رویارویی با مرگ دغدغه اصلی نمایش «چشم مرکب»/نگاهی به مشکلات انسانی و راه حل آنها
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، نمایش «چشم مرکب» به نویسندگی و کارگردانی کمال جعفری این شبها در تماشاخانه سپند روی صحنه رفته است، سامان سالاری، حامد ناوشکی، تیما تقی زاده بازیگرانی هستند که در این اثر به ایفای نقش پرداخته اند.
چشم مرکب اثری اجتماعی با الگوهای روانشناسانه است، اثری که به رویارویی انسان با مشکلات و راه حل هایی که وی برای رد شدن از آنها انتخاب می کند اشاره داد. در این اثر سه بازیگر اثر که به نوعی طیفهای مختلفی از جامعه را در بردارند با پدیده مرگ روبرو می شود.
نمایش «چشم مرکب» لازمهها و داشتههای خود را بر اساس ساختاری چندگانه ترتیب داده است تا بتواند در ازای موقعیتها و اتفاقهای طراحی شده راهش را پیش بگیرد تا هر کدام از آنها در زمانی مشخص حرفی برای گفتن داشته باشند. حال این رویه در جهان متن با خلق موضوعهای مربوط به روند پیشرفت و رسیدن به نقطه عطف هدایت میشوند تا بنابر آنچه که به شکل عینی نمایان شده هر لحظه گویای عملکردی مجزا باشد؛ لذا در این راستا موقعیتهای طراحی شده نقشی مهم را ایفا میکنند که از جانبی سبب شکلگیری اتفاقی هستند و از نگاهی دیگر جایگاه شخصیتها را در اثر معین میکندکه آنها با چه دلیل و تعریفی وارد جهان اثر خواهند شد تا بتوانند خواسته جهان متن را به نمایش بگذارند.
البته باید این نکته را یادآور شد که موقعیت محور بودن جهان متن و اثر به نوعی تعریف هدایتگری را دارد که در ازای ارتباط بین شخصیتها با یکدیگر قابلیت خواهد داشت تا گونههای مختلف روابط هر شخصیت با جهان درون و پیرامونشان را معرفی کند. لزوم ترتیب دادن چنین وضعیتی در جهان اثر خاصیتی قابل توجه دارد که باعث خواهد شد هر شخصیت با شناسنامهای مختص به خود در ذهن مخاطب شناخته شود تا از آن طریق با ترکیب موقعیت و ارتباط شکل متفاوتی پیش آید. استفاده از مولفه روایت در جهان متن یکی از مزیتهای مناسبی است که برای اتفاقهای این نمایش در نظر گرفته شده تا جهان اثر اهمیت شکل گرفتن هر برونریزی را نمایان سازد.
حال به طور حتم خرده پیرنگهای موجود در جهان متن که در راستای روایت توسط شخصیتها بروز داده میشود معنا و دلیل هر اتفاق هستند که فضای جهان اثر را به شکلی دراماتیک جلوه میدهند. موقعیت مکانی تعریف شده در این نمایش نیز یکی از همان کارکردهایی است که به شخصیتها و عملکردشان اجازه میدهد تا با استفاده از مولفههای غیرواقعگرایانه شیوه اجرایی بنابر رفتارهایی فراتر از حد انتظار که در جهان واقعی میتواند از انسان شاهد بود عمل کنند؛ بنابراین باید اذعان داشت تمامی کنش و واکنشهای هر شخصیت در راستای قرار گرفتن در جهانی غیرواقعی و ارتباطهای معلوم صورت میگیرد تا این ترکیب بیشتر جهت باورپذیری مخاطب عمل کند.
حال با این دانستهها جهان متن با استفاده از دادههای روانشناختی میکوشد تا ضرورت برونریزیها را با پیش آوردن موقعیت برای مخاطب تشریح کند که هر رفتار با چه دلیل و علتی از سوی شخصیتها شکل میگیرد؛ لذا اگر بخواهیم یکی از مولفههای کاربردی این اثر را بشناسیم بیشک مقوله مرگ مورد نظر خواهد بود. در واقع شخصیتها با قرار گرفتن در کابوس ذهنی، موقعیتها را به سویی هدایت میکنند تا جهان اثر بتواند چندوجهی بودن خود را در ازای ارتباط ذهنی هر یک از آنها نشان بدهد. با این توضیح که هر شخصیت در این موقعیت بنابر باورهای درونی و بیرونی خود از زندگی تحلیل مشخصی دارد که گاهی به نقد جامعه انسانی در زمان اکنون سوق پیدا میکند و در زمانی بالعکس شخصیت را مورد بازخواست قرار میدهد. همان طور که اشاره شد مقوله مرگ یکی از دادههای کنشمند این اثر که هر سه شخصیت به نوعی آن را تجربه میکنند با این تحلیل که به نوعی آنها در کابوس ذهنی مشخصی سیال هستند. زیرا مرگ در جهان این اثر ظاهری انسانی دارد که هویت هر شخصیت را در موقعیتهای مختلف تشریح میکند.
نمایش «چشم مرکب» در راستای میزانسنهای تاکیدی نویسنده و کارگردان این اثر در ازای موضوعیت مورد نظر تلاش کرده است تا مرزهای مشخص بین جهان انسانها و باورهای درونی و بیرونی آنها را مشخص کند. به طوری که مخاطب خود را در زمانهایی نه در مقام شاهد، بلکه به شکلی همراه شخصیتها نماید تا بتواند از این طریق نیمه تاریک وجودش را پیدا کرده و در صدد جبران و یا تصحیح بر آید.