بهارستان عاشورایی شد/ در آن بحرید کاین عالم کف اوست
به گزارش خبرنگار اجتماعی میزان، ساعت را که نگاه میکنم عقربه ها 15:40 دقیقه را نشان میدهد، 20 دقیقه فرصت دارم تا خودم را به بهارستان برسانم رأس ساعت 16 قلب ایران در بهارستان می تپد نه تنها گرما بلکه اگر سنگ هم از آسمان ببارد، مردم پرشور ایران برای وداع با پیکرهای پاک 270 شهید غواص، خط شکن و گمنام با هم همگام و هم مسیر هستند.
امروز شهدای غواص به بهارستان آمدند و انگار ساعت عاشق همین جا کوک شده است، عقربه ها میچرخند، زنان و مردان می آیند. کودک به بغل، عصا به دست، گریان شاید هم منتظر برخی ها با قاب عکس جوانی که به جمعیت لبخند میزند. قابی که برای لحظهای این نکته را به ذهن متبادر میکند مبادا صاحب لبخند همان جوان رشید، یکی از شهیدانی باشد که امروز آرام در چند قدیمی ما آرمیده است.
میدان بهارستان مملو از جمعیت است
عقربهها آرام قدم میزنند و میدان بهارستان پرشده است از انبوه جمعیتی که پلاکاردهایی را که در دست دارند و یکصدا زمزمه میکنند «کجائید ای شهیدان خدایی...» حالا ساعت 16:30 دقیقه است و در نزدیگی میدان بهارستان ایستاده ام اینجا نبض زمین میزند تا قدمهای حاضران جان بگیرد. مغازه دارها کرکره مغازه شان را پایین کشیده اند و می خواهند بروند و با شهدا دیدار کنند.
اینجا که مادران لحظهای از کودکان جدا نمی شوند، مادری را می بینم که جلوتر از فرزندش گام بر می دارد گویا اصلا حواسش به فرزندش نیست، حتی پیرزنی که نای رفتن را ندارد ولی عصایش را محکم به زمین می زند با اینکه عقب تر از جمعیت است، ولی دلش گویا در میدان بهارستان اسیر شده و از چشمانش اشک سرازیر شده است.
فقط یکصد متر مانده است به تجلی گاه عشق، صدای طبل مردم را به سمت بهارستان یک دل کرده است. مردم که در آن جوان، پیر، بچه و حتی نوزاد هم دیده می شود زیرلب با بیان یا حسین یا حسین سینه زنان به سمت میدان بهارستان می روند.
اینجا کسی با وعده نیامده است بلکه همه با دل و جان آمده اند و تنها هدفشان رسیدن به عشق است عشقی که همه می دانیم با مقاومت و ایثار جاودانه شده است.
گویا بهارستان بهاری شده است، جوانی که لباس مشکی به تن کرده است و پشت لباس مشکی اش نوشته است «واویلا یا زینب» و دیگری گرچه پیراهن قرمز به تن دارد اما آمده است تا چشمان گریانش شهادت دهند که با دل بی تاب خود آمده است شاید بتواند خود را به چند قدیمی شاید نزدیکتر شهید برساند که زندگیش را از او به ودیعه گرفته است، تا آرام بگوید مدیون توام برادر.
شهیدان عزت را با خون معنا کرده اند
دو مادر که فرزندان آنها به دنبالشان می دوند و پلاکارد هایی در دست دارد که روی آنها نوشته شده است؛« شهیدان عزت را با خون خود معنا کرده اند» و «مذاکره با عزت» به سمت بهارستان می روند. از اینجا عکاسان دیده می شوند که دوربین هایشان را از غلاف درآودهاند برای شکار لحظه برای ثبت این لحظه در تاریخ تلاش میکنند؛ خبرنگاران هم قلم به دست در مسیر سرگم مکتوب کردن این لحظات هستند تا آن را ماندگار کنند، این لحظه پرشور که عشق را در چند بهارستان میان حاضران پخش میکند و من را به یاد کربلا میاندازد. آری اینجا کربلایی شده است، من حالا به بهارستان رسیده ام اینجا غوغایی برپاست غوغایی با نوانی جوانان، پیران، زنان و مردان که به میدان چشم دوخته اند.
مردم از یکدیگر برای مشاهده لحظه عشق سبقت میگیرند تا شاهد حضور پیکر شهدایی باشند که سالها درو از وطن بودند. بوی گلاب میآید نگاهم میچرخد گروهی روی این عاشقان گلاب میریزند. اینجا امروز تکهای از بهشت و بهشتیان به نمایش درآمده است.
درمیان جمعیت محمود احمدی نژاد، سید محمد علی شهیدی؛معاون رئیسجمهور ایران و رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران، غلامعلی حداد عادل نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، محسن رضایی از فرماندهان هشت سال دفاع مقدس و ... حضور دارند.
مردم شعار «نه سازش نه تسلیم، نبرد با آمریکا» سر میدهند و مراسم آغاز میشود، ترافیک سنگین در مسیرهای منتهی به میدان بهارستان موجب میشود تا مردم از خودروهای شان پیاده شوند و به جمعیت حاضر در میدان بهارستان بپیوندند.
سخنرانی محسن رضایی در مراسم تشییع شهدا
محسن رضایی از فرماندهان هشت سال دفاع مقدس در این مراسم با اشاره به رشادت ها و دلیری های رزمندگان اسلام به ویژه غواصان و خط شکنان گفت: غواصان وظیفه بسیار خطیر و حساسی در دوران دفاع مقدس داشتند و جان خود را فدا کردند، اما در مقابل دشمن زانو نزدند. رضایی در حالی که لباس سپاه پاسداران را بر تن داشت، تاکید کرد : ایمان و شهادت شعار غواصان ما بود.
توصیههایی برای خبرنگاران خارجی و مسئولان داخلی
رضایی در بخشی از سخنان خود با اشاره به شعارهای حمایتی مرددم مبنی بر اینکه «نه سازش نه تسلیم نبرد با آمریکا» و «مرگ با امریکا»، خطاب به مذاکره کنندگان هسته ای اظهار کرد: افرادی که پشت میزهای مذاکره هستند باید این شعارها را به خوبی بفهمند.
وی افزود: این صداها این فریاد ها و این شعار ها جدی و واقعی است و از عمق دل و جان جوانان ایران بر میخیزد که حاضر هستند جانشان را فدای استقلال و آزادی و کشور کنند.
رضایی خطاب به خبرنگاران خارجی تاکید کرد: امیدواریم این خبرنگاران که حدود 200 نفر در این مراسم حضور دارند این شعارها را به گوش جهانیان برسانند. وی بیان کرد: دنیا مطمئن باشد تا رهبری ، ولایت فقیه و شهادت در این کشور هست، هیچ قدرتی نمی تواند به این کشور حمله کند و یا بخواهند به مرزها نزدیک شوند.
نوای دعای وحدت در بهارستان
حاضران همانطور دستهایشان را به هم گره زدهاند دعای وحدت سر میدهند؛« ... لا اِلهَ الاَّ اللهُ وَحدَهُ وَحدَهُ وَحدَهُ اَنجَزَ وَعدَهُ و نَصَرَ عَبدَهُ وَ اَعَزَّ جُندَهُ وَهَزَمَ الاَحزابَ وَحدَهُ فَلَهُ اَلمُلکُ و لَهُ الحَمدُ یُحیی و یُمیتُ و یُمیتُ و یُحیی وَ هُوَ حَیٌّ لا یَموُتُ... »
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0in 5.4pt 0in 5.4pt; mso-para-margin-top:0in; mso-para-margin-right:0in; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0in; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin;}
ازدحام جمعیت برای دقایقی حرکت کاروان شهدا را متوقف میکند و موجب میشود تا روبروی در شمالی مجلس توقف کنند. سرانجام کاروان 270 شهید گمنام راهشان را از میان جمعیت باز میکند و به آرامی راهی خیابان جمهوری میشود. جمعیت در مسیر معراج شهدا همچنان به کندی در حال حرکت است.
قدم به قدم با مرکب بهشتیان غواص و خطشکن
مردم نوای « یا حسین» سردادهاند و تلاش میکنند تا دل جمعیت راه خود را به سمت هشت تریلر که مرکب بهشتیان غواص و خط شکن است باز کنند. آنها دستهایشان را بر تابوت شهدا میکشیدند، حتی برایشان مهم نبود پاهایشان شاید زیر چرخها برود.
مردم میان هشت تریلر که پیکر شهدا را حمل می کند راه میروند، زنان چادرهایشان را بر تابوتها می کشند تا متبرک شود و روی صورتشان بیاندازند. مردان چفیههای خود را به سمت پیکر هشدا پرتاب میکنند، سپس از محافظانی که بر بالای تریلرها ایستادهاند میخواهند تا چفیههای متبرک شده را به آنها برگردانند
پدری نوزاد 9 ماهه خود به مردی که بالای تریلر ایستاده است میدهد تا صورت فرزندش را بر پیکر شهیدان بمالد و بعد از تحویل گرفتن فرزندش، مردم صورت وی را وی را بوسه باران میکنند.
در گوشه ای از مسیر جانباز 70 درصدی روی ویلچر نشسته است و ازدحام
جمعیت به وی اجازه دیدن همرزمانش را نمیدهد، اما وقتی پیکرها نزدیک و نزدیکتر میایند
انگار پاهایش جان میگیرد و بر ویلچر تکیه میزند، بلند میشود و دستانش ر ا به
سوی مردانی میگیرد که شاید روزگاری دوش به دوش آنها در جبههها نبرد با دشمن را
تجربه کرده است.
مادری که شاید چشم انتظار خبری از فرزند مفقودش است یا روزگاری فرزندش هم رزم این شهدا بوده است آنقدر اشک می ریزد و با زبان روزه زیر لب دعا میخواند که بی حال روی زمین میافتد اما همچنان دستانش را به سمت طرف تریلر های در حال حرکت دراز می کند شاید بهرهای بیشتر از این فضای ملکوتی ببرد.
زن و مرد همه و همه تلاش میکنند تا خود را به نزدیکی تریلرها برسانند
و روی پرچمی که زیر آن شهدا آرمیده اند چند کلمهای بنویسند؛ «سلام ما را به آقا
برسانید»، «با دستان بسته دستهای ما را بگیرید»، «دعایمان کنید، تا اینجا که
شرمنده دستان بسته تان هستید»، «شرمنده ایم ما را ببخشید»، «شفاعت ما را در قیامت
کنید».
پدران کودکان خردسالشان را بر دوش خود سوار کردهاند و در میان خیل عاشقان حسینی در حرکت هستند. جمعغیت گل باران میشود، مردان یکه بر بالای تریلرها ایستاده اند شاخهای گلایل سفید و میخک به سمت مردم پرتاب میکنند. مادری گلی را پرپر میکند و به جوانان میدهد، بلند میگوید:« بگیرید این ها تبرک است.»
جانبازی در خیل جمعیت پیش میرود و تلاش میکند تا با تنها دستش پلاکاردی که در دست دارد را بالا بگیرد، پلاکاردی که روی آن نوشته شده است؛ «خواهرم سرخی خونم را به سیاهی چادرت امانت دادم پس امانت دار باش» و در کنار این جمله نام شهید حمید نظام علی هک شده است.
جمعیت قدم به قدم به در خیابان فردوسی پیش میروند و به مقصد نهایی که همان معراج شهداست، نزدیک و نزدیکتر میشود.