علم را تبدیل به مارکتینگ کردهایم/با روند فعلی در ۲۰ سال آینده نشانی از نظام دانایی نخواهیم داشت
قاسم پورحسن، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی در گفت و گو با خبرنگار گروه جامعه ، درباره علت گرایش خانواده ها به رشته های پزشکی و فشار بیش از حد بر فرزندانشان گفت: نظام آموزش و پرورش ما دارای دو اشکال اساسی است. اشکال اول در ساختار و اشکال دوم در فهم ساختار آموزشی نهفته است.
عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه بیان کرد: مشکل اول این است که نظام آموزش و پرورش ما ذوقی و سلیقهای و بدون ساختار علمی است.
بیشتر بخوانید:نظر روان شناسان درباره تغییر ساعت باز شدن مدارس/نسل جوان امروز جامعه مسئولیت پذیر نیستند
پور حسن در ادامه بیان کرد: مسئله دوم این است که متاسفانه علم را تبدیل به مارکتینگ کرده ایم یعنی اعم از حوزه علم در مدارس یا حوزه کنکور در دانشگاه یا حوزه کمک آموزشی تمام این ابعاد را نگاه که میکنیم چیزی جز مارکتینگ و بازار نمیبنیم. فقط یک بازار میبینیم و نه علم. نیازهای جامعه این بازار خواه و ناخواه آنچنان مسیر غلطی را در حوزه آموزش شکل میدهد که قدرتی بر تغییر آن نیز نداریم.
وی در ادامه بیان کرد: این گونه نیست که مسئله کمک آموزشی یا کلاسهای کنکور و تست یک امر صرف اتفاقی باشد این مسائل آنچنان در جامعه ما ریشه دوانده که وزیر علوم و وزیر آموزش و پروش و یا حتی مجلس نمیتوانند با صرف یک مصوبه آنها را از میدان به در ببرند. راهکار برون رفت از این مسئله ایجاد فهم درست در جامعه برای ایجاد تلاشهای علمی دانش آموزان و همچنین بنیانهای علمی دانشگاهها است یعنی ما هیچ فهمی از علم در جامعه نداریم.
عضو هیات علمی دانشگاه خوارزمی در ادامه بیان کرد: به عنوان مثال وقتی دانش آموز ما در رشته مهندسی پذیرفته میشود به او مهندس اطلاق میکنیم که این مسئله نشان دهنده فهم غلط ما از علم و دانش است پس بنابراین این دو مسئله یعنی مسئله ساختارها و مسئله دوم که به بحث اندیشه درست برمی گردد با فقدان رو به رو هستیم.
مسئله در کشور ما اصلا نظام دانش و دانایی نیست
پور حسن در ادامه بیان کرد: تا زمانی که اندیشه صحیص را به وجود نیاوریم آنچنان که در بسیاری از کشورها به وجود آمده است مشکل حل نخواهد شد. مشکل اساسی در کشور ما نوع نگاه به درس خواندن است که مسئله اصلا نظام دانش و دانایی نیست بلکه نظام کسب ثروت برای یک زندگی مبتنی بر مهارت بدون دانش است.
پور حسن در ادامه بیان کرد: باید دو تغییر بنیادین فهم و ساختار را به وجود بیاوریم. برای تغییر فهم هیچ امیدی به نخبگان اجرایی کشور نیست و نقطه آغاز این تحول باید از سوی متفکران و محققان در دانشگاهها شروع شود.
وی در ادامه بیان کرد: به عنوان مثال لیپ من در دانشگاه های آمریکا تفکر انتقادی و تغییر در نظام آموزش و پرورش را شروع کرد. تا زمانی که متفکران ما تغییرات بینشی و فهمی در باب نظام آموزش و پرورش ما را شروع نکنند تغییر محال خواهد بود و همچنین محال است که حوزه نخبگان اجرایی بتوانند این تغییر را ایجاد کنند. تغییر بنیادین فهم باید از سوی اندیشمندان و محققان ما شروع شود.
درون یک نظام آموزشی بدون کارکرد قرار گرفته ایم
پور حسن در ادامه با بیان اینکه این تغییر و تحول باید به خواست متفکران جامعه تبدیل شوذد افزود: به عنوان مثال پرداختن رسانه ها به این موضوع نشان دهنده تبدیل شدن آن به دغدغه است و اینکه چرا درون یک نظام آموزشی بدون کارکرد قرار گرفته ایم و مقهور این نظام غلط شده ایم. همین گفت و گو ها بخشی از دست و پا زدنهای علمی و اندیشه ای است.
متفکران کشور دچار انزوا شدند
عضو هیات علمی دانشگاه خوارزمی در ادامه افزود: متاسفانه متفکران کشور دچار انزوا شدند و مسئولیت اجتماعی خود را فراموش کرده اند و برای اشکالات بنیادین جامعه تفکر نمیکنند البته دلیل این امر این است که در بسیاری از کشورها حجم بودجههای پزوهشی آنچنان قابل توجه است که متفکران عمر خود را صرف پژوهش میکنند، ولی در ایران این امر کاملا بر عکس است و هجم بودجه برای حوزه نخبگان علمی آنچنان ناچیز است که هیچ کسی رغبتی نمیکند که عمری را صرف پژوهش و اندیشه کند مگر بر اساس دغدغههای شخصی که این دغدغه ها هم تغییری را ایجاد نخواهد کرد.
پور حسن در ادامه بیان کرد: تا زمانی که انسجام درونی میان ساختار و بودجه و توجه متفکران ما به وجود نیاید ممکن نیست بتوانیم توجه بنیادین و نیرومند محققان در بابت نظام آموزشی را برانگیزانیم. با این وجود نقطه آغاز تشریک مساعی و کمک محققان و پژوهگران و اساتید ما است که باید مدام درباره ناکارآمدی سیستم آموزشی بنویسند و قلم بزنند و البته باید از پشتوانه نخبگان اجرایی هم برخوردار باشند تا در یک روند ۲۰ ساله چنین تغییری را شکل دهیم این مسئله امری ساده نیست.
وی در ادامه گفت: با نوشتن چند مقاله و سمینار این مسئله حل نخواهد شد بلکه این امر باید به یک امر تام و تمام و نیرومندی تبدیل شود. در غیر این صورت نمیتواند تغییر آنچنانی ایجاد کند. در حین حال بی تردید نیازمند چنین تغییری هستیم در غیر این صورت در ۲۰ سال آینده نشانی از نظام دانایی نخواهیم داشت.