شواهد قابل قبولی از آن ارائه شود، به صورت طبیعی، نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، نتایج اعلام شده را نخواهند پذیرفت و همین مسئله، باعث بروز اختلافات گسترده و آغاز یک بحران خواهد شد. اما به نظر میرسد این بار، حل بحران از طریق ارائه طرحهایی همچون ایجاد حکومت وحدت ملی و نظایر آن، مطلوب آمریکا نیست. بنابراین، ممکن است نارضایتیهای اخیر مقامات آمریکایی از محمد اشرف غنی واقعی باشد و آمریکا مصرانه به دنبال یک جایگزین مطلوب برای او. دکتر عبدا...، که برخی او را پیشتاز انتخابات میدانند به دلایل زیادی، نمیتواند گزینه مطلوب آمریکا تلقی شود؛ بنابراین باید شرایط به گونهای مدیریت شود که از یک سو، فردی با ویژگیهای مد نظر آمریکا زمام قدرت را به دست بگیرد و از سوی دیگر، این تغییر، آسیبی به فرایند صلح آمریکا و طالبان که اهمیتی فراوان برای طرف آمریکایی دارد نیز نزند. بر این اساس ممکن است این بار، آمریکایی ها، خود افشا کننده مواردی از تقلب در انتخابات باشند تا از رهگذر آن، با دامن زدن به بحران سیاسی در افغانستان و ایجاد کشمکش میان نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری تا حدی که ثبات نسبی وضعیت افغانستان در خطر قرار بگیرد، گزینه عبور از نفرات برتر در مبارزات انتخاباتی و حتی گزینه تغییر نظام حکومتی افغانستان را کلید زنند و به سمت حکومت موقت به عنوان جایگزین حکومت کنونی حرکت کنند. چه این که تنها در سایه چنین حکومتی، امکان اضافه کردن طالبان به ساختار حکومت میسر میشود و هزینه تغییر نظام نیز به جای اینکه به حساب آمریکا گذاشته شود، به حساب بیتدبیری و بی کفایتی سیاسی رهبران حکومت افغانستان گذاشته خواهد شد.
• روزنامه سیاست روز مطلبی با عنوان «تجلی بصیرت» درج کرده که به این شرح است:
نگاهی بر تحولات سالهای گذشته در آستانه اربعین در عراق و منطقه به خوبی نشان میدهد که ائتلاف عبری، سعودی و غربی به دنبال تحت الشعاع قرار دادن مراسم اربعین و حتی به نمایش گذاشتن چهرههای غیرانسانی از جهان اسلام هستند و تلاش دارند تا این حماسه وحدت را به محل نزاع و درگیری میان امت اسلام مبدل سازند. زمانی داعش، زمانی اختلاف شیعه و سنی و اکنون نیز موج سواری بر مطالبات مردمی راهبرد آنها را تشکیل میدهد. حال این سوال مطرح است که چرا دشمنان به دنبال فتنه انگیزی و مقابله با برگزاری حماسه اربعین میباشند. در پاسخ به این پرسش چند نکته قابل توجه است. نخست آنکه این اقدام دشمن را در پیامهای اربعین میتوان جستجو کرد. پیام اربعین پیام وحدت و انسجام امت اسلامی، مبارزه با ظلم و مقابله با ظلم پذیری، توجه به مشکلات روز جهان اسلام و تلاش برای زنده نگاه داشتن اسلام ناب محمدی (ص) و در یک کلام هر آنچه که بیشریت برای سعادت دنیوی واخروی نیاز دارد در اربعین تجلی مییابد؛ به ویژه اینکه اربعین، آزادی خواهان جهان را به گردهم میآورد و تجلی آزادی و آزادمردی است. دوم آنکه به اذعان جهانیان جمهوری اسلامی و ملت ایران توانسته در منطقه به جایگاهی تاثیرگذار دست یابند چنانکه بدون حضور ایران هیچ تحولی در منطقه روی نمیدهد و جهانیان ایران را ضامن صلح و امنیت منطقه میدانند. همچنین ملت و دولت برآمده از رای ملت عراق نیز توانسته اند اراده مردم سالاری دینی را در میان کشورهای عربی به نمایش گذارند و جایگاهی مهم در برگزاری انتخابات و تشکیل پارلمان و دولت کسب نمایند در حالی که مبارزه آنها باتروریسم و حضورشان در جبهه مقاومت جایگاهی منطقهای و جهانی برای آنان رقم زده است. در اصل حضور در جبهه مقاومت زمینه ساز جایگاه ویژهای برای ایران، عراق، سوریه، لبنان، مقاومت فلسطین و یمن شده است که با وحدت و یکپارچگی رقم خورده است. با توجه به این حقایق نقشه دشمنان علیه اربعین مقابله با آگاهی جهانی از اهمیت و جایگاه حماسه اربعین و نیز ایجاد فضای منفی علیه مقاومت به عنوان تنها نیروی تصمیم گیر در معادلات منطقه است. حال این سوال مطرح میشود که راهکار مقابله با چنین فتنهای چیست و زائران اربعین چه سهمی در این عرصه خواهند داشت؟ اصل بصیرت در دشمن شناسی و آگاهی از فتنهها و توطئههایی که دشمنان در مسیر مراسم اربعین طراحی کرده اند امری مهم و الزام آور است از یک سو ملت عراق که میزبان میلیونها زائر اربعین هستند نقشی مهم در این وحدت و انسجام دارند که مقابله آگاهانه با ساختارشکنیها و تحت تاثیر تبلیغات دشمنان قرار نگرفتن محور این بصیرت را تشکیل میدهد. مردم بزرگ ایران نیز که قصد سفر به عراق را دارند باید با بصیرت و دشمن شناسی تحت القاهای رسانهای بیگانه که به دنبال نفاق و جدایی میان ملت ایران و عراق هستند قرار نگرفته و با بصیرت خویش در حفظ وحدت و انسجام با سایر ملتها از جمله ملت عراق با برگزاری هر چه باشکوهتر اربعین حسینی (ع) شکستی دیگر را به دشمنان جهان اسلام وارد سازند. اربعین امسال را میتوان تجلی بصیرت برای امت اسلامی دانست که ادامه راه تحقق حماسه حسینی (ع)، پاسداشت اسلام ناب محمدی (ص) و دشمن شناسی است. چنانکه شهید مطهری فرمودهاند باید یزید زمان را شناخت. یزید زمان اکنون با نقابی دیگر چشم به فتنههایش علیه وحدت جهان اسلام دوخته است و حاضران در اربعین با بصیرت خویش میتوانند این توطئه را خنثی سازند.
• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقالهای با تیتر «ابزارهای حذف یارانه سه دهک» درج کرده که به این شرح است:
گذشته از تردیدها در تعریف خانوارهای مدنظر قانون شاید بتوان گفت در عمل نیز هیچ تکمتغیری را نمیتوان بهطور دقیق و مشخص برای شناسایی دهکهای درآمدی به کار برد. اگر بتوان در یک نظام جامع مالیاتی مجموع درآمدها را اعم از درآمد حاصل از دستمزد، درآمد سرمایه و عایدی سرمایه شناسایی کرد، میتوان قانون را بهطور دقیق اجرا کرد. بهطور معمول بخشی از درآمد هر فرد را حقوق و دستمزد تشکیل میدهد که این بخش از درآمد قابل اتکاترین آمار را دارد. درآمد حاصل از ارائه کالا یا خدمات در مشاغل مستقل معمولا سختتر قابل شناسایی است. همچنین شناسایی درآمد حاصل از سرمایه به ویژه عایدی حاصل از افزایش ارزش سرمایه بسیار دشوار است. با اینکه رجوع به اطلاعات درآمد افراد بهعنوان استاندارد طلایی شناسایی در برنامههای سیاستگذاری شناخته میشود، در عمل در بسیاری از کشورها چنین اطلاعاتی قابل دستیابی نیست. به همین دلیل کشورها با استفاده از ویژگیهای اجتماعی و جمعیتشناختی درآمدها را تخمین میزنند. قابل توجه است در این میان، شاخص بهدست آمده تخمینی از درآمد خانوارها خواهد بود که حتما با خطا همراه است. در بحث شناسایی خانوارهای ثروتمند میتوان با استفاده از شاخصهای دیگری همچون تعداد و ارزش خودروها، املاک و نیز سفرهای خارجی اشاره کرد. دولت خود استفاده از این شاخصها را مدنظر قرار داده است. البته این شاخصها نیز هر کدام به نوبه خود با ابهاماتی مواجه هستند. برای مثال اطلاعات مربوط به معاملات ملک و مسکن تنها از سال ۱۳۸۹ به بعد در سامانه ثبت شدهاند؛ بنابراین این امکان وجود دارد که فردی املاک بالایی با ارزش قابل توجه داشته باشد که قبل از سال ۱۳۸۹ آنها را معامله کرده است. این فرد از منظر اجتماعی درآمد بالایی دارد؛ ولی به دلیل گفتهشده اطلاعات وی در پایگاه وجود ندارد. مساله دیگر این است که افزایش این پایگاههای داده لزوما کمکی به شناسایی خانوارهای بیشتر نخواهد کرد؛ چرا که این معیارها همپوشانی بالایی با هم دارند؛ به این معنا که اگر شخصی اتومبیل خارجی گران قیمتی دارد احتمالا ارزش خانه بالاتری نیز داشته و سفرهای خارجی بیشتری نیز داشته است. در شناسایی حد جداسازی سه دهک بالای درآمدی، باید مرز درآمد دهک هفت و هشت مشخص و درآمد خانوارها با آن مقایسه شود. در این خصوص یک ملاحظه مربوط به تفاوت میان آمارهای مرکز آمار و بانک مرکزی وجود دارد. در این مورد باید گفت که آمارهای این دو نهاد از منظر ماهیتی با یکدیگر تفاوت دارند؛ بهطوریکه جامعه آماری طرح هزینه-درآمد خانوار مرکز آمار ایران سالانه حدود ۳۸ هزار خانوار نمونه شهری و روستایی است که جامعه هدف آن کل خانوارهای ساکن کشور است؛ در حالیکه نمونه بانک مرکزی کوچکتر بوده و تنها شامل ۷۰ شهر بزرگ است. بنابر موارد گفتهشده آمارهای ارائهشده توسط این دو مرکز با هم قابل مقایسه نیستند، اما از آنجا که جامعه آماری مرکز آمار ایران بزرگتر است، پس آمارهای آن نیز برای سیاستگذاری برای کل کشور قابل اتکاتر هستند. یکی از ریشههای مساله مطرحشده در مورد تفاوت آمارهای مرکز آمار و بانک مرکزی، مساله تفاوت سطح قیمتها در نواحی مختلف کشور است. رفاه حاصل از چهار میلیون تومان در تهران و شهرهای بزرگ قابل مقایسه با چهار میلیون تومان شهرهای کوچک و نواحی روستایی نیست. از یکسو اختصاص یک سطح درآمد مشخص برای برخورداری یا عدم برخورداری از خدمات دولتی بدون توجه به این تفاوت سطح قیمتها نادرست است و از دیگرسو، چون سطح قیمتها در هر استان، شهرستان، بخش، شهر، دهستان و حتی روستا متفاوت است، در نظر گرفتن تمام این تفاوتها ناممکن است و جامعیت برنامه را زیر سوال میبرد. نمیتوان در یک برنامه اجرایی برای هر ناحیه کوچک از کشور عدد متفاوتی تعیین کرد؛ بنابراین بهترین روش آن است که تقسیمبندی میان استانها وجود داشته باشد تا تعادل رعایت شود و مشکل تفاوت هزینهای میان استانها نیز حل شود؛ اما این تعدیل باید بهگونهای باشد که مشوق مهاجرت افراد از یک منطقه به منطقه دیگر نباشد. در نهایت باید گفت در هر مقطعی که دولت امتیاز یا خدمتی به مردم ارائه دهد پس از مدتی تبدیل به حق میشود و در اینصورت حذف یا کاهش خدمت فوق با مقاومتهایی از سوی جامعه روبهرو خواهد شد. حذف یارانههای نقدی نیز از این امر مستثنی نیست. در این راه حتی اگر دولت بهترین روشها را انتخاب کند با خطاهایی مواجه خواهد بود؛ بنابراین به نظر میرسد که حذف تدریجی بهدلیل خطای کمتر بر حذف دفعی ترجیح دارد. در هر مرحله از حذف تدریجی که دولت متوجه خطای شناسایی خود شود به راحتی میتواند آن را اصلاح کند؛ در حالیکه در حذف دفعی امکان تشنج اجتماعی وجود دارد.
• روزنامه جوان یادداشتی با مضمون «کاخ سفید در باتلاق فشار حداکثری» منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
ایران نشان داد ترامپ ببر کاغذی است: مارک دوبوویتز مدیر اندیشکده دفاع از دموکراسیها در توئیتر خود نوشت که ایران به اقدامات تنشزای خود بهراحتی ادامه میدهد؛ چراکه آنها فهمیدهاند ترامپ فقط یک ببر توییتری است. مجله فارین پالیسی هم در این زمینه مینویسد که ایران و سایر مخالفان امریکا در منطقه به این باور رسیدهاند که ترامپ قیلوقال زیاد میکند، اما چماقی به همراه ندارد. نقطه مقابل اذعان به ناتوانی امریکا، اعتراف به دستاوردهای ایران در این عرصه است، دستاوردهایی که شاخصترین آن روشن شدن ماهیت امریکا برای مردم ایران، اثبات بی نتیجه بودن مذاکره وسازش با قدرتهای سلطه وشکل گیری اجماع ملی در مقاومت، ایجاد این باور عمومی که لازمه عبور از این شرایط اتکا به ظرفیتهای داخلی وبی نتیجه بودن اعتمادبه اروپاییها است. گری سیک از اعضای سابق شورای امنیت ملی امریکا در گفتگو با نیویورک تایمز میگوید: ترامپ واقعا پیش از انتخابات به چیزی [در سیاست خارجی]نیاز دارد و ایران این را میداند. بنابراین، در عمل ایران دارد از موضع قدرت گفتگو میکند. وی همچنین تأکید کرد که از ابتدا مشخص بود که مقامهای ایرانی در برابر تحریمهای امریکا کوتاه نمیآیند و نظام ایران نیز با این فشارها فرونمیپاشد. سیک همچنین در یادداشتی در لوبلاگ درخصوص تحریمهای امریکا علیه ایران ضمن تأکید بر تأثیر آن بر اقتصاد ایران نوشت: اگرچه اقتصاد ایران آسیب دیده است؛ اما به نظر نمیرسد کمترین خطری متوجه دولت ایران باشد. اعتراضات تا حد زیادی متوقف شده و تهدید خارجی باعث اتحاد و گردهم آمدن مردم زیر پرچم کشورشان شده است. مؤسسه مطالعات بینالمللی و استراتژیک که پنجمین اندیشکده پرنفوذ جهان محسوب میشود در تحلیلی به قلم آنتونی کوردزمن مینویسد. از بهار امسال که ایالات متحده امریکا فروش نفت ایران را به شدت محدود کرد، رفتار ایران تغییر قابل توجهی کرده است. استراتژی نخست ایران «صبر راهبردی» بود. ایران به تاکتیک جدیدی روی آورده که اساس آن افزایش مدیریت شده تنش است. ما این استراتژی را در مورد توافق اتمی هم مشاهده کردیم. ایران گام به گام تعهدات خود در این توافق را کاهش داده است. مرحله دوم استراتژی کنونی ایران، در مقیاس منطقهای است. وی افزود: ایران تلاش میکند نشان دهد که اگر صادرات نفت این کشور مختل شود، سایر صادرکنندگان منطقهای هم نمیتوانند نفت صادر کنند و در نهایت تأمین انرژی در جهان مختل میشود. ایران توانایی ایجاد این اختلال را دارد. ایران میخواهد نشان دهد هزینه شرایط پرتنش کنونی را به تنهایی تحمل نخواهد کرد و این شرایط برای دیگر بازیگران منطقهای هم هزینه خواهد داشت. نشریه امریکایی فارینپالیسی هم در مطلبی به قلم «رائول مارک گرشت» افسر سابق سازمان سیا و از کارشناسان ضد ایرانی اندیشکده صهیونیستی «بنیاد دفاع از دموکراسیها» با عنوان «چگونه رهبر عالی ایران، ترامپ را پشتسر گذاشت» مینویسد: ایرانیها همواره تنشها را به تدریج افزایش دادهاند و از آنجا که هر بار ما اقدامی انجام ندادیم، آنها ریسک را تا گزینه نظامی بالا بردند. آنها ریسک را تا خط مقدم هستهای هم پیش خواهند برد این نشریه امریکایی سپس میافزاید رهبر عالی ایران درپی کشاندن ترامپ به یک نبرد سیاسی است. بدون شک او یک قهرمان جدی است. او موفقترین رهبر خاورمیانه از جنگ جهانی دوم به این سو است. او فوقالعاده باهوش بوده و از مهارتهای ممتاز و استعدادهای عالی برخوردار است. حضرت آیتالله خامنهای در دیدار هزاران نفر از فرماندهان سپاه پاسداران در روز چهارشنبه سیاست فشار حداکثری امریکا را سیاستی شکست خورده و بیفرجام خواندند و گفتند: امریکاییها خیال میکردند با تمرکز بر فشار حداکثری بهویژه در زمینه اقتصادی، میتوانند ایران را به نرمش و زانو درآورند، اما خودشان دچار زحمت و مشکل شدهاند. ایشان با اشاره به اینکه امریکاییها در این فشار حداکثری شکست خواهند خورد، با تأکید بر ادامه یافتن مسیر عزت و اقتدار جمهوری اسلامی افزودند: سلطه گران به گفته خودشان میخواهند ایران به کشوری عادی یعنی منطبق با سازوکار نظام سلطه تبدیل شود، اما جمهوری اسلامی از آغاز شکل گیری خود با نظام سلطه مقابله کرده و از این پس نیز مطلقاً تسلیم زورگویان جهانی نمیشود و راه انقلابی گری و مقابله با سلطه گران را قطعاً ادامه خواهد داد.