رکود قدرت آمریکا و اروپا در قبال ایران/ کاهش تعهدات برجامی؛ یکی از کارتهای بازی تهران/ با کوچکترین تعرض آمریکا کل منطقه به آتش کشیده میشود/ از سکوت روشنفکران ایرانی در برابر تروریسم اقتصادی آمریکا حیرانم/ ماجرای چندین بار انصراف آمریکا از جنگ با ایران
گروه سیاسی - حسین سلمانی؛ واقعگرایی یا رئالیسم، غالبترین نظریه و رویکرد در حوزه روابط بینالملل است؛ طبق مفروضات و مولفههای این رویکرد، نوع و سطح تعاملات دولتها با جهان خارج را، قدرت و ضریب نفوذ آنها تعیین میکند؛ در این پارادایم، دولتها کنشگرانی «قدرتطلب» اما «امنیتجو» هستند؛ بر همین اساس، «توازن قوا» و «بازدارندگی» اصلیترین شیوه حفظ نظم بینالملل است و کشوری که فاقد توان بازدارندگی است، باید به جبر هضم شدن و اضمحلال، تن دهد.
اگر با لنزِ واقعگرایی در روابط بینالملل، سیر شتابان تحولات در منطقه ژئو استراتژیک غرب آسیا و حوزه خلیج فارس را مورد رصد و مداقه قرار دهیم، به وضوح، تاثیر راهبردیِ «توان بازدارندگی» را درمییابیم. در این منطقه ژئو استراتژیک کشوری با ۸۲ میلیون جمعیت و بیش از یک میلیون و ۶۰۰ هزار کیلومتر مربع وسعت، به گفته وزیر خارجهاش فقط با ۱۶ میلیارد دلار بودجه نظامی، دارای قدرت و ضریب نفوذی چندین برابری نسبت به کشور دیگری است که تنها با یک میلیون جمعیت، ۲۲ میلیارد دلار صرف امور نظامیاش میکند.
«توان بازدارندگی» در پارادایم واقعگرایی، یعنی یک قدرت خارجی که سالیان سال در غرب آسیا بواسطه میلیتاریسم(نظامیگری) لجام گسیختهاش، فرمانروایی کرده است، با ۳۷ پایگاه نظامی ثابت و ۷۰ پایگاه نظامی شناور و ۵۰ هزار نیروی آماده، محکوم به تبعیت از قواعد و اصول ترسیم شده از جانب شما باشد.
اتفاقات پرشتاب منطقه غرب آسیا بویژه تحولات حوزه خلیج فارس، ما را بر آن داشت تا به منظور فهم واقعگرایانه این وقایع مستعجل، به سراغ یکی از کارشناسان زبده عرصه روابط بینالملل برویم. دکتر محمد باقر خرمشاد دبیر شورای راهبردی روابط خارجی، درخواست ما برای مصاحبه را اجابت کرد و بعد از ظهر یک روز داغ تابستانی، میزبان گروه خبری شد. خرمشاد مبتنی بر گزارههای واقعگرایی در روابط بینالملل به تحلیل موضوعات و پدیدهها و رخدادهایی نظیر سرنوشت برجام، راهبرد اروپا در قبال ایران ، اتفاقات خلیج فارس و رویکرد آمریکای ترامپ در مواجهه با ایران پرداخت و در پایان تلنگری به یکی از اقشار پرمدعا اما کم بهره جامعه ایرانی زد.
متن کامل مصاحبه تفصیلی گروه سیاسی با دکتر محمد باقر خرمشاد به قرار زیر است: همچنین مخاطبان گرامی میتوانند مشروح مصاحبه ۱۷ ماه پیش ما با دبیر شورای راهبردی روابط خارجی را اینجا بخوانند.
شورای راهبردی روابط خارجی، جنبه مشورتی دارد
میزان: بدوا از اینکه وقت خودتان را در اختیار قرار دادید سپاسگزارم. اسفند ماه سال ۹۶ که مصاحبهای تفصیلی با جنابعالی داشت، اشاره داشتید کمیسیونهای شورای راهبردی، پیشنهادات خود را برای تدوین سیاستهای راهبردی در حوزه روابط خارجی ارائه کردهاند و هنوز تصویب نشده است؛ مقداری در رابطه با نحوه و سازوکار تصویب این سیاستها توضیح بفرمایید؛ اینکه این سیاستهای مصوب، مختص چه بازههای زمانی است و آیا دارای ضمانت اجرا نیز میباشد یا صرفا از شأن مشورتی برخوردار است؟
خرمشاد: اساسا شورای راهبردی روابط خارجی، جنبه مشورتی برای مقام معظم رهبری دارد. یعنی شورایی است که توسط ایشان تاسیس شده تا ترسیم کننده افقهای دور در روابط خارجی باشد؛ بنابراین در این شورا به مسائل یومیه و مبتلابه در حوزه روابط خارجی پرداخته نمیشود؛ البته این مسائل یومیه نیز مشروط به برخورداری از عمق راهبردی، مورد مداقه و امعان نظرِ تصمیم سازان در شورا قرار میگیرد. به عبارتی دیگر، شورای راهبردی روابط خارجی، موظف و مکلف به «راهبرداندیشی» است تا ترسیم افقهای دور در روابط خارجی که مطمح نظر مقام معظم رهبری است، تحقق یابد. البته در اینجا باید تصریح کنم که در شورا پروژههای کوتاه مدت نیز در کنار پروژههای میان مدت و بلند مدت، در دست بررسی است، اما غالبا این پروژههای در دست بررسی، یک بازه زمانی ۵ الی ۱۰ ساله را در برمیگیرند.
مصادیق راهبرد اندیشی
میزان: در صورت امکان به صورت مصداقی به این پروژههای در دست بررسی اشاره میکنید؟
خرمشاد: برای نمونه، در حال حاضر این اجماع در سطح کنشگران و اندیشمندان حوزه روابط خارجی وجود دارد که «جهان در حال گذار است»؛ این گزاره «در حال گذار بودن جهان» از یک ماهیت راهبردی برخوردار است، لذا گزاره مزبور در مراکز راهبرداندیشی کشورهای دنیا در فهرست بررسی قرار میگیرد تا برای راهبرداندیشان و تصمیم سازان کشورها عیان شود جهان به سمت چه نظمی در حال حرکت است؟ کشف و استنباط این موضوع موجب تدوین سناریوهایی برای کنشگری کشورها در حوزه روابط خارجی با هدف بیشینه کردن منافع ملی در سپهر سیاست خارجی میشود. یا یک نمونه دیگر میتواند عزم «اوباما» یا «ترامپ» برای خارج کردن نیروهای آمریکایی از خلیج فارس و منطقه غرب آسیا باشد؛ این گزاره اگر مقرون به صحت باشد، ما باید تبعات راهبردی آن را بررسی و سنجش کنیم و ببینیم استقرار و تمرکز آمریکا در اقیانوس آرام یا متمرکز شدن نیروهای این کشور در آبهای نزدیک چین و تنش و درگیری واشنگتن و پکن بدین واسطه، میتواند حائز چه تبعاتی برای ما و جهان باشد و ما میتوانیم چه بهرهبرداریهایی از این قضیه در راستای تحقق منافع خود داشته باشیم. یا یک مصداق دیگر در حوزه مسائل راهبردی روابط خارجی، رقابت قدرتهای بزرگ در اقیانوس هند به عنوان یک منطقه جغرافیایی راهبردی است؛ با توجه به اینکه «سواحل مکران» ما در آن حوزه راهبردی واقع شده، بنابراین مناطقی که در مجاورت آن سواحل هستند از جمله منطقه چابهار، برای ما دارای عمق راهبردی میشود. در واقع این یک راهبرداندیشی است که چابهار بواسطه واقع شدن در یک جغرافیای راهبردی، از یک شهر حاشیهای در استان سیستان و بلوچستان به «نگین توسعه شرق ایران» تبدیل شود.
علیایحال، این تیپ موضوعات در دستور کار شورای راهبردی روابط خارجی قرار دارد و هر سال کمیسیونهای ۴ گانه «سیاسی»، «اقتصادی»، «فرهنگی» و «نظامی و امنیتی» شورا، موضوعاتی از این سنخ را بررسی و پیشنهاد میدهند و شورای راهبردی پس از جرح و تعدیل پیشنهادات ارائه شده و تصویب آنها، موضوعات مصوب را خدمت مقام معظم رهبری ارائه میکند و از اینجا به بعد دیگر بستگی به صلاحدید معظمله دارد که پیرامون این پیشنهادات چه تدبیری را به خرج دهند؛ گاهی به سبب اهمیت موضوع راهبردی ارائه شده، ایشان ارجاعاتی به دستگاههای ذیربط برای عملیاتی شدن موضوع دارند و گاهی نیز تصمیم دیگری را در قبال آن موضوع راهبردی ارائه شده، اتخاذ میکنند.
آمریکا و اروپا در قبال ایران، دچار «رکود قدرت» شدهاند
میزان: اگر اجازه دهید، وارد فاز مسائل یومیه سیاست خارجی شویم؛ جمهوری اسلامی ایران در روز یکشنبه ۱۶ تیر در گام دوم کاهش تعهدات برجامی، غنای اورانیوم ذخیره شده خود را از حد ۳.۶۷ درصد بیشتر کرد؛ گام نخست نیز در روز ۱۸ اردیبهشت برداشته شده بود؛ تحلیل جنابعالی در این رابطه چیست؟ برخی معتقدند، طرف مقابل مشخصا آمریکاییها و بویژه اروپاییها انتظار چنین واکنشی را از ایران نداشتند و اصطلاحا با مشاهده کاهش تعهدات برجامی ایران شوکه شدند؛ یعنی طرف مقابل همچنان تصور میکرد ایران صبر پیشه میکند و زمان از دست میدهد؛ این امر آنجایی ملموس شد که در بین ۱۸ اردیبهشت تا ۱۶ تیر یعنی در طول آن ضرب الاجل ۶۰ روزه بویژه در روزهای پایانی آن، اروپاییها بر تحرکات دیپلماتیک خود افزودند؛ «هایکو ماس» ۲۰ خرداد به تهران آمد؛ در همان مقطع «امانوئل بن» و «اندرو موریسن» به تهران آمدند؛ حتی در شب ۱۵ تیر، «مکرون» با «روحانی» تماس تلفنی برقرار کرد؛ گویی اروپاییها بر خلاف انتظارشان، با عزم جدی ایران مواجه شده بودند.
خرمشاد: اروپاییها در فهم یا تحلیل نوع بازی ایران در عرصه برجام دچار اشتباه محاسباتی شدند. علت به تعبیر شما شوکه شدنشان هم همین اشتباه محاسباتی بود. آنها چند دلیل را کنار هم گذاشتند و شاید عدهای منافق در داخل هم کدهایی را بهشان دادند که ایران در برجام، جز انفعال و تحمل فشار و رفتن گوشه رینگ، کاری نمیکند؛ لذا وقتی رویکرد آفندی ایران در بازی برجام را مشاهده کردند، اصطلاحا یکه خوردند. ما درعلوم سیاسی اصطلاحی تحت عنوان «رکود قدرت» داریم؛ این اصطلاح بدان معناست که اعمال بیش از حد قدرت، تولید کننده ضد قدرت است؛ مانند پیچی که اگر بیش از حد پیچانده شود، هرز میرود. آمریکاییها و حتی اروپاییها در اعمال قدرت علیه ایران آنقدر زیاده روی کردند که دچار «رکود قدرت» شدند. در همان مقطعی که آمریکاییها انواع و اقسام فشارهای حداکثری را در حوزههای مختلف به ایران وارد میآوردند، بسیاری از آگاهان سیاسی تصریح داشتند که واشنگتن تمام برگههای بازی خود را در برابر تهران رو کرده است حال آنکه ایران هنوز به هیچیک از برگههای بازیاش دست نزده است.
کاهش تعهدات برجامی یکی از کارتهای بازی و اهرمهای قدرت ایران است
میزان: اما وقتی موازنه برجام برای ایران به نقطه عدم توازن حاد رسید، ایران هم برگههای بازی خود را رو کرد.
خرمشاد: دقیقا؛ ایران در توافق هستهای، مواردی از دستاوردهای صنعت هستهای خود را تقلیل داد تا امتیازاتی را در حوزه اقتصاد کسب کند، اما وقتی به جایی رسید که عدم تعادل دادهها و ستاندههای برجامی، برجستگی خاص پیدا کرد و شرایط کشور به لحاظ فشارهای اقتصادی و تحریمی مشابه شرایط قبل برجام شد، تصمیم گرفت به استمرار این معامله دو سر باخت پایان دهد لذا سیاست کاهش تعهدات برجامی را در پیش گرفت. به عبارت دیگر، آمریکاییها آنقدر در اعمال فشار به ایران و اروپاییها آنقدر در بیعملی و انفعال برای بهره مندی ایران از مزایای برجامی، زیادهروی کردند که شرایط را به یک نقطه سیاه رساندند و تهران هم مبتنی بر همان ضربالمثل «بالاتر از سیاهی رنگی نیست»، با اتخاذ یک سیاست هوشمندانه و شاید به اعتقاد برخی دیرهنگام، شروع به رو کردن کارتهای بازی خود و نمایش اهرمهای قدرت خود کرد؛ که کاهش تعهدات برجامی یکی از این کارتهای بازی و اهرمهای قدرت است.
از انحلال برجام، بیش از ایران، اروپاییها متضرر میشوند
میزان: چرا اروپاییها که اذعان دارند برجام برایشان دارای اهمیت امنیتی و حیثیتی است، با انفعال و بیعملی در بهرهمندی ایران از مزایای توافق هستهای، در جهت فروپاشی این توافق گام برمیدارند؟
خرمشاد: یکی دیگر از اشتباهات محاسباتی اروپاییها این بود که تصور میکردند تهران توانایی تحریک آستانه تحملشان را ندارد. اروپاییها بعد از فروپاشی شوروی، خود را یکی از اقطاب و بلوکهای قدرت جهانی دانستند، اما در تمام پروندههای سیاست خارجی منجمله بحرانهای کوزوو، بوسنی و ... با شکست و تلخکامی مواجه شدند. اما بعد از چند سال، از کوه تلاشهایشان در پیگیری پروندههای سیاست خارجی، موشی به نام برجام زاییده شد. برجامی که انحلال آن، بیش از ایران و آمریکا، اروپاییها را متضرر میکند، چون آنها در برابر تبعات امنیتی چنین انحلالی، آسیب پذیر هستند؛ لذا آشکار است که برجام برای حیثیت و امنیت اروپا ضروری است. از همین رو شاهد بودیم که بر خلاف بلوفهایی که میزدند، در قبال کاهش تعهدات برجامی ایران، اقدام تقابلی نکردند. اما اینکه اروپاییها طی یک سالی که آمریکا از برجام خارج شده بود، اقدام مشخصی برای بهره مندی ایران از مزایای برجام صورت ندادند و به رغم ۱۱ تعهد مشخصی که از میان تعهدات برجامیشان به ایران داده بودند، حتی به یک تعهد هم جامه عمل نپوشاندند، ناشی از همان اشتباه محاسباتیشان بود که تصور میکردند ایران بعد از پایان یکسال هم، دست روی دست میگذارد. در واقع اروپاییها باید این فکر را میکردند که ایران دیگر زیر یوغ اجرای یکطرفه برجام به انضمام تحمل فشار حداکثری آمریکایِ خارج شده از برجام نخواهد رفت لذا در جهت بازگرداندن توانمندی هستهای خود به شرایط قبل از برجام گام برمیدارد؛ اقدامی که بسیاری از تحلیلگران مستقل و منصف جهانی، ایران را در انجام آن ذیحق دانستند.
اروپا لبه ثابت و آمریکا لبه متحرک قیچیای هستند که هدفش بریدن ایران است
میزان: بررسی رفتار ۱۵ ماه اخیر اروپاییها، این گزاره را به ذهن متبادر میکند که حفظ وضع موجود، مطلوبترین گزینه برای اروپاییهاست؛ وضع موجود یعنی عدم انتفاع ایران از برجام در عین عدم خروج تهران از توافق هستهای. به عبارت دیگر، اروپاییها میخواهند، ایران تعهدات هستهای خود را اجرایی کند و در عین حال، با فشار آمریکا از مزایای برجام بیبهره بماند. این معادله نامتوازن به مثابه معاملهای دو سر سود برای اروپاییهاست؛ از یکسو محدودیتهای هستهای ایران را حفظ کرده و به خیال خام خود تهران را مهار کردهاند و از سویی دیگر، خود را عامل تعادل در عرصه بینالملل و ترامپ رئیس رژیم آمریکا را عامل بر هم زدن تعادل بینالمللی معرفی کردهاند. اروپاییها از این طریق، وجهه بینالمللی ترامپ را نیز تخریب میکنند تا شاید از او انتقام مسائلی نظیر وضع تعرفههای گمرکی و تجاری به اقلام اروپایی صادراتی به آمریکا و خروج واشنگتن از معاهده اقلیمی پاریس را بگیرند.
خرمشاد: بخش دوم سوال شما ناظر بر انتقام گیری اروپا از آمریکا نمیتواند چندان مقرون به عینیت باشد، اما تحلیلی که در بخش نخست سوال شما مستتر بود ناظر بر اینکه انفعال و بیعملی اروپا در اتخاذ تدابیری برای بهرهمندی ایران از مزایای برجام طی ۱۵ ماه اخیر، ناشی از تمایل اروپا به «حفظ وضع موجود» است، دور از ذهن نمیباشد. به عبارت دیگر، از زاویه دید سردمداران اروپا، یک ایران ضعیف و بازنده در برجام، برای منافع اروپاییها مطلوبتر است. همآوایی سردمداران اروپایی با واشنگتن در زمینه ضرورت باز کردن برجامهای ۲ و ۳ در زمینههایی نظیر موشکی و منطقهای هم منبعث از همین رویکرد است. در این میان باید توجه داشت که از نظرگاه کلان و کلی، اروپا و آمریکا اختلاف نظری در این که ایران را به مثابه دو لبه قچی بِبُرند، ندارند. حتی مطابق با یک برداشت بدبینانه، در زمان اوباما هم این تقسیم کار صورت گرفته بود که آمریکا بعد از انعقاد و عملیاتی شدن برجام، نقش «پلیس بد» و اروپا نقش «پلیس خوب» را ایفا کند. در واقع اروپا لبه ثابت و آمریکا لبه متحرک همان قیچی شود. در زمان ترامپ هم این استراتژی با یک شدت و حدت بیشتری استمرار یافت.
برخلاف بلوفزنی اروپاییها، اگر ایران گامهای بعدی کاهش تعهدات را بردارد، آنها اقدامی که برجام را متلاشی کند مرتکب نمیشوند
میزان: با دو گامی که ایران در راستای کاهش تعهدات برجامی خود برداشت، میتوان گفت که در این تقسیم کار آمریکایی – اروپایی خلل ایجاد شد؟
خرمشاد: برای پاسخ به این سوال، شما را ارجاع میدهم به اظهارات وزیر خارجه آلمان در سفر اخیرش به تهران که گفت «ایران اگر نمیتواند از میوه برجام استفاده کند از سایه آن بهره گیرد»؛ این اظهارات بیانگر استراتژی اروپاییهاست؛ یعنی آمریکا و اروپا از میوه برجام بهره ببرند و ایران به سایه آن بسنده کند. اما ایران با برداشتن گامهای کاهش تعهدات برجامی به اروپاییها فهماند که یا همه از میوه برجام بهره میبریم یا همه در زیر سایه درخت برجام مینشینیم. به اعتقاد من حفظ برجام آنقدر برای اروپاییها ارزشمند است که به نشستن در زیر سایه آن هم رضایت دهند و هنگامی که زیر سایه توافق هستهای نشستهاند، پای درخت برجام آب و آهک نریزند که خشک شود؛ بنابراین برخلاف تظاهر کردنها و بلوفزنیهای اروپاییها که اگر ایران گامهای بعدی کاهش تعهدات را بردارد، چنین و چنان میکنیم، معتقدم آنها اقدامی که برجام را متلاشی کند مرتکب نمیشوند.
اتفاقات اخیر در خلیج فارس به آمریکاییها فهماند که آتش بازی در آبهای نزدیک ایران، ممنوع است
میزان: اتفاقات اخیر در حوزه خلیج فارس نشان میدهد که آمریکاییها و برخی متحدان اروپایی و عربی و منطقهای واشنگتن و در رأس آنها رژیم صهیونیستی در طراحی توطئههایی نظیر اتفاقات بندر فجیره امارات یا حمله به کشتی ژاپنی در دریای عمان نقش داشتهاند و اصطلاحا این عملیات، نوعی «فالس فلگ» یا عملیات «پرچم دروغین» بوده و ترتیب دهندگان این اتفاقات، بر آن بودند تا ایران را مقصر جلوه دهند؛ بویژه آنکه ایران طی یکسال اخیر اعلام کرده که تروریسم اقتصادی آمریکا و جلوگیری از فروش نفت ایران را با اهرمهایی نظیر انسداد تنگه هرمز پاسخ میدهد. تحلیل جنابعالی در این رابطه چیست؟
خرمشاد: اتفاقات اخیر در حوزه خلیج فارس، حساس و شکننده بودن وضعیت یکی از شاهرگهای انتقال انرژی در جهان را به اثبات رساند. این اتفاقات، پیچیدگیهای خاص خود را نیز داشت و نمیتوان برای آنها یک سودبرنده قطعی یا یک زیان کننده قطعی تعیین کرد. قطعا یکی از سناریوها، همان است که شما گفتید؛ صهیونیستها در طراحی عملیاتهای اینچنینی سبقهای طولانی دارند یعنی همانطور که سابقه ترورهای درون شهری در خیابانهای تهران و هتلهای یونان و معابر سوریه و تونس و مناطق دیگر را دارند در طراحی توطئههایی با ابعاد وسیعتر نیز سابقه دارند. اما آنچه در این میان حائز اهمیت است، آن است که اتفاقات اخیر در خلیج فارس به اثبات رساند که آتش بازی پیدا و پنهان آمریکا یا متحدانش در منطقه خلیج فارس و منضم کردن آن به فشارهای تحریمی حداکثری علیه ایران، به مثابه حفرهای خواهد بود که همگان را غرق خواهد کرد.
کوچکترین تعرض آمریکا به ایران، کل منطقه را به آتش خواهد کشید
میزان: تحلیل جنابعالی از اقدام نیروی هوافضای سپاه در انهدام پهپاد متجاوز «گلوبال هاوک» آمریکا چیست؟ در این رابطه موضوعات مختلفی مطرح شد؛ برخی محافل رسانهای آمریکایی از تصمیم تعلق شده ترامپ برای حمله محدود به ایران در پاسخ به انهدام پهپادشان، خبر دادند؛ در مقابل برخی دیگر، این موضوع را بلوف دانستند. به نظر شما با توجه به نتایج نظرسنجیها در آمریکا و کاهش محبوبیت ترامپ در مقایسه با نامزدهای دموکرات، احتمال دست زدن ترامپ به یک اقدام متهورانهِ تجاوزکارانه علیه ایران، برای اینکه افکار عمومی در آمریکا را متوجه یک تهدید عمده به نام ایران کند، چه میزان است؟ در آمریکا نظریهای هست به نام «گرد آوردن پیرامون پرچم» یا rally-round-the-flag یعنی یک رئیسجمهور با عَلم کردن یک تهدید خارجی و اقدام نظامی علیه آن تهدید، برای خود وجهه داخلی میخرد.
خرمشاد: در پاسخ به این سوال شما، ابتدا باید به این نکته اشاره کنم که متخصصان و دانشآموختگان علم سیاست نمیتوانند تحلیلهای خود را بر پایه شگفتیها ابتناء کنند. تحلیلهای ما باید مبتنی بر پدیدهها و فعل و انفعالاتی باشند که در عالم بیرون رخ میدهند. بر همین اساس باید بگویم که برایند دادههای موجود بیرونی، نمایانگر عزم و ارادهی ولو محدود ترامپ برای جنگ با ایران نیست. ترامپ در رقابتهای انتخاباتی سال ۲۰۱۶ به رأی دهندگان آمریکایی وعده داده بود دیگر پا به جنگهای جدید و پرهزینه که موجب کشته شدن سربازهای آمریکایی میشود نخواهد گذاشت. ترامپ بر پایه همین وعدهها، سبد رأی کسب کرده بود. رویه ترامپ طی سه سال گذشته نیز نشان داده که او حاضر نیست بر روی وعدههای انتخاباتی خود، قلم بطلان بکشد. نکته دیگر در این رابطه، آن است که ترامپ و استراتژیستها و مشاوران او میدانند ورود آمریکا به هر نوع جنگ جدیدی بویژه جنگ در منطقه پرمناقشه خلیج فارس، بهانه خوبی به رقبای دموکراتش خواهد داد تا در رقابت انتخاباتی پیشرو بر او بتازند.
آنچه باعث عقبنشینی ترامپ از حمله محدود به ایران شد، قفل شدن موشکهای ایران بر روی پایگاههای آمریکا در منطقه بود
نکته مهم دیگر در این رابطه، راهبردی است که از سوی مقام معظم رهبری در این مقوله تبیین و اعلام شده و آن اینکه «دوران بزن در رو تمام شده است». ما جنگ نمیخواهیم، اما از جنگ نمیترسیم؛ این راهبردی است که پدران ما سینه به سینه نقل کردهاند و به ما رسیده است. استراتژیستهای نظامی و جنگی آمریکایی نیز اذعان دارند که عکسالعمل ایران به حمله محدود آمریکا، قطعی، اما ناشناخته است. در واقع منطقه ما یک لوح سفید نیست که آمریکاییها در آن هر نقشی که خواستند بکشند و ببندند؛ فرماندهان عالیرتبه نظامی در آمریکا و مقامات پنتاگون به درستی آگاهند که در جنگ با ایران، صحبت از ضربه اول نیست بلکه سخن از ضربات بعدی است؛ از همینرو مقامات ارشد نظامی در آمریکا هرگاه سخن از جنگ با ایران میشود قاطعانه با ورود به چنین نبردی مخالفت میکنند؛ به عبارت دیگر همانطور که اخیرا در سخنان و اظهارات فرماندهان نظامی ما نیز نمود داشت، اگر آغازگر جنگ آمریکاییها باشند قطعا پایان دهنده، آنها نخواهند بود. از سویی دیگر از «سید حسن نصرالله» دبیرکل حزب الله لبنان نیز نقل شده که آنچه باعث عقبنشینی ترامپ از حمله محدود به ایران شد، قفل شدن موشکهای ایران بر روی پایگاههای آمریکا در منطقه بود. به این شرایط، این مولفه را هم بیفزایید که اعلان جنگ به ایران از سوی آمریکا به مثابه اعلان جنگ به متحدان ایران در منطقه است؛ متحدانی که ظرفیت و توان بالایی در نبردهای نامتقارن دارند؛ بنابراین کوچکترین تعرض آمریکا به ایران، کل منطقه را به آتش خواهد کشید. مجموع این موارد مورد اشاره، نشان میدهد که سردمداران آمریکایی حتی اگر تمایل و انگیزه حمله به ایران را نیز داشته باشند، از توان و ظرفیت چنین اقدامی برخوردار نیستند، لذا خواهان جنگ با ایران نمیباشند؛ پیامهایی که آمریکاییها و متحدان آنها از جمله سعودیها، با واسطه و بیواسطه به ایران منتقل کردند نیز گواه همین امر است.
غیر از ماجرای پهپاد، آمریکاییها چند بار دیگر تا آستانه جنگ با ایران رفتند، اما با مشاهده چشمههایی از قدرت نظامی کشورمان، از هرگونه نبرد با ما منصرف شدند
میزان: سرنگون کردن پهپاد متجاوز آمریکاییها نیز کوچکترین تردید آنها پیرامون دست برتر نظامی ایران را از بین برد و مطابق فرمایش شما به سردمداران کاخ سفید ثابت کرد که راهبرد ایران «نخواستن جنگ در عین نهراسیدن از جنگ» است.
خرمشاد: بله همینطور است؛ سرنگون کردن آن پهپاد جاسوسی آمریکا دلیل متقن دیگری است که ثابت میکند آمریکا وارد معرکه جنگ با ایران نخواهد شد. آمریکاییها میگویند وقتی ایران قادر است با یک سامانه بومی، پهپاد رادارگریز ما را در یک ارتفاع بسیار بالا منهدم کند، بنابراین از قابلیتهای نظامی پنهان و ناشناخته دیگری نیز برخوردار است که این قابلیتها، محاسبه نتیجه نبرد با ایران را ناممکن میسازد. البته غیر از ماجرای این پهپاد متجاوز، آمریکاییها چند بار دیگر تا آستانه جنگ با ایران رفتند، اما با مشاهده فقط چشمههایی از قدرت نظامی بازدارنده کشورمان، از هرگونه نبرد با ما منصرف شدند. باید توجه داشت که ترامپ طی چند ماه اخیر در دو الی سه مرحله، خط قرمزهای آمریکا را به عقب راند؛ او نخست اعلام کرد خط قرمزش، جان و مال آمریکاییها و متحدانش است. سپس از جان و مال متحدان آمریکا عدول کرد و گفت خط قرمزش فقط جان و مال آمریکاییهاست؛ امری که سران سعودی و اماراتی را بسیار هراسناک کرد؛ در آخرین مرحله نیز ترامپ یک قدم دیگر عقب نشست و گفت که خط قرمزش فقط جان نیروهای آمریکایی است. در این میان آنچه که هراس متحدان منطقهای آمریکا را دوچندان میکند آن است که به سبب همراهی همیشگی و مطیعانه آنها از سیاستهای خصمانه واشنگتن در قابل تهران، در صورت وقوع هر گونه درگیری نظامی میان ایران و آمریکا، این متحدان منطقهای آمریکا هستند که به عنوان دم دستترین اهداف، به زیر مشت و لگد موشکهای ایران خواهند رفت.
مذاکره با آمریکا در شرایط فعلی نه تنها عقلانی نیست که به لحاظ غریزی هم، مطرود است
میزان: طی چند ماه اخیر که به کرات بحث میانجیگری طرف ثالثی (اعم از عمان، عراق، قطر، ژاپن، فرانسه و اخیرا روسیه) میان ایران و آمریکا مطرح شد، عدهای هر چند قلیل از کنشگران حزبی بر این گزاره دست گذاشتند که باید به این پالسهای مذاکره و واسطه فرستادن ترامپ پاسخ مثبت داد. به نظر میرسد با عنایت به در پیش بودن انتخابات مجلس یازدهم، برخی طیفها در کشاکش رقابتهای انتخاباتی بر روی این گزاره با شدت بیشتری دست بگذارند. آیا واقعا مذاکره در شرایط فعلی عملی عقلایی است یا به معنای وا دادن اهرمهای فشار است؟
خرمشاد: راهبرد ایران در عدم مذاکره با آمریکا، در واقع الفبای سیاست در روابط بینالملل است؛ بدین معنا که تن دادن به مذاکره با آمریکا در شرایط فعلی یعنی آگاه نبودن از الفبای کنشگری در روابط بینالملل. مذاکره با آمریکا زمانی معنا داشت که واشنگتن به تعهدات برجامیاش عمل میکرد؛ کما اینکه مقام معظم رهبری نیز در مقطعی اعلام داشتند چنانچه آمریکا در الگوی توافق هستهای، صادقانه عمل کند، میتوان با همین الگو پیرامون سایر مباحث نیز به گفتوگو پرداخت؛ اما وقتی آمریکاییها برجام را نقض کردهاند و سیاست فشار حداکثری را علیه تهران در پیش گرفتهاند، تن دادن به مذاکره، نهایت نابخردی است. باید توجه داشت سخن از برجامی است که در همان زمانِ انعقاد، به باور برخی در داخل، قرارداد متوازنی نبود؛ یعنی حجم امتیازاتی که ما در آن دادیم کمتر از میزان امتیازاتی بود که اخذ کردیم؛ با این وجود، آمریکاییها به همین قرارداد نیز عمل نکردند.
روی دیگر مذاکره با آمریکا، جنگ و تجاوز نظامی است
برای ما دانش آموختگان علم سیاست، فهم پیشنهاد مذاکره از ناحیه آمریکا در شرایط فعلی، به هیچ وجه دشوار نیست. آمریکاییها با شدت بخشیدن بر فشارهای همه جانبه علیه ایران و سفت کردن پیچ تحریم علیه مردم ایران، حالا شعار مذاکره سر میدهند؛ مذاکرهای که بخشی از همان راهبرد فشار است؛ مذاکرهای که روی دیگر آن، جنگ و تجاوز نظامی است. درخواست و تمایل آمریکاییها برای مذاکره با هدف تحدید توانمندیهای موشکی و منطقهای ما است، لذا اجابت درخواست مذاکره آنها نه تنها عقلانی نیست که به لحاظ غریزی هم، مطرود است، چرا که زمینه و تمهید مقدمهای برای باز کردن دست آنها در تجاوز به کیان و تمامیت ارضی ایران است. در این میان، توجه به این نکته حائز اهمیت است، که ایران دارای ملت قدرتمند و مقاوم و با ریشهای است که مذاکره در باب توانمندیهایش را نوعی تسلیم شدن قلمداد میکند؛ از سویی دیگر، آمریکاییها نه تنها در قبال ایران، که در قبال بسیاری از کشورهای تاثیرگذار در مناطق مختلف ژئواستراتژیکی، از جمله روسیه و چین و ونزوئلا و برخی دیگر از کشورها دچار «رکود قدرت» شدهاند یعنی همانطور که تصریح کردم، در قبال این کشورها نیز همه اهرمهای فشار خود را بکار گرفتهاند و نتیجه موثری را کسب نکرده اند؛ بنابراین نه ایران، به سبب مولفههای فرهنگی و فیزیکی مختلف، ماهیت تسلیم پذیری دارد و نه آمریکا، قدرت مطلق وادار کننده به تسلیم است. مضاف بر اینها، عقلانیت اقتضاء میکند ایران بجای روی آوردن به مذاکره با آمریکا که در مذاکرات هستهای، مردود شده و عدم وفای به عهد خود را به اثبات رسانده، با همین کشورهای تاثیرگذار که مورد تحریم آمریکا قرار دارند و با واشنگتن در تنش روزافزون هستند و میتوان به نوعی آنها را باشگاه تحریمیها نام نهاد، به مذاکره و بسط روابط در حوزههای مختلف بر مبنای ظرفیتهای بومی نظیر انعقاد پیمانهای پولی دوجانبه و مواردی از این دست بپردازد.
امضای توافق با آمریکا با همان مختصات برجام در حوزه موشکی، یعنی امضای آغاز جنگ و تجاوز به ایران
میزان: پس به اعتقاد جنابعالی، تن دادن به مذاکره با آمریکا در شرایط فعلی به مثابه تسلیم و نهایتا مقدمهای برای تسهیل تجاوز به تمامیت ایران است؟
خرمشاد: فهم و درک این موضوع، به هیچ وجه دشوار و پیچیده نیست؛ آمریکاییها میخواهند مبتنی بر الگوی برجام، با ایران در باب اقتدار موشکی و منطقهایاش مذاکره کنند؛ سوال این است که با استناد به تجربه برجام، این مذاکره چه مختصات و مشخصاتی خواهد داشت؟ کاملا محرز است که آنها یک متن را روبه روی شما میگذارند و من باب مثال، میگویند برد موشکهایتان نباید از ۳۰۰ کیلومتر فراتر رود تا به سرزمینهای اشغالی نرسد؛ در این شرایط، چانهزنی شما فقط در حد تغییر دادن چند لغت در همان متنی است که روبهرویتان گذاشتهاند. اما مرحله بعدی چیست؟ رجوع به تجربه برجام، آشکار میکند که آمریکاییها در مرحله بعد از انعقاد توافق مورد اشاره، شروع به بهانه تراشی میکنند، مثلا میگویند بوق کشتی شما هنگام عبور از خلیج فارس، چُرت نیروهای ما در فلان پایگاه نظامی را به هم زد؛ بنابراین توافق منعقد شده با شما را منحل میکنند؛ با این تفاوت که دیگر برد موشکهایتان و سایر عناصر نظامی و دفاعی بازدارندهتان بسیار تقلیل یافته است و دست آنها برای دیکته کردن خواستههای نامشروع شان و احیانا تجاوز به سرزمین شما، بسیار باز شده است؛ بنابراین محرز است که امضای توافقی با آمریکاییها با همان مختصات برجام در حوزه موشکی، یعنی امضای آغاز جنگ و تجاوز به ایران. در این میان ممکن است لایههایی از مردم و بخشی از طیفهای سیاسی و حزبی، به صورت احساسی، مطالبه مذاکره با آمریکا را برای کم کردن فشارها به ایران مطرح کنند؛ اما قطعا انتظار از بخش نخبگانی جامعه این نیست که ساده لوحانه، بر طبل مذاکره با آمریکا بکوبد. یک نکته مهم دیگر در این رابطه آن است که ما پیک فشارهای آمریکا را رد کردهایم و دیگر حربه تحریمی آمریکا بیش از این نمیتواند کارگر بیفتد؛ البته این امر مشروط به تحرک بیشتر در داخل و تحکیم بیشتر آرایش جنگی است. توجه به این نکته حائز اهمیت است که آمریکا تمام کارتهایش را در تخاصم با ایران رو کرده است، اما به تعبیر به کار رفته در فیلم «چ» که پیرامون محاصره پاوه تصریح داشت خمینی (ره) عصای موسیاش را بلند کرده، جمهوری اسلامی نیز تازه عصای موسیاش را بلند کرده است؛ علت رفت و آمدها و دستپاچه شدن دیپلماتهای اروپایی نیز طی روزها و هفتههای اخیر همین است؛ لذا در چنین شرایطی مذاکره پیرامون موضوعات غیربرجامی نظیر موشکی و منطقهای بلاوجه است.
از سکوت روشنفکران ایرانی در برابر تروریسم اقتصادی آمریکا حیران هستم
میزان: با توجه به تروریسم اقتصادی فزاینده آمریکا علیه مردم ایران و تصریح مقامات آمریکایی اعم از «ترامپ»، «پمپئو» و «برایان هوک» که میخواهند دسترسی مردم ایران به غذا و دارو را هم محدود کنند، عملا از بخش الیت و به اصطلاح روشنفکر جامعه، صدایی در حمایت از مردم و نظام و برعلیه فشارهای اقتصادی تروریست مآبانه آمریکا، آنچنان که باید و شاید شنیده نمیشود؛ گویی خرده گیری و هجمه به آمریکا برای این قشر یک تابو است ولو آنکه هموطنان و کشورشان در زیر فشارهای همهجانبه سردمداران واشنگتن باشند؛ علت این امر چیست؟
خرمشاد: به عنوان یک معلم دانشگاه و فعال در تحلیل مسائل سیاست خارجی، باید این گلایه را از روشنفکران کشور مطرح کنم و بگویم که «ما را چه میشود». چرا روشنفکران ما، سیاستمدار شدهاند؟ سیاستمداران، سیاستمدار باشند، ولی روشنفکران، روشنفکر باقی بمانند. کار سیاستمداران این است که بر اساس واقعیتها و ظرفیتها، محاسباتی را انجام دهند و بعد هم توصیههایی برای کارگزاران سیاسی داشته باشند. اما روشنفکران باید آرمانگرا و افقنگر باشند؛ ممکن است احزاب به نام رئالیسم سیاسی، نوع خاصی از سیاستورزی و موضع گیری سیاسی را اتخاذ کنند، اما این رئالیسم سیاسی که نباید غل و زنجیری بر دست و پای روشنفکری باشد. یکی از افتخارات روشنفکران شکستن غل و زنجیرهای رئالیسم بوده است؛ البته این امر به این مفهوم نیست که جریان روشنفکری واقعیتها را نادیده بگیرند، ولی نباید خود را در غل و زنجیر واقعیتها گرفتار کنند و از انجام آرزوها و حرفهای بزرگ و آیندهنگر بازمانند. در قضیه برجام، مردم و نظام ما نجیبانه طی قراردادی بخشی از دستاوردهای هستهای جوانان خود را که طی سالها با صرف زحمات و مجاهدتهای بسیار حاصل شده بود، با هدف بهبود شرایط رفاهی و اقتصادی مردم، تقلیل دادند، اما در مقابل، آمریکاییها این قرارداد را آشکارا نقض کردند و اروپاییها به نوعی با عدم عمل به تعهداتشان با آمریکاییهای ناقض برجام، همگام شدند. در چنین شرایطی، رسالت روشنفکران جامعه ما، مویه کردن و فریاد برآوردن علیه ناقضان برجام و فشار وارد کنندگان به مردم ایران است. من واقعا از سکوت و سکون روشنفکران جامعه ایرانی در برابر تروریسم اقتصادی آمریکا علیه مردم ایران حیران هستم. روشنفکران مستقل و متعهد جهانی در قضیه برجام از موضع بحق ایران حمایت کردند، اما معالاسف شاهدیم روشنفکران جامعه ما حتی از اتخاذ موضع آشکار علیه ترامپ که ظالمانه و سبوعانه نسبت به مردم ایران دشمنی میکند، حذر میکنند. این روشنفکران باید بدانند که بدون ایران، هیچ نیستند بنابراین نباید در قبال این ظلم آشکار علیه مردم ایران سکوت کنند و یا خدایی ناکرده با تروریستهای اقتصادی علیه مردم ایران همراهی کنند و با سخره گرفتن حافظه تاریخی ایرانیان، توصیههایی ارائه دهند که رهیافتش، آسیب وارد آمدن به کیان و تمامیت کشور است. رسالت روشنفکران ما اقتضاء میکند با صدای رسا علیه تروریسم اقتصادی آمریکا فریاد برآورند چرا که تروریسم اقتصادی آمریکا علیه مردم ایران، با هدف نابود کردن یک ملت و ارزشهای انسانی و حقوق بشر است.
میزان: در پایان مجدد از اینکه وقت خودتان را در اختیار قرار دادید سپاسگزارم.
خرمشاد: من هم از شما و از همه همکارانتان در تشکر میکنم.