افسران جنگ نرم/ ترسیکه کمکم زایل میشود! / حکایت تخممرغ دزد و سرقت پایاننامه!
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، افسران جنگ نرم، ترسیکه کمکم زایل میشود!، حکایت تخممرغ دزد و سرقت پایاننامه!، همه برای یک پرچم، شغلی که عاشقی میخواهد، جایگاه پیشرانها در برنامهریزی، رسانه؛ چالش مرجعیت اجتماعی و اعتماد عمومی، رنجِ شدن و ... گزیدهای از سرمقالهها و یادداشتهای امروز است که در ادامه میخوانید:
• روزنامه حمایت یادداشتی با تیتر «افسران جنگ نرم» منتشر کرده که به این شرح است:
یکم: ۱۷ مرداد هر سال به مناسبت شهادت «محمود صارمی»، مسئول دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی در مزار شریف، روز خبرنگار نامگذاری شده است. حرفه خبرنگاری در دوران شکوهمند انقلاب اسلامی، تعریفی متفاوت به خود گرفته و جایگاهی ویژه در جنگ نرم دشمن یافته است. خبرنگاران در این چارچوب، نقش افسران نبرد رسانهای را به خود اختصاص دادهاند و همچون دیدهبانان نظام و کشور، تحرکات نظام سلطه را رصد میکنند. این در حالی است که سربازان قلمبهدست انقلاب، وظیفه سنگینی برای روشن کردن و تبیین آرمانهای کشور، ارائه راهکارها و مواجهه با موانع بر عهده دارند. بنابراین، خبرنگاران، وظیفه پاسبانی از مرزهای ارزشی نظام اسلامی از خارج و داخل را بر عهده دارند و بهحق، افسران جنگ نرم به شمار میآیند. نمونه واضح اثرگذاری رسانههای انقلابی در رویارویی کشورمان با آمریکا و غرب را میتوان در یک سال گذشته بهخوبی مشاهده کرد. درحالیکه آمریکا در ۸ سال جنگ تحمیلی، فتنههای داخلی و نبردهای نیابتی در عراق، سوریه و یمن، سیلی سختی از جمهوری اسلامی خورده، در اقدامی نمایشی و با تحریک کوتولههای منطقه، جنگ روانی گستردهای به راه انداخت تا بهزعم خود با دو اهرم تحریم و تهدید، کشورمان را بهزانو در آورد. در این میان، رسانههای انقلابی بودند که به میدان جنگ رسانهای شتافته و به افشاگری و بیان حقایق درباره رجزخوانی بدون پشتوانه آمریکا و متحدانش پرداختند. نوشتند که انقلاب، تهدیداتی از این سختتر را دیده و پشت سر گذاشته است؛ گزارش کردند آمریکا در موضعی نیست که بخواهد جنگ تازهای را آغاز کند، چراکه در باتلاق غرب آسیا بارها گرفتارشده و نمیخواهد طعم تلخ شکست را دوباره بچشد؛ تحلیل کردند که عربدههای آمریکا بیش از آنکه از موضع قوت باشد، فریاد بازندهای است که آخرین حربه را به کار میبرد و استدلال کردند که همه این هیاهو و تبلیغات برای خلع سلاح انقلاب اسلامی از مؤلفههای قدرت نظامی و نفوذ منطقهای است. از تجارب تاریخی کشورهای جهان در خصوص مذاکره با شیطان بزرگ نوشتند و عاقبت خوشگمانی و اعتماد دشمن را در آینه عبرت لیبی، تشریح و تأویل کردند. برای تشریح ابعاد خباثت نظام سلطه، تنها به قلمزدن اکتفا نکردند بلکه لباس رزم پوشیده و به میدانهای دفاع از کیان مقاومت و حرم آل الله در اقصی نقاط منطقه شتافتند. در خط مقدم جبهههای نبرد ایستادند و در میانه آتش و باروت، به پوشش لحظهبهلحظه رشادتها و حماسههای رزمندگان پرداختند. برخی از آنها نیز به آرزوی خود نائلآمده و همچون شهید «محسن خزایی»، در جوار حرم حضرت زینب (ع) به شهادت رسیدند. دوم: از دیگر مسئولیتهای خبرنگاران و رسانهها، ارتقاء جایگاه گفتمان انقلاب اسلامی و فراهم آوردن بستری برای تبادل مفاهیم ضد استکباری است. در حال حاضر، جبهه رسانهای بسیار قدرتمندی در سطح منطقه برای ترویج این گفتمان ایجادشده و ادبیات مشترکی در این خصوص شکلگرفته است. ازاینرو، شاهدیم که مفاهیم ضدآمریکایی و ضد صهیونیستی در رسانههای مقاومت و بهتبع آن، در میان مردم منطقه، نضج گرفته و از کودکان فلسطینی تا خردسالان عراق، سوریه و یمن، همگی ندای مخالفت با هژمونی کاخ سفید را سر میدهند و رژیم صهیونیستی را شریک جنایات شیطان بزرگ میدانند. سوم: خبرنگاران وفادار به انقلاب، علاوه بر نگهبانی از چارچوبها و مرزهای انقلاب در تقابل با توطئههای منطقهای، سیاستهای داخلی نظام و آنچه برای پیشرفت کشور نیاز است را نیز پیگیری کرده و پرچمدار مطالبه گری در این حوزه هستند. از باب مثال، خطی که برخی برای مسائل کلیدی کشور ازجمله معیشت دنبال میکردند، نگاه به خارج بود، درحالیکه در سوی دیگر ماجرا، خبرنگاران جریان سازی بوده و هستند که با استفاده رسانههای مجازی و مکتوب، راه را از چاه تفکیک کرده و مسیر صحیح را با قلمی شیوا و روان برای آحاد جامعه تشریح کردند. امروز به مدد این همت بلند، تکیه به توان داخلی و اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی به دایره وسیعتری از افکار عمومی ساری و جاریشده و حتی کسانی که دم از رابطه با غرب میزدند، به این باور رسیدهاند که فعالسازی پتانسیلها و ظرفیتهای فراوان بومی، اکسیر شفابخش اقتصاد و معیشت کشور است. این اتفاق مبارک، هرچند با تأخیر رخ داد، اما بیشک به مدد کار شبانهروزی فعالان رسانهای انقلابی شکل گرفت و همچنان در صدر مطالبات کشور قرار دارد. چهارم: اصرار بر ارزشهای اخلاقی، اسلامی و انسانی از دیگر شاخصههای خبرنگار و رسانه تراز انقلاب به شمار میرود. رسانههای ارزشی به هر بهایی به دنبال جذب مخاطب نیستند و برای دستیابی به اهداف ژورنالیستی، وسیله را توجیه نمیکنند. در بیان اخبار، صداقت دارند و از اکاذیب و بزرگنمایی، تهمت و افترا و خبر و گزارش بدون سند اجتناب میکنند. اخلاق با کار حرفهای آنها ممزوج است و این رویه را حتی در برابر دشمنان و رقبای خود رعایت میکنند. اعتماد عمومی را که از رهگذر پافشاری بر حفظ ارزشها، صداقت و شرافت نظام اسلامی به دست آوردهاند، بزرگترین سرمایه خود میدانند و اسیر جوسازیها و القائات خناسان برای انحراف از خط مستقیمی که در پیش گرفتهاند، نمیشوند؛ درعینحال، اگر جایی به خطا رفته باشند، شجاعانه به عقب بازگشته و به آن اعتراف میکنند؛ و نکته آخر اینکه رسالت اصلی خود را در دمیدن روح امید به جامعه و کشور میبینند، چراکه یکی از نقاط حساسی که دشمن از اعمال تحریمها و تهدیدات، هدف قرار داده و پیادهنظام آنها در داخل نیز به آن دامن میزند، ایجاد بدبینی و یأس در کشور و بهخصوص در میان جوانان است. در اینکه بخش عمدهای از فعالیت رسانهای دشمن بر تصویرسازی تیرهوتار از آینده متمرکزشده شکی نیست، ولی در مقابل، رسانههای انقلابی که بدنه قاطبه آنها را جوانان پرشور و پرانگیزه تشکیل دادهاند، با تشریح نقاط قوت فراوان کشور، جبههای فعال و پویا را سامان داده و هر ترفند حریف برای مأیوس کردن مردم را با کار قوی خبری و رسانهای پاسخ میدهند. بنابراین، رسانههای انقلاب را باید یکی از ارکان مستحکم دفاع از کیان نظام و انقلاب در برابر جنگ نرم دشمن به شمار آورد؛ نبردی نابرابر که برای حریف، نتیجهای جز شکست و هزیمت نداشته است.
• روزنامه کیهان یادداشتی با عنوان «ترسیکه کمکم زایل میشود! »درج کرده که در ادامه میخوانید:
جناب آقای ظریف، وزیر محترم خارجه کشورمان در مصاحبه مطبوعاتی روز دوشنبه در پاسخ به سؤال یک خبرنگار، اظهار داشته است: «بازدارندگی آمریکا درترس بقیه از آمریکاست نه در قدرت آمریکا. معتقدم اینترس کمکم زایل خواهد شد» این جمله مبتنی بر این واقعیت است که ابهت ظاهری آمریکا بیش از قدرت واقعی آنها است و آنچه باعث پیشبرد اهداف آمریکا میشود، نه قدرت آمریکا بلکهترس دیگران از آمریکا میباشد. البته قبل از آقای ظریف، دیگرانی نیز بر موضوع جنگ روانی دشمن و کارکردهای آن تأکید داشتهاند و اصولاً یکی از مهمترین ابزارهای دشمن، جنگ روانی و ایجاد خطای محاسباتی در ذهن دیگران است، اما مهمتر از این عبارت آقای ظریف، توجه به این نکته است که بهنظر میرسد شخص وزیر محترم امور خارجه، خود، یکی از کسانی است که درگیر این ترس بوده است. شاید بهجرأت بتوان گفت که بخش عمدهاشکالها و مشکلاتی که در تعامل کشورمان با آمریکا بهخصوص در موضوع برجام حاصل شد، ناشی از همین نگاه و تصور نسبت به آمریکا بوده است. آقای ظریف در آذرماه سال ۱۳۹۲ درخصوص قدرت نظامیآمریکا خطاب به جمعیت دانشجویان دانشگاه تهران اظهار میدارد: «آیا فکر کردید آمریکا که میتواند با یک بمب تمام سیستم دفاعی ما را از کار بیندازد از سیستم دفاعی ما میترسد؟ آیا واقعا بهخاطر قدرت نظامی، آمریکا جلو نمیآید؟» تحلیل این سخن چندان کار سخت و پیچیدهای نیست. همین خطای محاسباتی است که باعث میشود بزرگان کشور با ورود به موضوع به نظامیان فرمان دهند که یک تور و بازدید را برای دولتمردانی که چنین تصوراتی دارند برگزار نمایند تا مشخص شود که قضیه آنگونه که این آقایان تصور میکنند، نیست و کشورمان از لحاظ نظامیو دفاعی به سطحی از توانمندی رسیده که مانع از هرگونه اقدام دشمن میشود. البته اینترس از توانمندی پوشالی دشمن صرفاً در شخص آقای ظریف مشاهده نمیشود بلکه اندکی تأمل و دقت، نشانههای این تفکر را در برخی دیگر از دولتمردان، برملا میسازد. آن کسانی که مدام از سایه جنگ و قریب بودن حمله و تهاجم آمریکا به ایران سخن گفته و علاج دور کردن سایه جنگ را در مذاکره و امتیازدادن به دشمن تعریف میکردند، در همین چالش گرفتار هستند. در موضوع اقتصاد نیز شاهد همینترس توهمی از قدرت آمریکا بوده و هنوز هم هستیم. برخی از آقایان، جهان را تحت سلطه و سیطره بیچون و چرای آمریکا دانسته و اعتقاد داشتند که داشتن آب و نان و حتی هوا برای تنفس کردن، منوط به ارتباط با آمریکا است و اگر این ارتباط منقطع باشد یا شود، امکان ادامه حیات برای کشور فراهم نخواهد شد. همین تفکر است که تصور میکند اگر آمریکا بخواهد مانع فروش نفت کشورمان شود، هیچ راهی برای عبور از این تحریم وجود نخواهد داشت مگر اینکه با آمریکا مذاکره کنیم که این تحریم را بردارد یا برخی کوتولههای سیاسی که مشکل کشور خود را نمیتوانند حل کنند، بهعنوان واسطه، از بزرگ خود، برای کشورمان اماننامه یا اجازهنامهای بیاورند تا در ازای عقبنشینی از اهداف، اجازه فروش نفت خودمان را آنهم در چارچوبی که دشمن تعریف میکند، داشته باشیم. بازگردیم به جمله آقای ظریف که میفرماید: «بازدارندگی آمریکا درترس بقیه از آمریکاست نه در قدرت آمریکا. معتقدم اینترس کمکم زایل خواهد شد». بهنظر میرسد بخش دوم این جمله نیز درخصوص شخص ایشان صادق است؛ یعنی با گذشت زمان، شاهد تغییر ادبیات ایشان هستیم. شاید بخشی از این تغییر لحن و ادبیات جناب آقای ظریف، ناشی از حرکت اینترس از نقطه اوج به طیفهای پایینتر هستیم. سقوط پهپاد جاسوسی آمریکا توسط پدافند هوایی کشورمان و ناتوانی آمریکا در هرگونه اقدام مقابلهای در این خصوص، نشان داد که آمریکا نهتنها نمیتواند با یک بمب، سیستم دفاعی کشورمان را نابود کند، بلکه مجهزترین و پیشرفتهترین پهپاد این کشور که در بالاترین سطح فناوری و در لبه دانش قرار دارد، با سیستم و سامانه پدافندی کاملاًً بومیایرانی، سرنگون میشود. این همان عنصر و مؤلفهای است که باعث قوت دولتمرد و سیاستمدار کشورمان میشود تا مردی که از قدرت تهاجمیدشمن سخن میگفت، اکنون از قدرت و ظرفیت بازدارندگی و مقابله کشورمان سخن گوید و همراستا با حاکمیت در عرصه سیاسی، بخشی از این پیروزی باشد. پس از سرنگونی پهپاد آمریکا، جناب آقای ظریف با انتشار پیامیدر فضای مجازی اینگونه موضعگیری کرد: «آمریکا علیه ایرانتروریسم اقتصادی به راه انداخته و دست به اقدامات مخفیانه زده و حالا هم حریم هوایی ما را نقض کرده است. ما به دنبال جنگ نیستیم، ولی غیورانه از آسمان، زمین و آبهای خود دفاع میکنیم. ما این تجاوز جدید آمریکا را به سازمان ملل ارجاع داده و نشان خواهیم داد که آمریکا در مورد آبهای سرزمینی دروغ میگوید.» شاید همین زوال قدرت آمریکا در فضای ادراکی سیاستمدار کشورمان است که باعث میشود برخلاف چند سال گذشته که حرف مخالفینِ راهبرد دولت مورد توجه قرار نمیگرفت، اکنون ادبیات وزیر محترم امور خارجه و حتی ریاست محترم جمهور در برخی از مسائل، بسیار نزدیک به ادبیاتی باشد که از سوی همین دولت و جریان، بهعنوان ادبیات ترسوها، بیشناسنامهها و... مورد هجمه قرارگرفته و معتقدان به این موارد، به جهنم حواله میشدند. بازخوانی موضعگیریهای برخی دولتمردان کشورمان در ایام اخیر، هرچند هنوز نیز رگهها و نشانههایی ازترس را در خود دارد لیکن بهطور فاحشی با ادبیات گذشته ایشان فاصله دارد و هرچند عوامل متعددی میتواند در این تغییر ادبیات مؤثر بوده باشد، لیکن نگارنده بر این اعتقاد است که بخشی از آن، متأثر از مشاهده و ملاحظه ناتوانی آمریکا در مقابله با قدرت و توان نظام مقدس جمهوری اسلامی و عناصر مؤمنی است که در مسیر عمل بهفرمان فرمانده و مقتدای خویش، از هیچکس، جز ذات باریتعالی، ترسی ندارند و اگر لازم باشد نفتکش انگلیس خبیث را در میان ناوهایی که مشغول همپایی [اسکورت]آن بودهاند توقیف میکنند و به نظامیان انگلیسی هشدار میدهند اگر جان خود را دوست دارند در این عملیات دخالت نکنند و پهپاد آمریکایی را بیهیچترس و واهمهای به دلیل تجاوز به فضای سرزمینی کشورمان، سرنگون میکنند.
• روزنامه اطلاعات یادداشتی با عنوان «حکایت تخممرغ دزد و سرقت پایاننامه! »منتشر کرده که به این شرح است:
کودک میوه دزد، دزدی قهار، بیپروا، بیرحم و سرگروه عدهای دزد و تبهکار شد. پس از سالی چند دزدی و شرارت آدم کشی، بالاخره اسیر قانون شد و در دادگاه به دلیل شرارتهای بیحد و اندازه، شتم و زجر صاحبان مال و در مواردی قتل و کشتار، محکوم به اعدام با چوبه دار در حضور عام شد. هنگام مجازات و اعدام از او خواستند چنانچه تقاضای خاصی دارد که انجام آن مقدور باشد برایش فراهم کنند. تقاضا کرد قبل از اینکه بالای چوبه دار برود، مادرش را بیاورند تا از او تقاضای عفو کند. مادرش را به پای چوبه دار آوردند، او از مادرش خواست زبان خود را بیرون بیاورد تا او بر آن بوسه زند مادر هم برای انجام درخواست او دهان خود را باز کرد و زبان خود بیرون آورد. پسرش بی درنگ زبان او را گاز گرفت و چنان شدید که قطعهای از زبان مادر جدا شد و در دهان او افتاد همگان از این حرکت ناشایست و خشن آن هم نسبت به مادر، برآشفتند و او را به باد ناسزا و سرزنش گرفتند. او سپس اجازه خواست دلیل این حرکت زشت نسبت به مادر خود را بیان کند و گفت: شما حق دارید مرا شماتت کنید و به من لعنت بفرستید، حقیقت اینکه عامل اصلی دزدی و جنایت من مادر من است زیرا آن روز که من بر عادت کودکی میوه همسایه کندم و برای او بردم میوه را گرفت و خورد از من تشکر کرد و تشویق کرد. کودک میوه دزد را بسوی دزدی و شرارت و عواقب وخیم آن هدایت کرد، اگر مرا ادب و از آن دزدی کوچک نهی میکرد هرگز اجازه دزدی و عواقب خطرناک وخیم آن را به خود نمیدادم و جوانی صالح، درستکار و مفید میشدم. دوشنبه ۲۹ تیرماه ۱۳۹۸ در روزنامه اطلاعات خبری خواندم مبنی بر اینکه «نیروی انتظامی در عملیاتی ضربتی ۲۵ مؤسسه را به دلیل تهیه پایاننامه برای دانشجویان رشتههای مختلف پلمب کرد.» این خبر من را ناخودآگاه به یاد داستان کودک میوه دزد، تشویق مادر و در نهایت تبدیل تخم مرغ دزد به شتردزد یا همان دزد تبهکار، شرور و آدمکش انداخت.
• روزنامه فرهیختگان یادداشتی با عنوان «همه برای یک پرچم »منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
جمع جوانانه، شور و نشاط خودش را هم دارد و همین هم باعث میشود تا پیرجوان زخمچشیده انقلاب هم با وجود تفاوت سنی با معدل سنی جمع، بدون خستگی و کسالت همراهشان شوند. از دغدغههایشان بگویند و افقهای دوردست را برایشان ترسیم کنند: «با سرافرازی شما ما هم سرافراز میشویم. با افتخار کردن شما ما هم افتخار میکنیم. سربلندی شما، مایه سربلندی ما هم هست... ما هنوز خیلی کار داریم.» راست میگویند. هنوز راه دراز و کارهای زیادی در پیش داریم. این را همه این جمع خوب فهمیدهاند. از نخبه المپیادی گرفته تا ورزشکاران جوان، از مربی تیم ملی تا پاسدار جوان حفاظت که بعد از تمام شدن مراسم، توی راهرو مربی ایرانی تیم را گیر آورده و به او خداقوت میگفت و جبهههایی را تشریح میکرد که هر یک از آنها پیش روی خودشان دارند. همه دارند برای یک پرچم میجنگند... پرچمی که هرچند سه رنگ است، اما حالا دیگر به محدود به یک جغرافیای سیاسی خاص نیست. این را میشد از روی پاکتِ نامهای فهمید که یکی از حاضران، بعد از مراسم تحویل آقا داد. پشت پاکت نوشته شده بود: «محضر رهبر عزیزمان امام خامنهای؛ از طرف جوانان کشمیری...»
• روزنامه خراسان یادداشتی با تیتر «شغلی که عاشقی میخواهد »منتشر کرده که درادامه میخوانید:
۱۷ مرداد هر سال در میانه گرمای داغ تابستان در میان مشغلههای روزمره به نام و یاد افرادی میرسیم که انگار از ابتدای روزهای جوانی، قصد کردند متفاوتتر از دیگران باشند. انتخاب شغل و حرفه خبرنگاری، برای اغلب افراد این حوزه چیزی فراتر از محل کسب درآمد است چرا که بی شک میدانیم این حرفه سختتر و کم درآمدتر از آن است که کسی به شوق درآمد به این حوزه نزدیک شود. در این روز به یاد افرادی هستیم که شغل و عشق خود را در هالهای از رویدادها و اتفاقهای روزانه میسر میبینند. افرادی که در هر لحظه از شبانه روز، باید نگاهی متفاوت به اتفاقهای رخ داده داشته باشند. بی شک هر خبرنگار واقع بین و حق شناسی، روزگار خود را در گرو عدالت اجتماعی و اطلاع رسانی واقعی و درست میبیند. کسی که ممکن است در دایره حوادث تلخ و خطرناک، اولین کسی باشد که تحت ضربه قرار بگیرد. از یک صد سال پیش تا به امروز، جامعه خبری ایران، مملو از مردان و زنان آزادی خواهی بوده که جان و مال خود را برای آزادی و سربلندی این سرزمین فدا کرده اند. هنوز روزگار زیادی از خبرنگاران شهیدی که در سالهای دفاع مقدس، برای آگاهی مردم از رشادت فرزندان وطن پا به میدان جنگ میگذاشتند نمیگذرد. آنهایی که تنها سلاحی که به همراه داشتند، یک قلم و کاغذ و گاهی دوربینهایی برای ثبت عکسهایی بی مانند بود. یادشان گرامی باد. امروز جامعه خبری با انبوهی رسانه مواجه است که واژه شهروند_خبرنگار به درستی در اذهان شکل گرفته است. هر فردی در جامعه خود وظیفه آبادی و آبادانی دارد و باید رویدادهای خوش را تکثیر و حوادث ناگوار را اطلاع رسانی کند. مقام معظم رهبری و امامراحل (ره) دیدگاههای بسیار مهمی در باب توجه به خبرنگاران و تبیین رسالت و نقش آنها در تنویر افکار عمومی و آگاهی بخشی به مردم دارند. باید به سراغ شهروندان، خیرین، نیکوکاران و پاکبانان و نیروهایی برویم که کارهای بزرگ و ویژهای در این شهر انجام میدهند و آنها را در صفحه اول روزنامه مشاهده کنیم تا این اندیشه امام ترویج شود. این کار شاید به تنهایی از عهده جامعه رسمی خبر بر نیاید. این جاست که شهروند_خبرنگار رسمیت مییابد. همه ما باید نگاهی جست وجو گر در هر کوی و برزن شهر داشته باشیم و حقایق تلخ و شیرین را وقایع نگاری کنیم. خبرنگاران در حوزههای رسمی بی شک نقش مهمی در آگاهی و تیزبینی مردم دارند چرا که باید نگاه مردم را به امور مهم آشناتر کرد. نگاهی حساس و ریزبین که پس از آن شهروند_خبرنگار پیگیر باشد. بی شک روز ۱۷ مرداد از آنِ حرفه شریف خبرنگار است. باید به این انتخاب آفرین گفت و به افتخار این حرفه مقدس ایستاد و تشویق کرد.
• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقالهای با تیتر «جایگاه پیشرانها در برنامهریزی» منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
کشور به کدام سمت در حال حرکت است؟ آیا براساس کارویژههای قانون اساسی ایران کارآمدی دولتها و رضایت و رفاه شهروندان حاصل شده است؟ مطابق با هدف سند چشمانداز در سال ۱۴۰۴ در جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در منطقه خواهیم بود؟ براساس برنامه ششم توسعه وضعیت حاصلشده در تولید شغل، توزیع متناسب جمعیت، کاهش فاصله دهکها، تولید ناخالص داخلی و... چه خواهد بود؟ زمان به سرعت در حال سپری شدن است و متغیرهای پیشرانی وجود دارد (driving force) که با خردمندی و دانش سیاستگذاران میتواند اهداف قانون اساسی، سند چشمانداز و برنامه ششم توسعه را برآورده سازد. پیشرانها برنامه را به سمت خود میکشند و اگر به آنها توجه شود و بهخصوص در اجرا از منبع و قدرت آنها استفاده شود، جهش روی خواهد داد. برخی از مهمترین پیشرانهای امروز دولت- کشور ایران تحلیل میشود.
۱-پیشران حاکمیت ملی: به علت همزادی دین و دولت در ایران امکان ایجاد لایههای ساختاری قدرت که مشروعیت داشته باشند و جهت توسعه را به چالش بکشند از بین رفته است. استقلال، امنیت و قدرت ملی ایران به لحاظ نظری و عملی پیشرانی است که میتواند کشور را در شاخصهای توسعه سرآمد سازد. این وجه نیاز به مکانیسمهای سلسله مراتبی، حذف موازیکاری، ایجاد زیرساختهای الکترونیک و داشتن برنامههای اجرایی در راستای هدفهای کلان کشور دارد. اگر به ساختار دموکراتیک و قدرت شهروندان از یکسو و تمرکززدایی قدرت در سطح استانی و محلی توجه نشود، پیشران حاکمیت ملی خصلت خود را از دست خواهد داد. تقویت حاکمیت ملی و قدرتمندسازی عمومی به همراه واگذاری اختیارات محلی و استانی و کاهش تصدیگری دولت، پیشران حکومت ملی را برای جهش توسعهای همراه میسازد.
۲-پیشران عصر اطلاعات: از ۱۹۹۰ به بعد انقلابی روی داده است که تاریخ بشر را به قبل و بعد از خود تقسیم میکند. رواج کامپیوتر، اینترنت و بهخصوص شبکههای اجتماعی در سطح جهان جوامع شبکهای و پسامدرنی را رقم زده که برنامه توسعه بدون توجه به آن بیمعنا است. شکل و محتوای جنگ، دموکراسی، انتخابات، دیپلماسی، مالیاتگیری، بودجهریزی و... تحول انقلابی داشته است. نسل بعد از ۱۹۹۰ به لحاظ فکری و رفتاری جوامع متمایزی را شکل میدهند. مرگ ابرروایتها و ساختار متکثر دانش، ایجاد و توسعه زیرساختها و ترویج فرهنگ رواداری را الزام کرده است. عصر اطلاعات پیشرانی است که در همسویی با آن میتوان جهشهای علمی و اقتصادی را تجربه کرد و در ستیز و پس زدن آن ماشین دولت- کشور ایستا میشود.
۳- پیشران فرهنگ ملی و حلقههای محافظتی دانش: ایران از پس همه تهاجمها برآمده است و توانسته است بدویت و توحش مهاجمان را در فرهنگ ملی خویش حل کند. فرهنگ، اندیشه، موسیقی، آیینها، مراسم، نمادها و اساطیر ایران پیشرانی است که میتواند به لحاظ جذب گردشگر، رضایت شهروندان، ایجاد حلقههای محافظتی و مراودات با کشورهای همسایه عملیاتی شود. زبان فارسی و مجموعه مفاخر، شعر، ادب، حکمت و موسیقی ایران قابلیت برندسازی و جذب مخاطب دارد. اگر به فرهنگ ملی در برنامهها توجه شود امکان نفوذ و همکاری براساس اعتماد در منطقه شکل میگیرد؛ اما اگر کنار گذاشته شود، کشورهای همسایه از ایران هراس پیدا میکنند و حتی برخی شهروندان کشور نیز به سودای مهاجرت دچار میشوند و وطندوستی، شعاری کلیشهای میشود.
۴- پیشران محیطزیست: وضعیت جغرافیایی ایران و منابع زیاد پیشرانی است که میتواند جهش اقتصادی و اجتماعی شکل دهد. اگر خاک، آب و هوای ایران به همراه استفاده متعادل و همدلانه با محیطزیست بهرهبرداری شود، شاهد توسعه پایدار خواهیم بود. دسترسی به آبهای آزاد، داشتن تنگهها و بنادر دریایی، کویر و جنگل و دیگر منابع طبیعی، ایران را به لحاظ توسعه در شرایط مناسبی قرار داده است. حال اگر تنها بر منابع طبیعی تاکید شود و آب و خاک کشور بهراحتی بدون برنامه در اختیار اقشار قرار گیرد، پس از چندی نفرین منابع دولت کشور را به بحران میکشاند، جنگلها از بین میرود، اراضی تغییر کاربری میدهند، آبهای زیرزمینی حراج میشوند و محیطزیست به بحرانی دائمی برای شهروندان تبدیل میشود.
۵- پیشران جوانان و بهخصوص زنان: جمعیت جوان و بهخصوص حضور علمی و دانشگاهی زنان در ایران پیشرانی است که آرزوی هر دولت- کشور است. جوانان فعال و باسواد، زنان دارای اعتماد به نفس و تحصیلکرده لشکری از نیروهای تحولخواه و سرمایه واقعی ایران محسوب میشوند. این جمعیت اگر بر اثر مکانیسمهای شایسته سالاری جذب شود و ردههای مدیریتی و حضور در بازار اقتصادی و فعالیتهای سیاسی را مرحله به مرحله با تخصص طی کند، پیشرانی اساسی برای رسیدن به اهداف برنامههای توسعه است. اگر جوانان و خصوصا زنان را به دانشگاه وارد ساختیم و شاخصهای آموزش و بهداشت در مورد آنها عملیاتی شد، اما در شاخصهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی برای آنها مانع ایجاد شد، کشور به سمت بیثباتی اجتماعی و ناامنی سیاسی حرکت میکند.
۶- پیشران سیاست خارجی: در نهایت موقعیت ایران الزام توجه به سیاست خارجی و داشتن برنامه و اساسا اراده برای رام کردن شبکههای قدرت منطقه و بینالملل را ایجاب میکند. محیط امنیتی خاورمیانه و بازیگری آمریکا، اتحادیه اروپا، چین، روسیه، عربستان، ترکیه و اسرائیل در منطقه باعث شده است که سیاست خارجی ایران همیشه در وضعیت آمادهباش و کشور مدام در شرایط رفع تهدیدات باشد؛ درحالیکه اگر ایران در محیطی آرام و جغرافیایی با بازیگران عقلانی و قابل پیشبینی بود، توان دیپلماتیک کشور میتوانست به اهداف برنامه دست پیدا کند. موازنه بین خواستههای نظامیان و دیپلماتها و تعادل میان بازنمایی قدرت و ادب دیپلماتیک میتواند پیشرانی باشد در جهت به حداقل رساندن مشکلات با همسایگان و کاهش تعارضات بینالمللی تا هزینههای کشور کاهش پیدا کند. فرصتهای پیشرانی ایران در قالب جوانان، زنان، شبکههای هوشمند، عصر اطلاعات، موقعیت جغرافیایی و محیطزیستی، سیاست خارجی و فرهنگ ملی در حال از دست رفتن است. در سالهای آینده حکومت میتواند بهگونهای سیاستگذاری کند که وطندوستی و همراهی با عصر اطلاعات، محیطزیستی پویا و فرهنگ ملی جذاب شکل دهد.
• روزنامه ایران یادداشتی با تیتر «رسانه؛ چالش مرجعیت اجتماعی و اعتماد عمومی» منتشر کرده که میخوانید:
در دنیای رسانهای شده و روزهایی که فهم افراد از دنیای پیرامونشان عمیقاً متأثر از عملکرد رسانههاست، اهمیت رسانه و حرفه خبرنگاری، نیاز به یادآوری ندارد. تأثیرگذاری رسانهها امروز در همه ابعاد زندگی گستردهتر شده و تصور دنیای بدون رسانه و خبر، بهغایت دشوار است. رسانهها در حوزههایی همچون بسط شفافیت، گسترش نظارت عمومی، تقویت صدای جامعه مدنی، مقابله با مفاسد اقتصادی، شنیده و دیده شدن لایههای خاموش انسان و جامعه، بهبود سازوکارهای حکمرانی و موارد متعدد دیگر، کارکردهای اثبات شده دارند و این کارکردها جز با نقشآفرینی و کارآمدی سرمایه انسانی آنها، بویژه خبرنگاران محقق نمیشود. از همین رو است که باید نامگذاری روزی برای خبرنگاران در کشورمان را به فال نیک بگیریم، هر چند که هر روز، روزِ نقشآفرینی و تأثیرگذاری خبرنگاران در جامعه است. حتماً شایسته است در یادداشتی که به مناسبت روز خبرنگار نوشته میشود، از بالندگی رسانههای ایرانی، مرجعیت اجتماعی و نفوذ بالای آنها در افکار عمومی بهعنوان یک سرمایه ملی سخن بگوییم؛ اما نمیتوان چشم بر واقعیتهایی بست که امروز رسانهداری و فعالیت رسانهای در ایران را به یکی از دشوارترین کارها تبدیل کرده است. با وجود تلاشهای بیوقفه همکاران پرتلاشم، رسانهها امروز با مشکلات و موانع متعددی دست به گریباناند که هم نَفَس آنها را به شماره انداخته و هم نَفَسِ زندگی شغلی خیلی از خبرنگاران شریف کشورمان را. بیتردید بخش مهمی از مشکلات پیش روی رسانهها، به سیاستگذاریها، زمینهها و شرایط بیرونی مربوط است که فراهمکردنش بر عهده حاکمان و مسئولان کشور است. حق دسترسی آزادانه به اطلاعات، امنیت شغلی و معیشتی، حداکثر (و نه حداقل) حمایتهای قضایی و... از جمله مواردی است که برای فعالیت اثربخش رسانهای ضرورت دارد. ضرورتهایی که باید دستور کار مسئولان کشور، چه در دولت و چه در دیگر سطوح حاکمیتی در همه دورهها باشد. ناگفته پیداست که در این زمینهها اگرچه گامهایی برداشته شده، اما هنوز راهی بسیار طولانی در پیش است. در این میان البته مشکلات دیگری هم وجود دارد که ریشه آنها به بیرون از رسانهها برنمیگردد؛ فارغ از زمینهها، ضروریات و پیشنیازهایی که فراهم کردنشان وظیفه حاکمان است، خود اهالی رسانه هم، برای احیای جایگاه رسانهها، بازیابی تأثیرگذاری و بهطور کلی بقای حرفهای در دنیای امروز، باید گامهای اساسی بردارند. در عصر رونق رسانههای اجتماعی و درخشش شهروندخبرنگاران، حفظ مرجعیت رسانههای جمعی، نه فقط در ایران، که در سایر نقاط جهان هم کار دشواری است؛ و از بین رفتن مرجعیت رسانهها پیامدهای ناصوابی دارد که دودش هم به چشم رسانهها میرود، هم به چشم مردم و هم به چشم دولت به معنای اعم آن. دوره جادو و نوشدارو گذشته و نسخه شفابخش فوری برای علاج مشکلات ما و رسانههای ما وجود ندارد. اما اگر بخواهیم گام به گام پیش برویم، شناخت زیستبوم فناوریهای ارتباطی و روندهای جدید اطلاعرسانی، همگام شدن با تغییرات فناورانه، عقب نماندن از مخاطب، حضور در بسترهای جدید رسانهای و تولید محتوای متناسب با پلتفرمهای متفاوت جدید، اولین ضروریاتی است که باید در دستور کار قرار بگیرد. باید با تغییر رویکرد در تولید محتوا، به سلیقه مخاطب نزدیک شویم. اقناعی عمل کنیم و مخاطب را متقاعد کنیم نیاز خبریاش را در منابع نامعتبر جستوجو نکند و ما را انتخاب کند. با عملکرد غیرحرفهای، جانبدارانه، سلیقهای، باندی و تبعیضآمیز به سرمایه و مرجعیت اجتماعی رسانهها چوب حراج نزنیم. جایگاه خطیر رسانه را بفهمیم و آن را به ابزار عملیات روانی و مانورهای سیاسی فرونکاهیم. به اقتصاد رسانه فکر کنیم و از روندهای شکستخورده فعلی در توزیع و جذب آگهی دست برداریم. نان بازویمان را بخوریم و به جای تکیه به درآمدهای رانتی و ناپایدار سیاسی، به دنبال راههایی برای کسب درآمد پایدار از طریق فرمولهای امتحانپسداده در رسانههای موفق دنیا برویم. آموزش را جدی بگیریم و تحت هیچ شرایطی از استانداردهای حرفهای و اخلاقی کوتاه نیاییم. شاید مهمتر از همه این موارد، ما باید قدر نیروی انسانیمان را بدانیم و خصوصاً به معیشت آنها بیتوجهی نکنیم. خبرنگاری را تخصص بدانیم و روزنامهنگاری تحقیقی را قدر نهیم. حقیقت را پاس بداریم و بر سر آن معامله نکنیم و از این طریق، اعتماد مخاطب را بازسازی و دوباره جلب کنیم. حرف دل مردم را بزنیم و به دغدغههای آنها بیتفاوت نباشیم؛ در عین حال مرز بین واقعگرایی و سیاهنمایی را بفهمیم و به جان امید و نشاط و شادابی مردم نیفتیم. مطالبهگری را با تعهد توأم کنیم و به مردم و مصالح کشور همزمان فکرکنیم. تبدیل «مطالبات مردم» به «عملکرد مسئولان» همان اکسیری است که ما را «رسانه» میکند. اگر همه این کارها را کردیم، آب رفته به جوی برمیگردد و میتوانیم دوباره به ریل تأثیرگذاری و اعتماد مخاطب برگردیم و بیش از گذشته در آبادانی ایران عزیز نقش ایفا کنیم. آن روز است که میتوانیم روز خبرنگار را شادمانه و از صمیم قلب به یکدیگر تبریک بگوییم و به تأثیرگذاری، مرجعیت اجتماعی و کارآمدی حرفه دشوار خود در ارتقای اعتماد عمومی ببالیم. به امید آن روز...
• روزنامه جام جم مطلبی با تیتر «رنجِ شدن» درج کرده که به این شرح است:
یک طرف، واقعیات بیرحم مختلف اقتصادی و سیاسی و اجتماعیاست که مردم با آن دست و پنجه نرم میکنند! سوی دیگر، اما مسیری است که در آن قدم گذاشتهایم از ۴۰ سال قبل! هر وقت کم میآورم، میبُرم و به زمین و زمان بد و بیراه میگویم. ذهنم برمیگردد به سی و اندی سال قبل! هرچند سن و سالم به قدر رسیدن به آن سالها نیست، اما به قاعده لولیدن بین صفحات تاریخ هم شده دستکم چیزهایی فهمیدهایم از زمانی که پشت دیوارهای کردستان و خرمشهر
میجنگیدیم. بعدش با خودم حساب و کتاب میکنم که اگر قرار به نک و نالههای شیک و کادوپیچ شده واقعگرایانه و رئال این روزهایم بود، امروز دیگر نه کردستان بخشی از خاک ایران بود و نه خرمشهر جنوبغربیترین نقطه کشور! بماند که مرزهای دفاع از منافع و فریاد زدن حرفهایمان هم کشیده شده به هزار و اندی کیلومتر آنسوتر... و ما خبرنگارهایی که از خوب یا بد روزگار گذرمان به رسانه خورده (بهتر است صادق باشیم و جانمازِ بیخودی آب نکشیم) و نه میخواهیم منتزع از مردم کوچه و خیابان زندگی کنیم و درد و رنجها را فاکتور بگیریم و نه میخواهیم تن به سیاهی و نومیدی مطلق بدهیم، مدام در هرولهایم بین این دو! این نه فقط حکایت ما که حکایت روزنامهنگاران هر جامعهای است که بعد از یکی دو قرن خسته از دشنه استعمار حالا تصمیم گرفته در مسیر و راهش تجدیدنظر کند... از هند و افغانستان گرفته تا ایران خودمان و کشور همسایه غربی و خیلی از کشورهای آفریقایی... و این رنج در این هروله است که باید مدل متفاوتی از روزنامهنگاری و ژورنالیسم را پدید آورد که متفاوت است نسبت به همتایان غربی و آمریکای شمالیاش. کاش ظرفیتمان آنقدر باشد که از این رنج، سربلند بیرون آییم... شما هم دعا کنید برای ما!
• روزنامه سیاست روز سرمقالهای با تیتر «ما و رسالت خبری» را منتشر کرده که به این شرح است:
در حوزه سیاست خارجی نیز بر همگان آشکار است که دشمن و نظام سلطه از جایگاه منطقهای و توان دفاعی و حرکت رو به پیشرفت ملت ایران در هراس است و تلاش دارد تا ضمن محدودسازی این روند با ایجاد فضای یاس و ناامیدی ایرانیان را به پذیرش سلطه و دوری از آرمانهایشان و حتی دست کشیدن از آزادگی سوق دهد. تحریمها و فشارهای اقتصادی در حالی که رسما هدفشان را تغییر ماهیت انقلاب اسلامی ملت ایران عنوان میکنند، در این چارچوب است.
با توجه به این شرایط رسالت خبرنگاری اهداف و مسیر راهش تا حدود زیادی آشکار و روشن است. رسالت خبرنگاری آن است که صادقانه، عادلانه و مشفقانه مشکلات کشور را به گوش مسئولان رسانده و به عنوان چشم بینای جامعه، سختی و مشکلات و مطالبات مردم را منعکس و بازگو سازد تا مسئولانی که شاید کمتر در جریان مسائل کشور هستند و یا خدایی ناکرده قصوری دارند یا به مسیر خدمت رسانی وارد شوند و یا اینکه از سمتهایشان استعفا دهند تا راه برای تلاش گران عرصه جهاد و پیشرفت کشور همواره گردد.
در این میان نگاه تک بعدی به کاستیهای کشور که متاسافنه بعضا در فضای رسانهای کشور مشاهده میشود جز ایجاد فضای ناامیدی و یاس در میان مردم نتیجهای ندارد و این دقیقا همان فضایی است که دشمن به دنبال القاء آن به ملت ایران است در حالی که نسخه رهایی را نیز پذیرش سلطه غرب عنوان میکند. بر این اساس رسالت خبرنگاریمان حکم میکند که در کنار بیان کاستیها، ظرفیتهای بسیار کشور و کارهای بزرگی که انجام گرفته بیان و با نگاهی منصفانه و عادلانه کاستیها و ظرفیتها را بیان کنیم.
جهانیان اذعان دارند که ایران در عرصه دانش پزشکی، علمی، هسته ای، توسعه و پیشرفت، در حوزه دفاعی و اقتدار ملی دستاوردهای بسیاری داشته و حرفهای بسیاری برای گفتن دارد. تبیین این حقایق و دستاوردهای ۴۰ ساله نظام اسلامی وظیفه ما اصحاب رسانه است تا رسالتمان برای دمیدن روح امید و انگیزه در جامعه و خنثی سازی طراحی دشمنان برای القاء ناتوانی ایرانی را محقق سازیم.
در این میان بیان حقایق جاری در جهان و نمایش لایههای زیرین آنچه در جوامع و ساختار سیاسی غربی میگذرد امری ضروری است. بیان این حقیقت که در آمریکایی که خود را مهد پیشرفت و اقتصاد و هژمونی مینامد روزانه دهها نفر در تیراندازیهای خیابانی جان میدهند از رسالت جامعه خبری کشور است تا چهره واقعی آمریکایی که تسلیم شدن در برابر خواستههایش را زمینه امنیت و پیشرفت مینامد بر همگان آشکار گردد. رسالت خبری ماست که با انعکاس جنایاتی که آمریکا و سعودی در یمن صورت میدهند و یا جنایات صهیونیستها در فلسطین و تروریستها در سوریه و عراق، روح آزادی خواهی و حمایت از مظلوم را در میان ملتها بیدار سازیم و به همگان نشان دهیم که مدعیان حقوق بشر غربی که دم از بشریت میزنند چگونه برای درآمدهای حاصل از فروش سلاح به جنایت از بشریت میپردازند آنچه گفته شد تنها بخشهای کوچکی از رسالت خبری ما اصحاب رسانه است که البته در کنار آن از مردم و مسئولان درخواستی نیز داریم و آن اینکه چنانکه رئیس جمهوری دیروز در حاشیه نشست هیات دولت گفتند اصحاب رسانه بدون لکنت بتوانند سخنان خود را بر زبان آورند و این باور برای همگان باشد که خبرنگاران جز خدمت رسانی و کمک به حل مشکلات کشور و تقویت اقتدار ملی هدفی ندارند.