راه استیفای حقوق در توقیف نفتکش ایرانی/ فرصت فریبکاری اروپاییها تمام شد!
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، راه استیفای حقوق در توقیف نفتکش ایرانی، فرصت فریبکاری اروپاییها تمام شد!، سخنی با نیروی انتظامی، ۶۰ روز درس آموز بازار ارز، سرّ شکستناپذیری راهبرد نظامی ایران، نشانههای آشفتگی ترامپ از ایمیلهای انگلیسی، اقتصادیها این گوی و این میدان، یارانه به طلای دیجیتال، الگوهای چهارگانه مواجهه امریکا با دیگران، دانشگاه نهاد عقلانیت و نعمت مشتزدن به غولهای آهنی گزیدهای از سرمقالهها و یادداشتهای امروز روزنامههای کشور است که در ادامه میخوانید.
• روزنامه حمایت یادداشتی با تیتر راه استیفای حقوق در توقیف نفتکش ایرانی منتشر کرد که به این شرح است:
انگلیسیها که همواره در خط مقدم خصومت ورزی و سنگاندازی علیه جمهوری اسلامی ایستادهاند و از هیچ خباثت و دنائتی در حق کشورمان دریغ نکردهاند، پنجشنبه هفته گذشته و در آستانه برداشتن گام دوم ایران برای کاهش تعهدات برجامی، طی اقدامی غیرقانونی، یک فروند ابرنفتکش ایرانی را به ظن حمل نفت برای سوریه، توقیف کردند. استعمار پیر قصد داشت تا از این طریق، جمهوری اسلامی را به اتخاذ مواضع تند و شتابزده وادار کند و سپس با چیدن پازل واکنش نظامی ایران به این ماجرا در کنار تصمیم کشورمان به افزایش سطح غنیسازی، تبلیغاتی سنگین به راه بیندازد که بله! جمهوری اسلامی، افزایش غنیسازی را برای اهداف نظامی و متشنج کردن منطقه میخواهد؟! این اتفاق را باید سومین سکانس از سناریوی آمریکا، رژیم صهیونیستی و مرتجعین منطقه با مستمسک ناامنی برای کشتیها پس از حادثه بندر فجیره و انفجار نفتکشها در دریای عمان علیه جمهوری اسلامی به شمار آورد. با این حساب، اولین هدف آنها تهیه مستنداتی دال بر تأیید ادعاهای همیشگی غرب مبنی بر تنشآفرینی و انحراف برنامه هستهای ایران به سمت مقاصد هستهای به بهانه تقلیل الزامات کشورمان در برجام است. از سوی دیگر، مقامات اسپانیایی که تنگه جبلالطارق (محل توقف کشتی) در همسایگی آنها قرار دارد اعلام کردهاند که این نفتکش به درخواست آمریکا متوقفشده است. با توجه به مداخله کاخ سفید در این اقدام غیرقانونی و با عنایت به تجربیات جمهوری اسلامی در حوزه دور زدن تحریمها و اینکه مسئولین کشورمان تصریح نمودهاند که فروش نفت، کماکان ادامه دارد، به نظر میرسد که توقیف این نفتکش برای آزمایش مؤثر بودن تحریم نفتی در دستور کار قرار گرفته است. بهاینترتیب که با ناامن کردن آبراههای بینالمللی و خطرآفرینی برای کشتیها به مقصد یا از مبدأ ایران، فروش نفت کشورمان را بهاصطلاح به صفر برسانند، غافل از اینکه این ماجراجویی و غلط اضافه برای انگلیسیها و غرب، از منظر عملیاتی غیرممکن و از زاویه امکانسنجی، محال است! کافی است که دستگاههای مسئول و دستاندرکار امنیت کشور همچون شورای عالی امنیت ملی، بیانیه و مصوبه مختصری در خصوص ممنوعیت تردد یا تحریم کشتیهای انگلیسی و آمریکایی و کوتولههای منطقه منتشر کنند تا همه محاسبات و پیشبینیهای اقتصادی آنها غلط از کار درآید و تراز تجاریشان با مشکلات عدیدهای مواجه شود. مواجهه ایران با آمریکا طی ماههای گذشته و خفت و خواری بیسابقهای که آمریکاییها در ماجرای ساقط شدن پهپاد جاسوسی به آن گرفتار شدند و نتوانستند کوچکترین تعرضی به خاک کشورمان داشته باشند، باید درس عبرتی برای انگلیسیها باشد که با طناب پوسیده کاخ سفید وارد چاه ویل درگیری با ابرقدرت منطقه نشوند. استعمار پیر باید بداند که آزمودن عزم ایران برای حراست از خطوط قرمز امنیت ملیاش به قیمت بیاعتباری و بیحیثیت شدن کامل انگلیس در منطقه تمام خواهد شد و در صورت عدم جبران اشتباه، باید هزینه آن را بپردازد و منتظر گامهای بعدی ایران باشد. با این نگاه، اقدامات ایران در پاسخ به این راهزنی آشکار دریایی میتواند شامل موارد ذیل باشد.
یکم: تحریم یا ایجاد محدودیت برای کشتیهای انگلیسی، گزینهای است که در صورت اعمال و تصمیمگیری آن از جانب نهادهای تصمیم گیر نظام، قادر است خسارات قابلتوجهی به حملونقل دریایی این کشور وارد آورد. این سیاست بیش از آنکه در سطح دریاها برای کشتیهای انگلیسی و تجارت این کشور مشکلساز شود، از منظر جنگ روانی و تبلیغاتی، موقعیت جمهوری اسلامی را در صدر قرار میدهد. کشورمان پیش از این با قدرت و صلابت به تعرضات آمریکا پاسخ داده و سیلی محکمی بهصورت نیروهای تروریست این کشور نواخته است و افزون بر این، تصریح کرده که به هر هجمهای در هر سطحی پاسخ خواهد داد؛ لذا موضعی که ایران در خصوص آمریکا اتخاذ کرد، علاوه بر ارزش نظامی، از آورده مقتدرانه افزونتری در جنگ روانی برخوردار بود. همین رویکرد میتواند هیمنه انگلیس را یکبار دیگر در هم فرو بکشند و لندن را متحمل خسارات عمدهای نماید.
دوم: در سایه راهبرد اول، گزینه توقیف یک کشتی از ناوگان تجاری انگلیس که ترافیک آنها در تنگه هرمز قابلتوجه است نیز قابلاعتناست. اتخاذ این سیاست البته منوط به تصمیم مقامات تراز اول کشورمان است، بااینحال، اگر تصمیم گیران خیابان «داونینگ استریت» (محل دفتر نخستوزیر انگلیس) همچنان به بازی در زمین آمریکا اصرار داشته باشند و دست از ندانمکاری و بازی با آتش برندارند، ضریب احتمال اتخاذ این رویکرد، افزایش خواهد یافت. از نگاه حقوقی نیز انگلیس مسئول خسارات احتمالی این اقدام است. حرکت کشتیهای نفتکش طبیعتاً برای کشورهای مبدأ و مقصد تولید ثروت میکند و اخلال در حرکت آنها به مفهوم خسارت سه وجهی برای خریدار و فروشنده محموله و نیز کشوری است که کشتی به آن تعلق دارد. ضمن اینکه این شیطنت در کسب درآمد کشورها، به مفهوم نقض حقوق بشر و ملتها نیز هست؛ موضوعی که حمایت از آن، از ادعاهای پررنگ غرب محسوب میشود و همواره آن را مستمسکی برای اعمال و فشار و محدودیت علیه کشورهای غیرهمسو و مخالف قرار داده است. این مسئله ثابت میکند که اساساً سنگاندازی در معیشت و اقتصاد کشورها، ابزاری دائمی در دست غرب برای تحریم ملتهاست و درنتیجه، هر نوع صدمه جانی و مالی ناشی از این اقدام، در درجه اول، متوجه انگلیس و سپس آمریکاست. توقیف نفتکش توسط انگلیسیهای مدعی قانونمداری حتی با ملاحظات حقوق بینالملل نیز سازگار نیست. لندن مدعی است که سوریه تحت تحریمهای اتحادیه اروپا قرار دارد و هرگونه فروش و تحویل نفت به این کشور، مجاز نیست، این در حالی است که تحریمهای اروپا علیه یک کشور خارجی، فرا سرزمینی است و وفق منشور سازمان ملل متحد، تحریم بینالمللی به شمار نمیآیند تا بر اساس آن، همه کشورهای عضو و غیر عضو تحت هر شرایطی، ملزم به تبعیت از آن باشند. ضمن اینکه وزارت خارجه کشورمان نیز اعلام کرده است که ابرنفتکشهایی در کلاس «گریس ۱»، نمیتوانند در بنادر سوریه پهلو بگیرند، زیرا چنین امکانی در آنجا فراهم نیست. تنها تحریمهای لازم الاتباع از سوی تمام کشورها، تحریمهای مصوب شورای امنیت سازمان ملل هستند؛ هرچند که با حضور اعضای دائم اروپایی آن از جمله آمریکا و انگلیس، مصوبات آن همواره زیر سؤال بوده و هست. بنابراین، راهزنی دریایی انگلیس در توقیف نفتکش ایرانی، بدون تردید با حقوق بینالمللی مغایرت دارد و ایران و کشورهای ذینفع میتوانند از طریق مجاری بینالمللی نسبت به آن شکایت کنند. افزون بر این، پیگیری دیپلماتیک این نقض آشکار قوانین دریانوردی و توقیف غیرمجاز از سوی دستگاههای مسئول، میتواند به روند استیفای حقوق جمهوری اسلامی و ترسیم خط پایانی بر عداوت انگلیسیها کمک شایانی کند.
• روزنامه کیهان مطلبی با مضمون فرصت فریبکاری اروپاییها تمام شد! درج کرده که در ادامه میخوانید:
بر اساس تعهد و قولی که رئیسجمهور در سال ۹۴ و در آستانه امضا برجام و مکرر بعداز آن به مردم داد، اساسا مطالبه اصلی ملت ایران از اروپاییها اجرای تمام تعهداتشان در برجام بهطور کامل است و نه جبران خسارت خروج آمریکا از برجام و نه طرحهایی مثل اینستکس!، مخصوصا که اروپاییها نشان دادهاند اینستکس را نه در مسیر عمل به تعهدات برجامی خود و نه در جهت جبران خروج آمریکا از برجام طراحی کردهاند. آقای روحانی به مردم قول داده بود که «هیچ توافقی را امضا نمیکند، مگر اینکه تمام تحریمهای اقتصادی در همان روز لغو شوند»!. ثانیا حتی نباید مطالبه ایران از اروپاییها فروش نفت و گشایش بانکی باشد چراکه اجرای کامل تعهدات اروپاییها در برجام بهعنوان مطالبه حداکثری موضوعی فراتر از فروش نفت و مبادلات بانکی از جمله داراییهای بلوکه شده ایران و دهها تعهد دیگر است که در فصلی جدا از فصل تعهدات آمریکا در برجام ذکر شده است. ثالثا اصولا اروپاییها چه قبل از خروج آمریکا از برجام و چه بعداز آن و چه در دوران اوباما و چه در دوران ترامپ به هیچکدام از تعهداتشان عمل نکردند و بعداز اینکه آمریکا از برجام خارج شد، در جهت «به فراموشی سپردن تعهدات خود» و با هدف نگه داشتن ایران تحت فشار حداکثری برجام ادعا کردند که میخواهیم خسارت خروج آمریکا از برجام را جبران کنیم!؛ لذا پذیرش اینستکس یعنی تایید اینکه اروپا هیچ تعهد برجامی نداشته و ندارد!. حال با توجه به اینکه اروپاییها در سناریوی هماهنگ با آمریکا هیچ اقدام عملی برای اجرای تعهداتشان انجام ندادهاند، دولت چگونه انتظار دارد و خود اروپاییها چگونه مدعی جبران خسارت خروج آمریکا از برجام هستند؟ و باید پاسخ داده شود که براساس کدام منطق سیاسی و دیپلماتیک و عقل سلیم ایران باید در برجام بماند و منتظر وعدههای سرخرمن مثل اینستکس باشد؟!. رابعا باید توجه داشت اروپاییها در مذاکرات سعدآباد میگفتند شما باید با آمریکا مذاکره و توافق کنید و دولت به این توصیه غربیها عمل کرد و مدعی بود باید با کدخدا ببندیم! اکنون که دولت با کدخدا مذاکره کرد و بست و بعد کدخدا هم زیر همهچیز زد، حال اروپاییها با این همه بدعهدی و معطل نگه داشتن ایران در برجام، در نفاقی هماهنگ با آمریکاییها ادعا میکنند شما که با آمریکا بسته اید چه انتظاری از ما دارید؟. خامسا پشتوانههای سازمان ملل متحد و قطعنامه شورای امنیت و ۱۴ بار تایید آژانس بینالمللی انرژی اتمی و امضاء پنج کشور عضو شورای امنیت، همه با هم نتوانست آمریکا و اروپاییها را متعهد به اجرای تعهداتشان کند و ضمانت اجرایی برای برجام نبود و برجام مثل آب خوردن از سوی امریکا پاره شد و از سوی اروپاییها اجرایی نشد، حالا که اینستکس که حداقل یک ضمانت اجرایی نمادین و هیچ یک از این پشتوانههای برجام را به تنهایی نیز ندارد، چگونه میتواند مایه «امیدواری کاذب» دوباره مردم بعداز برجام شود؟. بهویژه که حتی نمایندگان هفت کشور اروپایی در نشستی در پایتخت اتریش که خواستار ماندن ایران در برجام شدند، حاضر نشدند هیچ صحبتی از برقراری روابط اقتصادی با ایران و حداقل مشارکت مالی در اینستکس کنند. سادسا اینکه ادعا شود آمریکا میخواهد ایران را تحریک کند تا از برجام خارج شود و غیرذالک، همه فریبکاری و انحراف افکارعمومی از واقعیت لزوم خروج از برجام است. درخصوص ادعای اجراییشدن اینستکس: اولا این ادعا بعداز تهدید و مهلت شصت روزه ایران به اروپا رخ داد. این یعنی اینکه مقاومت، حتی در اقدامی نمادین جواب میدهد. ثانیا به راحتی میتوان نتیجه گرفت که اگر فشارهای جمهوری اسلامی ادامه یابد میتوان اروپاییها را مجبور به اجرای تعهداتشان و دادن امتیازات بیشتر کرد؛ لذا دولت نباید تحت تاثیر هیچ تحلیل غلطی از اقدامات حداقل گام به گام خود برای متوقفکردن اجرای تعهداتش در برجام و نهایتا خروج از برجام دست بردارد. ثالثا نکته مهم اینکه اروپاییها در ظاهر چنین القا میکنند که بین ایران و آمریکا، ایران و برجام را انتخاب کردهاند، اما واقعیت این است که اروپا با چراغ سبز آمریکا دست به تلاش نمادین و تبلیغات در اینستکس زده است و مهلت شصت روزه و تهدید جمهوری اسلامی در متوقف کردن تعهداتش باعث عقب نشینی آمریکا و اروپاییها شده است. رابعا به نظر میرسد آمریکا و اروپا تحت تاثیر سرنگونی پهپاد جاسوسی آمریکا و حوادث خلیج فارس چارهای جز دادن امتیازات اقتصادی به ایران برای جلوگیری از اقدامات بازدارنده بیشتر جمهوری اسلامی ندارند. خامسا آمریکا و اروپاییها در سناریوی هماهنگ خود تلاش میکنند از یکطرف با ادعای مذاکره و از سوی دیگر با تاکتیک اینستکس از خدشهدارشدن بیشتر اعتبار بینالمللی خود جلوگیری کنند. سادسا باید نشست اخیر کمیسیون مشترک برجام در وین را «آخـرین فـرصت فریبکاری اروپاییها» تلقی کرد و امیدی به نشست این کمیسیون با حضور وزرای خارجه کشورهای باقیمانده نداشت مگر اینکه همچنان اهدافی پشت پردهای برای حفظ برجام به هر قیمتی وجود داشته باشد. اما اظهارات متناقض و شاذ برخی از مسئولان دیپلماسی کشور برای مردم قابل هضم و درک نیست. اولا این مواضع پر تناقض آقای ظریف که «اینستکس پاسخی به خواست جمهوری اسلامی ایران نیست، اما ارزشی راهبردی دارد و آمریکا فقط با بمب اتمی میتواند ایران را نابود کند»!، یعنی اینکه چیزی که برای ملت ایران ارزشی ندارد، برای برخی ارزش راهبردی دارد، همانگونه که برجام برای ملت نون نشد، برای برخی شد و کاسبان مذاکره و القاء سایه جنگ نگران از دستدادن قدرت و قطع منافع خود هستند؛ لذا تلاش دارند با خدشهدارکردن امنیت و منافع ملی ترس خود را به ملت منتقل کنند!. ثانیا بهنظر میرسد راهبردی خواندن یک تصمیم تاکتیکی اروپاییها، تلاشی برای متناظر نشاندادن آن با تصمیم راهبردی نظام در کاهش تعهدات برجامی ایران در مقابل بدعهدی اروپاییها باشد؛ بنابراین باید مراقب بود که کسانی ادعا نکنند. حالا که اروپاییها یک تصمیم به اصطلاح راهبردی گرفتهاند، ایران نیز میتواند در تصمیم راهبردی خود تجدیدنظر کند!. ثالثا ادعای اینکه «نزدیکترین متحدین آمریکا در حال فاصله گرفتن از این کشور در روابط اقتصادیشان هستند»، از کسی که مدعی هنر مذاکره است و از نزدیک بارها مواضع اروپاییها در همراهی با امریکا را از جمله در مذاکرات سعدآباد و برجام تجربه کرده، هم جای تعجب دارد و هم جای سؤال؟. اینکه هنوز برخی نمیخواهند بفهمند، اروپاییها فقط بهدنبال نگهداشتن ایران در سناریوی فشار حداکثری با برجام برای احترام گذاشتن به آمریکا هستند و لاغیر، مایه تأسف است!. رابعا کسانی که هنوز به این نتیجه نرسیدند و مدعیاند منتقدان برجام هیچ استدلالی ندارند و شعار ماندن در برجام را میدهند فقط به یک سؤال از هزاران سؤال درباره برجام پاسخ دهند. جریان غربگرای برجامی که در توجیه ضرورت امضای برجام ادعا داشتند کشور هر روز از تاخیر در اجرای برجام معادل ۱۵۰ میلیون دلار هزینه ضرر میکند، اکنون پاسخ دهند چرا و به اجازه چه کسی و با چه مجوزی یک میلیون و ۹۲۶ هزار میلیارد تومان (۱۹/۲۶۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰ ریال) ناشی از اجرا نشدن برجام در سه سال و نیم گذشته (حدود هزار و ۲۸۰ روز) را از جیب مردم پرداخت کردید و شعار دادید؟. به قول آقای رئیسجمهور هزینه شعارهایتان را از جیب خودتان پرداخت کنید، چرا از جیب مردم شعار میدهید؟!. خامسا اینکه ترامپ در واکنش به خروج ایران از برجام ادعا کرده ایرانیها با آتش بازی نکنند، اولا بخوبی میداند مهم نیست چه کسی با آتش بازی میکند بلکه مهم این است که چه کسی آتش را در منطقه روشن میکند. ترامپ با این ادعای خود نشان داد نگران و هراسان است آتشی که روشن کرده دامن خود و متحدانش را بگیرد که در این صورت خاموش کردنش محال است. سرنگونی پهپاد آمریکا بهخوبی این فرضیه را اثبات میکند. ثانیا این واکنش تهدیدآمیز ترامپ نشان داد که بر خلاف ادعاهای آقایان روحانی و ظریف، برجام برای آمریکاییها گوهری ذیقیمت و در جهت منافع آنهاست نه اینکه، چون حالا فهمیدند توافق بدی بوده و کلاه سرشان رفته، از برجام خارج شدند! برجام و طرحهایی مثل اینستکس عملاً از راهبرد اقتصادی کشور برای حل مشکلات مردم خارج و تاریخ مصرف آنها تمام شده است؛ لذا اروپاییها در چارچوب سناریوی آمریکاییها فقط تلاش میکنند شاید شرایط را برای مذاکره جدیدی فراهم کنند نه اینکه توافقنامه هستهای را نجات دهند، اما ادعای مذاکره همزمان با تهدید به نابودی در حقیقت «مذاکره برای نابودی ملت ایران» است نه برای «پیشرفت ملت ایران»!
• روزنامه اطلاعات یادداشتی با عنوان سخنی با نیروی انتظامی منتشر کرد که به این شرح است:
با توجه به این مقدمات، اینک که تراکم جمعیت افزونتر و مشکلات مالی و اجتماعی بسیار فراتر از حد و حدود معمول نمایان شده، ممکن است برخی جوانان، از دختران برازنده و گرامی یا پسران عزیز و ارجمندمان هنوز برخی هنجارها را به درستی نیاموخته یا در اثر طغیان عواطف و احساسات که مقتضی این سن و سال است، لغزشهایی کوچک داشته باشند. آنان فرزندان همه ما هستند و کدام فرزندی است که خطا نکند و بر اثر اشتباهاتش تجربه نیندوزد و اصلاح نشود. این جوانان بزهکار نیستند، تنها شورمند و حساس هستند و به دلیل فقدان یا تنگنای فضاهای مناسب برای تفریح و ورزش و فراغت، گاهی در پارکها و شوارع عام، هیجانی بروز میدهند یا جلوهای میفروشند. جلوه و خودنمایی نیز محصول طغیان و بلوغ انسان است و با تذکر و پیشگیری و آموزش مناسب، و نهایتاً با نهی از منکر و توضیح مستدل قابل رفع است. با این توضیحات، امیدوارم برخوردهای سنجیده و زیبای نیروی انتظامی، بتواند مرز میان خشونت و قانونگرایی، سرکوب و اقناع عمومی را به خوبی مراعات کرده و پاسدار امنیت، قانون و حامی رضایت عموم مردم باشد. پلیس برآمده و فرزند ملت است و با نیروهای دیگر به کلی تفاوت دارد. مردم با دیدن پلیس باید احساس آرامش کنند. به این فرزندان برازنده و قدرتمند افتخار کنند و آنان را پشت و پناه خود بدانند. تنها بزهکاران و تبهکاران و سوءاستفادهگران و جانیان باید از پلیس بترسند و اگر کسی تصور میکند خشونت یا ارعاب با مردم عادی میتواند نقشی در اصلاح جامعه و بهبود نظم و قانون داشته باشد، سخت به خطا میرود. نکته دیگر آن که با توجه به فضای گرم و گرمای خفقان آور و هوای آلوده تهران و دیگر کلانشهرها، رواست به زمانبندی کارها و بسیاری از مشاغل و تمایلات خانوادهها برای گذار و گشت و دیدار و خرید امثال ذلک تجدید نظری صورت گیرد. مسألهای که به عنوان زیست شبانه در نظر گرفته و مطرح شده، موضوع چند خانواده مرفه شمال شهری نیست که به سبک لاس وگاس به دور دور با پورشه و مازراتی و بنز و بیام دبلیو میپردازند و در کافه و کازینو وقت بگذرانند. موضوع خانوادههای متوسط و حتی فقیر و حاشیهنشین و صدها و هزارها ـ بلکه میلیونها ـ شغل و تجارت و مغازه و کسب و کار دیگر است و این ایام گرم و طاقت فرسا، نمیتواند زمان و فضا و شرایط مناسبی باشد. باید توسع و تساهل ذهنی داشت و شرایط دشوار زندگی مردم و کسبه و جوانان را به درستی مورد توجه و ارزیابی قرارداد. میدانیم که شرایط ایران دشوار هست، اما امنیتی و نظامی نیست و مردم ایران همواره سختیها را پشتسر نهاده و از گذرگاههای دشوارتر هم عبور کردهاند؛ لذا چه لزومی دارد که دایره محدودیتها را دائماً تنگتر کنیم و در فضاهای واقعی، شرایط حقیقی و دنیای مجازی فقط دیوار بکشیم و محدودیت ایجاد کنیم و فیلترینگ بسازیم! اگر شرایط خاص و ویژهای هم پیش آید، مردم ایران خود پیشگام خواهند بود و به جان و دل به کمک دولت و نظام خواهند آمد و در حفظ حریم وطن و امنیت ملی خواهند کوشید. زیست شبانه، اینک تنها گریز از گرما و مقابله روانی اکثریت مردم میهن برای گذر از شرایطی دشوار است، شرایطی دشوارتر از جنگ، و آخرین سخن آنکه اگر تغییرات مزبور ضروری است، مجریان نباید خود دست به اقدام بزنند، بلکه مجلس قانونی بگذارد و ادله و استدلالهای قانع کننده را به موکل، یعنی ملت ایران گزارش دهد. اگر نه شورای امنیت ملی ابلاغ کند و توضیح دهد. نمیتوان با یک دو بخشنامه، چنین موضوعات حساسی را به کل جامعه و نظام حیات اجتماعی و روابط پیچیده مردم، تسری داد.
• روزنامه خراسان مطلبی با تیتر ۶۰ روز درس آموز بازار ارز را منتشر کرد که در ادامه میخوانید:
نرخ ارز پس از گذر از روزهای پر تنش سال ۹۷، از ابتدای ۹۸ در بازهای مشخص مدیریت شد. اهمیت این اتفاق در حوزه ارزی این است که مدیریت بازار ارز نه با چشم انداز مثبت از توافق سیاسی و بین المللی و نه با چراغ سبز مذاکره که با وجود تنشهای سیاسی و تقابل صریح دیپلماتیک و حتی تهدیدهای سیاسی و تقابل مستقیم موشکی کشورمان با تجاوز پهپاد آمریکایی رقم خورد. بررسی قیمت ارز در بازار آزاد نشان میدهد که قیمت دلار طی ۶۰ روز گذشته با ۲۵۰۰ تومان کاهش، از ۱۵ هزار و ۴۰۰ تومان در ۱۸ اردیبهشت ماه همزمان با شروع بازه زمانی تهدید برجامی ایران به حدود ۱۲ هزار و ۹۰۰ تومان در روز گذشته رسیده است. مروری بر اتفاقات این ۶۰ روز خالی از لطف نیست. ۶۰ روزی که با قطع امید از اینستکس اروپایی و ادامه خط و نشانهای ترامپ علیه کشورمان همراه بود. حرکت ناو آمریکایی به سمت ایران و تهدید به جنگ پنهان و آشکار آمریکایی ها، تجاوز پهپاد نظامی آمریکا به آسمان کشورمان و اقدام قاطع نیروی هوایی سپاه در انهدام آن، تهدیدهای ترامپ پس از این اقدام، نشست مجدد ایران و کشورهای اروپایی درباره برجام و اینستکس و مشخص شدن این که عملا اینستکس یک پروژه شکست خورده است و در نهایت ماجراجویی انگلیسیها در توقیف نفتکش کشورمان در تنگه جبل الطارق همه و همه اتفاقاتی است که عملا نشان دهنده تلاش دشمن برای افکندن سایه شوم جنگ بر سر کشورمان است. با این حال واقعیت میدانی بازار ارز نشان داده است که این سایه افکنی در عمل نتوانسته است، تنش ارزی جدیدی را در بازار ارز ایجاد کند بلکه حتی قاطعیت کشورمان و ترس برخی کشورهای منطقه موجب گشایشهای ارزی در بخشهایی از جمله دبی نیز شده است. اگرچه در واقعیت نباید تاثیر عوامل اقتصادی از جمله کاهش واردات و افت تقاضا به دلیل رشد منفی اقتصادی را در روند نزولی نرخ ارز نادیده گرفت، ولی باید توجه کرد که آمریکاییها حدود یک دهه تلاش کردند تا ضمن پی ریزی یک نظام پیچیده تحریمی علیه کشورمان، به لحاظ روانی نیز بازار ارز ایران را به تحولات سیاسی شرطی کنند. چنان که اظهارات مثبت و منفی مقامات آمریکایی واقعا بر نرخ ارز بازار آزاد اثرگذار بود و بعضا موجب تغییرات شدید قیمت دلار میشد. این اتفاق تا اواسط سال گذشته نیز برقرار بود و حتی اکنون نیز کم و بیش این اثرگذاری را میبینیم، اما در عمل پس از تغییر در ریاست بانک مرکزی و حضور همتی به جای سیف، تلاش اثرگذاری برای مدیریت بازار ارز از طریق اصلاحات واقعی در نظام ارزی و پولی کشور صورت گرفت. تلاش برای کارآمد شدن سامانه نیما، مسیرهای گشایش حوالههای ارزی از برخی کشورهای همسایه، مذاکرات برای برقراری روابط بانکی ضدتحریمی با شرکای اصلی تجاری از جمله عراق و چین، اصلاح مقررات برای بازگشت ارز صادرات که موجب بهبود آمار بازگشت ارز صادراتی شد، اصلاح در نظام بانکی و برخورد با بی انضباطی بانکها در اضافه برداشت از ذخایر بانک مرکزی، اصلاح در سپردههای کوتاه مدت بانکی که مجرای ورود نقدینگی فراوانی به بازار ارز بود و اصلاح در وضعیت چکهای تضمینی که از معاملات سوداگران بازار ارز سر درآورده بود، مهمترین اقدامات بانک مرکزی در این زمینه بود. این همه در شرایطی رقم خورده است که بازار متشکل ارزی به عنوان مهمترین اقدام ارزی بانک مرکزی هنوز به نتیجه نرسیده است و در صورت راه اندازی این بازار انتظار میرود که مدیریت ارزی بتواند مهار نرخ ارز بازار آزاد را در دست بگیرد و آن را در محدودهای منطقی قرار دهد. محدوده منطقی که البته نباید انتظار داشت به طور چشمگیری کمتر از نرخهای فعلی باشد، اما نزدیک کردن نرخ ارز بازار آزاد به نرخ ۱۱ هزار و ۵۰۰ تومان سامانه نیما و از آن مهم تر، افق روشن و قابل پیش بینی نرخ ارز، میتواند قدرت پیش بینی و فعالیت اقتصادی موثر را به فعالان اقتصادی بدهد. در هر صورت گذر بازار ارز از تنشهای سیاسی و عبور همراه با کاهش نرخها از تلاطمهای سیاسی این ماهها و تهدیدهای جنگی آمریکا نشان میدهد که میتوان بازار ارز و دیگر بخشهای اقتصاد را با گرفتن کمترین تاثیر از تحولات سیاسی و خارجی مدیریت کرد. شرط این کار البته، اعتقاد به تواناییهای داخلی، مشورت پذیری از کارشناسان، توجه به اشکالات درونی و تلاش روزمره برای رفع اشکالات مدیریتی در بخشهای مختلف اقتصادی است. اتفاقات ۶۰ روز اخیر بازار ارز، پیامهای مهمی برای اقتصاد و سیاست داخلی و خارجی ما دارد که باید آن را به درستی درک کرد.
• روزنامه رسالت سرمقالهای با عنوان سرّ شکستناپذیری راهبرد نظامی ایران را درج کرده که به این شرح است:
انقلاب که پیروز شد سران ارتش شاه به دلیل کشتار بیرحمانه مردم در شهرها در جریان تظاهرات مسالمتآمیز، عادلانه محاکمه و به دار مکافات آویخته شدند. این جمله معروف که «ما کشتیم شما هم بکشید» ترجیع بند دفاعیات برخی از سران ارتش بود. بدنه ارتش به مردم وفادار ماند و فرماندهان میانی با سران همراهی نکردند لذا ارتش به مردم پیوست، اما سازه اصلی فرماندهی از بین رفته بود. در این گیرودار دولت موقت، خدمت سربازی را از دو سال به ۱۸ ماه کاهش داد این در حالی بود که صدام در عراق نیروهای ذخیره را هم به خدمت فرا خوانده بود. بگو مگو در دولت موقت سر این بود که ما نیازی به هواپیمای اف ۱۴ نداریم، چون در اندیشه حمله به هیچ کشوری نیستیم. در همین حال و هوا بودیم با آنکه هنوز یکسال ونیم از عمر انقلاب نگذشته بود، از زمین، هوا و دریا مورد حمله قرار گرفتیم و در همان دقایق اولیه حمله ۱۲۰۰ کیلومترمربع از خاک عزیز میهنمان زیر چکمه ارتش متجاوز عراق که از سوی آمریکا و شوروی حمایت لجستیک میشد رفت و به تصرف دشمن درآمد. برخی کشورهای عربی هم در این تجاوز هم کمک مالی کردند و هم سرباز فرستادند. مظلومان عالم، شیفتگان انقلاب اسلامی و مردم آزاده جهان میدانستند ملت ایران در این تهاجم بیرحمانه و سبوعانه مظلوم واقع شده است لذا حق دارد به هر وسیله ممکن از خود دفاع کند. آن هنگام که حتی یک متر سیمخاردار هم دنیا مجاز نبود به ما بفروشد، فهمیدیم باید برای دفاع به ملت خود، به اراده ارتش و سپاه و هوشمندی و دانش دانشمندان خود متکی باشیم و از دفاع مقدس فرصتی بسازیم تا ارتش و سپاه اسلام را به استطاعتی برسند که هیچ قدرت منطقهای و جهانی نگاه چپ به ایران نکند. از آن تهاجم وحشیانه بیش از ۴۰ سال است میگذرد. اکنون با مدد الهی و اراده پولادین فرزندان رشید این ملت به درجهای از آمادگی و بازدارندگی رسیدهایم که اگر دشمن به یک وجب از خاک، یا آب یا آسمان ایران نزدیک شود بیتردید با برخورد سخت مواجه خواهد شد. از این بالاتر اگر در هر کشوری از منطقه بوی توطئه نظامی علیه ملت ایران به مشام برسد دشمن را در مبداء تنبیه میکنیم. وقایع سوریه و عراق و شکلگیری توطئهآمیز داعش نشان داد ارتش و سپاه ایران با احدی شوخی ندارد، آنها اراده کنند در زدن ضربه تردید نمیکنند. رژیم صهیونیستی دشمن دیرینه اسلام و ایران در جنگهای نیابتی حزبالله و حماس بارها زیر ضربات تنبیهی ایران قرار گرفته است. اکنون از ارتش شکستناپذیر آن در سالها ۱۹۶۷ چیزی جز چند تانک و توپ قراضه باقی نمانده است که بتواند در برابر سپر موشکی حزبالله و حماس بیش از دو ساعت تاب آورد. از آغاز حمله ارتش بعث به ایران اسلامی نزدیک به ۴۰ سال است میگذرد باید دید کجا بودیم، الان کجا هستیم و چگونه، چرا به این درجه از بازدارندگی رسیدهایم. آیتالله خامنهای جزء معدود علمایی بود که قبل از انقلاب علاوه بر مبارزه علنی در منبر و محراب علیه شاه با گروهها و جوانان که دستی در مبارزات مسلحانه داشتند در ارتباط بودند. حساب و کتاب مبارزات چریکی سالهای ۵۰ به بعد را داشتند و حتی قبل از آن در جریان ترور منصور با اصلیترین کادرهای مؤتلفه اسلامی در ارتباط بودند. شورای انقلاب که تشکیل شد کارهای مهم شورا بین اعضای اصلی تقسیم شد سهم آیتالله خامنهای در این تقسیم کار حوزه دفاعی، امنیتی و نظامی بود. ۲۹ تیرماه ۱۳۵۸ که دولت موقت و شورای انقلاب در هم ادغام شدند مسئولیت آیتالله خامنهای معاونت وزارت دفاع در امور انقلاب و سرپرستی سپاه پاسداران شد و به عضویت کمیسیونی از وزیران امنیتی در آمد و مسئولیت کلیه امور انتظامی و نظامی و امنیتی از جمله بحرانهای گنبد، کردستان و خوزستان وسیستان و بلوچستان را به عهده گرفت. او شجاعانه در برابر منافقین که دنبال انحلال ارتش بودند ایستاد. در مقابل لیبرالها که در پی پس دادن سلاحهای پیشرفته وفوق مدرن و از جمله اف ۱۴ به آمریکا بودند ایستاد. تصفیه ارتش از عناصر آلوده و ساماندهی نیروهای مؤمن و پایکار انقلاب در ارتش را در دستور کار قرار داد و بهخوبی از عهده آن برآمد. وقتی هم در مجلس اول به عنوان نماینده تهران انتخاب شد به کمیسیون امور دفاعی رفت و به عنوان ریاست کمیسیون هم برگزیده شد. بعدها که شورایعالی دفاع ملی شکل گرفت به عنوان ریاست این شورا انجام وظیفه میکرد و امام (ره) او و چمران را به عنوان مشاور و نماینده خود در شورایعالی دفاع منصوب فرمودند. وقتی صدام به ایران حمله کرد او اولین کسی بود که مأمور شد یک گزارشی از ابعاد و اکناف این حمله و چگونگی برخورد با متجاوز را تهیه کند او شجاعانه در جلسه ستاد مشترک ارتش این ماموریت را پذیرفت و هشت ماه اولیه نبرد ملت ایران در دفاع مقدس وی در جبهههای مختلف نبرد حضور یافت و در تشجیع و تقویت روحیه رزمندگان و انسجام عملیاتهای نظامی و جنگهای نامنظم مشارکت داشت، هفتهای یک روز به تهران برای ایراد خطبه میآمد و بقیه روزهای هفته که هر ساعت و دقیقهاش خوف و خطر کشته شدن بود در جبههها به سر میبرد. از سال ۶۰ تا ۶۴ که تحولات بزرگی در جبههها پدید آمد او رئیس جمهور و رئیس شورایعالی دفاع بود که اغلب سرزمینهای اشغالی را در همین برهه از دشمن پس گرفتیم. پس از خاتمه جنگ و اعلام رهبری ایشان توسط خبرگان در مقام فرمانده کل قوا لحظهای از خودکفایی در آموزش نظامی، خودکفایی در تسلیحات نظامی، تقویت بنیه دفاعی و برقراری نظم و انضباط در نیروهای مسلح مورد غفلت قرار نگرفته است. امروز مردم جهان چشم باز کردهاند و میبینند، ایران تروریستها را در فاصله صدها کیلومتر مرز خود در یک کشور در دوردستها با موشکهای نقطهزن تنبیه میکند آن هم با فاصله خطای نیممتری در هدفگیری! امروز مردم جهان چشم باز کردهاند و میبینند در وسط آبهای خروشان خلیج فارس وقتی سربازان انگلیسی یا تفنگداران آمریکایی وارد آبهای ایران میشوند بلافاصله با خفتوخواری دستگیر میشوند. امروز مردم جهان چشم باز کردهاند و میبینند وقتی یک هواپیمای مدرن و فوق پیشرفته جاسوسی آمریکا که رادار گریز هست وارد آسمان ایران میشود در فاصله چند هزار پایی مورد اصابت موشکهای فوق پیشرفته ایران قرار میگیرد و بلافاصله ساقط میگردد. امروز موشکهای زمین به زمین، هوا به زمین و موشکهای سوار شده بر ناوها و زیر دریاییهای ایران توسط جوانان سلحشور ملت ایران آماده پاسخگویی به هر شرارت دشمن است. امروز هیچ دولتمردی در آمریکا و اروپا با هر درجهای از حماقت و بلاهت حاضر نیست به ماجراجویی نظامی موقتی یا دائمی با ایران فکر کند. به همین دلیل آنها همه زور خود را بردهاند در حوزه «اقتصاد»، «سیاست» و «فرهنگ» لذا تمامی توپ و تانک و گلوله و موشکی که قرار است به ما شلیک کنند در همین سه گانهای است که ذکرش رفت. عنایت ویژه خداوند متعال، اقتدار و بصیرت ملت ایران. تواناییهای شگرف ارتش و سپاه اسلام و امتداد آن در منطقه سایه جنگ را سالهاست از سر ملت ایران دور کرده است. کسانی که در این توهم بهسر میبردند که دیپلماسی سایه جنگ را دور خواهد کرد اکنون به این واقعیت رسیدهاند که در عالم خیال و توهم سیر و سلوک میکردند و فکر آنها ریشه علمی و عملی نداشته است. تاریخ ایران این پیروزی شگرف را مدیون فردی میداند که ۱۰ سال در زمان امام (ره) همه همتش تقویت اقتدار نظامی ایران بود و پس از امام (ره) ۳۰ سال در این راه خون دل خورد تا ایران را به پایهای از اقتدار نظامی برساند که در تاریخ قبل و بعد از اسلام در ایران بیسابقه است. امروز استراتژیستهای نظامی جهان از آیتالله خامنهای به عنوان یک مغز متفکر، یک ژنرال نظامی آشنا به آیین نبرد، آشنا به جنگهای متقارن و به ویژه نامتقارن یاد میکنند. دشمن خوب میداند این طرف معادله نبرد فردی نشسته است با عقلانیت سیاسی و نظامی بدون هیچ فعلی که حکایت از ماجراجویی داشته باشد فقط به اقتدار، عزت و امنیت کشور وانقلاب فکر میکند. دنیا خوب میداند در این معرکه نبرد خدا با او و با ملت ایران میباشد و این سرّ شکستناپذیری راهبرد نظامی و امنیت ملی در ایران است.
• روزنامه فرهیختگان مطلبی با عنوان نشانههای آشفتگی ترامپ از ایمیلهای انگلیسی منتشر کرده که به این شرح است:
روز یکشنبه نشریه «میلآن ساندی» ایمیلهای لورفته «سر کیم دراک»، سفیر انگلیس در آمریکا را منتشر کرد. آنگونه که رسانهها نوشتهاند اطلاعات لورفته مربوط به سفیر انگلیس، متعلق به بازه زمانی سال ۲۰۱۷ تا همین چند روز پیش است. در بین این اطلاعات، روایت سر کیم دراک از دونالد ترامپ، رفتار او در مواجهه با ایران و همچنین اختلافات در کاخ سفید بیش از همه در رسانهها بازتاب پیدا کرد. سفیر انگلیس در این مجموعه ایمیل که بهصورت محرمانه برای دفتر نخستوزیر انگلیس ارسال شده دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا را بیمنطق، متزلزل و ناکارآمد توصیف کرده و نوشته است ادعای ترامپ که بهصورت علنی گفته بود ۱۰ دقیقه پیش از حمله به نقاطی در ایران بهخاطر کشته شدن ۱۵۰ نفر عملیات را متوقف کرده، «با واقعیت همخوانی ندارد». او نوشته است ترامپ هرگز بهطور کامل موافق حمله تلافیجویانه علیه ایران بهدلیل سرنگونی پهپاد آمریکایی نبوده است. او ممانعت از پاسخگویی به اقدام ایران را با انتخابات پیش روی سال ۲۰۲۰ مرتبط دانسته است؛ بهخصوص که ترامپ بارها وعده داده است آمریکا را درگیر منازعات و جنگهای بیرونی نکند. در یکی از اسناد منتشرشده، دراک سیاست آمریکا در قبال ایران را «ناهماهنگ و آشفته» خوانده و تاکید کرده است: «نباید انتظار داشت سیاستهای آمریکا درخصوص ایران در آیندهای نزدیک به روندی منطقی بازگردد.» او دلیل غیرمنطقی بودن سیاستهای آمریکا برابر ایران را «چنددستگی دولت کنونی آمریکا» میداند و گزارشها درباره «درگیریها و هرجومرج در کاخ سفید» را تقریبا درست دانسته است. دراک نوشته است رئیسجمهور آمریکا و اطرافیانش، کاخ سفید را «منحصرا ناکارآمد» و محل «چاقوکشان» کردهاند. بخش عمدهای از آنچه دراک به آن اشاره کرده، تقریبا شبیه اخباری است که گاهوبیگاه درباره ترامپ و عملکردش در رسانههای غربی منتشر شده است؛ اما این ایمیلها یک تفاوت با گزارشهای رسانهای دارد؛ نویسنده این مطالب یک خبرنگار یا یک تحلیلگر نیست، او یک دیپلمات کارکشته است که پیشتر مشاور امنیت ملی انگلیس نیز بوده است. او با این فرض که این ایمیلها محرمانه میماند، هر آنچه را که از وضعیت ترامپ و دولتش دریافته، برای دفتر نخستوزیر ارسال کرده است. پس از افشای این ایمیلها، سخنگوی وزارت امور خارجه انگلیس در واکنش به آن گفت: «مردم از دیپلماتها انتظار دارند بدون پردهپوشی و صادقانه ارزیابیشان را از کشور محل ماموریت گزارش کنند.» او گفته است: «وزیران و کارکنان دولت توصیههای دریافتی از سفیران را بهصورت صحیح استفاده میکنند.» اکنون که به هر شکل ممکن، بخشی از این پیامهای محرمانه افشا شده است، باید این سوال را مطرح کرد که ایران در راهبرد خود برابر آمریکا چه استفادهای از این ایمیلها میتواند داشته باشد؟
۱. دولت ترامپ ساختار تیم سیاست خارجی خود را تغییر داد تا یک انسجام در این حوزه داشته باشد. او تیلرسون را که مخالف خروج از برجام بود، کنار گذاشت و مایک پمپئو را به وزارت امور خارجه آورد و جان بولتون را مشاور امنیت ملی رئیسجمهور کرد تا یک تیم متحد برابر ایران داشته باشد. با این حال این تیم سهنفره نتوانستند در پرونده ایران به یک انسجام برسند و دچار چنددستگی شدند. بخشی از این چنددستگی شاید ناشی از عملکرد گروه «مقاومت» باشد؛ گروه مخفیای درون کاخ سفید که سال گذشته مقالهای برای روزنامه «نیویورکتایمز» فرستاد و در آن نوشت تلاش میکند در راستای حفظ منافع کشور مقابل ترامپ ایستادگی کند. این چنددستگی و ناهماهنگی که بین هدایتکنندگان سیاست خارجی آمریکا وجود دارد، رسیدن به جمعبندی درباره ایران را با مشکل مواجه میکند. هرچند ایران بنایی برای مذاکره با دولت آمریکا ندارد ولیکن بر فرض محال اگر چنین قصدی هم وجود داشته باشد، مذاکره و گفتگو با یک مجموعه نامنسجم، هیچ دستاوردی بههمراه نخواهد داشت. البته مذاکره برای ایران شاید دستاوردی نداشته باشد، ولی برای ترامپ که وارد کارزار انتخابات شده است، اتفاق مبارکی خواهد بود.
۲. چنددستگی، ناهماهنگی و آشفتگی دولت ترامپ آنها را در تصمیمگیریها با مشکل مواجه کرده است. این وضعیت، نهتنها در موضوع مذاکره که حتی در جنگ نیز صدق میکند. درگیری بین مقامات آمریکایی در نوع پاسخگویی به انهدام پهپاد گلوبالهاوک، بهخوبی اوضاع در دولت آمریکا را به نمایش گذاشت. بر همین اساس دونالد ترامپ ناچار شد به دروغ بگوید فرمان حمله را ۱۰ دقیقه پیش از عملیات لغو کرده است. «بحران تصمیمگیری» در مواجهه با ایران که اکنون گریبانگیر دولت ترامپ شده، فرصت مناسبی برای تهران است تا آمریکا را در زمینی که میخواهد، به بازی بگیرد. البته در این زمینه ایران موفقیتهایی نیز به دست آورده و بر همین اساس است که آمریکا بارها از تهران خواسته به اقدامات بهاصطلاح دیپلماتیک آنها (تحریمها)، دیپلماتیک پاسخ دهد! ایران بدون توجه به این درخواستها سعی میکند همانند آمریکا از ابزارهای قدرتش برابر دشمن استفاده کند.
۳. چرا دولت دونالد ترامپ برابر ایران سردرگم است؟ ایران از چه ابزارهایی برخوردار است که حتی سفیر انگلیس در ایمیلهایش تلویحا به آن اشاره میکند. برای پاسخ به این سوال شاید بهتر است به یکسال پیش بازگردیم. ۱۸ اردیبهشتماه ۹۷ ترامپ رسما آمریکا را از برجام خارج کرد. علاوهبر اعمال تحریمها، ترامپ و تیم سیاست خارجیاش جنگ روانی بیسابقهای را علیه ایران آغاز کردند. دولت روحانی بهجای پاسخ قاطع به فضاسازی طرف غربی، تمرکز خود را بر قرار داد. سکوت ایران، آمریکا را به این جمعبندی رسانده بود که با افزایش سطح تهدیدات، تهران حاضر به عقبنشینی خواهد شد و درنهایت پای میز مذاکره تحمیلی مینشیند. بر همین اساس آنان تلاش کردند از اقدام نسبتا عادی یعنی اعزام ناو آبراهام لینکلن به منطقه نهایت بهرهبرداری را کنند و از آمادگی برای درگیری نظامی با ایران سخن بگویند؛ اما پاسخ فرماندهان نظامی به تهدیدات نظامی آمریکا، در کنار حوادثی که در منطقه رخ داد و همچنین پایان مدارای تهران با اروپا با تعیین ضربالاجل، اوضاع را تغییر داد. ایران برخلاف محاسبات طرف غربی، گام نخست را برای کاهش تهدیداتش برداشت و در میانه گام نخست و دوم، یک پهپاد آمریکایی را در آسمان هدف قرار داد تا اعلام کند پاسخش به تهدیدات، تنها لفظی نیست. مجموع این اقدامات که همگی از میانه اردیبهشتماه آغاز شد، طراحی طرف غربی را که گمان میکرد تحریمها و تهدیدات اثرگذار خواهند بود و نتیجه خواهند داد، با مشکل روبهرو کرد. حالا ایران گام دوم را برداشته است و آمریکا که دیگر هیچ ابزار تحریمی ندارد و قطعا بهدلیل انتخابات سال آینده ریاستجمهوری، شانسی برای درگیری نظامی نیز ندارد، ناچار است بهجای بازیگر فعال در این معادله، یک تماشاچی تندخو باشد و تنها بگوید تهران مراقب باشد.
• روزنامه سیاست روز مطلبی با مضمون اقتصادیها این گوی و این میدان منتشر کرده که به این شرح است:
نگاهی بر رفتار اروپا و آمریکا نشان میدهد که آنها در تصور آنند که کارکرد برجام هزینه صفر باید باشد. یعنی آنکه اروپا و آمریکا به هر میزان که میخواهند به تحریم ایران و عدم اجرای تعهدات برجامی بپردازند و در مقابل هم با نام لزوم حفظ برجام عدم واکنش ایران را طلب نمایند. این رویه در طول این ۴ سال اجرایی شده و صبوری ایران و پایبندی آن به برجام این توهم را در طرفهای مقابل ایجاد کرد که تا هر زمان که بخواهند به روند بی تعهدی و البته تعهدپذیری ایران ادامه دهند. این رویه تا زمان اعلام مصوبه شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران مبنی بر تعلیق گام به گام تعهدات برجامی ادامه یافت. واکنش اروپاییها به دو گام مصوبه شورای عالی امنیت ملی، نشان میدهد که آنها همچنان به دنبال همان کارکرد قدیم برجام بر اساس تصورات خود هستند که همان بی تعهدی آنها و تعهد پذیری ایران است. این کارکرد از سوی آنها برای برجام در حالی تعریف شده که تحقق دو گام مصوبه شورای عالی امنیت ملی این پیام را به جهانیان دارد که کارکرد برجام برای ادامه راه باید از تفکر غربی که تعهد ایران بی تعهدی طرف مقابل است تغییر کرده و کارکردی جدید برای آن تعریف شود. در این میان یک اصل مهم وجود دارد و آن اینکه بخش اقتصادی کشور با تکیه بر داشتههای درونی و خودداری کردن از شرطی ماندن در قالب اینکه سرنوشت اینستکس چه میشود، برای مقابله با تحریمها و کاستیهای اقتصادی گام بردارد. در حوزه امنیتی نیروهای مسلح کشور با سرنگون سازی پهپاد جاسوسی آمریکا توان خویش را برای حفظ امنیت در برابر هر تهدیدی اثبات کردهاند. ساختار هستهای کشور نیز با اجرای ساختن مصوبه شورای امنیت ملی نشان دادهاند که در مسیر اصلاح اشتباهات گذشته و رویکرد قاطع مقاومتی حرکت میکنند که میتواند به تکیه گاه قابل اعتماد در حوزه هستهای مبدل شود. در این میان حوزه اقتصادی کشور با ظرفیت سازی متولیان اقتصادی در دولت و قوه مقننه و فعال ماندن دستگاه قضا در محاکمه مفسدان و اخلالگران اقتصادی، نقشی بسیار مهم در مقابله با بدعهدیها و زدودن توهم غرب مبنی بر تسلیم سازی ایران خواهند داشت. مولفهای که اصل اولیه آن تکیه بر داشتههای درون، اعتماد به نسل جوان، خودداری بازار و چرخه تولید کشور از شرطی ماندن در سرنوشت برجام و اینستکس، مبارزه جدی با مفسدان اقتصادی در هر رده و سمتی، خواهد بود. رویکردی که قطعا با حمایت قاطع و همه جانبه ملت همراه خواهد بود چنانکه در طول ۸ سال دفاع مقدس این مهم را به خوبی اجرا و سربلندی و سرافرازی میهن و انقلاب را رقم زدند.
• روزنامه دنیای اقتصاد سرمقالهای با عنوان یارانه به طلای دیجیتال منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
گسترش بیرویه تولید ارزهای دیجیتال، نه بر مبنای مزیتهای نسبی واقعی اقتصاد ایران، بلکه بر مبنای یک مزیت قلابی حاصل از یارانه سنگین و منحصربهفرد دولتی در صنعت برق حاصل شده است و هرگونه اقدام نظارتی و بگیر وببند در آن، بیثمر است. همانگونه که با وجود بستن مرزها و اعمال مجازاتهای سنگین برای قاچاقچیان سوخت، بهواسطه قیمتهای نازل داخلی، جریان قاچاق حاملهای انرژی همچنان ادامه دارد و بعضی از مقامات برآورد روزانه ۱۲ میلیون لیتری از قاچاق سوخت را ارائه دادهاند. اساسا در کمتر نقطهای از اقتصادهای جهان، ورود به عرصه ارز دیجیتال، نیازمند مجوز یا نظارت دولتی است. حتی تبعیض قیمتی برای فروش برق بر مبنای تعرفه صادراتی نیز چاره کار نیست؛ زیرا حوزه مشترکان برق خانگی و صنعتی در کشور آن چنان گسترده است که حتی تاسیس سازمانی به نام پلیس برق نیز چاره کار نخواهد بود. چندی پیش یکی از سیاستگذاران ارشد اقتصادی کشور اعلام کرده بود که ما دلار ۴۲۰۰ تومانی را تخصیص خواهیم داد و این موضوع که آیا اساسا کالایی وارد شده یا به قیمت مصوب در اختیار مردم قرار گرفته است، از مسوولیت ما خارج و برعهده دستگاههای نظارتی است. بهنظر میرسد همین منطق نیز گریبانگیر ارزهای دیجیتال شده است و دولت مایل است برق را با نازلترین قیمتهای بینالمللی به فروش رساند و مسوولیت کشف و دستگیری بهرهگیرندگان از آن را بر دوش دستگاههای نظارتی واگذار کند. در عرصه جهانی اکنون رمزارزها گسترش غیرقابلانکاری یافتهاند و علاوهبر بیتکوین، ۸ هزار رمز ارز دیگر در جهان متولد شدهاند. شرکت فیسبوک اخیرا اعلام کرده است که ارز دیجیتال خود به نام «لیبرا» را در سال آینده میلادی به بازار عرضه خواهد کرد. با آغاز به کار «لیبرا»، کاربران فیسبوک که جمعیتی در حدود ۴/ ۲ میلیارد نفر را شامل میشوند، میتوانند در سطح جهان اقدام به تراکنش مالی بر مبنای این ارز کنند و این امر بهصورتی بالقوه کل نظام بانکداری سنتی در جهان را تحتالشعاع قرار خواهد داد. به این ترتیب احتمال آن میرود که کنترل سیاستهای پولی از اختیار بانکهای مرکزی خارج شده و این مسوولیت به شرکتهای خصوصی واگذار شود؛ امری که از هماکنون سیاستگذاران جهان باید خود را برای مواجهه با آن آماده سازند. اکنون این اتفاقنظر بین کارشناسان اقتصادی وجود دارد که دولتها و بانکهای مرکزی در مراحل ابتدایی بررسی پول دیجیتال و ارز دیجیتال بانکهای مرکزی هستند و باید بحثهای مفصلی درباره آن انجام شود. همچنین درمورد ویژگیهای ارزهای دیجیتال بانکهای مرکزی هنوز ابهامهای عمیقی وجود دارد و هیچکس نمیداند استفاده از آن چه تاثیراتی در حوزه اقتصاد کلان خواهد داشت. اما یک موضوع کاملا روشن است و آن اینکه تلاش برای حذف ارزهای دیجیتال محکوم به شکست است. به همین دلیل راهی جز آن نیست که ما نیز همانند سایر کشورها به بررسی ارزهای دیجیتال و اثرات آن بر اقتصاد و اجتماع بپردازیم و سیاستگذاری جامعی در این خصوص اتخاذ کنیم.
• روزنامه جوان سرمقالهای با تیتر الگوهای چهارگانه مواجهه آمریکا با دیگران منتشر کرده که به این شرح است:
برای حل مسائل ایران و امریکا اندیشمندان و تحلیلگران داخلی و خارجی روشها و راهکارهای مختلفی را ارائه میکنند. عمده این راهکارها مبتنی بر نظریههای روابط بینالملل، انتخاب عقلایی یا تجربیات و الگوهای به وجود آمده در روابط بین قدرتها در دوران معاصر است. «میزان قدرت» مادی، نظامی و اقتصادی توسط بسیاری از تحلیلگران به عنوان اساس تنظیم روابط بین دول شناخته میشود که سهلگیری و سختگیری را با آن توجیه میکنند. اما اختلاف ایران و امریکا بر سر تصاحب قدرت مادی در جهان نیست. حداقل ایران چنین نمیاندیشد که باید منافع مادی امریکا از آن ما شود و...، بلکه اختلاف ایران و امریکا از دو دستگاه جهانبینی نشئت میگیرد. به همین دلیل معتقد هستیم که مشکلات ایران و امریکا بر سر «حدود» یا چند مسئله نیست، بلکه بر سر ماهیت و «وجود» انقلاب اسلامی است و ماحصل رفتار غرب در برجام نیز ثابت کرد که مسئله بر سر حدود نیست. اما الگوهایی که امریکا در جهان از آن بهره میبرد، چراغ راه نظام جمهوری اسلامی است و این تجربه ذیقیمت نباید در محاسبات ما مغفول بماند. امریکا از زمان فروپاشی رقیب قدرتمند شرقی خود تاکنون چهار الگو را درباره کشورهایی که بیشترین اختلاف یا اشتراک را داشته به کار گرفته است که هر چهار الگو میتواند مسیر پنجمی را به روی ما بگشاید.
۱- الگوی عراق- لیبی، الگوی ذیقیمت و هوشمندساز برای نخبگان ایرانی است. اهمیت این مدل در آن است که پس از مذاکره و کسب رضایت امریکا و خاطرجمعی غرب از عدم قدرت کشور مربوطه، موعد رفاه و گشایش فرا نرسید، بلکه اطمینان امریکا برای حذف کمدردسرتر طرف فراهم شد. صدام و قذافی زمانی به پروسه حذف سپرده شدند که امریکا از نبود سلاحهای نامتعارف آنان مطمئن شد و پس از اطمینان به سمت گشایش برای آنان نرفت، بلکه حذف آنان را دنبال کرد که البته در عراق کلاه گشادی که با ورود یاران انقلاب اسلامی به قدرت بر سر امریکا رفت، هنوز و هنوز شوکزدایی نشده است؛ بنابراین تجربه الگوی مذکور برای ما آن است که پس از اطمینان آنان از عدم وجود سلاح هستهای در ایران سراغ موشک ما آمدند و پس از حذف آن، موعد خفگی ما فرامیرسد، نه شروع رفاه و آسایش.
۲- الگوی مصر – پاکستان نیز الگویی قانعکننده برای کسانی است که معتقدند اگر در ۴۰ سال گذشته رابطهای بدون تنش با امریکا داشتیم، امروز مرزهای توسعه را جلوتر برده بودیم و وضع اقتصادی و رفاهی بهتری داشتیم. دو کشور مذکور در همه دوران ۴۰ ساله پرتنش ما و امریکا، مشغول اخذ کمکهای بلاعوض از امریکا بودهاند و به دلایل متعدد همپیمان امریکا شدند. آیا میتوان ادعا کرد که مصر و پاکستانِ همپیمان امریکا امروز از ایران توسعه یافتهترند؟ آیا اقتصاد و رفاه در مصر و پاکستان به دلیل همسویی و همپیمانی و کوتاه آمدن در مقابل امریکا بهتر از ایران است؟ مثال این دو کشور از آن جهت برای ما مهم است که ویژگیهای ژئوپلتیکی و فرهنگی و جمعیتی مشابه ایران دارند و مثالآوری از آن موجهتر از دیگر همپیمانان امریکاست.
۳- الگوی کره و کوبا نمونه دیگری است که تن به مذاکره و رفت و آمد دادند، اما کمکم متوجه شدند که مذاکره امریکا با آنان به مثابه دستور ارباب – رعیتی است و قرار نیست امریکا در قبال مطالباتش امتیازی بدهد. امریکا در جادهای یک طرفه حرکت میکند و هیچ انعطاف و امتیازی تاکنون به کره و کوبا نداده است و هیچ چشمانداز مشخصی نیز وجود ندارد.
۴- الگوی عربستان سعودی نیز نشان میدهد که امریکا همپیمانان ثروتمند را نیز با ترساندن از رقبای منطقهای به مثابه گاوصندوق میبیند. در گاوصندوق که به روی امریکا باز شود، دیگر مهم نیست که دموکراسی و حقوق بشر و حقوق زنان رعایت میشود یا خیر؟ همینجا بود که ترامپ رسماً اعلام کرد: قتل خاشقجی بد بود، اما ما ۴۵۰ میلیارد دلار قرارداد داریم و نمیتوانیم از آن عدول کنیم. این الگو نشان میدهد که امریکا در بهترین حالت از روابط به دنبال چپاول ثروت طرف با استفاده از نقاط ضعف در حوزه حقوق بشر و دموکراسی است. از این دو به عنوان ابزار دوشیدن استفاده میکند و اعتقادی به رعایت آن ندارد. از قضا روشنفکران ایرانی که امریکا را مظهر دموکراسی و حقوق بشر میدانند، اینجا زبانشان کند میشود و به خودفریبی روی میآورند. چهار الگوی ذکر شده هیچ یک نمیتواند مدل جمهوری اسلامی در مواجهه با امریکا و غرب باشد، چراکه هیمنه و جایگاه دینی – تاریخی ایران اجازه عزتکشی را نمیدهد. راه همان است که امام فرمود. در این ایستادن حذف هم پیروزی است و داستان کربلا الگوی این سبک است. راه ایران ایستادن، عبوس ماندن و استفاده از همه ظرفیتهای بازدارندگی و یافتن دوستهای راهبردی در جهان برای حل مسائل خود با هدف تداوم مقاومت است. مقام معظم رهبری در دیدار رمضانیه با کارگزاران نظام فرمودند در این جنگ ارادهها، ما یک چیز اضافه و برتر داریم و آن ایمان و توکل است. نیروهای مؤمن به انقلاب اسلامی باید فراتر از کلمه لغزنده و تحریککننده «مذاکره» به محتوای مذاکره با امریکا ورود و آن را برای مردم تبیین کنند و الگوهای چهارگانه ذکر شده در این وجیزه را همچون آینهای تمامنما برای ملتی که میخواهد مستقل و آزاد زندگی کند، بازگو کنند و از پذیرش هزینههای چنین رویکردی نباید طفره رفت. اصولاً در مکتب ما عزت در سایه مبارزه تحصیل میشود و راه دیگری ندارد. اگر به نام مکتب انقلاب کرده ایم با الگوی مکتب نیز طی طریق خواهیم نمود.
• روزنامه ایران یادداشتی با عنوان دانشگاه نهاد عقلانیت منتشر کرد که در ادامه میخوانید:
دیروز رؤسای دانشگاههای کشور گردهم آمدند تا براساس خرد جمعی راهکارهایی را برای حل مشکلات مردم در دوران تحریم تدوین کنند. دانشگاهیان با ارزیابی وضعیت موجود آمادهاند تا دولت در شرایط تحریم از ظرفیتهای علمی، تخصصی جامعه دانشگاهی در مواجهه با چالشهای احتمالی استفاده کند به همین منظور روز گذشته سیاستهای تولید ملی و اشتغال در شرایط کنونی از منظر دانشگاهیان به بحث و گفتگو گذاشته شد تا اقتصاد کشور در مسیر بهتری قرار گیرد. رؤسای دانشگاهها باور دارند که با نیروی انسانی توانمند و خلاقی که در محیط دانشگاهی وجود دارد، میتوانند برای شرایط بحرانی راه حلهای اساسی و مختلفی داشته باشند بنابراین اگر بخواهیم سرمایه کشورها را دستهبندی کنیم، یکی سرمایه طبیعی و دیگری سرمایه انسانی است. خوشبختانه هر دو این سرمایهها را در کشور داریم؛ اما خیلی از کشورها هم اینگونه نیستند. خیلی از کشورها فقط منابع طبیعی دارند و خیلیها هم اساساً منابع طبیعی ندارند، اما از سرمایه انسانی خود استفاده میکنند و اتفاقاً جزو کشورهای پیشرفته دنیا هستند. دانشگاههای ما نیروی انسانی ماهری دارند و سابق بر این هم در شرایط بحرانی نقش مهمی را ایفا کردهاند. اگر دولت و دستگاه اجرایی دانشگاه را نهاد عقلانیت بدانند و نقش دانشگاه را در پیشبرد اهداف کلان جامعه پررنگتر کنند، مطمئن باشید که جامعه دانشگاهی از پس تمامی مشکلات کشور برخواهد آمد. با این حال معتقدم که چنین نشستهایی از اهمیت بالایی برخوردار است، اما مسئولان باید آن را به هماندیشی تبدیل کنند. برای ما مهم است که وزرایی از دولت میآیند و در نشست رؤسای دانشگاهها شرکت میکنند تا صدای ما را بشنوند. البته در مقابل هم آنها انتظارات خود را از دانشگاهها میگویند و این گامی رو به جلو برای جامعه بزرگ دانشگاهی است چرا که دانشگاهیان میدانند دولت چه انتظاراتی از آنها دارد. دیروز هم وزیر صنعت، معدن و تجارت با حضور در بین رؤسای دانشگاهها اعلام کرد که لیست نیازمندیهای این حوزه را برای دانشگاهیان فرستادیم. بیراهه نیست که بگویم این موضوع برای اولین بار در بین رؤسای دانشگاهها مطرح شد البته هنوز این لیست رؤیت نشده است، اما همکارانمان تأکید کردند که اگر لیستی وجود دارد، باید تعاریفش هم مشخص شود و این دیالوگ خوبی بین وزرای دولت و دانشگاهیان بود که در هماندیشی مطرح شد ما در دانشگاه خواجه نصیر حدود ۳۰۰ پروژه صنعتی تدوین کردهایم و این پروژهها در حال اجرا است این ظرفیت در تمامی دانشگاهها وجود دارد که مسائل و مشکلات جامعه را حل کنند ما در بخش صنعت میتوانیم به دولت کمک کنیم و برخی از دانشگاهها در حوزه اجتماع و فرهنگ. البته لازم است بگویم که دانشگاهها از همه ظرفیت خود استفاده نمیکنند این همه به خاطر آن است که صنعت اعتمادی به دانشگاه ندارد ما باید رابطه صنعت و دانشگاه را بهتر از حال کنیم. دانشگاهها و اعضای هیأت علمی ما این آمادگی را دارند که از ظرفیت استفاده نشدهشان، بهرهگیری شود. البته در حال حاضر مشکل اساسی ما تبدیل دانش به فناوری است. اگر کمی بودجه شرکتها را به دانش فناوری تخصیص بدهیم، سرمایه عظیمی به دست میآید که در نتیجه میتوانیم از آن استفاده کنیم. ما دانش روز دنیا را در اختیار داریم؛ اما به این دلیل که سرمایه در اختیار نداریم، نمیتوانیم آن را به فناوری تبدیل کنیم؛ بحث ما این است که برای تبدیل دانش به فناوری به سرمایه و متولی نیاز داریم. به هر حال برگزاری این نوع گردهماییها برای پیوند و ارتباط بین صنعت و دانشگاه با رویکرد نیازهای اصلی کشورها بسیار مؤثر بوده و نتایج و دستاورهای خوبی برای سیاستگذاران و برنامهریزان کشور خواهد داشت.
• روزنامه صبح نو سرمقالهای با عنوان نعمت مشتزدن به غولهای آهنی منتشر کرده که در ادامه میخوانید:
هرچند اظهارنظر یکی از مقامات نظامی کشور در روزهای گذشته ازسوی سازمان متبوعش با تکذیبی دوپهلو روبهرو شد، اما حتی با فرض اینکه این سخنان نادرست بوده باز هم خدشهای به اصل واقعیت وارد نخواهد شد؛ سخنانی که اشاره داشتند بعد از انهدام پهپاد آمریکایی، مقامات آن کشور از طریق واسطههای دیپلماتیک به جمهوری اسلامی پیغام دادهاند که برای کاهش فشار افکار عمومی، منطقهای پرت و غیرمسکونی را هدف چند فروند قرار خواهند داد و در مقابل از جمهوری اسلامی درخواست کرده بود که پاسخی به این اقدام ندهد. فارغ از اینکه اصل واقعیت چه بوده، اما قدرت نظامی جمهوری اسلامی در دفاع از منافع خودش در منطقه به حدی رسیده است که کنش صریح ایران در انهدام اهداف پرنده آمریکاییها صرفاً با لفاظی آنها تمام میشود. این موقعیت را با زمانی مقایسه کنیم که با ورود و خروج ناوهای هواپیمابر آمریکایی، بعضی دولتهای منطقه هم تغییر میکردند تا مبادا منافع استراتژیک ایالات متحده دچار خدشه شود. این توان دفاعی و نظامی، یک پتانسیل بالقوه برای میز مذاکره و چانهزنیهای دیپلماتیک و کسب منافع بیشتر است. در صورتی که دستگاه دیپلماسی، جهان را نه مانند آنچه دانشکدههای حقوق تصویر میکنند -یک جامعه متمدن قرن بیستویکمی- بلکه یک جنگل بیقاعده ببینند؛ جنگلی که اگر کسی ضعیف باشد توسط قدرتهای بزرگ بلعیده خواهد شد. اینجاست که اهرم قدرت دفاعی و نظامی میتواند پیشبرنده دیپلماسی باشد، نه برعکس. به تعبیر آن فرمانده نظامی در فیلم «موج مرده»: «مشتزدن به غولهای آهنی برای ما، اعتبار و آبرویش پای میز چانهزنی دیپلماتیک برای دیپلماتها!»